eitaa logo
پروانه های وصال
7.6هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رسپی اصغر جوجه از خود اصلیش خیلی خوشمزه‌تره🍖 مواد لازم : روغن، کره مرغ ۱.۵ کیلویی زعفرون دم کرده سرکه ½ استکان آب و نمک رب انار ‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماکارونی قالبی با ته‌دیگ بادمجان تا حالا درست کردید؟😋😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ژلــه_آسمان_ابـری 💙☁️🍝 مواد لازم 👇🏻 ژله آلوئه ورا ۱ عدد ژله بلوبری ۱عدد شیر ۱ لیوان خاص و متفاوت👌
102.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فیلم کامل برنامه زندگی پس از زندگی قسمت ۲۱، دوازدهم فروردین ١۴٠٣ برخی عناوین این قسمت 🔻لوح سفید: روایتی از دلیل بخشیده شدن گناهان تجربه گر 🔻از فرضیه تا نظریه: توضیحات دکتر موزون در رابطه با فرضیه تجربه خروج از بدن در تمامی افرادی که در کما هستند 🔻 به خاطر فرزندان: تجربه‌گری که به‌خاطر فرزندانش بازگردانده شد 🔻مقتدای مسلمین: روایت تجربه‌گر از امام جماعت نمازی که در برزخ خوانده شد 🔻ناراحتی امام حسین(ع) از مادری که قصد داشت فرزندش را سقط کند
102.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فیلم کامل برنامه زندگی پس از زندگی قسمت ٢٢، سیزدهم فروردین ١۴٠٣ برخی عناوین این قسمت 🔻آش پیش پا ماجرای استقبال اموات از تجربه‌گر به هنگام ورود به قبرستان 🔻حق و الناس غیبت و تحقیر کردن چه جایگاهی را برای تجربه گر در برزخ بوجود آورد 🔻جایگاه من تجربه‌گری که به جایگاه دوستان و خانواده اش در برزخ آگاه شد 🔻خصلت های همراه خصلت هایی که بعد از مرگ نیز با روحمان همراه اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸 مولاے غريبم کاش یک نشانی از شما داشتم کاش می‌دانستم باید کنار کدام جاده چشم به راهتان بنشینم تا بیایید و با یک لبخندتان همه غم‌هاے عالم فراموشم شود ... آن یار که رفته است برمی‌گردد 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
محبوبیت بیش از پیش رهبر معظم انقلاب در افکار عمومی دنیا، بعد از تنبیه اسرائیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی این خیلی باحال بود✌️ _اهل کجایی؟ +اسرائیل .... ازش لذت ببر
🔴شیعه شدن یک سنی بعد از حمله ایران بعد از این‌که دیدم ایرانِ شیعه، در سایه سکوت بیش از یک میلیاردونیم سنّی چه کرد، از اینجا ودر صحت کامل عقل ودرمقابل همه جهان، تشیع خود را اعلام می‌کنم، وبرادران وخواهرانم را دعوت می‌کنم شیوه علی بن ابی‌طالب (ع) واهل بیت رسول خدا (ص) را پیش گرفته واز دشمنانشان اعلام برائت کنند.
پروانه های وصال
#مدیریت_زمان 33 🔶 آدم نباید زیاد برای خیلی از مسائل گریه کنه. حتی توصیه شده که آدم در مرگ عزیزان خو
34 ✅ در زمینه ارزش وقت یک روایت بسیار زیبا از وجود مقدس امیرالمومنین علی علیه السلام وجود داره: 🔹 بقِيَّةُ عُمرِ المُؤمِنِ لا قيمَةَ لَها ، يُدرِكُ بِها ما قَد فاتَ ، و يُحيي ما ماتَ کتاب الدعوات : 122/298 ✅ بقیه عمر مومن (زمان آینده) بسیار ارزشمند است. میتواند کاستی های گذشته را جبران کند و زنده کند آنچه را از دست داده است... 🔶 حضرت چقدر امیدوار کننده صحبت میکنند در مورد زمان آینده. هرچقدر که میخوای گذشته رو تاسف بخور ولی حتما امیدوار به آینده باش. زمان اینده شما کالای ارزشمند شماست که باهاش میتونی زندگی خودت و میلیون ها انسان دیگه رو لذتبخش کنی. ✔️ برای آینده همه چیز قابل جبران هست. تمام گذشته خودتون رو میتونید جبران کنید... ده ها برابر... برید لذت ببرید از اینکه زمان آینده رو در اختیار دارید😌😊 🌷
پروانه های وصال
#مدیریت_زمان 34 ✅ در زمینه ارزش وقت یک روایت بسیار زیبا از وجود مقدس امیرالمومنین علی علیه السلام و
35 🔹 از همین الان همه باید مراقب باشیم که زمان آینده خودمون رو به خوبی استفاده کنیم. ❇️ یکی از استفاده های خوب از زمان هامون میتونه رفتن به مجالس اهل بیت علیهم السلام باشه. هیات هایی که در اونها روایات اهل بیت علیهم السلام بیان میشه و مدح اولیاء الهی صورت میگیره. 🔶 حتما برنامه ریزی کنیم که در طول هفته زمانی رو اختصاص بدیم به این مجالس تا نورانیت بیشتری به دست بیاریم... یا جلسات قرآنی که برگزار میشه همش درهای باغ بهشت هست. وقت بذاریم برای این نوع از جلسات... ✔️ برای نماز اول وقت حتما زمان بذاریم که بهترین نوع از استفاده از زمان هست.
