فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی تکان دهنده از متحول شدن یک جنایتکار!
❤️ با عنایت ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن برای تقرب 78 ✅ گفتیم که دینداری باید ما رو آدم های قدرتمندی کنه. این قدرتی که مدافعان حر
#کنترل_ذهن بری تقرب 79
🔹 گفته شد که دین واقعی باید به انسان "قدرت" بده وگرنه معلومه که دینداری فایده ای نداشته.
🌷همه ما از عاشقان امام حسین علیه السلام هستیم. یکی از علت های مهمش اینه که عاشورا صرفا یه حادثه و جنگ معمولی نبوده
بلکه یه "حماسه" بوده.
و حماسه هم یعنی #قدرت....
🔴 واقعا اگه روز عاشورا، امام حسین علیه السلام دستاشون رو برده بودن بالا و توی خیمه التماس دشمن رو میکردن اصلا یه دونه روضه هم توی تاریخ برگزار نمیشد!
✅ اما آقا خیلی شجاعانه و عزتمندانه قیام کرد و حماسه ساخت...
بله اینجوریه که میبینید غوغا میشه در کربلا. انقدر عزت پیدا میکنه ابالفضل العباس علیه السلام...🌷
انقدر که امام سجاد علیه السلام اراده میکنن که برای ایشون یه حرم جداگانه درست بشه.
🔹 آقا دستور دادن که بدن های همه شهدا نزدیک امام حسین علیه السلام دفن بشه ولی فرمودن که بدن عباس علیه السلام با فاصله دفن بشه.
🌷 فرمود اون بدن رو بذارید باشه. من با اون بدن کار دارم...
💥 امام سجاد علیه السلام اراده کردن که کنار حرم اباعبدالله الحسین علیه اسلام پرچم ابوالفضل العباس هم برقرار باشه..
💕 خواست تا ابد اعلام کنه که اینجا دو تا حرم هست. یکی حرم حسین و همه یارانش... یکی هم حرم عباس.... عباس... عباس..
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن بری تقرب 79 🔹 گفته شد که دین واقعی باید به انسان "قدرت" بده وگرنه معلومه که دینداری فاید
🌷وقتی آدم به دسته های عزاداری نگاه میکنه
وقتی به سینه زدن های مردانه و منظم و در صفوف بزرگ نگاه میکنه
ناخود آگاه به یاد لشکر میفته
به یاد قدرت...
✅ دین اساسا اینجوریه.
دین انسان رو قوی میکنه... قوی میخواد...
🔵 حالا قدرتمندی روح انسان از کجا آغاز میشه؟
از قدرت کنترل ذهن.
👈 از اینجا شروع میشه به یه چیزی که نمیخوای ذهنت سراغش نره فکر نکنی.
و روی چیزایی که میخوای تمرکز کنی.
✅ این بزرگ ترین علامت قدرت روحی هست.
کسی که میتونه هر تغییری توی خودش بده و به خودش مسلط شده
👌 برای رسیدن به این قدرت روحی اول از همه باید "سبک زندگی" ما یکمی عوض بشه.
یکم که چه عرض کنم! خیییلی باید عوض بشه!😒
✅ باید مراقب باشیم "هرزه گوشی" نکنیم! یعنی هر صدایی رو نشنویم. برای گوش خودمون احترام قائل باشیم.
"هرزه چشمی" نکنیم. هر چیزی ارزش نداره من بهش نگاه کنم.
کسی که هرزه گوشی و هرزه چشمی کنه خیلی ضعیف میشه.
پروانه های وصال
🌷وقتی آدم به دسته های عزاداری نگاه میکنه وقتی به سینه زدن های مردانه و منظم و در صفوف بزرگ نگاه میک
💢 و از همه مهم تری نباید "هرزه فکری" کنیم!
⭕️ عزیزم چرا اجازه میدی در مورد هر چیزی فکر کنی؟ نذار فکرت هی این طرف و اون طرف بره. مخصوصا ذهن رو باید از فکر بد کردن در مورد آینده جلوگیری کرد. چون موجب نگرانی میشه.
💢 از گذشته اندیشی بد هم باید جلوگیری کرد وگرنه تبدیل به حسرت میشه.
ذهن ما مثل یه بچه لوس و ننر هست و البته شیطون!
تا یه دقیقه حواست بهش نباشه رفته یه گوشه ای خرابکاری کرده!!!😬
👌 آقا کلا یادت باشه که هر موقع رفتی توی فکر بیا بیرون!
