💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓یک سوال داشتم و اون اینکه چرا سادات عمامه مشکی میپوشند و چرا روحانیت لباس مخصوصی به تن دارند؟
✅ پاسخ: لباس روحانیت متشکل از سه جزء به نام عمامه، قباء و عباء می باشد.
⚜ علمای دین قائم مقام پیامبر اسلام و امامان گرامی در تبلیغ و ترویج دین هستند چنان که پیامبر گرامی فرمود:
🔅«خدایا جانشینان مرا رحمت فرما.
سوال شد خلفای شما چه کسانی هستند؟
فرمود: کسانی که بعد از من می آیند و حدیث و سنت مرا برای مردم بازگو می کنند».
📚 الفقیه، ج ۴، ص ۴٢٠.
👌به خاطر این که روحانیت از پیامبر گرامی و امامان معصوم علیهم السلام، جانشینی می کنند، لذا برای شناخته شدن در جامعه به عنوان پاسخگوی سوالات دینی مردم، همان لباسی را بر تن می کنند که پیامبر گرامی و امامان معصوم معمولاً بر تن می کردند، با توجه به آن که افراد هر قشری از جامعه که وظیفه خاصی دارند، لباس اختصاصی برای خود انتخاب می کنند تا به آن لباس شناخته شوند، روحانیت هم ناگزیر از لباس خاصی است که به وسیله آن از دیگر اقشار شغلی جامعه شناخته شود و چه لباسی بهتر از همان لباسی که آورنندگان دین میپوشیدند چرا که روحانیون مبلغ آیین آنها هستند و با پوشیدن لباس آنها، هم یاد و خاطره آن بزرگواران در جامعه تداعی می شود و هم لباس اختصاصی برای روحانیت تعیین می شود.
📚 در روایات متعددی وارد شده است که پیامبر گرامی و اهل بیت (علیهم السلام) در پوشش از عمامه و قباء و عباء استفاده می کردند.
📚 عمامه: وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۵، باب ٣٠.
📚 قباء، سنن النبی، ص ١٧٣ - بحارالأنوار، ج ۴۲، ص ۵۰ - ج ۵۲، ص ۳۵۲.
📚 عباء، بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۷۶ - سنن النبی، ص ۱۷۳.
👌اما در مورد عمامه و چرایی پوشیدن عمامه سیاه و سفید توسط روحانیون گفتنی است که اهل بیت (علیهم السلام) هم عمامه سفید بر سر می گذاشتند و هم عمامه سیاه.
⚜ در نقلی آمده است:
🔅«امام رضا (علیه السلام) عمامه سفید بر سر گذاشت و خارج شد».
📚 الکافی، ج ۱، ص ۴۸۹.
⚜ امام صادق (عليه السلام) فرمود:
🔅«آن روز كه پيامبر مكه را فتح كرد و به مسجدالحرام داخل شد عمامه سياه بر سر داشت».
📗مکارم الاخلاق، ص ۱۱۹.
⚜ عبد الله بن سليمان از پدرش نقل مى كند:
🔅«امام زين العابدين (عليه السلام) در حاليكه عمامه سياه بر سر داشت وارد مسجد شد».
📚 وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۷.
👌البته در عرف کنونی رنگ عمامه به عنوان شناسه برای دو گروه از روحانیون که سادات و غیر سادات هستند استفاده می شود که سادات از عمامه سیاه و غیر سادات از عمامه سفید استفاده می کنند که این نحو از پوشش برای افکار عمومی و شناسایی سادات از غیر آنها در جهت رعایت حقوق آنها مفید می باشد.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4⃣3⃣1⃣ #ضرب_المثل «دو قورت و نیمش هم باقیه!!»
🌍 چون حضرت سلیمان(ع) بعد از مرگ پدرش داوود(ع) به رسالت و پادشاهی رسید از خداوند خواست که همه جهان و موجودات آن و همه زمین و زمان و عناصر چهارگانه و جن و پری را بدو بخشد.
✋🏻چون حکومت جهان بر سلیمان مسلم شد روزی از پیشگاه قادر مطلق خواست که اجازه دهد تمام جانداران را به صرف یک وعده غذا دعوت کند.