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت ششم🎬: یک شب در قصری سوخته به صبح رسید و شاهزاده خانم در بین کسانی که روزگا
شاهزاده ای در خدمت هفتم 🎬: بالاخره بعد از گذشت روزها ،کاروان غنائم به حبشه رسید و آنها یک راست به سمت قصر رفتند، چون پیش قراول کاروان ، زودتر رسیده بود و خبر فتح بزرگ و غنائم زیاد را به پادشاه داده بود ، همگان منتظر رسیدن غنائم بودند. رسم دربار چنان نبود اسیرانی را که قرار بود به عنوان غلام و کنیز از آنها استفاده کنند به محضر پادشاه بزرگ حبشه ، نجاشی ببرند،بلکه آنان را در مکانی که مختص خدمه بود می بردند و فقط تعداد آنها را خدمت پادشاه می گفتند و لیست غنائم هم خدمت پادشاه میبردند و فقط کالاهای ارزشی و طلا و جواهرات را حضور پادشاه می بردند. اما وقتی وارد قصر شدند، شاهزاده خانم را از دیگر اسرا جدا کردند، حالا او میدانست که از خانواده اش جز خودش کسی زنده نیست که اگر بود حتما انها هم اسیر میشدند و شاید هم زنده مانده بودند و موفق به فرار از قصر شده بودند، در هرصورت این دخترک هیچ آشنایی در جمع نداشت. دخترکِ سر به زیر و اسیر را همراه صندوق های طلا و جواهر وارد سالن بزرگ قصر کردند. با ورود آنها ، نجاشی ،صاف بر تخت نشست، صندوق ها را یکی یکی پیش بردند و نجاشی از برق دیدن جواهرات رنگ ووارنگ چشمانش می درخشید و ناگهان در این میان ، متوجه دخترکی محزون که در کنار غنائم قرار داشت ، شد. نجاشی از جا بلند شد ، نزدیک دخترک شد و همانطور که با تعجب سرتا پای او را از نظر می گذراند ، رو به سرلشکر سپاهش گفت : این کنیزک زیبا چرا اینجاست؟ موضوع خاصی در میان است یا فقط به خاطر رخسار زیبایش او را به نزدمان آورده اید تا مختص خود برگزینم او را؟! سرلشکر سپاه که مردی سیه چرده و قد بلند بود ،گلویی صاف کرد و با حالت خبردار ایستاد و‌گفت : قربان ،این دختر ،شاهزادهٔ سرزمینشان بود که در انبار جواهرات او را پیدا کردیم ،گویا به حکم ملکه ،او را در آنجا زندانی کرده بودند... نجاشی، با شنیدن این حرف با صدای بلند شروع به خندیدن نمود و گفت ،زندانی به اسارت درآمد ، آخر برای چه؟ و رو به دخترک گفت : دختری جوان و زیبا مثل شما چه خطایی کرده که در انبار جواهرات حبس شده؟! دخترک که از هجوم نگاه ها به سمتش ، احساس بدی داشت ، سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت و باز همان سرلشکر به سخن درآمد و گفت : گویا به پرستش خدایانشان اعتراض داشته و از رفتن به مراسم خدایان سرپیچی نموده... نجاشی این بار با محبتی عمیق دخترک را نگاه کرد و همانطور که به دور او می چرخید گفت : جواهری در میان جواهران...براستی که او دختری خوش یمن و میمون است ،من او را میمونه می نامم....مبادا به این دختر بی احترامی کنید ، او را با هدایای دیگر باید به نزد محمدبن عبدالله ، رسول خدا به عربستان بفرستیم و سپس روبه روی دخترک ایستاد و گفت : ببینم ...میمونه....از ما خواسته ای نداری؟ ادامه دارد.... 🖍به قلم :ط_حسینی
