eitaa logo
ایستگاه پارسی
347 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
236 ویدیو
92 فایل
🌟رهبر انقلاب: "من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است". https://eitaa.com/joinchat/3437428884C914415f009 💬 ارتباط با مدیریت کانال: @Mahdiyaran31360 🔁 مدیر تبلیغات و تبادلات: @arezajamali
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃شاعرانه/ خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟ 🌱سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟ خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟ 🌱نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟ 🌱طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟ 🌱طالع تیره‌ام از روز ازل روشن بود فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟ 🌱من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ 🌱گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ 🌱آمدم یک دم مهمان دل خود باشم ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟ 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍁واژه «پاتوق» از کجا آمده؟ ▪️واژه «پاتوق» از کجا آمده به زبان فارسی؟ خیلی‌ها نمی‌دانند که پاتوق در حقیقت «پای طوق» بوده است و طوق همان عَلَم عزاست و این پای طوق جای مهمی بوده در زندگی ایرانیان. ▪️«طوق» یا «توق» در واقع علم عزاست و درباره‌اش نوشته‌اند: «در کتب فرهنگ فارسی آن را به شکل توغ و ترکی آن را توق ضبط کرده‌اند و به‌معنای درفش و رایت و عَلَم بلندی دانسته‌اند که در ایام سوگواری، عزاداران بعضی محله‌ها در برخی شهرها آن را حرکت می‌دهند». این طوق در ایران باستان هم بوده و پس از پذیرش اسلام توسط ایرانیان با تغییر در شکل و ظاهرش برای مراسم عزاداری محرم استفاده شده است. بعد هم این‌طوری شده است: «توق تنها ویژه مراسم عزاداری ماه محرم نبود، بلکه به‌عنوان نمادی در زندگی روزمره مردم نیز حضور داشت که ازجمله می‌توان به وجود آن در قهوه‌خانه‌ها اشاره کرد... نشستن پای این طوق‌ها و حل‌کردن مشکلات، از قدیم رسم بوده است. پاطوق‌نشستن اصطلاح معروفی در هیأت‌های مذهبی بود».
▪️«عبدالله مستوفی» مورخ معاصر نیز روایتی مشابه از ارتباط طوق با پاتوق ارائه می‌دهد. وی ماجرا را چنین شرح داده است: «طوق را با روپوش و پارچه‌های فاخر زینت می‌کردند و چهار نفر از مبرزین افراد دسته، چهارپایه آن را بر دوش گذاشته به راه می‌افتادند و باقی افراد دنبال آنها می‌رفتند. این طوق البته باید در جایی محفوظ باشد. محل آن تکیه بزرگ محله یا قصبه بود و این تکیه را تکیه پاطوق می‌گفتند تا اهمیت آن را واضح نمایند. ▪️پاطوق را امروز به هر محلی که مرکز جمعیت یا کاری باشد، اطلاق می‌کنند... و همچنین مراکز حزبی و صنفی را هم پاطوق می‌گویند. مثلا زمانی، قهوه‌خانه قنبر پاطوق نانواها بود. بارفروش‌های میدان هم قهوه‌خانه‌ای داشتند که پاطوق آنها بود و همچنین سایر اصناف هم هر یک محلی به این نام دارند که اکثر سری به آنجا می‌زدند. البته خیلی شنیده‌اید که می‌گویند پاطوق فلان آدم در فلان خانه است. در صورتی که در این خانه نه طوقی است و نه علامتی و نه محل اجتماعی، ولی چون این شخص به این خانه رفت و آمد زیادتری دارد به‌طور استعاری این خانه را پاطوق این شخص معرفی می‌کنند». 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مرحوم هوشنگ ابتهاج شعری در وصف امام حسین (ع) سروده بود که آن را با صدای این شاعر مرحوم می‌شنوید. 🔰 چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی 🔰 ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر 🔰 تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟ 🔰 چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین به از این در تماشا که به روی من گشادی 🔰 تویی آنکه خیزد از وی همه خرمی و سبزی نظر کدام سروی ؟ نفس کدام بادی؟ 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
AkharinKhabar-9235394.mp3
4.87M
🎙آوازخوانی استاد شهریار برای ابتهاج  🍁دوستی و موانست استاد شهریار با هوشنگ ابتهاج (ه.الف. سایه) بخشی از زندگی ادبی و فرهنگی این دو شخصیت ادبیات فارسی معاصر را تشکیل می‌دهد که در این باره زنده‌یاد ابتهاج در مصاحبه‌های مختلف بارها به آن اشاره کرده است.  🍂زنده یاد استاد محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار از نظر روحی و معنوی با زنده یاد هوشنگ ابتهاج وابستگی عاطفی نزدیکی داشت که این موانست‌ها موجب شد تا این دو شاعر چندین غزل ماندگار بنویسند و به هم تقدیم کنند. 🍀از آنجا که هردو شاعر یاد شده دستی در موسقی ایران و نسبت به آن شناخت داشتند همین امر هم بر دوستی و مفارقت‌های آن افزود. 🌱نکته جالب و قابل توجه آنجاست که وقتی زنده‌یاد ابتهاج به خانه استاد شهریار در  تبریز رفته بود، خالق منظومه جاودان « حیدربابا» دچار شور و شعف شده و غزلی برای سایه سروده و به او تقدیم کرده بود. از آنجاکه این غزل نتوانسته بود رضایت استاد شهریار از این حس جلب  کند موجب شد تا شاعر شیرین سخن تبریزی آن را با همراهی کمانچه زنده یاد استاد «مجتبی میرزاده» در دستگاه ماهور به آواز بخواند. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
قند پارسی/ جایگاه رفیع خر ملا نصرالدین 🐴یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد، الاغ از پله پایین نیامد.  ⛓ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت و بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف آویزان شده است. بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد. بعد ملا نصرالدین گفت لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خری به جایگاه رفیع و پست مهمی برسد، هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃شاعرانه/ "سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد" از حافظ ▪️دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا ▪️کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینم دیدار آشنا را ▪️ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا ▪️در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا ▪️ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را ▪️آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا ▪️در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را ▪️آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا ▪️هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را ▪️سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا ▪️آیینه سکندر جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا ▪️خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را ▪️حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را  🍃ایستگاه پارسی @parsidost
💦داستانک/ حکایت مشکل چاه آب روستا 🍁در زمان‌های دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. یک روز سگی به داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر غیر قابل استفاده بود. 🥀 روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید. مرد خردمند به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد. 🍂روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود. دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود. روستاییان بنابر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد. 🍀مرد خردمند گفت: «چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟» 🍁روستاییان گفتند: «نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!» 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚معرفی کتاب "حسین وارث آدم" دکتر شریعتی 📗حسین وارث آدم، کتابی از علی شریعتی، حاوی هشت سخنرانی ایرادشده در سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ش در حسینیه ارشاد. عنوان کتاب، از زیارت وارث الهام گرفته شده است. سخنرانی‌های این کتاب، ابتدا در جزوه‌های مستقل منتشر شده و بعدها در یک مجلد چاپ شده است. مرتضی مطهری، از نگاه تاریخی و فلسفه تاریخ انتقادهایی جدی به تحلیل شریعتی از واقعه کربلا وارد کرد و این کتاب را نوعی روضه مارکسیستی خواند. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost