🌷خوشگل ترین شهادت🌷
اواسط بهمن رفتیم خونه یکی از بچه ها. ابراهیم خواب رفت.
اما یکدفعه از جا پرید و به صورتم نگاه کرد و بی مقدمه گفت: حاج علی، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت می بینی؟!
ابراهیم بلند شد گفت و سریع حرکت کنیم بریم. نیمه شب آمدیم مسجد ابراهیم با بچه ها خداحافظی کرد.
رفت خانه، از مادر و خانواده اش هم خداحافظی کرد.
از مادر خواست برای شهادتش دعا کند.
صبح روز بعد هم راهی منطقه شد.
همه آماده حرکت به سمت فکه شدند. با دیدن چهره ابراهیم دلم لرزید. جمال زیبای او ملکوتی شده بود.
رفتم بهش گفتم داش ابرام خیلی نورانی شدی. نفس عمیقی کشید و گفت روزی بهشتی شهید شد خیلی ناراحت بودم.
اما با خودم گفتم: خوش بحالش که با شهادت رفت، حیف بود با مرگ طبیعی از دنیا بره.
بعد نفس عمیقی کشید و گفت خوشکل ترین شهادت را می خوام. قطرات اشک از گونه اش جاری شد. ابراهیم ادامه داد:
اگه جایی بمانی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرت را به دامن بگیره،
این خوشگل ترین شهادته.
سلام برابراهیم
💕💛💕
🔘داستان کوتاه
👈 داستان سه همسر
🌴در زمان های گذشته، در بنی اسرائیل مرد عاقل و ثروتمندی زندگی می کرد.
او سه تا پسر داشت یکی از آنها از زن پاکدامن و پرهیزگاری به دنیا آمده بود و به خود مرد خیلی شباهت داشت و دوتای دیگر از زن ناصالحه.!
🌴هنگامی که مرد خود را در آستانه مرگ دید به فرزندانش گفت: این همه سرمایه و ثروت که من دارم فقط برای یکی از شماست.
پس از مرگ پدر، پسر بزرگتر ادعا کرد منظور پدر من بودم.
پسر دومی گفت: نه! منظور پدر من بودم.
پسر کوچک تر نیز همین ادعا را کرد.
برای حل اختلاف پیش قاضی رفتند و ماجرا را برای قاضی توضیح دادند.
قاضی گفت: در مورد قضیه شما من مطلبی ندارم تا بتوانم از عهده قضاوت برآیم و اختلافتان را حل کنم، شما پیش سه برادر که در قبیله بنی غنام هستند بروید، آنان درباره شما قضاوت کنند.
سه برادر با هم نزد یکی از برادران بنی غنام رفتند، او را پیرمرد ناتوان و سالخورده دیدند و ماجرای خودشان را به او گفتند.
وی در پاسخ گفت: نزد برادرم که سن و سالش از من بیشتر است بروید و از او بپرسید.
آنها پیش برادر دومی آمدند، مشاهده کردند او مرد میان سالی است و از لحاظ چهره جوانتر از اولی است، او هم آن ها را به برادر سومی که بزرگتر از آنان بود راهنمایی کرد.
هنگامی که پیش ایشان آمدند، دیدند که وی در سیما و صورت از آن دو برادر کوچکتر است، نخست از وضع حال آنان پرسیدند (که چگونه برادر کوچکتر، پیرتر و برادر بزرگتر جوانتر است؟) سپس داستان خودشان را مطرح کردند.
او در پاسخ گفت: این که برادر کوچکم را اول دیدید او زنی تند خو و بداخلاق دارد که پیوسته او را ناراحت می کند و شکنجه می دهد، ولی وی در برابر اذیت و آزارش شکیبایی می کند، از ترس این که مبادا گرفتار بلایی دیگری گردد که نتواند در برابر آن صبر داشته باشد از این رو او در سیما شکسته و پیرتر به نظر می رسد.
اما برادر دومی ام همسری دارد که گاهی او را ناراحت و گاهی خوشحال می کند، بدین جهت نسبت به اولی جوانتر مانده است.
