eitaa logo
پرتو اشراق
783 دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
14.2هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
☀ به نام خــداوند دلـهای پاک 🌻 که نامش بود در دلت تابناک 🌻 به نام کسی که تو را آفرید ☀ سرآغاز عشق ست و نور امید 🍁 سلام، صبحتون بخیر، روزتون خدایی 🌐 @partoweshraq #شعر
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓چرا آغاز سال قمری از اول است در حالی که اول روز هجرت پیامبر(ص) می باشد؟ ✅ پاسخ 🛐 در عصر جاهلی یعنی زمانی که هنوز پیامبر اکرم(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، مردم آن زمان ماه محرم را به عنوان نخستین ماه سال قرار داده بودند و سال جدید نزد آنان با شروع ماه محرم آغاز می‌گردید. 📚 جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، قم، منشورات شریف رضی، چاپ اول، ج ۸، ص ۴۶۰. 🕋 علت انتخاب ماه محرم این بود که مردم پس از انجام اعمال حج به خانه و سرزمین خود باز می‌گشتند و قریش نیز از میزبانی حاجیان فارغ و اموال تجارتی خود را نیز در این ایام فروخته آماده تجارتی جدید می‌شدند. 🐪 با هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه در سال سیزدهم بعثت که در ماه ربیع‌الاول اتفاق افتاد، این حادثه تاریخی و این ماه مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. 🗓بنابراین از همان سالِ نخستینِ هجرت این واقعه مبدأ تقویم مسلمانان گردید. 📚 تاریخ طبری، ج ۳، ص ۹۲۳. 🌕 در ابتدا این تقویم به صورت ماه شماری بود به این معنا که مثلا می‌گفتند: «فلان واقعه، چهل و نه ماه پس از هجرت بوقوع پیوست» 🌓 شیوه تاریخ گذاری بر اساس «شمارش ماه‌ها» قبل از هجرت حضرت محمد(ص) سابقه نداشته و پس از هجرت نیز دیری نپاییده و در سال‌های پنجم و ششم هجری یا کمی دیرتر به تدریج منسوخ شد و تا حدودی جای خود را به شیوه تاریخ نگاری بر اساس: «سال شماری» داد اما بدلیل آنکه بسیار کم مورد استفاده قرار می‌گرفت این شیوه نیز داشت به دست فراموشی سپرده می‌شد. 🌍 گسترش اسلام به مناطق امپراطوری ایران و روم، و بستن پیمان‌های متعدد نظیر صلح، خراج،‌ جزیه و... نیاز به تاریخی دقیق را مورد توجه قرار داد. این مسائل خلیفه دوم را بر آن داشت برای رسمیت بخشیدن به تاریخی منظم و دقیق جلسه‌ای مشورتی برگزار نماید. 📚 به نوشته «طبری» تاریخ نویس مشهور جهان اسلام؛ عمر، اصحاب پیامبر را گردهم آورد و گفت: مبدأ تاریخ را چه روزی قرار دهیم؟ ⚜ امیرمؤمنان علی بن‌ ابی‌طالب(ع) فرمود: 🔅مبدأ تاریخ مسلمانان را باید از روزی قرار داد که پیامبر مهاجرت کرد و سرزمین شرک را ترک نمود». 🌙 پیشنهاد امام این بود که که ماه ربیع‌الاول به عنوان مبدأ تقویم و روز اول ربیع‌الاول یعنی همان روزی که حضرت محمد(ص) از مکه خارج شدند به عنوان اولین روز تقویم رسمیت یابد. ❌ اما متاسفانه از آنجایی که عمر بن خطاب بنایش بر مقابله و تقابل با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود اصل پیشنهاد که: «تقویم مسلمانان هجری، یعنی بر اساس هجرت» باشد مورد قبول همگان واقع شد اما عمر بن خطاب بر اساس «رسوم عهد جاهلیت» مبدأ تاریخ را محرم همان سالی قرار می‌دهد که پیامبر در آن سال هجرت فرمودند كه از لحاظ زمانی دو ماه و دوازده روز زودتر از رسیدن پيامبر به مدينه بود. 📚 تاریخ طبری، ج ۳، ص ۹۲۶. 🌙 نتیجه: مبدا تاریخ مسلمانان بنابر پیشنهاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام روز اول ربیع الاول قرار گرفت اما پیشنهاد دیگر حضرت که روز اول ربیع الاول، روز اول سال قمری قرار گیرد با مخالفت عمر بن خطاب مواجه شد و وی متاسفانه به رسم جاهلیت همان اول محرم را روز اول سال قرار داد. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8⃣3⃣1⃣ داستان «جواب ابلهان خاموشیست!» 👳🏻 ابوعلی سینا در سفر بود. 🏇 در هنگام عبور از شهری، جلوی قهوه‌ خانه‌ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه‌خانه نشست تا غذایی بخورد. 👴 خرسواری هم به آنجا رسید، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست. 👳🏻شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می‌خورد و اسب هم به خرت لگد می زند و پایش را می‌شکند. 👴 خرسوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. 💥ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد! 👴 خرسوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی. 👳🏻 شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد!! 👴 صاحب خر، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد. 👨🏻 قاضی سؤال کرد که چه شده؟ 👳🏻 اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود، هیچ ‌چیز نگفت! 👨🏻 قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است...؟ 👴 روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف می‌زد... 👨🏻 قاضی پرسید: با تو سخن گفت...؟ چه گفت؟ 👴 صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد می زند و پای خرت را می‌شکند... قاضی خندید و بر دانش ابوعلی سینا آفرین گفت. 👨🏻 قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!! 👳🏻 ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد: ☝🏻«جواب ابلهان خاموشیست!» 📚 امثال و حکم - علی اکبر دهخدا. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
😐 آخوندی: کار درستی کردم که حتی ۱ واحد مسکن مهر افتتاح نکردم! 🔺حضرات هر روز تبلیغ می کنند که این دولت حتی یک مسکن هم نساخته است، این افتخار دولت است که حتی یک واحد مسکونی را نساخت/خبرگزاری دانشجو 🌐 @partoweshraq
🔺گزینه‌های جایگزین شهردار فعلی تهران چندسال سن دارند!؟ 😁 نکته قابل توجه انتخاب دو گزینه مسن‌تر از شهردار بازنشسته فعلی تهران بعنوان گزینه‌های ۵ گانه شورای شهر است! 🌐 @partoweshraq
⚠ شیطان گام به گام جلو می آید. 🔺دیروز تلاش برای حذف درس شهید حسین فهمیده از کتاب های درسی، امروز انتشار دروغ و تشکیک در نحوه شهادت حسین فهمیده! ⁉ چرا شیاطین از یک نوجوان شهید ۱۳ ساله این همه واهمه دارند؟ 🌐 @partoweshraq
🔺بعد از فروش خودروهای لوکس مازاد در دفتر نخست وزیری پاکستان و سفر رئیس جمهور این کشور به ترکیه با یک هواپیمای مسافربری ساده و به همراه مردم عادی، اینبار عمران خان با هدف عمل به وعده‌های انتخاباتی‌اش از جمله ریاضت اقتصادی و مبارزه با اشرافیگری، سفر اعضای کابینه‌ی خود به خارج از کشور برای استفاده از خدمات درمانی پیشرفته و معالجه را نیز ممنوع اعلام کرد!! 😁 #دو_صد_گفته_چون_نیم_کردار_نیست 🌐 @partoweshraq
😐 آقای رئیس جمهور! آقای وزیر! آقای مسئول! آقای فلان! 🏟 ورزشگاه آزادی رو در عرض چند روز بازسازی کردید مثل روز اولش! ⁉ سر پل‌ذهاب در مدت یکسال نمیتونست بازسازی شه؟ 🌐 @partoweshraq
😐 یک ژن خوب دیگر به پاس خدمات پدر ژن خوبش پُست جدید گرفت! 🔺پسر۳۰ ساله‌ی «علی مطهری» پُست دوم گرفت! 🔅پسر نایب رئیس مجلس عضو هیئت مدیره موسسه نشر شهر وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران شد!! 🔅وی هم اکنون معاون فنی و عمرانی شهرداری منطقه ۱۷ تهران را نیز عهده دار است/ نماینده 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 (سلام الله علیهم) 💚 بر اوج محبت علی اوجی نیست 🌺 در بحر، بجز کرامتش موجی نیست 🌺 در کل ممالک و مذاهب به جهان 💚 مانند علی و فاطمه زوجی نیست 🌐 @partoweshraq
👿 شیطان هم علی (علیه السلام) را دوست دارد!! ⚜ (ﺭحمت ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ) ﮔﻮﻳﺪ: 👿 ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻋﺪّﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ امام علی (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ) ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺖ: 👿 ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ، ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ؟ 👥👥 ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﺎ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ) ﺍﺳﺖ؟ 👿 ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺗﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ⚜ ﻫﺮ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ) ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﺳﺖ. 👥👥 ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻳﺎ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻟﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻲ؟ 👿 ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻟﻴﺎﻥ ﺍﻭﻳﻢ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻦ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ (علیه السلام) ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻛﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻡ!! 👥👥 ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺍﺯ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻲ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ) ﭼﻴﺰﻱ بگو! 👿 ﮔﻔﺖ: ﮔﻮﺵ ﻛﻨﻴﺪ، ﺍﻱ ، ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻨّﻴﺎﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻡ، ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﺫﺍﺕ ﺍﺣﺪﻳّﺖ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻳﻚ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﻮﺭ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻴﺮﻩ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﺮﺩ، ﭘﺲ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: ✨«ﺳُﺒّﻮﺡٌ ﻗُﺪّﻭﺱٌ» ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺭِ ﻣﻠﻚ ﻣﻘﺮّﺏ ﻳﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻠﻲ ﺍﺳﺖ؟! ⚜ ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪ: 🔅ﻧﻪ ﻧﻮﺭ ﻣﻠﻚ ﻣﻘﺮّﺏ ﻭ ﻧﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻞ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻧﻮﺭ ﻃﻴﻨﺖ ﻭ ﮔِﻞ ﻭﺟﻮﺩ امیرالمؤمنین (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ) ﺍﺳﺖ». منابع: 📚 أمالی شیخ ﺻﺪﻭﻕ، ص۴۲۷. 📚 ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ ۳۹، ﺹ۱۶۲. 📚 ﻣﺪﻳﻨﺔ ﺍﻟﻤﻌﺎﺟﺰ، ج ۱، ﺹ۱۲۳. 📔 ﻋﻠﻞ ﺍﻟﺸﺮﺍﻳﻊ، ﺹ۱۴۳. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
Ostad Raefipour-Vizhe Dokhtaran-97.06.07-Mashhad-24kb.mp3
9.8M
🎧 ⚜ ویژه 🎙استاد 🗓 ٧ شهریور ٩٧ - مشهد مقدس 📥 حجم: ١٠ مگابایت 🌐 @partoweshraq
