⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
💚 یکی از فضیلت های اعمال روز غدیر که از شب قدر هم بیشتر است!
🌹امام رضا(ع) فرمودند:
🔅روز غدیر، روز زینت است، کسی که برای روز غدیر زینت کند خداوند همه گناهان کوچک و بزرگش را آمرزیده، فرشتگانی به سویش می فرستد تا حسنات او را بنویسند و تا عید غدیر سال بعد بر درجات او بیفزایند.
🌐 @partoweshraq
#غـدیـرنـامـہ
💠🌴💠 #غـدیـرنـامـہ
👿 شيون و فرياد وحشتناك شيطان!
⚜ امام باقر (عليه السلام) فرمود:
🌴 هنگامى كه در روز غدير خم پيامبر (صلى الله عليه وآله) دست على (عليه السلام) را گرفت بالا برد و او را به رهبرى بعد از خود معرفى كرد، ابليس (پدر شيطانها) فرياد زد كه در همه جهان شيطان ها صداى او را شنيدند و به دورش جمع شدند و گفتند:
👥👥 اى بزرگ ما اين چه فريادى بود، ما هيچگاه چنين فرياد و شيونى از تو نشنيده بودیم!!
👿 ابليس در جواب گفت: امروز (روز غدير خم) كارى واقع شده كه اگر كامل گردد، هرگز احدى راه انحراف را نمى پيمايد (و آن كار را توضيح داد).
👥👥 شيطانها گفتند: تو در كارها زيرك هستى و دوخت و دوز تو از همه بهتر است، چاره اين كار نزد تو است.
🗓 ... مدتى گذشت، منافقان گفتند:
👥👥 پيامبر از روى هوى و هوس سخن مى گويد و يكى از آنها به ديگرى گفت:
👈 آيا نمى بينى چشم پيامبر در سرش به اطراف مى گردد، گويى (العياذ بالله) ديوانه است!!
🔥 در اين وقت:
😈 ابليس فريادى كشيد، ولى اين بار فرياد او از روى خوشحالى بود، همه شيطانها دور او جمع شدند، به آنها گفت:
😈 براستى شما مى دانستيد كه من از قبل دوخت و دوز و نيرنگ را می دانستم.
👥👥 آنها در پاسخ گفتند: آری!
😈 او گفت: آدم ابوالبشر عهدشكنى (و ترك اولى در مورد نخوردن درخت) كرد ولى كافر به خدا نشد، اما اين منافقان عهد شكنى كردند و كافر به رسول خدا شدند.
📚 وسايل الشيعه، ج ۱۱، ص ۳۷۹.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
@cinava_ir-motiei(3).mp3
4.05M
🎧 #بشنوید | #سرود بسیار زیبا و دلنشین
🎼 دل برده ای از انس و ملک...
🎤 حاج #میثم_مطیعی
🌴 #غـدیـرنـامـہ
🌐 @partoweshraq
4_5866271151277212035.mp3
7.73M
🎧 #بشنوید | #قطعه_استودیویی بسیار زیبا
🎼 یا حیدر یا علی مولا...
🎤 با صدای #حسن_کاتب_کربلایی و #همخوانی #امیر_عباس_ناهیدی
🌴 #غـدیـرنـامـہ
🌐 @partoweshraq
4_6024023693741523894.mp3
7.63M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
⚠ از صبر و صبوری خدا سو استفاده نکنید!
⏳خدا هم اندازه ای صبر داره!
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
💚 محبت و تبعیت از امیرالمؤمنین (علیه السلام)
حضرت #آیت_الله_بهجت (قدس سره):
🎙در حدیث آمده است که:
🔅«لَوِ اجْتَمَعَ الناسُ عَلی حُب عَلِی بن أَبِی طالِبٍ، لَما خَلَقَ اللهُ النارَ؛
🔅اگر همه مردم بر محبت علیبنابیطالب (علیهالسلام) گِرد میآمدند، خداوند هرگز آتش جهنم را نمیآفرید».
⚜ و نیز آمده است:
🔅«وَلَوْ أَحَب أَهْلُ الأرْضِ عَلِیا کمَحَبةِ أَهْلِ السمآءِ، لَما عَذبَ اللهُ أَحَدا بِالنارَ؛
🔅اگر ساکنان زمین مانند اهل آسمان، (علی علیهالسلام) را دوست میداشتند، هیچگاه خداوند کسی را با آتش جهنم عذاب نمینمود».
🔅هر چند حدیث بهحسب ظاهر در مقام بیان مقام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، ولی محبت او موجب تبعیت از او، و تبعیت از او موجب دخول در جنت است. ولو همین محبت و تولی هم از اعظم واجبات، و سرچشمه هر خیر و سعادت است.
📚 در محضر بهجت، ج ۲، ص ۳۱٠.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
🌹 پیامبر اعظم (ص):
🔅هر کس صاحب فرزند شود و در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوید، اُمّ صبیان به او زیان نرساند.
🔅امّ صبیان؛ به نوعی بیماری گویند که فرد دچار حالتی میشود که به آن «بادگرفتن» میگویند و گاهی موجب بیهوشی فرد میشود. نیز، گفته شده که امّ صبیان، نوعی جن است که کودکان را میآزارد.
📚 كنز العمّال، ج ۱۶، ص ۴۵۷، ح ۴۵۴۱۴.
🌐 @partoweshraq
#حدیث
🔯 پادوی صهیونیستها!
🗞 تمام سعیشون در اینه که مشهد رو شهر فاسد و عراقی ها رو مفسدین متجاوزی جا بزنند که برای عیاشی به مشهد سرازیر شدند!! ببخشید اگر سفر به ایران برای عراقی ها ارزونه چرا اونها برای عیاشی به شهرهای مقدس ایران میان؟!
⁉ چرا انبوه این زوار شب و روز در بارگاه مقدس رضوی تردد دارند و با ارادت تمام به زیارت می آیند؟!
🌐 @partoweshraq
🌹 پیامبر اعظم (ص):
🔅بزودي بعد از من فتنه(ها) پيدا مي شود، پس همراه علي بن ابي طالب باشيد، زيرا او (معيار) جدا كننده بين حق و باطل است.
📘المناقب ص ١٠۵، روايت ١٠٩.
🌐 @partoweshraq
#حدیث
ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و نهم
👁 سپس چشمانش از شادی درخشید و با لحن گرمش ادامه داد:
🏻 عوضش یه خونه خوب پیدا کردم! یخورده گرونه، ولی میارزه! اگه پول پیش اون خونه رو بذاریم رو این پولی که الان داریم، میتونیم اجارهاش کنیم. کرایهاش هم خدا بزرگه! ان شاءالله فردا شب میریم با هم میبینیم. اگه پسندیدی، پس فردا هم اسباب میبریم. اگه دوست نداری خودمون بریم درِ خونه، به عبدالله میگم پول پیش رو از بابا بگیره. یه کامیون هم میفرستیم درِ خونه، وسایل رو بیاره.
🏻و نمیدانست با این خبر نه تنها خوشحالم نکرد که بند دلم پاره شد. من هنوز جرأت نکرده بودم اعتراف کنم که پدرم همه اسباب زندگیمان، حتی سیسمونی حوریه را که مجید با پول خودش خریده بود، مصادره کرده و حتی پول پیش خانه را هم پس نمیدهد که از سکوت طولانیام، خنده از روی صورتش جمع شد و پرسید:
⁉ چیزی شده الهه؟!
🏻نمیدانستم در پاسخش چه بگویم که دوباره سؤال کرد:
🏻 خوشحال نشدی؟
👌و بلافاصله خودش جواب داد:
🏻 خُب میریم میبینیم، اگه نپسندیدی، من بازم میگردم. تا هفته دیگه که اینا برگردن، وقت داریم... و هنوز رنگ نگرانی از نگاهم نرفته بود که به چشمانم دقیق شد و پرسید:
⁉ چی ناراحتت کرده الهه جان؟
🏻و بلاخره باید حقیقت را میگفتم که سرم را پایین انداختم و با صدایی که انگار از ته چاه بر میآمد، سؤال کردم:
⁉ یعنی با همین پولی که الان داریم نمیتونیم یه جایی رو اجاره کنیم؟
👁 سپس نگاهش کردم و در برابر چشمان پُر از علامت سؤالش، با حالتی مظلومانه ادامه دادم:
🏻اگه کوچیک هم باشه یا محلهاش هم خیلی خوب نباشه، عیب نداره... که به میان حرفم آمد و با تعجبی که در صدایش پیدا بود، سؤال کرد:
⁉ خُب وقتی میتونیم یه جای خوب اجاره کنیم، چرا باید همچین کاری بکنیم؟
🏻و من میترسیدم حرفی بزنم که از صورت غمزدهام، فهمید در دلم چه میگذرد و نگرانی نشسته در نگاهم را با صدایی گرفته تعبیر کرد:
⁉ بابا دیگه پول پیش رو پس نمیده، آره؟
🏻از اینکه خودش تا انتهای قصه رفت، نفسم بالا آمد و در عوض گلویم از بغض پُر شد و دیگر نتوانستم سرم را بالا بیاورم که نفس بلندی کشید و با حالتی عاشقانه صدایم کرد:
⁉ الهه جان! تو چرا خجالت میکشی عزیزم؟ یکی دیگه باید خجالت بکشه!
🏻از آهنگ آرام کلامش جرأت کردم سرم را بالا بیاورم که نگاهش پیش چشمانم شکست و با لحن تلخی سؤال کرد:
⁉ چون کافرم، خون و مال و ناموسم مباحه؟!!!
👁 سپس به چشمانم که زیر پرده نازکی از گریه به چله نشسته بود، خیره شد و با حالتی غریبانه ادامه داد:
👌چون من شیعهام، حق دارن اموالم رو مصادره کنن، برای زنم حکم طلاق صادر کنن، دستور سقط بچهام رو بدن، لابد اگه بتونن خودم رو هم میکُشن!
🏻و چه خوب به عمق اعتقادات پلید تفکر تکفیر پِی برده بود و خبر نداشت که حتی برای ناموسش، تدارک شوهر دیگری را هم دیده بودند که با هر دو دستم اشکهایم را پاک کردم و با صدایی که از گریه به لرزه افتاده بود، سر به شکایت نهادم:
- وسایل خونهمون رو هم دیگه پس نمیده. نه جهیزیه من، نه سیسمونی حوریه رو. وقتی داشتم میومدم بابا گفت حق ندارم هیچی با خودم ببرم!
👁 که کاسه چشمانش از خشم پُر شد و با لحنی قاطعانه پاسخ اینهمه درماندگیام را داد:
⁉ مگه شهر هِرته؟!!! واقعاً فکر کردی من دست رو دست میذارم تا اینا همه زندگیام رو مصادره کنن؟!!!
🏻🏻 هر دو دستش را گرفتم تا دلش به رحم بیاید و میان هق هق گریه التماسش کردم:
✋🏻مجید جان! تو رو خدا از این پول بگذر، فکر کن هیچ وقت پولی به بابا ندادی، به خاطر من... و نگذاشت حرفم تمام شود و با عصبانیتی مردانه از حق زندگیاش دفاع کرد:
☝الهه! دیگه کوتاه نمیام، به خدا دیگه کوتاه نمیام! من این پول رو ازش میگیرم. جهیزیه ارزونی خودش، ولی هر چی با پول خودم خریدم، از اون خونه میارم!
🏻و حالا نوبت من بود که به میان کلامش آمده و با ظرافت زنانهام، مقاومت مردانهاش را محکوم کنم:
⁉ یعنی چند میلیون پول و چند تا تیکه تیر و تخته انقدر ارزش داره که هر چی التماست میکنم، برات مهم نیس؟ یعنی ارزش داره که من اینهمه گریه کنم؟
🏻🏻و دستانش را رها کردم که خدا میداند فقط بخاطر خودش میخواستم از میدان غیظ و غضب پدر دورش کنم و چارهای جز این قهر و گلایه نداشتم که خودش دستانش را پیش آورد تا نقش اشک را از صورتم پاک کند و با لحنی مهربان و ملایم پاسخ داد:
👌الهه جان! قربونت برم! همه دار و ندارِ من فدای یه تارِ موت! خودتم میدونی من همه دنیا رو با یه قطره اشک تو عوض نمیکنم! ولی بحث پول نیس، بخدا بحث پول نیس! بحث اینه که اینا دارن به اسم اسلام حق ما رو میگیرن! چرا؟ چون من شیعهام و اونا شیعه رو کافر میدونن؟!!! اونوقت تو انتظار داری من هیچی نگم؟ فکر میکنی خدا راضیه؟
📱
🎊 #شادمانه 😁
💣 #طنز_جبهه
💞 صیغه برادری
👥👤 در روزهای پیش از فتح فاو بودیم در عید غدیر به رسم استحباب، ابراهیم و حمید را صدا زدم و پیمان برادری بین خود جاری کردیم.
✋دست ها را در هم گره کرده و قرار گذاشتیم تا در عملیات آینده در هر شرایطی یاور هم باشیم و حامل جسم مجروح و یا شهید هم.
💥 به شب عملیات رسیدیم و آتش شدید دشمن امانمان را بریده بود. در ابتدای ورودی شهر با ترکشی زخم عمیقی برداشتم و زمین گیرم شدم.
👤 خبر به برادران صیغه ایم رسید و طبق پیمان برادری که داشتیم، در آنی بالای جسم نیمه جانم آمدند و هن هن کنان و در آن شیارهای پر پیچ و خم، عزم انتقال جسم سنگینم را به عقب کردند.
🌌 با حال زاری که داشتم صدای حمید را می شنیدم که غمگینانه زیر لب زمزمه می کرد و از ناراحتی می نالید!!
💞 از آن همه علاقه ای که در او نسبت به خودم می دیدم از برادری خود با او لذت می بردم.
👌برای تسلای او تمام انرژی خود را جمع کرده و گفتم:
👤 نگران نباش، بخدا خوب خواهم شد و بین شما باز می گردم!!
👤 حمید هم با لهجه شیرین و عامیانه اش گفت:
⁉ بابا کی نگران توهه به خاطر تو داشتم به خودم بد می گفتم که این چه صیغه اشتباهی بود که با تو بستم!!
😐 حواسم به هیکل سنگینت نبود!!
😐😂 و سالهاست جمله اش نقل هر مجلسمان شده و بهانه ای برای خندیدنمان!!
🎙راوی: محمد رضا سقالرزاده، گردان کربلا.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹✨جبریل از آسمان تبسم آورد
🌺 شیرینی دین برای مردم آورد
🌺 نعمت ز ولایت علی(ع) بهتر چیست؟
🌹✨ والله که «أتممت علیکم» آورد
🌸 عید سعید غدیر خم بر شما مبارکباد.
🌐 @partoweshraq
#شعر
#غـدیـرنـامـہ
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
🌴 #عید_غدیر، روز انتخاب امیرالمؤمنین(ع) نبود بلکه روز اعلام عمومی انتصاب حضرت علی(ع) به منصب ولایت و امامت از جانب خدا بود.
🌐 @partoweshraq
#غـدیـرنـامـہ
#حـلقـہ_عشـاق