eitaa logo
پرتو اشراق
781 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
13.7هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🚱 دلیل بی‌آبی خوزستان به خاطر قرارداد ننگینی است که محمد خاتمی با کویت بست!! 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 👌دفاع جانانه کیروش از ایران در کنفرانس مطبوعاتی پس از دیدار با پرتغال 🌐 @partoweshraq
👨🏻 👳🏻 حکایت جوان خائف و مرد عابد 🌹امام زين العابدين (عليه السلام) مى فرمايد: 🌊 مردى با خانواده خود سوار كشتى شد در ميان راه، دريا به حركت آمد و كشتى شكست و از سرنشينان آن جز همسر آن مرد كسى نجات نيافت. زن بر تخته پاره اى قرار گرفت و موج دريا وى را به يكى از جزيره هاى اطراف دريا برد. 🏝 در آن جزيره مرد راهزنى زندگى مى كرد كه هر حرامى را مرتكب مى شد و به هر كار زشتى دست مى زد! ناگهان آن زن را بالاى سر خود ديد به او گفت: 👨🏻 آدمى زادى يا پرى؟ زن گفت: آدمم. 👨🏻 آن مرد ديگر سخنى نگفت، برخاست و با زن درافتاد و قصد كرد با او درآميزد. زن بر خود لرزيد. 👨🏻 راهزن سبب وحشت و ترس آن را پرسيد. 👌آن زن با دست اشاره كرد و گفت: از خدا مى ترسم. 👨🏻 راهزن گفت: تاكنون چنين عملى مرتكب شده اى؟ زن پاسخ داد: به عزّتش سوگند، هرگز به چنين عملى دامن آلوده نكرده ام. 👨🏻 مرد راهزن گفت: با اين كه تو مرتكب چنين عمل خلافى نشده اى از خدا مى ترسى، در حالى كه من اين كار را به زور به تو تحميل مى كنم، به خدا قسم من براى ترس از حقّ سزاوارتر از تو هستم. 👨🏻 راهزن پس از اين جرقّه بيدار كننده برخاست و در حالى كه همّتى به جز توبه نداشت به نزد خاندان خود روان شد. 👨🏻👳🏻 در راه به راهبى برخورد و به عنوان رفيق راه با او همراه گشت، آفتاب هر دوى آنان را آزار مى داد، راهب به راهزن جوان گفت: 👳🏻 دعا كن تا خدا به وسيله ابرى بر ما سايه افكند وگرنه آفتاب هر دوى ما را از پاى خواهد انداخت. 👨🏻 جوان گفت: من در پيشگاه خدا براى خود حسنه اى نمى بينم، تا جرأت كرده از حضرتش طلب عنايت كنم. 👳🏻 راهب گفت: پس من دعا مى كنم و تو آمين بگو. 👨🏻 جوان پذيرفت پس راهب دعا كرد و جوان آمين گفت. ☁ در همان لحظه ابرى بر آنان سايه انداخت و هر دو در سايه ابر بسيارى از راه را رفتند. تا به جايى رسيدند كه بايد از هم جدا مى شدند، همين كه از يكديگر جدا شدند ابر بالاى سر جوان قرار گرفت!! 👳🏻 راهب گفت: تو از من بهترى؛ زيرا دعا به خاطر تو به اجابت رسيد، اينك داستانت را به من بگو. 👨🏻 جوان ماجراى برخورد خود را با آن زن گفت. 👳🏻 راهب به او گفت: به خاطر ترسى كه از خدا به دل راه دادى تمام گناهانت بخشيده شد، سپس مواظب باش اينك بنگر كه در آينده نسبت به خداوند چگونه خواهى بود. 📚 برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 👌خواستن توانستن است! ماجرای آدم یهودی و اذیت به امام موسی کاظم(ع) در سیاه چال 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq 📡
4_5879453260607128534.mp3
3.82M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 👌خواستن توانستن است! ماجرای آدم یهودی و اذیت به امام موسی کاظم(ع) در سیاه چال 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq 📡