اما من همسری دارم که همیشه در اطاعت و فرمانم می باشد، همیشه مرا شاد و خوشحال نگاه می دارد، از آن وقتی که با ایشان ازدواج کرده ام تاکنون ناراحتی از جانب او ندیده ام، جوانی من به خاطر او است.
اما داستان پدرتان! شما هم اکنون بروید و قبر او را بشکافید و استخوانهایش را خارج کنید و بسوزانید، سپس بیایید درباره شما قضاوت کنم و حق را از باطل جدا سازم.!!
فرزندان مرد ثروتمند برگشتند تاگفته های ایشان را انجام دهند.
هر سه برادر با بیل و کلنگ وارد قبرستان شدند، وقتی که دو برادر تصمیم گرفتند که قبر پدرشان را بشکافند، پسر کوچکتر گفت: قبر پدر را نشکافید من حاضرم سهم خود را به شما واگذار نمایم، پس از آن برادران نزد قاضی برگشتند و قضیه را به او گفتند.
وی پاسخ داد: این کار شما در اثبات مطلب کافی است، بروید مال را نزد من بیاورید.
امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که مال را آوردند قاضی به پسر کوچک گفت: این ثروت مال تو است، زیرا اگر آنان نیز پسران او بودند، مانند تو از شکافتن قبر پدر شرم و حیا می کردند.
📚 بحار ج 14، ص 92
💕💜💕
🌀🌀🌀🌀🌀
#نماز_شبی_ها
“🌷خواندن نماز شب که این همه توصیه شده اگر حتی از روی خواب آلودگی و خستگی و بدون حضور قلب هم خوانده شود هم درست است؟
🌷 چنین نماز شبی نه تنها درست و صحیح است، بلکه یکی از بالاترین ارزشهای #نمازشب این است که انسان در عین خستگی و خواب آلودگی برای کسب رضایت الهی به اقامه نماز بایستد؛
در حدیثی قدسی آمده است: وقتى که بندهاى در نیمه شب براى نماز و طاعت خداوندى برخیزد و سپس خواب بر وى غلبه کند و در اثر چرت به چپ و راست متمایل شود و چانهاش به سینهاش بچسبد.
خداوند امر مىکند درهاى آسمان باز مىشود و سپس به ملائکه مىفرماید: به این بنده من نگاه کنید و ببینید در اثر تقرب به من و انجام عملى که بر وى واجب نکردهام به چه روزى افتاده و من سه خصلت به این بنده عطا مىکنم.
1⃣ گناهان او را مىبخشم،
2⃣ یا توبه مجددى برایش فراهم مىکنم
3⃣ و روزىاش را زیادتر مىکنم و من همه شما را شاهد مىگیرم که این سه چیز را به وى بدهم.
📚الجواهر السنیة-کلیات حدیث قدسى، ص 707 #نمازشب
#نماز_شب
💕💜💕
هدایت شده از پروانه های وصال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_همیشه بعد سیاهی ، سپیدیه
بعد شب ها طلوع روز میاد
الهی،بعد غمهاتون، شادی بیاد
بعد اشک هاتون، لبخند
بعد شکست ها تون، ظفر
بعد ناامیدی ها ، امید
" شبتون آروم "
........................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌸 💫
✨پروردگارا...
🌸عطای امروزِ تو به ما مهربانی باشد
🕊برایمان کافیست
🌸آنجا که دل باصفا باشد
🕊انسانِ بی وفا نیست
✨معبودا...
🌸هدیهء امروز تو به ما
🕊تواضع و بخشش باشد
🌸یادم هست گفتی
🕊جایی که بخشش باشد
🌸دشمنی و کینه وجود ندارد
🕊ای یزدان پاڪ بی همتا
🌸امروز را به ما عنایت کردی
🕊پس توانایی شکر را نیز به ما عطا کن.