4_5983525394840552992.mp3
1.46M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 💰علی (علیه السلام) خریدنی نیست! 🍷ماجرای شاعری که عاشق حضرت علی (ع) بود و شراب خورد!! 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq 🌐 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 ⛔ از اینها نباشید! ✍ گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان (قدس‌سره) 👤گاهی اوقات که کسی می‌گفت آقا سفارشی کنید، آقا می‌فرمودند: 🎙«راست می‌گویی یا نه یا می‌خواهی فقط حرف بشنوی؟» ⚜ می‌فرمودند: «بعضی‌ها این‌طور هستند که: 🔅پی مصلحت مجلس آراستند 🔅نشستند و گفتند و برخاستند. 🔅می‌فرمودند: «از اینها نباشید اگر راست می‌گویید و واقعاً اهل عمل هستید همین که دارم به شما می‌گویم عمل بکنید نتیجه می‌گیرید». 🖥 مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌ الله بهجت (قدس‌ سره) 🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 💭 به جای اینکه همیشه به این بیاندیشید که شما از همسرتان چه می‌خواهید کمی فکر کنید که همسرتان از شما چه می‌خواهد. 👌🏻اینگونه فکر کردن در حل بسیاری از مشکلات در زندگی راه‌گشا خواهد بود. 💞 و حس هم نوع دوستی و محبت به همسر و نیز حسن‌ظن را در شما زنده خواهد کرد. 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و دوازدهم 🚪🛋 همین که آسید احمد و مامان خدیجه از خانه‌مان رفتند، مجید مقابلم نشست و به گمانم هنوز باورش نمی‌شد از زبان من چه شنیده که با لحنی لبریز ترس و تردید سؤال کرد: ❓الهه جان! مطمئنی می‌خوای بیای؟ 🏻و خودم هم نمی‌دانستم چه شوری در جانم به پا خاسته که دریای دلم به سمت ساحل چشمانش موج زد و مشتاقانه شهادت دادم: ✋🏻مجید! من می‌خوام بیام. نمی‌دونم چرا، ولی دلم می خواد بیام! 🌌 شاید هنوز حلاوت بهشتی شب‌های قدر و مستی قدح محبت امام علی (علیه‌السلام) در مذاق جانم مانده و دلم نمی‌آمد به تعارف جامی دیگر از عشق اولیای الهی دست رد بزنم که حالا بیش از هر زمان دیگری در گرداب بلا دست و پا می‌زدم و سخت محتاج اینچنین عاشقانه‌هایی بودم و حقیقتاً چه عاشقانه طلبیده شده بودیم که بی‌هیچ دردسری گذرنامه گرفته و با چیدن یکی دو دست لباس و چند تکه وسایل شخصی در یک کوله پشتی، مهیای رفتن شدیم. 👨🏻 عبدالله وقتی فهمید چه خیالی در سر داریم، نمی‌دانست چه بگوید و با چشمانی مات و متحیر فقط نگاه‌مان می‌کرد. 🏻 حقیقتاً خودم هم نمی‌توانستم باور کنم بی‌ آنکه روحم خبر داشته و یا حتی یک لحظه فکری برای رفتن به کربلا به سرم زده باشد، به این سفر اعجاب‌انگیز دعوت شده و بی‌آنکه اختیاری به دست من باشد، بپذیرم تا همچون عاشق ترین شیعه، با پای پیاده رهسپار کربلا شوم، ولی دلم نمی‌خواست عبدالله گمان کند کسی مرا به این کار اجبار کرده که صادقانه اعتراف کردم: - آسید احمد و خونواده‌اش هر سال برای اربعین میرن کربلا. امسال هم به ما گفتن دارن میرن، منم دلم می‌خواست باهاشون برم... 🏻 مجید سرش را پایین انداخته و شاید از چشمان عبدالله اِبا می‌کرد که باز به هوای خواهرش، سرِ غیرت بیاید و حرفی بزند که من خودم ادامه دادم: 🏻 خُب داریم میریم زیارت امام حسین (علیه‌السلام)! 👨🏻 و عبدالله طاقتش طاق شد که با حالتی عصبی جواب داد: - آخه الان اصلاً موقعیت مناسبی نیس! 👁 و دید مجید خیره نگاهش می‌کند که به سمتش چرخید و برای تبرئه خودش، با لحنی ملایم‌تر ادامه داد: 👨🏻 شرمنده مجید جان! من می‌دونم زیارت امام حسین (علیه‌السلام) ثواب داره! ولی آخه الان تو این موقعیت که اوضاع عراق انقدر به هم ریخته‌اس و داعش داره همه رو سر می‌بُره، تو می‌خوای دست زنت رو بگیری ببری عراق و از نجف تا کربلا رو پیاده بری؟!!! داعش تهدید کرده که پیاده‌روی امسال رو به خاک و خون می‌کشه! 🏻مجید لبخندی زد و با متانت همیشگی‌اش، جواب دلشوره برادرانه عبدالله را داد: - باور کن هر چی تو نگران الهه باشی، من بیشتر نگرانشم! ولی اوضاع عراق آنقدر هم که فکر می‌کنی، خراب نیس! داعش تو همون یکی دو ماه اول زمین گیر شد. از وقتی که آیت الله سیستانی حکم جهاد داد و شیعه و سُنی وارد جنگ با داعش شدن، کمر داعش شکست! دیگه الان تو همون چند تا استان صلاح الدین و نینوا و الانبار داره جون می‌کَنه! این چرت و پرت‌هایی هم که میگه، فقط برای اینه که مسیر اربعین رو خلوت کنه، وگرنه هیچ غلطی نمی‌تونه بکنه! استان کربلا و نجف از امن‌ترین مناطق عراقه! 👁 و نگاهم کرد تا پشتش به همراهی تمام قدم محکم شود و با خاطری آسوده ادامه دهد: 🏻اینهمه زائر دارن به عشق امام حسین (علیه‌السلام) میرن، من و الهه هم مثل بقیه! خیالت راحت باشه! 👨🏻 ولی خیال عبدالله راحت نمی‌شد که یکی دو ساعت بحث کرد و به هر دری زد تا ما را از رفتن منصرف کند و دستِ آخر نتوانست حریف عزم عاشقانه زن و شوهری شیعه و سُنی شود که صورتمان را بوسید و ما را به خدا سپرد و رفت. 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و سیزدهم 🚌 با همه خستگی طی مسافت طولانی بندر تا مرز شلمچه، ازدحام غیر قابل تصور عبور از مرز و پس از ساعت‌ها پیمودن مسیر مرز تا ورودی شهر نجف، باز هم شوری شیرین در تمام رگ‌های بدنم می‌دوید که هنوز مرقد امام علی (علیه‌السلام) را ندیده و نمی‌توانستم منظره رؤیایی‌اش را تصور کنم. 📗 حالا تا دقایقی دیگر بر کسی میهمان می‌شدم که این روزها با آهنگ کلماتش خو گرفته و با مطالعه مداوم نهج‌البلاغه‌اش، بیش از پیش شیفته کمالاتش شده بودم. 🚙🚌🚗 در تمام طول مسیر از مرز تا شهر نجف، روی سرِ شیعیان میهمان‌نواز و بی‌ریای عراق قدم می‌گذاشتیم که با ماشین‌های شخصی خودشان، زائران را در طول مسیر منتقل می‌کردند و با همان زبان خودشان و کلماتی که از زبان فارسی آموخته بودند، رهسپاری‌مان را در مسیر زیارت امام حسین (علیه‌السلام) می‌ستودند و مدام خوش آمد می‌گفتند. 🎪 در هر روستا و کنار هر خانه‌ای بساط پذیرایی بر پا کرده تا به استکانی چای عراقی و خرما و یا هر چه در دسترس‌شان بود، خستگی را از تن مردم به در کنند و خدا می‌داند با چه اخلاص و محبتی از زائران پذیرایی می‌کردند که انگار میزبان عزیزترین عزیزان خود بودند تا جایی که وقتی در کنار یکی از موکب‌ها برای تجدید وضو و اقامه نماز مغرب توقف کردیم، هر کدام از اهل طایفه برای ارائه خدمتی، مشتاقانه به سمت‌مان آمدند. 🍛🍣🍱 پیرمرد خانواده به سمت وضوخانه راهنمایی‌مان می‌کرد و بانوی خانه با تشت و پودر آمده بود تا لباس‌هایمان را بشوید و هنوز نمازمان تمام نشده، سفره شام را پهن کرده و بی‌توجه به تعارف‌های ما، با نهایت مهربانی غذای لذیذشان را آوردند و شاید خدا می‌خواست اوج خدمت‌گذاری این بندگان مخلصش را به رخ ما بکشد که برق هم رفت تا در تمام طول مدت صرف غذا، پیرمرد خانواده با چراغ قوه بالای سرِ ما به خدمت بایستد و دستِ آخر با چه محبتی ما را بدرقه کردند و باز موکب‌های دیگر دست بردار نبودند که هر کدام سرِ راهمان را می‌گرفتند تا میهمان خانه آنها شویم و هر کدام می‌خواستند افتخار پذیرایی از میهمانان امام حسین (علیه‌السلام) را از آنِ خودشان کنند و ما شرمنده اینهمه مهربانی بی‌منت، از کنارشان عبور می‌کردیم. 