⚜ حق تعالی او را از این کار بازداشت و فرمود:
🔅«رزق و روزی تمام جانداران عالم با اوست و سلیمان از عهده این کار بر نخواهد آمد. بهتر است زحمت خود زیاد نکند.»
✋🏻 ولی سلیمان بر اصرار خود افزود و استدعای وی مورد قبول واقع شد و خداوند به همه موجودات زمین فرمان داد تا فلان روز به ضیافت بنده محبوبش بروند.
سلیمان هم بیدرنگ به افراد خود دستور داد تا آماده تدارک طعام برای روز موعود شوند.
🏝 وی در کنار دریا جایگاه وسیعی ساخت و دیوان هم انواع غذاهای گوناگون را در هفتصد هزار دیگ پختند. چون غذاها آماده شد سلیمان بر تخت زرینی نشست و علمای اسرائیل نیز دور تا دور او نشسته بودند از جمله آصف ابن برخیا وزیر کاردان وی.
🌍 آنگاه سلیمان فرمان داد تا جمله موجودات جهان برای صرف غذا حاضر شوند.
🐋 ساعتی نگذشت که ماهی عظیمالجثه از دریا سر بر آورد و گفت: «خدای تعالی امروز روزی مرا به تو حواله کرده است بفرمای تا سهم مرا بدهند!!»
⚜ سلیمان گفت: «این غذاها آماده است مانعی وجود ندارد و هر چه میخواهی بخور».
🐋 ماهی با یک حمله تمام غذاها و خوراکیهای آماده شده را بلعید و گفت: یا سلیمان، سیر نشدم غذا میخواهم!!!
⚜ سلیمان چشمانش سیاهی رفت و گفت: «مگر رزق روزانه تو چقدر است؟ این طعامی بود که برای تمام جانداران عالم مهیا کرده بودم؟»
🐋 ماهی عظیمالجثه در حالی که از گرسنگی نای دم زدن نداشت به سلیمان گفت:
🌎 «خداوند عالم روزی مرا روزی سه بار و هر دفعه سه قورت تعیین کرده است. الان من نیم قورت خوردهام و دو قورت و نیم دیگر باقی مانده که سفره تو برچیده شد!!»
⚜ سلیمان از این سخن مبهوت شده و به باری تعالی گفت:
✋🏻 «پروردگارا، توبه کردم. به درستی که روزی دهنده خلق فقط تویی».
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
✊ سيلی محكم شورای نگهبان به آمريكا روز ١٣ آبان
🔺تیتر امروز #روزنامه_کیهان
🌐 @partoweshraq
🔺واکنش مجری برنامه ثریا به اظهارات علی مطهری:
🔅از یک نماینده دولت زدن چنین حرفهایی بعید نیست ولی از فردی که در کرسی نمایندگی مردم است انتظار دیگری می رود.
🔅برجام را تبدیل به هولوکاست نکنید که کسی جرأت نقدش را نداشته باشد!
🔅ثریا بارها (بیش از چهار بار) از موافقان برجام بویژه اعضای تیم مذاکره کننده در وزارت خارجه و همچنین مسئولان وقت بانک مرکزی جهت حضور در برنامه دو طرفه دعوت کرده است که عزیزان نپذیرفته اند.
🌐 @partoweshraq
🔺دروغی که امثال داعش نیوز در #اربعین به #قالیباف بستند!
📡 برخی رسانههای ضدانقلاب با انتشار تصویری از دکتر قالیباف، مدعی زیارت VIP شدهاند. در حالی که تصویر مزبور مربوط به پنجره سالن همایش دانشجویان جهان اسلام داخل حرم امام حسین (ع) است که قالیباف سخنران آن بوده!
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
🔺استاد علی اکبر #رائفی_پور در گفت و گو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان درباره راهپیمایی #اربعین گفت:
🔅راهپیمایی امسال نظم زیادی داشت.
🔅وی افزود: امسال دشمنان بر روی اختلاف بین ایرانیان و عراقیها کار کردند، اما عکس این قضیه اتفاق افتاد.