" آمیـن "🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امروز برایت چه بخواهم
💕 ز"خدا"؟
🌸 بهتراز اینكه
💕 خودش پنجره ی باز اتاقت باشد
🌸 عشق محتاج نگاهت باشد
💕 خلق لبریز دعایت باشد
🌸 و دلت تابه ابد وصل خدایی باشد
💕 که همین نزدیکیست
🌸 پنجشنبه تون به زیبایی بهشت
پنجشنبه 24 تیرماه و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹
🙏 التماس دعا 🙏
🌸 🌿 🌸 🌿 🌸 🌿 🌸
🌸میگویند خیرات برای رفتگان
💫مثال نسیم خنکی ست که
🌸در هوای داغ به صورت انسانی می وزد
💫به همین لذت بخشی
🌸و به همین لطافت
🌸پنجشنبه است😔
💫خیرات رفتگان فاتحه و صلوات
🌷وقتی خبری رامیشنویم چگونه برخوردکنیم؟
🌷۱.ردنکردن سخنان دیگران.۶۱توبه
🌷۲.زودقضاوت نکردن.۲۴سوره صاد
🌷۳.تکیه نکردن به سخنان غیرقابل اعتماد.۶حجرات
🌷۴.ترتیب اثردادن به سخنان شاهددار.۴نور
🌷۵.لجاجت نکردن درمقابل سخن حق۱۷۹اعراف
🌷۶.قبول سخن حق.۱۸زمر
🌷۷.آنچه راعلم نداریدنگویید.۳۶اسراء
💕💚💕
🕊🍃
🍃
.
.
#شهیدانه✨🔗
.
.
زنےآمدهبودکہپسرسومشرا،راهےجبهہکند.
خبرنگارگفت: ناراحتنیستید؟
زنگفت:خیلے ناراحتم.
خبرنگارگفت:شماکہ دوتا از پسر هایتان شهید شدهاند چرا رضایتدادیدسومےهم برود!؟
زن گفت: "ناراحتم چون پسر دیگرےندارم کہ بہ جبهہبفرستم"
خبرنگارمنقلبشد...
آن زن،مادر۳شهید خالقےپور و آن خبرنگار...
شهید آوینے بود.(:
💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بازهم پنجشنبه
✨و عزیزانیکه
✨در بین ما نیستند
🥀دل خوشنـد
✨به یک فاتحه
✨به یک صلوات،
🥀یک دعای رحمت و آمرزش
✨همین ها برایشان
✨یک دنیاست در آن دنیا
🥀 "پس برای شادی
روحشان فاتحه ای قرائت کنیم"🥀
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
❅یا صاحب الزمـــ🌷ــان❅
گل نرگس چه شود بۅسه به پایت بزنیم
تا به کی خسته دل از دور صدایت بزنیم
گل نرگس یا که نکند مهر زما برداری
داغ دیدار رخت را بر دلهایمان بگذاری
💚 #اللھــم_عـجل_لولیڪ_الفـرج💚
#روزشمار_غدیر
🗓14 روز تا روز"خشنودی پروردگار" باقیست
📩 #پیشنهادتبلیغی ⬅يك پرستار می تواند با تبريك گفتن
ايّام غدير و يادآوری
آن برای بيماران خود،
پيوند دهنده قلب آنان با أميرالمؤمنين باشد
بذله گویی و شوخی های علی رضا کوهستانی نظیر نداشت، طوری بود که آن شوخی ها هیچ وقت از ذهن من پاک نمی شود. یک روز در فاو نشسته بودیم. در همان اورژانس خط اول، با علی رضا چای می خوردیم.
یک لحظه هر دویمان متوجه شدیم که یک مگس روی لبه ی لیوان چای علی رضا نشسته. همین طور خیره به مگس بودیم. مگس روی لبه ی لیوان راه رفت و راه رفت تا این که یک دفعه مثل این که سر خورده باشد، افتاد توی لیوان علی رضا.
علی رضا هم برگشت گفت: نگاه کن! می رود روی جنازه ی عراقی ها می نشیند و غسل میت اش را می آید توی چایی ما انجام می دهد.
راوى: رزمنده نوجوان دوران دفاع مقدس جواد صحرايى
📕بر گرفته از خاطرات پرتقالى"
شهید علیرضا کوهستانی