سلام خانم سقایی عزیز خسته نباشید.
من 37سالمه دخترم 23ساله پسرم 18ساله خیلی زود ازدواج کردم البته ب اجبار مادرم خودم بچه بودم. تواین مدتی ک 23ساله ازدواج کردم ارامشو محبتو حمایتو تکیه گاه ندیدم. این مدت هرجور بود زندگی کردم ولی الان ده ساله شوهرم شیشه مصرف میکنه. انگار ما سه نفر داریم بایه سنگ بی روحو احساس زندگی میکنیم. انگاری فقط اسم شوهر داخل شناسناممه. ولی هیچکدوم از اداب زناشویی همسرداری یا پدربودن ازش ندیدیم. بچهامو انگارک بچه همسایه هستن هیچ حسی نداره مهروعاطفه نداره. همیشه طلبکاره من 23سال ازدواج کردم هنوز ازشهرمنو بیرون نبرده یه مسافرت.. تموم کاراومسعولیت خونه و بچهام با منه. بخدا گیرکردم چندبار ب اصراربچهام و خودم اقدام ب جدایی کردم ولی تافهمید شروع ب دعوا فحاشی کرد. بخدابچهام افسردگی گرفتن خودم دیگ بدتر میگرن دارم. از درد بمیریم انگار نه انگار. تردید دارم میترسم چون خانوادم حمایتم نمیکنن و فقط میگن زندگی کن فکر کن نیسته کاری بهش نداشته باشین. خودمو بچهام مریض روحی روانی شدیم. انگیزه اعتماد بنفس نداریم. خواهشا راهنمایی کنید ممنون از وقتی ک میزارید. خداحفظتون کنه.
https://eitaa.com/ParparvazZahraSaghaei3
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام خانم سقایی ممنون از مطالب آموزنده تون
من قبلا یه سوال پرسیدم ولی شایدفرصت نکردید جواب بدید .
نمیدونم هنوز سوالم رو دارید یاپاک شده دوباره براتون توضیح میدم همسرمن وسواس فکری و همچنین اختلال odd وبعضی رفتارهای ضد اجتماعی داره درست نمیدونم شاید اختلال شخصیت هم داشته باشه چون خیلی رو وسایل مثلا ماشین حساسه مثلا اگه یک خط کوچیک رو ماشین بیفته همون روز میره درستش میکنه یا خدا نکنه با ماشین تصادف کنی تا یک هفته رو ماشین کار میکنه وماشین رو میده به مکانیک ولی ازاول تا آخر خودش هم کنار مکانیک میمونه تا ماشین درست بشه تاشاید مکانیک درنبود همسرم کارش رو بد انجام نده وحدود ۱۰ ساله فقط سیتالو مصرف میکنه هرچه اصرار کردم نیومد دکتر داروهاش عوض کنه .
خیلی سخت بود زندگی با ایشون ومتاسفانه اصلا بچه دوست نیست چون تیپ شخصیتی اش واقع گرا س زیاد اجتماعی نیست به همین دلیل فقط یه پسر ۱۴ ساله داریم
حالامشکل اصلی من اینه که چکار کنم پسرم ازپدرش الگو نگیره هم الان هم تمام کارهاش مثل باباشه مثلا بهش میگم نمازت دیر نشه میگه بابا هم هنوز نخونده .یا میگم وسایلت رو بزار سرجاش میگه باباهم نزاشته متاسفانه چون باهم تفاهم نداشتیم پسرم بارها شاهد دعوامون بوده والان خیلی راحت حاضرجوابی میکنه هم برا من هم پدرش.
قبلا همسرم پیش مشاور بردم ولی همسرم تا وقتی میاد پیش مشاور خوبه همون چندروز اول کلاتا زور بالاسرش نباشه سعی نمیکنه به خواسته های من توجه کنه.
چندین بارمیخواستم جدابشم ولی جداشدن ازش خیلی سخت تر از زندگی کردن باهاشه چون ضداجتماعی وعصبی وشدیدا وابسته اس هرجابری راحتت نمیزاره.پسرم هم پیش مشاور بردم گفته نصیحت براش فایده نداره محیط باید خوب باشه.
ببخشید طولانی شد به نظرشما براتربیت پسرم کاری میتونم بکنم ؟
https://eitaa.com/ParparvazZahraSaghaei3
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید.
