2⃣1⃣1⃣ #ضرب_المثل «از بیخ عرب شد!!»
📚 از بیخ عرب شدن در مواردی به کار می رود که با وجود مدارک فراوان با کمال بی پروایی دست از انکار واضحات بر نمی دارد.
⚔ بعد از حمله عربها به ایران خط در ایران عربی گردید و زبان عربی در بسیاری نقاط جای زبان پهلوی و شاخه های گوناگون آن را گرفت.
👌🏻با این حال نتوانست زبان و فرهنگ ملی وقومی ایرانیان را ریشه کن کند.
🏛 در دوره ی حکومتهای طاهریان، صفاریان و سامانیان در خراسان، این سلسله های ایرانی، زبان و خط عربی را در امور دیوانی و حکومتی جایگزین خط و زبان فارسی کردند و بسیاری از بزرگان ادب خراسان نیز زبان عربی را آموختند و به کار بردند.
👥👤 اما اهالی خراسان که به فرهنگ و ادب پارسی علاقه و دل بستگی فراوان داشتند درباره ی هر ایرانی که عربی می نوشت و با به عربی سخن می گفت به کنایه می گفتند که «از بیخ عرب شده است »، یعنی عرق و حمیت ایرانی و ایرانی نژاد بودن خود راکه مثل روز، روشن و آشکار است انکار می کند و یکسره عرب شده است.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#پندها
🌹حضور زنان در #آخرالزمان!
🕋 وجود ۵۰ زن جوان در میان ۳۱۳ یار امام زمان حکایت گر جایگاه ویژه آنان در عصر #ظهور است.
⚜ امام باقر (علیه السلام):
🔅سوگند به خدا ۳۱۳ نفر بدون وعده پیشین گرد می آیند که در میان آنان ۵۰ زن است.
📚 العياشی، ج ١، ص ٦٤.
🌹 بی شک کارآمدی زنان در عرصه هایی جلوه می نماید که با سرشت و طبیعت او سازگار باشد.
💉 سرپرستی و انجام امور بهداشت و درمان را می توان یکی از کارکردهای آن نام برد.
⚜ چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند:
🔅همراه مهدی ۱۳ زن هستند. آنان مجروحان را مداوا می کنند و از بیماران جنگی پرستاری می کنند چنان که زنان در زمان پیامبر اسلام (ص) همراه او بودند.
📚 اثبات الهداة، ج ٣، ص ٥٧٥.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایات_مــهـــدوے
#مـوعـود_شـنـاسے
4_5904238133892875264.pdf
1.11M
📙 نسخهی متنی ( #PDF) کتاب
#به_وقت_کربلا
👣 ویژه #اربعین
🖊 به اهتمام علی رضا پورمشیر
🎒 همه آنچه زائر کربلا باید بداند!
📲 برای زائرهای اربعین بفرستید!
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎬 #ببینید | #موعظه
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌹 رزق ما دست #امام_زمان(عج) هست!
🌐 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
⚜ #آیت_الله_بهجت (ره):
🎙قرآن کتابی است که تمام نور است، و هادی بهسوی امام علیهالسلام. امکان ندارد حجت در میان ما نباشد و مردم بدون امام علیهالسلام باشند.
🔅اگر به آن چه در دسترس ماست (قرآن و روایات) عمل کنیم، انتظار فرج جا دارد.
📚 در محضر بهجت، ج ۲، ص ۳۶۶.
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و شصت و پنجم
🛌 نسیم خنکی به صورتم دست میکشید و باز دلم نمیآمد از این خواب شیرین صبحگاهی دل بکنم، ولی انگار آفتاب هم میخواست بیدارم کند تا ببینم چه روز زیبایی آغاز شده که پیوسته پلکهایم را نوازش میداد تا سرانجام با ترانه خوش آهنگ پرندگان، چشمانم را گشودم.
🚪میان اتاق خواب بزرگ و دلبازی و در بستر نرم و سپیدی که دیشب حاج خانم برای من و مجید تدارک دیده بود، دراز کشیده و احساس خوب یک خواب راحت را خمیازه میکشیدم.
🛏 دستی به چشمان خوابآلودهام کشیدم و سرم را روی بالشت چرخاندم که دیدم جای مجید خالی مانده و در اتاق همچنان بسته است.
🏻روی تشک نشستم و گوشه پرده پنجره بزرگ و قدی اتاق را کنار زدم، شاید مجید در حیاط باشد و چه منظره دل انگیزی پیش چشمانم نمایان شد!
🌳🌴حالا در روشنی روز و درخشش طلایی آفتاب، زیباییِ دلانگیز حیاط این خانه بیشتر خودنمایی میکرد. باغچه میان حیاط با سلیقه کَرتبندی شده و در هر قسمت، سبزی مخصوصی کاشته بودند.
🌴از همان پشت پنجره با نگاه مشتاقم از ایوان پایین رفتم و پای نخلهای کوتاهی که به ترتیب دور حیاط صف کشیده بودند، چرخی زدم، ولی خبری از مجید نبود.
🏻روانداز سبکی را که از خنکای فنکوئل روی خودم کشیده بودم، کنار زدم و خواستم از جایم بلند شوم که کسی آهسته به در زد و با مهربانی صدایم کرد:
❓الهه خانم! بیداری دخترم؟
🚪صدای حاج خانم بود که بلافاصله بلند شدم و در را باز کردم.
☕🍣 با سینی بزرگی که در دستش بود، برایم صبحانه آورده و با مهربانی آغاز کرد:
- ببخشید بیدارت کردم!
👣 سپس قدم به اتاق گذاشت و با لحنی مادرانه ادامه داد:
- الان خستهای، همش میخوابی. ولی بدنت ضعف میکنه. یه چیزی بخور، دوباره استراحت کن!
🏻و من پیش از آنکه از صبحانه لذیذش نوش جان کنم، از طعم شیرین کلامش لذت بُردم و دوباره روی تشک نشستم تا باز هم برایم مادری کند. مقابلم روی زمین نشست و سینی را برایم روی تشک گذاشت.
🍳در یک طرف سینی کاسه بلوری از کاچی مخصوص پُر کرده و در بشقاب کوچکی تخممرغ آبپَز برایم آورده بود.
🍪 بوی نان تازه و رنگ هوسانگیز شربت آلبالو هم حسابی اشتهایم را تحریک کرده بود که لبخندی زدم و از تهِ دل تشکر کردم:
🏻دست شما درد نکنه حاج خانم!
🍣 کاسه کاچی را به سمتم هُل داد و با صمیمیتی سرشار از محبت تعارفم کرد:
- بخور مادرجون! بخور نوش جونت!
👣و برای اینکه با خیالی راحت مشغول خوردن شوم، به بهانه کاری از جایش بلند شد و گفت:
- ما صبحونه خوردیم، تو بخور عزیزم! من میرم، راحت باش!
💓 ولی دلم پیش مجید بود که نگاهش کردم و پرسیدم:
❓شما میدونید همسرم کجا رفته؟
💞 از لحن عاشقانه و نگرانم، صورتش به لبخندی شیرین گشوده شد و پاسخ داد:
☝🏻نگران نباش مادر جون! صبح زود با آسید احمد رفتن اسباب بیارن... سپس به آرامی خندید و گفت:
- اتفاقاً اونم خیلی نگرانت بود! کلی سفارش تو رو کرد، بعد دلش راضی شد بره!
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🌷 #شعر | #هر_کسی_لایق_شهادت_نیست
🔅یک روایت بگویم از شخصی
🔅قالَ رزمنده ای که جا مانده:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅به خداوندی خدا سوگند
🔅به زمینی که آفریده قسم
🔅زیر این آسمان چرخ کبود
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅بچه بازی که نیست دادنِ جان
🔅جگری همچو شیر می خواهد
🔅منِ بی عرضه ادعا دارم
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅نیمه شب/مستند/روایت فتح
🔅آلیاژِ صدای آوینی!
🔅با همان لحن خاص می فرمود:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅به دوکوهه رسیدم و دیدم
🔅روی دیوار یادگاری بود
🔅خیره شد چشم من به این جمله:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅حرف من را مجیدِ پازوکی
🔅در تفحص نشاند، بر کرسی
🔅پیکرش روی مین تلاوت کرد:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅دستغیب و سعیدِ طوقانی
🔅مدنی و حسینِ فهمیده
🔅نه به سنِ کم است نه ریشِ سفید
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅سابقه جای خود، خمینی (ره) گفت:
🔅که ملاک حال فعلی فرد است
🔅طیّب و شاهرخ نمونه ی آن
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅به اسیری که آمده گفتند:
🔅ای مهاجر بگو ز احوالت
🔅با دلی خون و چشم گریان گفت:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅سرِ قبری خبرنگاری گفت:
🔅اکبرت رفت، خودت که جانبازی
🔅پدر آن شهید پاسخ داد:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅بین فرزندهای یک خانه
🔅هر گلی دارد عطری و امّا
🔅مادر یک شهید می داند
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅چشم فرزند یک شهید افتاد
🔅جلوی مدرسه به باباها
🔅بهر تسکین درد خود می گفت:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅دشت سمسور و محسنِ سیفی
🔅دهلران دست احمدِ گلبان
🔅حاجیان رفت تا بگوید که
🌷هر کسی لایق شهادت نیست
🔅خنده های شفیعی و عبدی
🔅در کفن آتشی به جانها زد
🔅معنی رفتنش فقط این بود
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅شهرک غرب/فتنه گر/خودرو
🔅یک بسیجی کف زمین له شد
🔅سال هشتاد و هشت فهمیدیم
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅روح پاک علی خلیلی شاد
🔅خون ز رگهای غیرتش پاشید
🔅غرق خون مثل مرد ثابت کرد
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🔅کاروانِ مدافعان حرم
🔅چشم امید من به سوی شماست
🔅آه، یادم نبود این نکته:
🌷 هر کسی لایق شهادت نیست
🌷 مرز مردن و شهادت، خون نیست، خود است...
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7