🔻شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود👇👇👇
#شهید_داوود_عابدی🌷
💠 الگویی بنام ابراهیم:
🌷مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک #رزمنده در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک #ورزشکار حرفه ای، #مداح خوش صدا و سیما و یک #نیروی_شجاع در کار اطلاعاتی است و ....
🌷آن مرد بزرگ #ابراهیم_هادی بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و #اخلاص او برای ما حرف می زدند. بعد از #والفجر مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد.
🌷وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار #داوود بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر #خیره شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در #کانال_کمیل، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد.
🌷داوود او را #الگوی خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و #مرام ابراهیم را ادامه دهد.
اواخر سال 1361 بود که با داوود #تهران بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با #موتور بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی.
🌷عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد #مسجد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: #ابراهیم_زنده_شده!! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از #تعجب به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود #ابراهیم اومده!
🌷داوود هم با #لحن_لوتی خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما #انگشت_کوچیکه کل ابرامم نمیشیم.
🌷بعد جلسه همه با داوود کلی #عکس یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو #تازه کنی؟؟؟
من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو #خلوتاش با ابراهیم #رازها داشت....
#شهید_داوود_عابدی🌷
شادی روحش #صلوات
#گـــذر_عــمــر_بــه_سبـــکــــ_شـــهدا
🌷 @parastohae_ashegh313
🌾این خط های صاف را می بینی این طرف دستت؟✋
🔮- از کی تا حالا کف بین هم شدی؟
🍁_حالا بقیه ش و گوش کن. خط های صاف این طرف می گه من همین زودی ها شهید می شم❣. خط های اون ور میگه تو با یکی بهتر از من ازدواج می کنی.💞
🍂 دستم را از دستش کشیدم بیرون. عصبانی شدم💔. بغض کردم💦. رویم را برگرداندم. خیره شده بود به صورت من. آخرین نگاه هایش بود. 🌷
📚یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 91
@parastohae_ashegh313
بسم رب الشهداء💫
💣ترکش توپ خورده به گلوشان؛خودش وراننده اش.🚗
خون ریزیش شدیدشده،نمی گذاردزخمش راببندم.💉
می گوید:"اول اون!"
راننده اش رامی گوید.🚗
باخودش حرف می زند"اون زن وبچه داره.امانته دست من...".بی هوش می شود.🍃
شهیدحسین خرازی💫
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
╔═•♡🌸♡•════•♡❣♡
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡•════•♡🌸♡
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
تمام هفته گناه وغروب جمعه دعا!
کمی خجالت ازاین انتظارهم خوب است😔💔
این جمعه هم گذشت ونیامدی آقا💔
@parastohae_ashegh313
🌝✨ای دم صبح
چه داری خبرازمقدم دوست...💫
#صبح_شهدایی تون بخیر🌷
🌷💫🌷💫🌷💫🌷
╔═•♡🌸♡•════•♡❣
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡•════•♡🌸
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
🌾🌷🌾🌷🌾🌷
🌹غیررویت ؛✨
هرچه بینم نورچشمم کم شود💫
#شهید_گمنام_هفته❣
🌷شهیدابراهیم هادی🌷
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌺بسم رب الشهداءوالصدیقین🌺
🌷زندگینامه شهیدابراهیم هادی✨📜
🌟ابراهیم در🗓اول اردیبهشت سال ۳۶درمحله شهیدسعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود.✨
اوچهارمین فرزندخانواده به شمارمی رفت.بااین حال پدرش مشهدی محمدحسین به اوعلاقه خاصی داشت.🌹
🌾اونیزمنزلت پدرخویش رابه درستی شناخته بود.پدری که باشغل بقالی توانسته بودفرزندانش رابه بهترین نحوتربیت نماید.✨🌹
💔ابراهیم نوجوان بودکه طعم تلخ یتیمی راچشید،ازآنجابودکه همچون مردان بزرگ زندگی راپیش برد.✨
📖📝دوران دبستان رابه مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان رانیزدرمدارس ابوریحان وکریم خان،سال۵۵توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود📃.ازهمان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیردرسی رانیزشروع کرد.📚
🌷حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی و✏️شاگردی استادی نظیرعلامه محمدتقی جعفری بسیاردررشدشخصیتی ابراهیم موثربود.✨🍁دردوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری ازخودنشان داد.