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
https://eitaa.com/ParparvazZahraSaghaei3
لینک دعوت به کانال پر پرواز مشاوره کودک و نوجوان👆👆👆👆👆
سلام من مشکل جدی تو زندگیم دارم باید چحور بیان کنم به همین خط پیام بدم؟
سلام من ۲۵ ساله ازدواج کردم و۷تا بچه دارم همسرم فردی هست پول پرست وضع مالی خوبی داره ولی برای خرید بعضی وسایل خونه مجبورم خودم کار کنم یا طلا بفروشم توقع داره مثل برده خودم وبچه هام براش کار کنیم تو خونه اخلاق نداره خیلی اذیت بچه هام میکنه طوری که بچه هام میگن این بابای من نیستدست بزن داره یه مدته خیلی اذیتمون میکنه بد دهنه همش به خواعر ومادرم فحش های زشت میده کع اعصابم رو خرد میکنه و باعث میشه منم دادو بیداد راه بندازم دست بزن داره تا کوچکترین حرفی میشه من وبچه هام رومیندازه زیر بادکتک وبا هرچی تو دستش بیاد میزنتمون چند روز پیش با کتر برقی چنان تو سر وکمرم زد که کتر استیل شکست وبدنم رو سیاه کرد اهل مسافرت وتفریح نیست ونمیزاره ما هم جایی بریم هروقت هم کهخونوادم میان پیشم چنان دعواییراه میندازه که قهر میکنن میرنودوست داره همیشه پیش دیگران منو تحقیر کنه یه عادت بدشم اینه که هرکه رو میبینه بخاطر لج منو دربیاره بهشون میگه یه زن برا من پیدا نمیکنید خیلی هم خسیس هست ولی با این همه دوستش دارم ولی امنیت جانی ندارم دیگه نمیدونم چکار کنم بخدا وقتی جلوی داماد وعروسم کتکم میزنه خیلی خجالت میکشم خواهش میکنم راهنماییم کنید
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام
من تو زندگی مشترکم بعد کلی مشکلات،الان دلم پر از کینه است،و اصلا آروم نمیشه،دلم
میشه راهنماییم کنید چطوری خودم رو کنترل کنم؟چون رو اعصابم بسیار تاثیر گذاشته،زود عصبی میشم
https://chat.whatsapp.com/Jyp7U5ldqGyDdQBgL7EIVI
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام وقتتون بخیر. ببخشید من یه مشکلی دارم میخواستم راهنمایی بفرمایید. من نفر رو ۵ساله دوست دارم مهندس شرکت نفت هستن و ۳۸سالشونه خودمم فوق لیسانس و شاغلم. ۳۰سالمه. اما مشکلی که هست این آقا پسر یه روز دوسم داره و به خانوادش میگه که یه دختر با فلان مشخصات میخوام و پیام میده و خیلی ابراز علاقه میکنه و بعد چند روز پیام میده میگه با اینکه شرایطتت خوبه ولی حسی بهت ندارم و عذرخواهی و... . ولی مطمعنم یه وقتایی خیلی جدی دوسم داره . من واقعا دوسش دارم و نمیدونم چیکار کنم . همشهری هستیم و دورا دور میدونم خانواده خوبی هم داره ولی حس میکنم من تنها گزینه نیستم که داره سبک سنگین میکنه . الان نمیدونم چه جوری برخورد کنم که برگرده و یه تصمیم قاطع بگیره. تروخدا راهنماییم کنین چیکار کنم .دارم افسرده میشم
همین چند وقت پیش پیام داد هیشکی بهتر از تو برای من نیس و دوستت دارم ولی دو روز پیش میگه من حسی بهت ندارم😔
https://chat.whatsapp.com/Jyp7U5ldqGyDdQBgL7EIVI
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام خوب هسین
من زهرا هستم ۲۰سالمه
شیش نفریم
چهار تا بردار . خودم تنها
شهرستانی هستم
شش ماهه نامزد کردم
قبل از نامزدی هم کم و بیش باهم در ارتباط بودیم و هیچوقت به تفاهم نرسیدیم
تا اینکه دیگه اومد خواستگاریو نامزدی کردیم
الان باهم تفاهم نداریم هر روز بحث داریم
اونم ۳۰سالشه
پدرش رحمت خدا رفته
ی مادر داره با ی خواهر نامزدی تو خونه بقیه خواهراش ازدواج کردن
بردارش طلاق گرفته .