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت هفتم 🎬: بالاخره بعد از گذشت روزها ،کاروان غنائم به حبشه رسید و آنها یک راس
شاهزاده ای در خدمت هشتم 🎬: دخترک سرش را آرام بالا گرفت و با لحنی ملایم و محجوبانه گفت : من....من... پادشاه با ملالفطتی پدرانه گفت : توچی؟ می بینم که زبان ما را هم می فهمی...حرف بزن دخترم.. دخترک آرام نفسی کشید و ادامه داد : من می خواهم بدانم این شخصی که از او نام بردید و می گویید رسول خداست...کیست و رسول کدام خداست؟ یعنی خدایش کیست؟ نجاشی لبخندی بر لبان سیاه و کلفتش نشست و گفت : ایشان محمدبن عبدالله است ،آخرین پیامبری که مبعوث شده و مژدهٔ آمدنش در انجیل هم داده شده ، خدای او خدای ما ، خدای تمام جهانیان است ، آفریدگاری که زمین و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و درختان و انسانها و همه و همه چیز را که پیرامونمان می بینیم و نمی بینیم آفریده است ، خدایی نادیده که به گفتهٔ رسولش ، از رگ گردن به مانزدیک تر و از مادر به ما مهربان تر است... نجاشی سخن گفت و گفت ، هر حرفی که میزد ، قلب دخترک بیشتر در سینه اش به رقص در می آمد ، انگار که مطلوب خود را یافته بود ، انگار که به جواب انبوه سؤالات ذهنش ، اندک اندک نزدیک می شد. نجاشی لختی ساکت شد و نگاهی به جمع انداخت و سپس دوباره رو به دخترک گفت : میمونه....آیا سخنانم را فهمیدی و مقصود کلامم را گرفتی؟ دخترک که هیجانی مبهم سراسر وجودش را فرا گرفته بود ، سرش را تکان داد و با صدایی که از شوق می لرزید گفت : می شود....می شود هر چه زودتر ما را به نزد رسول خدا بفرستید؟! نجاشی با صدای بلند خندید و رو به جمع گفت : ببینید که اعجاز نام محمد چگونه است ؟ از ورای فرسنگها فاصله...قلوب مردمان را اینچنین به سمت خود و خدا می کشد... براستی که محمد رسول خدا و کلامش حق است و بر ضمیر حق جویان و حق طلبان می نشیند و سپس رو به دخترک کرد و گفت : بروید و اندکی استراحت کنید ، خستگی سفرتان را که گرفتید ، شما را راهی سفر به مدینه النبی می کنم... با این حرف نجاشی ، غنائم و دخترک را از درب دیگر سالن بیرون بردند و در کمال احترام ، اتاقی بزرگ و وسیع با دیوارهای سفید و مشعل های فروزان که روی زمین فرش های نرم و ابریشمین ،گسترده بودند ، در اختیار میمونه که انگار نیامده خودش را در دل پادشاه جا کرده بود ، قرار دادند... اما این زر و زیور و مکان های شاهانه ، برای میمونه که در قصری بزرگ قد کشیده بود ، اندکی هم مورد توجهش قرار نگرفت ، او به روزهای آینده می اندیشید...به رسولی که فقط وصفش او را دگرگون کرده بود و به خدایی که در فطرتش بود و او تا آن لحظه از آن خبرنداشت و الان دل دل می کرد تا بیشتر بشناسدش... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت هشتم 🎬: دخترک سرش را آرام بالا گرفت و با لحنی ملایم و محجوبانه گفت : من...
شاهزاده ای در خدمت نهم 🎬: بالاخره وقت سفری دیگر فرا رسید ، کاروان اندک اندک از شهر فاصله می گرفت، شور و هیجانی در بین کاروان و مسافرانش که اغلب سربازان و بعضی تاجران حبشی بودند، در گرفته بود. قسمتی از کاروان ، مختص هدایایی بود که نجاشی برای رسول خدا می فرستاد. شتری سرزنده با محملی زیبا و مخملی که با رنگ سرخ و درخشانش ،به همگان می گفت که مسافرش از بزرگان است ، مسافری که شاهزادهٔ گذشته و اسیر حال و کنیز آینده بود، پیشاپیش هدایا در حرکت بود. دخترک ، که نجاشی نام میمونه را بر او نهاده بود سوار بر این شتر، در کجاوه به تنهایی نشسته بود و خوب می دانست به همراه او تعدادی دیگر از اسرا را به عنوان کنیز و غلام، راهی سرزمین عربستان کرده اند و لطف پادشاه بود که او را بر دیگران برتری داده بود ، وگرنه او هم به کنیزی می رفت اما نمی دانست که آیا آمیشا هم در جمع اسرایی که راهی مدینه بودند ، هست یانه؟ درست است که او تنها و دور از سرزمین و خانواده افتاده بود و براستی تنهاترین فرد کاروان بود ، اما حالا خدایی داشت که او را کفایت می کرد ، خدایی که به تازگی با او آشنا شده بود....خدایی که همیشه بوده و هست و خواهد بود ، نه فرزند دارد و نه پدر و مادر...نوریست بالای نور که هیچ کس را توان دیدن او نیست اما همه کس او را در همه جا لمس می کنند و می بینند اگر دیدهٔ بصیرت داشته باشند. میمونه ، همانطور که در حال و هوای خود غرق بود ، اندکی پارچهٔ محمل را کنار زد و به جمعی که اطرافش ،سواره و پیاده در حرکت بودند نگاهی انداخت، ناگهان در آن بین، متوجه مردی جوان شد که به او چشم دوخته بود... مرد که سوار بر اسب بود ، تا دید که میمونه به او نگاه می کند ، انگار ذوقی درون دلش ریشه دواند، خود را به شتر او نزدیک کرد و سرش را پایین انداخت و با لحنی خاضعانه گفت : بانوی جوان ، امری دارید؟ چیزی احتیاج دارید؟ بفرمایید تا الساعه برایتان فراهم نمایم... میمونه با تعجب به او نگاه کرد و گفت : شما کیستید و این محبت و توجهتان به من بابت چیست؟ آیا این توجهات هم سفارش نجاشی ، آن پادشاه عادل و مهربان حبشه است؟ مرد جوان که مشخص بود دستپاچه شده ، خجولانه سرش را پایین انداخت و با من و من گفت : راستش.... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خانم برعنداز میگه این نظام باید سرنگون بشه، چون هر روز که از خواب پا میشیم میبینیم دلار بالا رفته و قیمتها گران شده😳 حالا ببینید مجری برنامه که خودش هم از منتقدان نظام هست چقدر قشنگ و زیبا و کامل جوابش را میده که اگر با لودر از روش رد میشد اینطور له نمیشد👌👌👌 حتما این کلیپ را اونقدر نشر بدین تا به دست تک تک خواهان برعندازی برسه، بلکه سر عقل بیان........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر خانم هایی که عکس هاشون میذارن پروفایل شون یا داخل فضای مجازی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ اینستاگرام گذاشتم... کلی درخواست دادید که اینجا هم بزارم .... ببین چقد کم کار کردیم که دشمن جوری جلوه داده که سرزمین فلسطین واسه یهوده😳 این قوم از ابتدا نحس بودن😏
‍ "نماز شب"  : این مطلب به یقین ثابت است، که اگر از حال انسان معلوم شود که می‌خواهد نماز شب بخواند،، بدون احتیاج به دعاها و آیات معهوده بیدارش می‌کنند. این بیدار کردن به طرق مختلف است... ما برای اوقات خواب خود افسوس می‌خوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی‌شویم، در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می‌گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله شب و تلاوت قرآن پیدا می‌کردیم. در محضر آية اللّه بهجت، ج3
حسابرسی آسان اهل نمازشب در قیامت در قیامت نمازشب خوانان بی حساب به بهشت می روند. سخنان آیت الله مجتهدی تهرانی ره در تصاویر بالا👆🏻مطالعه بفرمایید.
⭕️پاداش شب‏ زنده‏ داری‏ در قرآن ⭕️خداوند می‏فرماید: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّات وَ عُیُون آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ؛ ⭕️ به یقین پرهیزکاران در باغ‏های بهشت و میان چشمه‏‌ها قرار دارند و از آنچه پروردگارشان به آنان بخشیده دریافت می‏‌کنند؛ زیرا پیش از آن در دنیا از نیکوکاران بودند، آن‏ها کمی را می‏‌خوابیدند و در سحرگاهان استغفار می‏‌کردند. 📚سوره ذاريات آیات ۱۵/۱۸ ⭕️بهشت برین الهی، پاداش کسانی است که از خواب شب بر می‏‌خیزند و به عبادت و استغفار مشغول می‏ شوند.