👥👥 به علت محدودیت‌های امنیتی، از ورود وسایل نقیله به مرکز شهر نجف جلوگیری می‌شد و مجبور بودیم راهمان را به سمت حرم با پای پیاده طی کنیم. 🎒آسید احمد و مجید با کوله پشتی‌های به نسبت سنگینی که هر یک به دوش گرفته بودند، جلوتر از ما حرکت می‌کردند و من و مامان خدیجه و زینب‌سادات پشت سرشان می‌رفتیم. 🛣 خیابان‌ها مملو از جمعیتی بود که خستگی را زیر پا گذاشته و در ساعات پایانی نیمه شب، همچنان با شیدایی به سمت حرم می‌رفتند. 🏻 هر چند هنوز طعم تلخ هلاکت پدر پیر و به فنا رفتن جوانی برادرم از مذاق جانم نرفته بود، اما خنکای مطبوع شبانگاه شهر نجف، آنچنان روحم را نوازش می‌داد که با قدم‌هایی پُر توان و استوار پیش می‌رفتم و نه اینکه نخواهم که دیگر نمی‌توانستم به چیزی جز شور اربعین بیندیشم که با چشمان خودم می‌دیدم چه طوفان عظیمی برای بزرگداشت چهلمین روز شهادت فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آن هم پس از چهارده قرن به پا خاسته که مرزهای ایران از هجوم جمعیت به تنگ آمده و حتی جاده شلمچه به سمت مرز عراق از حضور زائران اربعین پُر شده بود و حالا هم می‌دیدم نه کربلا که نجف لبریز از شیعیانی شده که برای پیمودن مسیری چهار روزه با پای پیاده، سر از پا نمی‌شناختند. 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🛫 جوان بیست و پنج ساله‌ای که شوق پرواز در او باعث شد که بعد از دوبار تغییر رشته در دانشگاه، مسیر زندگی خود را به سوی آسمانها تغییر بدهد. 🛩 و به سمت آموزش خلبانی هواپیمای فوق سبک برود و در کنار آن انواع حرفه های دیگر از جمله خلبانی پاراگلایدر و سقوط آزاد را نیز فرا بگیرد. 🌐 @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🚤 موتور یکی از قایق ها خراب شده و به درستی کار نمی کرد، با اینکه خیلی سنگین و بد بار بود بر حسب نیاز هر چند وقت یکبار جا به جا می شد و مشکلات فراوانی ایجاد کرده بود 🛠 یک روز در حین جا به جایی موتور، مسعود آن را می بیند و متوجه شرایط و مشکلاتی که به بار آورده می شود و پیشنهاد تعمیر آن را می دهد اما هیچ کس با این کار موافقت نمی کرد!! 💵 تا اینکه با اصرار مسعود گروه کوچکی تشکیل شد و با شروع کار همه به دنبال یک کارگاه مجهز تعمیر قایق بودند تا آن را برای تعمیر به آنجا بسپارند اما به دلیل هزینه سنگین تعمیرات این کار منتفی شد. 🔩 به پیشنهاد مسعود خودمان دست به کار شدیم. 🚤 اطلاعات فنی و مکانیکی بسیار خوبی داشت و با اتکا به توانایی او کار را شروع کردیم و پس از چند روز قطعات معیوب موتور را تعویض کردیم و با کمک نقشه ای که مسعود به سختی آن را پیدا کرده بود تعمیر را به اتمام رساندیم. 💸 این خلاقیت و جسارت مسعود باعث شد هزینه های گزاف تعمیر با مبلغ ناچیزی برطرف شود و یک بار دیگر کمک مسعود بار سنگینی از دوش ما برداشته شود. 🌷 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🎙از بنده خدا، خیالتان راحت باشد که به شما ضرر نمی زند و سراسرش خیر است ولی کسی که بنده خدا نیست بلکه بنده خواسته های خودش می باشد توقع خیر نداشته باشید! 🌐 @partoweshraq
🌷 | اگر ۳۰۰ سال هم از بگذرد شهدا فراموش نخواهند شد. 🇮🇷 ، در دیدار اعضای کنگره‌ی بزرگداشت شهدای استان قزوین: 🎙سی سال می‌گذرد از پایان دفاع مقدّس امّا اگر سیصد سال هم بگذرد، این ؛ روز به‌ روز اینها زنده‌تر می‌شوند؛ بحمداللّه در جامعه‌ی ما روز به‌ روز اینها زنده‌تر دارند می‌شوند. ۹۷/۸/۱۴ 🗓 🌐 @partoweshraq 🌷