✨نماز اول وقت پیوند دهنده شهید "رزم آور" با خدا بود.
● سرگرد شهید "علی رزم آور" :
۱۰ آبان ۱۳۲۵ در محله شریف آباد اردکان یزد به دنیا آمد و ۹ مهر ۱۳۶۰ در زهدان به شهادت رسید.
شهید رزمآور بسیار خوشاخلاق و دوستداشتنی بود. شهید علاوه بر تحصیل در کار کشاورزی به پدر و حتّی در کارهای خانه به مادر کمک میکرد. بسیار علاقهمند به تحصیل بود و دیگران را نیز به فراگیری تحصیل دعوت میکرد. نسبت به حجاب خانواده حسّاس بود و خانواده را به حفظ حجاب سفارش میکرد. در دوران کودکی در ساخت مسجد محل، درزمینهی بنّایی مسجد شرکتی فعّال داشت.
🌱○° به انجام واجبات و ترک محرمات دینش پایبند بود. به اظهار خانوادهاش از خصوصیات بارز شهید مراقبت او از نمازش بود. سعی میکرد نماز اوّل وقت بخواند.
🌷⇦در سال ۱۳۴۹ از دانشکدهی افسری فارغالتحصیل و در تهران استخدام شد. در زمان جنگ تحمیلی به کردستان رفت و مدّت ۴ سال در نوار مرزی کردستان به حفظ و حراست از میهن اسلامی پرداخت و سپس مأمور مقابله و مبارزه با اشرار در شرق کشور شد و سرانجام در تاریخ ۹ مهرماه سال ۱۳۶۰ در بلندیهای گوهر کوه ایرانشهر زمانی که با ۲۵ نفر از همرزمانش مشغول شناسایی محل اشرار بود، در درگیری با اشرار به همراه یاران همراهش به شهادت میرسد.
🕊 پرپرواز
@pareparvvaz🪶
🦋 شهید داوود عبداللهی از شهدای مدافع امنیت لرستانی است که در اغتشاشات کردستان بهشهادت رسید، همکارانش میگویند پیشازاین بارها گفته بود که میخواهد تا پای جان از وطن و ملتش دفاع کند.
🦋 سرهنگ دوم «داوود عبداللهی»، فرمانده یگان امداد مریوان بود که در درگیری و حمله آشوبگران مجروح شد که پس از انتقال به یکی از بیمارستانهای سنندج بهعلت شدت جراحات وارده به فیض شهید نائل آمد.
💚 خانواده شهید، عکس شهید را قاب گرفتهاند و با لباس مقتدر انتظامی در گوشه خانه دلگرمی میدهد؛ مادرش هرچه اشک میریزد چشم به نگاه و چهره پسرش در قاب عکس دارد، با لهجه محلی مویه میکند: «پسر شیرینم، شهادتت مبارک»، «درجه جدیدت مبارک»...
🌸 مادر شهید عبداللهی میگوید: «پسرم بهخاطر رهبرمان، دینمان و اسلام شهید شده است».
🇮🇷✌️ پدرش هم چشمهایش سرخشده و قدش خمیدهتر؛ اما از صلابتش کم نشده و از افتخار به راه و مسیر فرزند شهیدش میگوید. پدر داوود عبداللهی حرفهایش را اینگونه میبندد: «پسرم را فدای جمهوری اسلامی، رهبرمان و دینمان کردم…».
💐شهید عبداللهی دو فرزند دارد، یک پسر ۱۱ ساله و دختری ۱۹ ساله که حالا داغ یتیمشدن روی دوششان سنگینی میکند اما همسر شهید همچنان پایدار است و تلاش میکند برای بچههایش هم مادری کند و ازاینپس پدری.
🌷همسر شهید «داوود عبدالهی» میگوید: «بهداشتن چنین همسری افتخار میکنم، همسرم در راه امنیت، دین و ناموس شهید شد؛ همسرم برای فرزندانم پدری نمونه و الگو بود».
🕊 پرپرواز
@pareparvvaz🪶
پرپرواز
...👇👇
https://www.leader.ir/fa/monies
#لبنان
#غزه
🟥☝️ بر همهی مسلمانان فرض است..
💚 (مقام معظم رهبری)
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌷 نَصرٌ مِنَ الله و فَتحٌ قرِيب...