🌐 @partoweshraq
#حب_الحسین_یجمعنا
#الحسین_یجمعنا
🌹بوی خوش تربت #امام_حسین (علیه السلام) (به اعتراف اهل سنت)
✍ #ابن_کثیر_دمشقی از علمای بزرگ اهل سنت عمری مینویسد:
⚜ #هشام_بن_الکلبی میگوید:
🌊 چهل روز آب را به سوی قبر [آقا امام] حسین [علیه السلام] روانه کردند جهت از بین بردن قبر حضرت آب در اطراف قبر مبارک ایستاد و بر روی قبر وارد نشد.
👳🏻 مردی اعرابی از قبیله بنی اسد برای یافتن قبر مبارک حضرت مشتی خاک را بر میداشت و میبوئید تا ببیند کدام خاک حسین [علیه السلام] را میدهد تا به قبر مبارک رسید گفت:
✊🏻 حسین جان پدر و مادرم به فدایت چه خوش بو هستی و تربتت چه خوش بوست اینها قبر را مخفی نگاه میدارند تا دشمن نتواند آنرا ویران کنند.
🌹ولی بوی خوش تربت حضرت دوستدارانش را راهنمایی میکند.
📚 البدایة و النهایة، تألیف ابن کثیر دمشقی، جلد ۸، صفحه ۲۲۲، چاپ دار الفکر.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#کرامات
#داستان_کوتاه
4_5805297463375954822.mp3
1.95M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🎁 #شیخ_رجبعلی_خیاط و مستاجر
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
#حـلقـہ_عشـاق
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
🔥سرانجام معلوم میشود که حتی دنیای آنها از دنیای دیگران بدتر است!
⚜ حضرت #آیت_الله_بهجت (قدس سره):
🎙گاه کار به جایی میرسد که رییس سازمانهای امنیتی حکومتها را که سالها برای آنها خدمت کرده و چه بسا اموالی را برای همان حکومت غصب کرده، با این همه، وجود او را خطرناک میبینند، زیرا ممکن است علیه آنها قیام کند، و یا دولت دیگری از او استفاده اطلاعاتی کند، لذا به هر وسیله ممکن او را به قتل میرسانند!
🔥آری، اینگونه افراد دین خود را برای دنیای خود و دیگران میفروشند تا در دنیا راحت باشند و در آسایش به سر برند، ولی سرانجام معلوم میشود که دنیای آنها چه رسد، به آخرتشان از دنیای دیگران بدتر است!
📚 در محضر بهجت، ج ۲، ص ۵۳.
🌐 @partoweshraq
🌹 پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله):
💖 هر زنى كه در خانه شوهر خود به قصد مرتّب كردن آن، چيزى را جا به جا كند خداوند به او نظر افكند.
📚 ميزان الحكمه، ج ۵، ص ١٠٠.
🌐 @partoweshraq
#حدیث
#مشاوره_خانواده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید
⁉ تمسخر شعار « #مرگ_بر_آمریکا» توسط اسنپ فود؟!
🔺شرکت « #اسنپ» (متعلق به شرکت #MTN و #ایرانسل) کلیپ تمسخر شعار «مرگ بر آمریکا» را در روز #تسخیر_لانه_جاسوسی منتشر کرد!
⚠ البته این اولین باری نیست که این رسانه به اسپانسری اسنپ فود ارزشهای انقلابی و اخلاقی را به سُخره میگیرد.
🌐 @partoweshraq
🔺اصلاحطلبان همچون قبل از تصویب برجام، شروع کردهاند به بزک کردن و تهدید اینکه اگر #CFT تصویب نشود، فلان و بهمان میشود؛ انگار نه انگار که با تصویب #برجام همهی مشکلات کشور از آب خوردن مردم گرفته، تا اشتغال و ازدواج جوانان یکبار قبلاً حل شده است!!
🌐 @partoweshraq
🔺توییت آذری جهرمی، وزیر ارتباطات:
✡ اسراییل صبح امروز به ایران حمله سایبری کرده!