چرا؟
⭕️ چون هر موقع میری توی فکر، واقعا تو که فکر نمیکنی! فکرت داره هی تو رو اینطرف و اون طرف میبره! 😒
فکر آدم رو میبره توی لجن زار افکار منفی...
💪✅ قدرت داشته باش که همیشه در زمان حال فکر کنی. این مقدمه ای برای نجات انسان از مشکلات روحی خواهد بود....
پروانه های وصال
💦⛈💦⛈💦⛈ #قسمت_هجدهم ♥️عشق پایدار♥️ بعداز مراسم تدفین ماه بی بی,سرپرستی مریم را خاله اش صغری به عهده
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_نوزدهم
♥️عشق پایدار♥️
صبحی دیگر,صبحی غمزده وقاصد مرگی دیگر سر زد واینبار مادری بعداز چند ماه دوری از دخترش به دیدار او میشتافت وخاک سرد گور را در اغوش میگرفت,صبحی که باز برای خانواده ی عبدالله نوید مرگ میداد,ماه بی بی هم به سادگی وبی سروصدایی دخترش بتول وهمسرش عبدالله به خاک سپرده شد ومریم این دخترک نورسیده,هنوز طعم اغوش مادری دیگر را نچشیده بود دوباره بی مادر شد....
بعداز مراسم تدفین ماه بی بی,سرپرستی مریم را خاله اش صغری به عهده گرفت تا مادرشود برای این کودک بی مادر...انگار تقدیر خداوند فرزندی در پیشانی صغری ننوشته بود تا روزگاری دیگر این خاله ی مهربان ,مادر شود برای دخترکی بی مادر ،مریم هدیه ی خدا بود برای زندگی سوت وکور خاله اش صغری..
صغری از داغ مادر دلخون بود وبه بودن مریم دلخوش...انگار که مریم پا به این دنیا گذاشته بود تا در هر وهله ،مرهمی بر داغ فراق عزیزی بر دلی تنگ و غصه دار باشد و اینبار میبایست مرهم دل خاله باشد و دختر شود برای خانواده ای سوت وکور ..
این کودک رنگ وبویی دیگر به زندگی ساکت و بی رنگ ،صغری وغلامحسین بخشیده بود..
این زوج آنقدر سرخوش از این میهمان تازه رسیده بودند که میخواستند هرچه داشتند و نداشتند به پای این کودک بریزند..
آبادی برای صغری دلگیرشده بود وگویی بعداز ماه بی بی بهانه ای دیگر برای ماندنشان نبود,شوهرش از دیرزمانی زمزمه رفتن به شهر سرداده بود و تنها دلیل ماندنش مخالفت صغری بود, حال که صغری هم از اینجا دل بریده بود زمان خوبی برای رفتن رسیده.....
صغری برای خواهرش که تنها بازمانده خانوده اش بود از رفتن گفت و دید ته دل خواهرش نیز برماندن دراین آبادی که سراسر رنج است ,نبود
با توجه به خشکسالی,احمد اقا شوهر کبری که کشاورز بود عملا بیکارشده بود ,کبری موضوع رفتن خواهر رابرای شوهرش گفت وپیشنهاد داد تا آنها هم همراه صغری به شهر بروند...کبری انقدر از بدیهای ابادی وخوبیهای شهری که نرفته وندیده داستانها درگوش شوهرش خواند که
بالاخره احمد اقا راضی به رفتن شد وطی چند روز آنچه راکه میتوانستند بفروشند ,فروختند تا سرمایه ای جور کنند.
صغری خوشحال بود ازاینکه بازهم دو خواهر درکنار هم بودند و غلامحسین سرخوش از فرزند خوانده ی زییایش که باعث خیر و برکت وتنوع زندگیشان شده بود ,بارهجرت به شهر بست...
ادامه دارد....