▫️ توییت دقایقی پیش حساب دفتر رهبر انقلاب اسلامی (KHAMENEI.IR) همزمان با حملات موشکی سنگین جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم صهیونی
💻 Farsi.Khamenei.ir
🌺سالروز شهادت شهید حامداحمدی 🌺
ولادت ۰۱ /۰۱/ ۱۳۷۰
شهادت ۱۱ /۰۷ /۱۳۹۳
به روایت مادر شهید😊
🌺وقتی از ناآرامیها در سوریه خبردار شد،میخواست هر طور که شده خودش را به سوریه برساند تا از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند
یک عمر ذکر روز و شبش ارادت به اهل بیت (ع) بود
با تمام نارضایتیهای خانوادهاش تصمیم گرفت که برای دفاع از حریم نورانی و پربرکت ناموس امام حسین (ع) راهی سوریه شود
حامد فرزند ارشد من بود و دلم نمیخواست پاره تنم را راهی مقصدی کنم که میدانستم انتظاری همیشگی را به دنبال دارد.
☘حامد همیشه در کارهای خانه کمک دست من بود. جارو میکرد و وقتی بیرون میرفتم و برمیگشتم تمام محیط خانه نظافت شده بود. با اینکه کارش گچ کاری بود و وقتی به خانه میآمد خیلی خسته بود،اما با همان حال باز هم در کارهای خانه به من کمک میکرد.
🌺حتی زمانی که حرف رفتن به سوریه نبود حرف از نبودن و شهادت میزد. به خاطر دارم شب عاشورا بود، حامد تا دیر وقت خانه نیامد و وقتی آخر شب وارد خانه شد پدر حامد با عصبانیت به او گفت:«تا این موقع شب کجا بودی؟»حامد با نهایت آرامش و احترامی که برای پدرش قائل بود گفت:«هیئت بودم.» و دکمههای پیراهنش رو باز کرد و سینه کبودش رو به پدرش نشان داد. در ادامه گفت: «پدر این آخرین سال هست که برای امام حسین(ع) عزاداری میکنم.» همینطور هم شد و قبل از محرم سال بعد حامدم به شهادت رسید.
☘حامد همیشه سرش پایین بود در حدی که بعضی از همسایگان و فامیل شاکی میشدند و وقتی به او میگفتم در جواب میگفت: «مادر چه لزومی دارد به نامحرم سلام کنم و او را ببینم.» حامد میگفت: «رو پرچم حضرت زینب (س) نوشته کلنا عباسک، یا زینب اگه عباس (ع) نیست ما باید عباس (ع) حضرت زینب (س) باشیم.»
🌺از هر فرصتی استفاده میکرد تا دستان مرا ببوسد که خیلی اوقات به او اجازه نمیدادم. همیشه دست همه را میگرفت.
☘ بعد از شهادت حامد فردی که معلول بود و توانایی حرکتی نداشت و در نزدیکی ما زندگی میکردند تماس گرفت و سراغ حامدم رو میگرفت از او سوال کردم با حامد چکار دارد؟ که ایشان گفت: «هر چند وقت یکبار حامد میآمد و موهای من را اصلاح میکرد، اما الان چند ماهی است که دیگر نمیآید.» وقتی خبر شهادت حامد را به او گفتم بسیار گریه کرد. ما بعد از شهادت حامد متوجه بسیاری از کارهای او شدیم.
🌺هر وقت خیلی دلگیر هستم و به مشکل میخورم حامد به خوابم میآید و آرامم میکند و همیشه میگوید: «مادر من هستم نگران نباش.»🥺
🕊 پرپرواز
@pareparvvaz🪶
🌺 شهید خلبان حسین بهرام🌺
نـام پـدر : رضا
تـاریخ تـولـد :۱۳۳۳/۰۶/۰۷
مـحل تـولـد : آبادان
🪴هفتم شهریور ۱۳۳۳، در آبادان چشم به جهان گشود. پدرش رضا و مادرش، لطیفه نام داشت.
🍁تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند.
🌱ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد.
به عنوان خلبان ارتش در جبهه حضور یافت. 🍃چهاردهم مهر ۱۳۵۹، با سمت خلبان در العماره عراق العماره بر اثر سانحه شهید شد. تا کنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.🥀
🕊 پرپرواز
@pareparvvaz🪶