eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه بود👇👇👇 🌷 💠 الگویی بنام ابراهیم: 🌷مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک حرفه ای، خوش صدا و سیما و یک در کار اطلاعاتی است و .... 🌷آن مرد بزرگ بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و او برای ما حرف می زدند. بعد از مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد. 🌷وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در ، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد. 🌷داوود او را خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و ابراهیم را ادامه دهد. اواخر سال 1361 بود که با داوود بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی. 🌷عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: !! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود اومده! 🌷داوود هم با خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما کل ابرامم نمیشیم. 🌷بعد جلسه همه با داوود کلی یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو کنی؟؟؟ من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو با ابراهیم داشت.... 🌷 شادی روحش 🌷 @parastohae_ashegh313
‍ ‍ 🌼 از سایرین به محل می‌رفت و در آنجا با حالتی و مشغول به خواندن می شد و در سعی می‌ڪرد ڪه باشد. محمد به نمـاز خیلے مقید بود. همسرش مے گوید : بود. نماز واجب ، نماز جمعه و نماز شب ، شـاهـدان هر روز عبادت محمد هستند. محمد خیلے داشت.همیشه به من مے گذاشت و مرا می ڪرد تا با اسلامے بیرون بروم. او مے گفت درست است که با و هم وجود دارد ولی . او حتی در هم ما را به اسلامی سفارش مے کرد و گفت ؛ خودت و همیشه حجاب اسلامی (چادر) داشته باشید. همین ڪه تا حریم اهل بیت‌ علیهم السلام شڪسته نشود و بدون نماند ، نشانه و جوانمردیش بود. ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
. خاکریز خاطرات قسمت بیستم ✍ این دقت‌ها شهادت را رقم می‌زند : هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد.می‌گفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همه‌ی کارها رو می‌کنم ، اینطوری پولی‌که در میارین دیگه شبهه‌ای نداره وآدم رو به یه جایی می‌رسونه... . 🌷خاطره ای از زندگی شهید عطاءالله اکبری 📚منبع: کتاب سیره‌ی دریادلان 2 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
به نام خدا⚘ 👏یه کارفرهنگی خیلی قشنگ... 🌷تشویق به و 🔹برای این‌کار قشنگ بچه‌های مسجدی کارت‌های نمازی رو تهیه کردند که به هر کودکی که پا به خانه‌خدا میزاره یک کارت میدند و به بهونه جایزه و مسابقه، ظهر و شب بچه رو در مسجد نگه می‌دارند. 🔸اما همان‌طور که در جریان هستید، هزینه جایزه و حتی چاپ کارت‌های‌نماز بدون کمک شیعیان عاشق‌نماز ‌و منتظران مهدی‌موعود امکان پذیر نیست... 🔹پس یادمون باشه حتی با ۱۰۰۰تومان میشود یک کودک را مسجدی کرد و با هر نماز آن، از پاداش الهی بهره‌مند شد👇👇👇 🕌🕌🕌🕌 شماره کارت برای واریز وجه و دریافت پاداش الهی: ۶۰۳۷۹۹۷۵۵۴۹۳۲۳۷۷ شماره تماس مسئول اجرائی: ۰۹۱۰۳۵۲۱۴۵۴ آی دی: @modafe_haram_96 کانال شهید تورجی زاده:👇👇👇 ╔═ ════⚘ ═╗ @shahidtoraji213❣ ╚═⚘════ ═╝
#جنگ_نرم📲 🎞یادش بخير #شهیدحجت می گفت: جنگ نرم مثل #خمپاره60 میمونه!!! چون نه صدا داره نه سوت فقط وقتی متوجه میشی که :دیگه رفیقت نه #مسجد میاد نه #هیئت... ┄┅═✧**❁📱❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁📡❁**✧═┅┄
يك‌ سفارش‌ به‌ تمام‌ برادران‌ رزمنده‌ كه‌ در جبهه‌ حق‌ عليه‌ باط‌ل‌ مي‌ جنگند، اين‌ است‌ كه‌: براي‌ شادي‌ روح‌ شهدا سنگرها را پر كنند و خالي‌ نگذارند. بالخصوص‌ سنگر اصلي‌ انقلاب‌ را ( ). ┄┅═══🍃🥀🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🥀🍃═══┅┄
سردار والامقام 🔷 دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش ، از او خواست که فردا بیاید مدرسه ، هم با عصبانیت فرستادش پیش و گفت : این دفعه رو با برو ، چقدر من بیام تو رو بکنم . دستهای کبود را در دستش گرفت و گفت : دوباره به معلمات گیر دادی ، مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش ، که باشند، تو دَرست رو بخون ، ببین چطوری کتکت زدند . مهدی که هشت سال بیشتر نداشت گفت : ⭕️ برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها نیستند؟ مگه تو نیومده باید داشته باشند؟ در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتاب‌هایش می‌کند و می‌گفت : 💢 دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز می‌کنم، چشمم به اینها بیفته! زمانی که کسی جرأت نمی‌کرد اسمی از خاندان بیاورد، که در این صورت سروکارش به و شهربانی می‌افتاد . 🌹ایستاده ‌بود کنار در مردم می‌خواستند بعد از‌ یک ‌اعتراض آرام، از خارج ‌شوند ، ناگهان ‌عکس را بالای ‌سر گرفت و فریاد زد : 🌷شادی روح و @parastohae_ashegh313