#براساس واقعیت
🌿🍁🍂🍁🌿
پروانه های وصال
💦⛈💦⛈💦⛈ #قسمت_نوزدهم ♥️عشق پایدار♥️ صبحی دیگر,صبحی غمزده وقاصد مرگی دیگر سر زد واینبار مادری بعداز
💦⛈💦⛈💦⛈
#بخش_بیستم
♥️عشق پایدار♥️
حال که هر دو خانواده وهر دو بازمانده ی عبدالله تصمیم به ترک دیار گرفتند,دیگر تعلل کردن صلاح نبود ,غلامحسین واحمد انچه را که میشد بفروشند وبه پول تبدیل کنند فروختند وهرچه را که نمیشد فروخت,بخشیدند وچند تکه از زمینهای خوب وحاصلخیز عبدالله را که گل زمین هایش به حساب میامد به دست یکی از اقوامشان به اسم خداداد سپردند که اگر روزی روزگاری گذارشان به دیار پدریشان افتاد ,حداقل چند پارچه زمین برای گذران زندگی داشته باشند,کبری وصغری که داغ خواهر ومادرشان هنوز التیام نیافته بود اما هر کدام با سرخوشی تازه ای ,این درد را پنهان میکردند,یکی با عشق ورزیدن به فرزند تازه رسیده اش ودیگری با خیال اینده وزندگی درشهری بزرگ....عصر پنج شنبه وشب جمعه بود وطبق وعده ی,قبلی قرار بود خرسخوان فردا کاروان کوچک قصه ی ما مهاجرتشان رابه شهر اغاز کنند.
صغری طبق روال هر عصر پنج شنبه,سینی حلوا اماده کرددرحالیکه مریم کوچک را به سینه میفشرد راهی قبرستان کوچک ابادی شد,قبرستانی که عزیزانش را چون مرواریدی در صدف دلش ,نگه داشته بود,صغری میدانست که این اخرین باریست که بر سر مزار عزیزانش حاضر میشود,شیشه,ای گلاب را در دبه ای با اب قاطی کردوابتدا سنگ مزار عبدالله را شست وسپس مزار مادر را معطر نمود ودر اخر بر سر مزار بتول امد ,همزمان با شستن سنگ مزار,با خواهر جوانمرگش واگویه ها کرد ودر اخر مریم را بر روی سنگ مزار نشاند واز ته دل به خواهرش قول داد تا زنده است برای مریم از مادر مهربان تر باشد ومادری کند برای دخترک خواهرش وهر وقت عزیز وعباس را پیدا کردند,اگر مریم از,خاله اش دلکند,خاله اورا به پدرش واگذارد....مریم کوچک که تازه راه افتاده بود با پاهای نحیفش بر روی سنگ قبر مادر تاتا میکرد ونمیدانست که این اخرین باریست که بر روی سنگی اشنا که بوی مادر را میداد,جست وخیز میکند.
صبح جمعه,همگی با باروبنه ای بسته ,سوار بر الاغ وقاطری تازه نفس در سکوتی سنگین که هزاران حرف در خود پنهان داشت ,با یاد خدا سفرشان را شروع کردند.....
ابادیی که تابود برایشان غم داشت ورنج داشت ودرد داشت را ترک کردند وروبه شوی شهری غریب واینده ای مبهم حرکت نمودند...
ادامه دارد...
#براساس واقعیت
🌿🍁🍂🍁🌿
پروانه های وصال
💦⛈💦⛈💦⛈ #بخش_بیستم ♥️عشق پایدار♥️ حال که هر دو خانواده وهر دو بازمانده ی عبدالله تصمیم به ترک دیار
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_بیست و یکم
♥️عشق پایدار♥️
دوهفته از,اغاز سفر کاروان کوچک قصه ی ما میگذشت,دوهفته ای که سرشار از.سختی وخستگی بود,شبها تا بعداز نیمه شب حرکت میکردند تا در دل افتاب جایی بیاسایند وبهترین وقت سفر قبل از ظهر بود که هوا لطیف بود ونسیم صبحگاهی صورت انسان را نوازش میداد...نزدیکیهای ظهر بود که دور نمایی از شهری بزرگ به چشم مسافران ما امد,احمداقا دستش را سایه بان چشمانش کرد وبا دست دیگرش اندور تر را نشان میداد وفریاد میزد,انجاست....انجا راببینید به مقصد رسیدیم...انجا کرمان است,اری خانواده دوخواهر بعداز مدتها تحمل سختی به دیار کریمان وسرزمین زیبای کرمان رسیدند.وارد شهر شدند وپرسان پرسان به کاروانسرای شهر رفتند وهریک از خانواده ها اتاقی محقر برای خود فراهم کردند تا با استراحتی کوتاه خستگی سفر را به درکنند.....
روز بعد همه باهم به داخل شهر قدم گذاشتند تا از نزدیک ببینند چیزی را که سالیان دراز قصه ها درباره ی ان شنیده بودند.
همه جای شهر برای دوخواهر غریب,جالب وگاهی عجیب بود,پوشش زنان شهر فرق فاحشی با زنان روستا داشت عده ای کلاه برسر مثل مردان وعده ای باچادر وروبند,تن پوش مردان نه قبا داشت ونه شال دور کمر وجای جای شهر شیرهایی تعبیه شده بود که به راحتی ابی گوارا در ظرف میریخت ,گلوپ به جای فانوس بود که نه فتیله اش دود میکرد ونه نفت احتیاج داشت,شیر آب به جای چشمه بودکه باچرخاندن زایده ای روی ان ,ناگهان اب فوران میکرد.
کلا همه چیزشهر با آبادی فرق میکرد,اینجا زندگی راحت تر به نظر میرسید....
ادامه دارد........
#براساس واقعیت
🌿🍁🍂🍁🌿
🥀حـــــــدیث
🦋امام صادق (علیه السلام):
صَلاَةُ اَللَّيْلِ تُحَسِّنُ اَلْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ اَلْخُلُقَ وَ تُطَيِّبُ اَلرِّيحَ وَ تُدِرُّ اَلرِّزْقَ وَ تَقْضِي اَلدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو اَلْبَصَرَ.
امام صادق عليه السلام فرمود: نماز شب رخسار را زيبا، اخلاق را نيكو و بدن را خوشبو گرداند، بدهي را ادا كند، اندوه را ببرد و ديده را روشني بخشد.
نمازشب را به نیت ظهورآقا #امام_زمان(عج) و برای آزادی #فلسطین و غزه بخوانید
ان شاءالله روزی نمازشب رو داخل مسجدالاقصی بخوانیم
#طوفان_الاقصی
آیت الله سید محمد نجفی ره
یکی از مریدان آقا، نجار، ولی بیکار بود. عرض کرد:
روزی من قطع شده، چکار کنم؟
آقا فرمود: اگرچه نماز قضا داری، امشب را نمازشب بخوان!
خدا روزی تو را می رساند
نمازشب را به نیت ظهورآقا #امام_زمان(عج)و آزادی #فلسطین بخوانیم ان شاءالله توفیق شود روزی در مسجدالاقصی نمازشب بخوانیم
#طوفان_الاقصی
🔸#تلنگر
خوش اخلاقی یادم نمیرود
مراقب زبانم هستم⚠️
نگاهم را کنترل میکنم
سر قولم با خدا می مانم و نمازم را اول وقت میخوانم.
خدایا کمکم کن🤲🏻
#به_عشق_امام_زمان_گناه_نکنیم
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
عوامل محروم شدن از نماز شب
🌹الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لِرَجُلٍ قالَ لَهُ : إنّي حُرِمتُ الصَّلاةَ بالليلِ ـ : أنتَ رَجُلٌ قد قَيَّدَتكَ ذُنوبُكَ . (۱)
امام على عليه السلام ـ به مردى كه عرض كرد : من از نماز شب محروم شده ام ـ فرمود : تو مردى هستى كه گناهانت تو را به بند كشيده اند .
🌹عنه عليه السلام : إنّ الرجُلَ لَيَكذِبُ الكِذبَةَ فيُحرَمُ بهاصلاةَ اللَّيلِ . (۲)
امام صادق عليه السلام : آدمى دروغى مى گويد و به سبب آن از نماز شب محروم مى شود .
(۱) الكافي : ۳۴
(۲) علل الشرائع : ۳۶۲
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁خـدایـا
✨صفحه ای دیگـر
✨از عمـرمان ورق خورد
✨روز را در پنـاهت
✨به شب رسـاندیم
✨پـروردگارا
✨شب را بر همـه عزیزانمـان
✨سرشار از آرامش بفـــرما
🍁و در پناهت حافظشان باش
شبتون خوش در پناه خـدا 🍁
🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پروردگارا
✨امـروز چتر رحمتت را
🌸بر سر دوستانم
✨همیشه باز نگهدار
🌸و بهترین تقدیرها
✨را برایشان رقم بزن
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷آن چشمه ی جوشنده اکسیر حیات
🌼انگیزه ی خلقت است و آیینه ی ذات
🌷بشنو که فرشتگان همه می گویند
🌼بر خاتم انبیا محمد صلوات
🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🌷
🌷🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌼🌷
🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســـلام
🍃صبحتون بخیر
🌸چهارشنبه تون پربرکت
🍃امروزتان زیبا و پراز موفقیت
🌸شمع عمـرتان فروزان
🍃برای امروزتان
🌸برکتی عظیم،
🍃آرزوهایی دست یافتنی
🌸خوشبختی های ماندگار
🍃شادیهایی از ته دل آرزومندم
🌸🍃