اوهمزمان باتحصیل📚 علم به کاردربازارتهران مشغول بود🛍.
🍁پس ازانقلاب درسازمان تربیت بدنی ⚽️وبعدازآن به آموزش پرورش📚 منتقل شد.
✨📚ابراهیم همچون معلمی✏️ فداکاربه تربیت فرزندان این مرزوبوم مشغول شد.
⚽️اهل ورزش بود.🏋باورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد،دروالیبال وکشتی بی نظیربود🏆.هرگزدرهیچ میدانی پاپس نکشیدومردانه می ایستاد.🌷
✨مردانگی اورامی توان درارتفاعات سربه فلک کشیده بازی درازوگیلان غرب،تادشت های سوزان جنوب مشاهده کرد.🍁
🌹حماسه های اودراین مناطق هنوزدراذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند.✨🌷
🌷💫🌷💫🌷💫🌷
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
بسم رب الشهداء🌷
🌸ابراهیم درهمه حال به دیگران کمک می کرد🌷.
✨آن روزابراهیم هادی رادیدم که درکوچه راه می رفت؛مرتب به آسمان🌩 نگاه می کردوسرش راپایین می انداخت.💫
رفتم جلووپرسیدم:چیزی شده؟⁉️
⚜اول جواب نداد.امابااصرارمن گفت:هرروزتااین موقع حداقل یکی ازبندگان خدا🌹به مامراجعه می کردوهرطورشده مشکلش راحل می کردیم✨.اماامروزازصبح تاحالاکسی به من مراجعه نکرده!🍂
🍁میترسم کاری کرده باشم که خداتوفیق خدمت راازمن گرفته باشد...
شهیدگمنام❣
ابراهیم هادی✨
✨🌷✨🌷✨🌷
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
با سلام
کانال شهدای گمنام نیاز به مدیران فعال جدید برای پیشبرد اهداف کانال دارد
عزیزانی که میتوانند در این امر مارا یاری کنند به خادم کانال. اطلاع دهند
آی دی خادم کانال #khomool2
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است...
🔴اسامی شهدایی که در درگیری با گروهکهای ضدانقلاب در پایگاه روستای دری به درجه رفیع شهادت نائل آمدند👇
۱. شهید گرانقدرمهراب عبدی
۲. شهید گرانقدر قانع کرم ویسه
۳. شهید گرانقدر فرزاد رحیمی
۴. شهید گرانقدر ابراهیم حضرتی
۵. شهید گرانقدرعبدالرحمن خالدی
۶. شهید گرانقدر ایرج رحیمی نیا
۷. شهید گرانقدرآرام فیضی
۸. شهید گرانقدر شادمان مرادی
۹. شهید گرانقدر برهان معین پور
۱۰. شهید گرانقدرطالب محمودی
۱۱. شهید گرانقدر آرش رضایی
🌷 @parastohae_ashegh313
🌷😭شهیدی که گوشتش به دست ضد انقلاب خورده شد.
🔺شهیداحمد وکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار سعید را برای خود انتخاب کرده بود ، بچه شهر قم بود .
حضور در کردستان ، ایمانی قوی و دلی چون شیر را می طلبید ، . در اردیبهشت سال 59 و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه ، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد . همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود ، کفایت می کرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است
بعد از مجروحیت و اسارت سعید دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد :
حدود یك سال و چندی كه در دست کومله اسیر بودم همان اول اسارت كه به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی بر این عملشان شادمانی میكردند. بعد از 18 روز قرار شد ما را به سبك دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند.
🔺روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را كه همان اوایل انقلاب فرار كرده بود شناختم و محاكمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم محكومین مشخص بود - دفاع از حقانیت اسلام و جمهوری آن و ندادن اطلاعات- و بالطبع حكم هم مشخص، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود به صورت كشیدن ناخنها، بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شمارهای انقلابی! توسط هویه برقی و آتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء میشد. كه آثارش بخوبی به بدنم مشخص است.