شغلش هم تو کارخونه هس
لطفا اگه میشه راهنمایی کنید یکم
سر کوچکترین چیز باهم بحث و ناراحتی داریم
اصلا حال روحی خوبی ندارم
https://chat.whatsapp.com/Jyp7U5ldqGyDdQBgL7EIVI
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
من ۱۵سال هست ک ازدواج کردم همسرم اوایل سرباز بود برای همین در طولردوران نامزدی من اصلا متوجه بی مسئولیتی ایشون نشدم اما بعد دوره نامزدی ک زندگی مشترکمونو شروع کردیم متوجه شدم ک ایشون خیلی بی مسولیت هستن پدر ایشون فوت شده بود و ارثه زیادی ک خونه مغاژه و زمین و باغ بود ب ایشون رسید و اینکه ایشون تا کم میاوردن بجای اینکه تلاش کنند رو میاوردن ب فروش املاکشون با وجود اینکه مخالفت میکردم اصلا ب حرف های من توجه نمیکردن ایشون فردی با ایکیو فوق العاده بالا هستن فنی کار هستن ک بجرات میتونم بگم کاری نیست ک بلد نباشن ولی ما همیشه برای کوچکترین مخارجمون درمونده هستیم چون شب تاصبح و صبح تاشب مشغول قلیون کشیدن هستن و اصلا برای من و بچه وقت نمیگذارند و اصلا برای کارشون برنامه ریزی وارزش قائل نیستن اگر باهاشون در این موارد صحبت کنم ظرفای خونه رو میشکونن صداشونو بالا میبرند بچه هام استرس میگیرند میلرزن و ب شدت میترسن این اوخر در مورد ثبت نام بچه ها و هرچیزی ک مشکلی داریم یا باید اطلاع پیدا کنند و یا مشورت بدن میگن ب من ربطی نداره من دخالت نمیکنم خودت حلش کن بخدا در مونده شدم خیلی تحملش برام سخت شده ولی بخاطر بچه هام صبوری میکنم عذر میخام مسائل دیگه ای هم هست ولی چون گفتید سوال ها کوتاه باشه عرضمو تموم میکنم
ممنون از زحمات شما خدا بهتون اجر صالحین رو عطا کنه موفق و پیروز باشید
خانم سقایی من از مشکلاتم حتی خونوادم اطلاع ندارن من خجالت میکشم ک اونها از این مسائل بو ببردند چون هرچی باشه ایشون پدر بچه هام هستن و اینکه حتی یبار هم ازروی دلسوزی چیزی بگن من سرخورده میشم
از شما خیلی ممنونم خدا برای ما حفظتون کنه
https://chat.whatsapp.com/Jyp7U5ldqGyDdQBgL7EIVI
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام وقت بخیرخداقوت
ممنون ازشمابابت پاسخگویی خوبتون
ببخشیدمن یک سال ۱۱ماه هست که عقدم باپسرداییم خانوادم ازاول مخالف بودن به خاطر کارشون چون راننده ماشین سنگین هستن ولی خودم خواستم من ۲۳سالمه نامزدم ۲۴سالشه حدوداختلاف سنیمون ۸ماه میباشدنامزدم پسرخوبیه ولی کم حوصله هست تا اتفاقی میفته سریع عصبانی میشه مثلا اگه منوببرجایی زیادطول بکشه نمیتونه وایسه بی قرارمیشه همش میگه زودباش میخوام برم من بااین مسئله خیلی مشکل دارم وبعداینکه جو روستاشون طوری هست که همه براعروسی مشروبات الکی مصرف میکنن من ابتدایی خاستگاری بهشون گفتم گفتن من به خاطرشمامصرف نمیکنم ولی توطول این دوسال که عقدیم ۲بارخورده بیارش ازم اجازه گرفت که برخلاف میلم گفتم باشه چون خیلی اصرارمیکرد باردوم به شوخی میگفت میخورم ولی من میگفتم ن ولی خوردمن خیلی سختم شد خیلی اعصابم خورد شد بهش گفتم نبایدمیخوردی حتی تهدیدش کردم که اگه بخوای بخوری طلاقمومیگیرم گفت دیگه نمیخورم چندهفته دیگه عقدپسرخالش هست وبعدش عروسی خواهرش من ازآلان اعصابم خورده حس میکنم باز میخوره نمیدونم چیکارکنم میشه راهنماییم کنید
https://chat.whatsapp.com/Jyp7U5ldqGyDdQBgL7EIVI
جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید.
09173101243
زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی