عاشقانه محو آقا میشد
وقتی تصویرمقام معظم رهبری را میدید، انگار پدرش را دیده است.
آن قدر عاشقانه محو تصویر حضرت آقا میشد که بعد از دقایقی به او میگفتم: «من هم هستم ها...».
بعد از اولین جانبازی یکبار به دیدار حضرت آقا مشرف شده بود. خودش برایم تعریف میکرد که:
«وقتی حضرت آقا را از نزدیک دیدم، فکر کردم دیگر هیچ چیز توی دنیا نمیخواهم. اصلاً همه چیز برایم تمام بود. همه زیباییهای دنیا را یک جا دیدم.»
#نقل_از_همسر_شهید
#شهید_مرتضی_حسین_پور_قمی
🕊 پرپرواز
@pareparvvaz🪶
همیشه در فکر اصلاح خودش بود.
خیلی وقتها از من میپرسید: «فاطمه من چه اخلاق بدی دارم؟»
من هم سنگ تمام میگذاشتم و بدون تعارف جوابش را میدادم.
از آن لحظه به بعد دیگر آن اخلاق در مرتضی دیده نمیشد.
مرتضی میگفت: «من باید به جایی برسم که خدا من را با انگشت نشان بدهد و بگوید این مرتضی که میبینید من عاشقش شدهام و خونبهاش را با شهادت دادم.»
#نقل_از_همسر_شهید
#شهید_مرتضی_حسین_پور_قمی
🕊 پرپرواز
@pareparvvaz🪶