🕑 💠🌹💠 (ره): 🎙این نکته از معلومات و واضح و آشکار و از مسلّمیات شرع است که چنانچه مسلمانی دید که مسلمانی گرفتار است و با اندک همت، گرفتاری او رفع می‌شود، در این صورت اگر همت نکند، معاقَب(عقاب شده) خواهد بود. 📚 در محضر بهجت، ج ٣، ص ٢٨. 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕓 💠🚻💠 ⚜🚺⚜🚼⚜🚹⚜ 📣 خانم خونه 🚺 بعضی خانوما وقتی شوهرشون وارد خونه میشه قبل از اینکه به صورتش نگاه کنن به دستاش نگاه میکنن که ببینن آقا اقلامی را که سفارش داده خریده یا نه... و به جای اینکه بهش خداقوتی چیزی بگن، بهش غر میزنن که چرا فلان چیزو نخریدی یا چرا فلان چیزو خریدی؟ 📣 خانوما... 👌لطفاً وقتی در و باز می کنید به روی شوهرتون؛ 💟 اول از همه به چهره ش نگاه کنید و یه لبخند محبت آمیز بهش بزنید! 💟 بهش خوش آمد بگید، 💟 بهش دست بدید حتی ببوسیدش، 💟 حتی درآغوشش بگیرید، چه اشکالی داره؟ 💟 بعدش هم اگر چیزی خریده وسایلو از دستش بگیرید و ازش تشکر کنید، 💟 از چیزهایی که خریده تعریف کنید، 💟 بهش حس تأمین بدید و بگید که چقدر چیزهایی که خریده نیاز بود. 🛍 مثلاً بعضی ها وقتی همسرشون خرید میکنه خانوم تا در و به روی آقا باز میکنه نه تنها از همسرش استقبال خوبی نداره بلکه با کنایه و تیکه با شوهرش حرف میزنه مثلاً؛ ❌چه عجب تو یه بار دست پر اومدی... چشم نخوری!!! ❌ آفتاب از کدوم طرف در اومده! ❌ و... 💔 جالبه بدونید ممکنه از روی بدی هم این حرفو نزنن بلکه از روی ناآگاهی و فقر دانش همسرداری اینجوری میگن... و نمیدونن چقدر حرفشون اشتباهه. 🚺 خانوما ادبیاتی که به کار می بریم تو مکالمه با همسرمون خیلی مهمه... خانوم وقتی همسرش خرید میکنه باید بگه: 💞 عزیزم ممنون چقدر زحمت کشیدی، گ 💞 وای چقدر دلم انار می خواست مرسی... 💞 اتفاقاً شیرمون تمام شده بود چه خوب که یادت بود بخری. ❌ نه اینکه با طعنه و نیش و کنایه باهاش صحبت کنه.... که اتفاقاً نتیجه ی عکس هم داره! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💪 جوانان با انگیزه به جای پیرمرد های خسته 🔺 کافی است به جای تصویر جوانان پرتلاش و با انگیزه فوتبالیست، تیم ملی را با بازیکن های پیرتر تصور کنید تا متوجه شوید به جای نتایج خوبمان چه نتیجه فاجعه باری به دست می آوردیم، وضع اقتصاد ما دقیقا این گونه است با این پیرمردها نمی توان به جنگ اقتصادی رفت. 🌐 @partoweshraq
📸 تصویر جالب محاصره لیونل مسی 🔺 تصویر بالا اصلی / تصویر پایین جعلی 🚨 سه نکته مهم: ⚠ آفت فضای مجازی زودباوری است. ⚠ خوراک فضای مجازی خوراک پاکی نیست. ⚠ دوستان عزیز: اکنون واقعیت یا شایعه بودن محاصره لیونل مسی هیچ مهم نیست! 