🖥 حمید فتاحی، رئیس هیات مدیران شرکت ارتباطات زیرساخت امروز در توییترش خبر داده که مجموعهای از حملات پراکنده سایبری امروز از مبدا اسراییل به زیرساختهای ارتباطی ایران آغاز شده و ایران همه حملات را دفع کرده است.
🔺 وزیر ارتباطات نیز حمله سایبری اسراییل به زیر ساخت های ارتباطی ایران را تایید کرد.
🌐 @partoweshraq
🔺اعتراض به یک عکس #سردار_سلیمانی
🗞️روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
😐 دیروز در مراسم ۱۳ آبان در تهران، یک بنر که ترامپ و نتانیاهو را در لباس سرخ و زانو زده در یک شنزار درست مثل اسرای بیگناه در برابر داعش نشان میداد و سردار سلیمانی را هم پشت آنان ترسیم کرده بود، اعتراض بسیاری از حضار در مراسم را برانگیخت که این مظلوم نشان دادن این دو جنایتکار و داعشی نشان دادن سردار ایرانی است و جابجائی ارزشها محسوب میشود!!!
⚠تلاش معترضان برای جمع کردن این بنر با مخالفت گردانندگان مواجه شد و به جایی نرسید و متأسفانه عکسهای زیادی از این بنر که ظالم را مظلوم و مظلوم را ظالم جلوه میدهد برداشته و مخابره شد!
⁉ چرا عدهای با یک کج سلیقگی مرتکب ضد تبلیغ میشوند؟
🌐 @partoweshraq
🇮🇷✌در آینده این ملّت ایران است که آنها را #تحریم خواهد کرد!
🛢بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ما است گازی که یک انرژی بسیار مهم و اثرگذاری است و همین اروپای بیچاره احتیاج به آن دارد.
🌐 @partoweshraq
🌷 «أمل حسین» دختر خردسال یمنی چند روز پیش بر اثر سوء تغذیه شهید شد.
🔺۳ سال پیش یونیسف اتفاقی پوستری از امل حسین منتشر کرده بود که گفته بود:
🌷 قبل عید پدرم برایم گوشواره ای خرید و من او را متقاعد کردم که بگذارد آنها را الان ببندم. من به او گفتم کسی چه میداند شاید عید آمد و من زنده نبودم!
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و یکم
🍰مجید در راه برگشت، برایم شیر و کیک گرفت تا روزهام را باز کنم و من از شدت تب و گلو درد اشتهایی به خوردن نداشتم و آنقدر اصرار کرد تا بلاخره مقداری شیر نوشیدم.
👌میدانستم خودش هم افطار نکرده و دیگر توانی برایم نمانده بود تا وقتی به خانه رسیدیم، برایش غذایی تدارک ببینم و خبر نداشتم مامان خدیجه به هوای بیماریام، خوراک خوش طعمی تهیه کرده است که هنوز وارد اتاق نشده و روی تختم دراز نکشیده بودم که برایمان شام آورد.
🍜 در یک سینی، دو بشقاب شیر برنج و مقداری نان و خرما آورده بود و اجازه نداد مجید کمکش کند که خودش سفره انداخت و با مهربانی رو به من کرد:
☝🏻مادرجون! وقت نبود برات سوپ درست کنم. حالا این شیر برنج رو بخور، گلوت نرم شه... و با حالتی مادرانه رو به مجید کرد:
❓چی شد پسرم؟ دکتر چی گفت؟
🏻 و مجید هنوز نگران حالم بود که نگاهی به صورتم کرد و رو به مامان خدیجه پاسخ داد:
- گفت سرما خورده، خدا رو شکر آنفولانزا نیس! یه آمپول زدن، یه سری هم دارو داد.
👤مامان خدیجه به صحبت های مجید با دقت گوش میکرد تا ببیند باید چه تجویزی برایم بکند، سپس با لحنی لبریز محبت نصیحتم کرد:
- مادرجون! خوب استراحت کن تا انشاءالله زودتر خوب شی! فکر نکنم فردا هم بتونی روزه بگیری.
🏻که مجید با قاطعیت تأکید کرد:
💊 نه حاج خانم! دکتر هم گفت باید آنتیبیوتیکها رو سرِ ساعت بخوره. فردا نمیتونه روزه بگیره.
🚪مامان خدیجه چند توصیه دیگر هم کرد و بعد به خانه خودشان رفت تا من و مجید راحت باشیم.
🍜 مجید بشقاب شیر برنج را برداشت و کنارم لب تخت نشست تا خودش غذایم را بدهد، ولی تبم کمی فروکش کرده بود که بشقاب را از دستش گرفتم و از اینهمه مهربانیاش قدردانی کردم:
🛌 ممنونم مجید! خودم میخورم!
👁 و میدیدم رنگ از صورتش پریده که با دلواپسی عاشقانهای ادامه دادم:
🏻خودتم بخور! ضعف کردی!
🍜 خم شد و همچنانکه بشقاب دیگر شیر برنج را از روی سفره بر میداشت، با مهربانی بینظیری پاسخ داد:
🏻الهه جان! من ضعف کردم، ولی نه از گشنگی! من از این حال و روز تو ضعف کردم!
🏻از شیرین زبانیاش لذت بردم و رمقی برایم نمانده بود تا پاسخش را بدهم که تنها به رویش خندیدم.
🍜 هنوز تمام بدنم درد میکرد، آبریزش بینیام بند نیامده بود و به امید اندکی بهبودی مشغول خوردن دستپخت خوش عطر و طعم مامان خدیجه شدم که همه مزه خوبش نه به خاطر هنر آشپزی که از سرانگشتان مادرانهاش سرچشمه میگرفت.
🛏 همانطور که روی تخت نشسته و تکیهام را به دیوار داده بودم، هر قاشق از شیربرنج را با تحمل گلو درد شدید فرو میدادم که نگاهم به ساعت افتاد.
🕘 چیزی به ساعت نه شب نمانده و مراسم تا ساعتی دیگر آغاز میشد که بشقاب را روی تخت گذاشتم و با ترسی کودکانه رو به مجید کردم:
🏻مجید! یه ساعت دیگه مراسم شروع میشه، من هنوز نماز هم نخوندم!
🏻و مجید مصمم بود تا امشب مانع رفتن من به مسجد شود که با قاطعیت پاسخ داد:
✋🏻الهه جان! تو که امشب نمیتونی بری مسجد! همین چند قدم تا حیاط هم به زور اومدی! حالا چجوری میخوای تا مسجد بیای و چند ساعت اونجا بشینی؟!!!
🏻از تصور اینکه امشب نتوانم به مسجد بروم و از مراسم احیاء جا بمانم، آنچنان رنگ از صورتم پرید که مجید محو چشمانم شد و من زیر لب زمزمه کردم:
- مجید! آسید احمد میگفت امشب خیلی مهمه! اگه امشب نتونم بیام...
🏻و حسرت از دست دادن احیاء امشب طوری به سینهام چنگ زد که صدایم در گلو خفه شد.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و دوم
👁 چشمانم را به زیر انداختم و نمیتوانستم بپذیرم امشب به مسجد نروم که از اینهمه کم سعادتی خودم به گریه افتادم. خودم هم میدانستم حال خوشی ندارم که از شدت چرک خوابیده در گلویم، به سختی نفس میکشیدم و مدام عطسه میکردم، ولی شب قدر فقط همین یک شب بود!
🛏 مجید بشقابش را روی سفره گذاشت، خودش را روی تخت بیشتر به سمتم کشید، دستم را گرفت و با لحن گرم و گیرایش صدایم کرد:
❓الهه! داری گریه میکنی؟
🏻 شاید باورش نمیشد دختر اهل سنتی که تا همین چند شب پیش، پایش برای شرکت در مراسم احیاء پیش نمیرفت، حالا برای جا ماندن از قافله عشاق الهی، اینچنین مظلومانه گریه میکند که با صدای مهربانش به پای دلِ شکستهام افتاد:
- الهه جان! قربون اشکهات بشم! غصه نخور عزیزم! تو خونه با هم احیاء میگیریم!
🏻ولی دل من پیِ شور و حال مسجد و مجلس آسید احمد بود که میان گریه بیصدایم شکایت کردم:
🏻نه! من میخوام برم مسجد...
👌ولی حقیقتاً توانی برای رفتن نداشتم که سرانجام تسلیم مجید شده و به ماندن در خانه رضایت دادم و چقدر جگرم آتش گرفته بود که مدام گریه میکردم.
🕰 ده دقیقهای به ساعت ده مانده بود که مامان خدیجه آمد تا حالی از من بپرسد.
👤او هم میدانست نمیتوانم به مسجد بروم که با لحنی جدی رو به مجید کرد:
✋🏻 پسرم! شما برو مسجد، من پیش الهه میمونم!
🏻ولی مجید کسی نبود که مرا با این حالم تنها بگذارد، حتی اگر پرستار مهربان و دلسوزی مثل مامان خدیجه بالای سرم باشد که سر به زیر انداخت و با مهربانی نجیبانهای پاسخ داد:
- نه حاج خانم! شما بفرمایید! من خودم پیش الهه میمونم!
👌و هر چه مامان خدیجه اصرار کرد، نپذیرفت و با دنیایی تشکر و التماس دعا، راهیاش کرد تا با خیال راحت به مسجد برود و من چقدر دلم سوخت که از مراسم احیاء جا ماندم.
💊 به گمانم از اثر آمپول و کپسول و شیر برنج گرم مامان خدیجه بود که پس از خواندن نماز، همانجا روی تخت به خواب سبکی فرو رفته و همچنان در حالت بدی بین تب و لرز، دست و پا میزدم که صدای زمزمه زیبایی به گوشم رسید.
🛌 چشمان خوابآلودم را به سختی از هم گشودم و دیدم مجید کنار تختم روی زمین نشسته و با صدایی آهسته دعا میخواند.
📖 حالا پس از چند بار شرکت در مراسم شب قدر شیعیان، کلمات این دعای عارفانه برایم آشنا بود و فهمیدم دعای جوشن کبیر میخواند.
🛌 کمی روی تخت جابجا شدم و آهسته صدایش کردم:
- مجید...
🏻سرش را بالا آورد و همین که دید بیدار شدهام، با سرانگشتانش اشکش را پاک کرد و پرسید:
❓بیدار شدی الهه جان؟ بهتری عزیزم؟
🛌 کف دستم را روی تشک عصا کردم، به سختی روی تخت نیمخیز شدم و همزمان پاسخ دادم:
🏻بهترم... و من همچنان بیتاب شب بیداری امشب بودم که با دل شکستگی اعتراض کردم:
❓چرا بیدارم نکردی با هم احیاء بگیریم؟
🏻 هنوز هم باورش نمیشد یک دختر سُنی برای احیای امشب اینهمه بیقراری کند که برای لحظاتی تنها نگاهم کرد و بعد با مهربانی پاسخ داد:
- دیدم حالت خوب نیس، گفتم یه کم استراحت کنی!
🛏 و من امشب پیِ استراحت نبودم که رواندازم را کنار زدم و با لحنی درمانده التماسش کردم:
🏻مجید! کمکم میکنی وضو بگیرم؟
👌و تنها خدا میداند به چه سختی خودم را از روی تخت بلند کردم و با هر آبی که به دست و صورتم میزدم، چقدر لرز میکردم و همه را به عشق مناجات با پرودگارم به جان میخریدم.
🌀 هنوز سرم منگ بود و نمیدانستم باید چه کنم که مجید با دنیایی شور و حال شیعیانه به یاریام آمد.
📿 سجادهام را گشود تا رو به قبله بنشینم و با لحن لبریز محبتش دلداریام داد:
🏻الهه جان! من فقط جوشن کبیر خوندم. اونم به نیت هر دومون خوندم.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜
⛰ خستگي نداشت. مي گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده...
🎞 اينقدر بدن آماده اي داشت که تو جبهه گذاشتنش بيسيمچي... بيسيمچي شهيد پوراحمد.
👌اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به اين اصل خيلي اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاري رو براي خود خدا بکني، خودش عزيزت مي کنه.
📸 آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اينطور معروف بشه.
🌷 #شهید_امیر_حاج_امینی
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7