🔺مرسوم است به میمنت ازدواج نوجوانی، جلو پایش قربانی ذبح شود. این رسم را كومله نیز اجرا میكرد با این تفاوت كه قربانیها در اینجا جوانان اسیر ایرانی بود. عروسی دختر یكی از سركردگان بودپس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برایم قربانی كنید تا به خانه شوهر بروم، دستور داده شد قربانیها را بیاورند. ۱۶ نفر از مقاوم ترین بچههای بسیج وارتش ودو روحانی را كه همه جوان بودند، آوردند و تك تك از پشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پر پر میزدند و آنها شادی و هلهله میكردند.
🔺بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود كه میخواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. سعید 75 روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دو پایش نعل كوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس از
دادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و
این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان به خاطر این بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را میكندند كه درد و سوزندگیاش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع میشود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه با همان جراحات داخل دیگ آب نمك میاندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل را سعید وكیلی با استقامتی وصفناپذیر تحمل كرد و لب به سخن نگشود.
🔺او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه میكرد. استقامت این جوان آن بیرحمها را بیشتر جری میكرد.
🔺او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید كه خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگیام تنها برای تو باشد و بس
خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا مشهدش شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان كه حتی از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند.
🔺درود بر روح پاک این شهید وتمامی شهیدان
🔴راوی :آقا بالا رمضانی
🔊بفرستید برای اونهایی که میگن مدافعان حرم حضرت زینب برای چه رفتند تا داعشیهای همچون کومله به ایران نیایند وسر جوانهایمان را...
همه ما در دفاع از خون پاک این شهدای گران قدر مسوولیم
✊هستیم بر آن عهدی که بستیم
@parastohae_ashegh313
از حرم امام رضا (ع) آمدیم بیرون. نیمه شب بود. زمستان. هوا عجیب سرد بود. پیرمرد می رفت سمت حرم.
- سلام حاجی
جوابمان را داد. از زور سرما خودش را مچاله کرده بود. آب توی چشم هایش جمع شده بود. مصطفی شال گردنش را باز کرد، انداخت دور گردن پیرمرد.
- حاج آقا التماس دعا
يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 11
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
💛
تونظرکن به دلم 💞
حال دلم خوب شود🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
صبح جمعتون زیبا❤️
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
🌷دمی بادوست به سربردن؛دوصددنیابهادارد
☘☘☘☘
خوشاآن کس که دردنیارفیق باوفادارد💞
#شهید_گمنام
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌷بسم رب الشهداء🌷
💫ازویژگی های ابراهیم هادی؛احترام به دیگران بود؛✨
🌷حتی به دشمن جنگی✨
همیشه می گفت اکثراین دشمنان ما انسان های جاهل وناآگاه هستند.🌾
☘به همین خاطربیشترمواقع دردرگیری به جای کشتن دشمن آن هارابه اسارت می گرفت.⛓
اغلب بعدازاسارت آن هاچون عربی☘ بلدبودبا آن هاصحبت می کرد.
💫هرنوع غذایی🍲 هم خودمان می خوردیم برای آن هامی برد.
🍃این رفتاراوباعث می شداسرای عراقی مجذوب اوشوند.
💫طوری که وقتی می خواستندآن اسرارامنتقل کنندباگریه نمی خواستندبروند🌹ومی گفتنداجازه بدهیدحتی ماعلیه بعثی هابجنگیم.✨
🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
عصریک جمعه دلگیردلم گفت
بگویم بنویسم که چرا...💔
آقاجان...🌹
جمعه هادلتنگیم واین دلتنگی
ازجمعه ای به جمعه ی دیگرمنتقل می شود...😔💦
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
ای صباصبح دمی برسرکویش بگذر💞
🌹تامعطرشودآفاق زتوهرسحری✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✨صبح مهدویتون بخیر💫
@parastohae_ashegh313