💻 در فضای مجازی از شایعاتی بترسیم که ارزش های دینی و انقلابی ما را محاصره کرده اند. ✍ محمد صادق سلطانزاده بشرویه 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت صد و چهل و یکم نگاه نگران مجید پای چشمانم زانو زده و می‌شنیدم که مضطرب صدایم می‌کرد: ⁉الهه، خوبی؟! با اشاره بی‌رمق چشمانم به نگاه نگرانش پاسخ دادم و به هر زحمتی بود پشتم را از دیوار کندم که تازه دردِ پیچیده در کمر و سوزشِ مغزِ سرم، به دلم تازیانه زد و ناله‌ام را بلند کرد. ⚡درد عمیقی صفحه کمرم را پوشانده و سردردی که کاسه سرم را فشار می‌داد، امانم را بریده و توان برداشتن حتی یک قدم را از پاهای سُستم ربوده بود. مجید، پریشانِ حال خرابم، متحیر مانده بود که یک دستم را از حلقه تنگ محبتش جدا کردم تا با فشار کف دستم، درد کمرم را آرام کنم و زیر لب زمزمه کردم: چیزی نیس، خوبم... و همانطور که دست چپم در میان انگشتانش بود، با قدم‌هایی کم‌رمق به سمت خانه به راه افتادیم که مجید به انتهای کوچه خیره شد و حیرت‌زده خبر داد: اینا که دم خونه ما وایسادن! 🚗 و تازه با این کلام مجید بود که نگاه کردم و دیدم اتومبیلی که لحظاتی قبل وحشیانه از کنارمان گذشته بود، درست مقابل در خانه ما توقف کرده و چند نفری که سوارش بودند، وارد خانه شدند و در را پشت سرشان بستند!! صورتم هنوز از درد شدیدی که در کمرم پیچیده بود، در هم کشیده و نفس‌هایم از ترسی که در دلم دویده بود، همچنان بریده بالا می‌آمد و با همان حال پرسیدم: ⁉ اینا کی بودن؟! و مجید همانطور که همگام با قدم‌های کوتاهم می‌آمد، جواب داد: - شاید از فامیلاتون بودن. 🌃 گرچه در تاریکی کم نور انتهای کوچه، چهره‌هایشان را به درستی ندیده بودم، اما گمان نمی‌کردم از اقوام باشند که بلاخره مجید با حرکت کلید، در خانه را باز کرد و همین که قدم به حیاط گذاشتیم، با دیدن چهره‌های چند مرد غریبه، کنجکاوی‌مان بیشتر شد. 👥👤 سه مرد ناشناس روی تخت کنار حیاط لَم داده و یکی دیگر هم کنار نوریه به دیوار تکیه زده و هیاهوی حرف‌های داغ‌شان، خلوت حیاط را پُر کرده بود. 👴 پدر هم کنار تخت ایستاده و آنچنان گرم صحبت شده بود که حتی ورود ما را هم احساس نکرد! قدم سُست کردم تا مجید پیش از من حرکت کند که از دیدن این همه مرد نامحرم در حیاط خانه‌مان، هیچ احساس خوشی نداشتم و حسابی معذب بودم. 👤👥 پیدا بود که از آشنایان نوریه هستند و با این حال نه آنها و نه نوریه به خودشان زحمتی ندادند تا به ما سلامی کنند که مجید زیر لب سلامی کرد و من از ترس توبیخ پدر هم که شده، به نوریه سلام کردم که پدر تازه نگاهش به ما افتاد و با خنده‌ رو به مردهای غریبه کرد: 👴دختر و دامادم هستن... و بعد روی سخنش را به سمت مجید گرداند: - برادرهای نوریه خانم هستن. پس میهمانان ناخوانده‌ای که با آن رانندگی مستانه، خلوت پاک و عاشقانه من و مجید را به هم زده و تا سر حدّ مرگ، تن من و دل نازک جنینم را لرزانده بودند، برادران دختر مغروری بودند که جای مادرم را گرفته بود! با این وضعیت دیگر تمایلی به ماندن نداشتم و خواستم بروم که صدای مرد جوانی که کنار نوریه تکیه به دیوار زده بود، در گوشم نشست: 👤 دخترتون رو قبلاً ملاقات کردیم!! با شنیدن این جمله، بی‌اختیار نگاهم به صورتش افتاد و از سایه خنده شیطانی که روی چشمانش افتاده و بی‌شرمانه به صورتم زُل زده بود، تازه به یاد آوردم که اینها همان چهار مردی هستند که در ایام پس از فوت مادر، برای عرض تسلیت به در خانه آمده بودند و خوب به خاطرم مانده بود که رفتارشان چقدر گستاخانه و بی‌پروا بود. حالا با این صمیمیت مشمئزکننده، نه تنها مرا اذیت می‌کرد که خون غیرت مجید را هم به جوش آورده و دیدم با نگاهی که از خشمی مردانه آتش گرفته، به صورت استخوانی مرد جوان خیره شده و پلکی هم نمی‌زند که دیگر نتوانستم حضور سنگین‌شان را تحمل کنم و با یک عذرخواهی سرد و ساده، راهم را به سمت ساختمان ادامه دادم. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 ⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜ ⚖ روز در دادگستری یک آدمی قاتل بوده است. حکم اعدام او را می‌دهند. 👤 آقا که اعدام می‌شود، مادر آقای اعدامی به دادگستری می‌آید و شروع به فحش دادن به شهید مظلوم بهشتی می‌کند. ⁉ می‌گویند: آقای بهشتی بیرونش کنیم؟! 🌷 می‌فرمایند: چه شده است؟ 👥 می‌گویند: به تو فحش می‌دهد!! 🌷 می‌گوید: به من فحش می‌دهد یا کار مختل می‌شود؟ 👥 می‌گویند: نه! 🌷 می‌گوید: تا مادامی که این زن به من فحش می‌دهد، کاری با او نداشته باشید، اما اگر دیدید کار اداره مختل می‌شود، بیرونش کنید. 👌این یک مسأله‌ای است که آدم باید از آن درس بگیرد. بی خود نیست که امیرالمؤمنین می‌فرماید: 🔅خدا شهادت را برای اولیاء خوبش قرار می‌دهد. شهادت قسمت هرکس نمی‌شود. ⚖ کجایند مسئولین بی ادعا کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕖 💠📚💠 #حڪمٺ_مطہر 🏃 پرورش تن و تن‌پروری 🌐 @partoweshraq
🎧 | فوق العاده شنیدنی 🎼 اگه عالم خوبه، اگه خوبه دنیا... 🎤 کربلایی 🌹 (ع) 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛓فیلسوف اسیر!! 👳🏻 فیلسوفی را اسیر گرفتند. 💰 مردی خواست تا او را بخرد. 👤 از او پرسید که به چه درد می خورد؟ 👌فیلسوف گفت: به درد آزادی!! 📘 منبع: محاضرات الأدبا، حسین بن محمد راغب اصفهانی. 🔰📱به «گــروه‌ پــرتــو اشــراق» در سروش بپیوندید: ▶🆔 sapp.ir/joingroup/NzJMo9DEluP52V6YtRd7ahB4
⚠ در میان هفت وزیری که در طول چهل سال گذشته استیضاح شده‌اند هیچ یک مسئولیت اقتصادی نداشته و حتی در پر تنش‌ترین روزهای تعامل مجلس و دولت هیچ استیضاح موفقی با انگیره مسائل اقتصادی اتفاق نیفتاده است. 📊 همین آمار نشان می‌دهد که روابط سیاسی حاکم تا چه اندازه متاثر از مسائل واقعی و قابل لمس مردم است. ⁉ بنابراین نباید از بی‌تحرکی مجلس و دولت در قبال نصف شدن ارزش پول ملی تعجب کنیم!! 🗳 وقتی مشارکت در سیاست برای مردم تنها به صندوق‌های رای محدود باشد و ابزاری واقعی برای نظارت بر عملکرد مسئولان - از شفافیت تا حق برگزاری تجمع - یک تابوی ضد امینت ملی تلقی شود باز هم می توانیم در بحرانی ترین روزها رئیس دولت را در حال تفریح با تی شرت ورزشی ببینیم!! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 👃 بوی گناه!! 🎙 (ره) 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امام على (عليه السلام): 🔅چه سخن حكيمانه جامعى است اين سخن كه: ✨آنچه بر خود مى پسندى براى مردم نيز بپسند و آنچه براى خود نمى پسندى براى آنها نيز نپسند! 📚 ميزان الحكمه، جلد ٣، صفحه ١٧٩. 🌐 @partoweshraq #حدیث