هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
996.2K
🏴🏴🏴🏴🏴
تا دل ز غم تو گشت
بی تاب حسین
این چشم تهی نگشت
از آب حسین
عمری است نیازمند
این درگاهم
یک لحظه گدای خویش
دریاب! حسین
شهـادت
سردار شهیدان تسلیت باد 🏴
هدایت شده از پروانه های وصال
#مـهدے_جان
آبـــ
شـرمنده شد؛
ڪہ #عباس را شرمنده ڪرد
اما #عباس
باز هم #ڪاشف_الڪربــ استــ ،
از " #وجہ_حسـین "
ڪاش
براے تو #عباس باشیم،
بحق #ڪاشف_الڪربــ_عن_وجہ_الحســین 😔
#اللّهم_عجل_لولیـڪ_الفرج
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
3.59M
سلام سروروسالارشهیدان
سلام روز عاشورا
سلام روز غمبار
سلام روز بی عباس
سلام تشنگی طفلان
سلام زینب داغدار
سلام عزاداران حسینی
امروزتان حسین پسند
شهادت
امام حسین (ع) تسلیت🏴
هدایت شده از پروانه های وصال
🏴🌴 روز دهــــم #مـحــــرم🚩
روز شهادت اَباعَبْداللهِ الحُسَین علیهالسلام و روز مصیبت و حزن ائمّه اطهار عَلیهمُ السلام و شیعیان ایشان است.
و شایسته است که شیعیان در این روز مشغول کارى از کارهاى دنیا نگردند و از براى خانه خود چیزى ذخیره نکنند و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشند و تعزیت حضرت امام حسین علیهالسلام را اقامه نمایند و به ماتم اشتغال نمایند به نحوى که در ماتم عزیزترین اولاد و اَقارب خود اشتغال مینمایند
و زیارت کنند آن حضرت را به زیارت عاشورا و سعى کنند در نفرین و لعن بر قاتلان آن حضرت و یکدیگر را تعزیت گویند در مصیبت آن جناب و بگویند:
🔹اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَ اُجورَکمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَینِ عَلَیهِالسَّلامُ وَ جَعَلَنا وَ اِیاکمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ
⬅️ خواندن هزار مرتبه #سورهتوحید در این روز فضیلت دارد و روایت شده که خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او کند.
و سید براى این روز دعایى نقل کرده است شبیه به دعاء عشرات
[هر که طالب است به زادالمعاد رجوع نماید]
⬅️ و نیز شایسته است که شیعیان در این روز امساک کنند از خوردن و آشامیدن بیآنکه قصد روزه کنند و در آخر روز بعد از عصر افطار کنند به غذایى که اهل مصیبت میخورند مثل ماست یا شیر و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذیذ
و آنکه جامههاى پاکیزه بپوشند و بندها را بگشایند و آستین ها را بالا کنند به هیئت صاحبان مصیبت
و علاّمه مجلسى در زادالمعاد فرموده و بهتر آن است که روز نهم و دهم را روزه #ندارند
زیرا،،، که بنیامیه این دو روز را براى بَرَکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه میداشتند و ایضاً بنیامیه علیهم اللَّعْنَةُ از براى برکت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخیره میکردهاند❌
💠🔹از حضرت رضا علیهالسلام منقول است:
◽️هر که ترک کند سعى در حوائج خود را در روز عاشورا و پى کارى نرود حق تعالى حوائج دنیا و آخرت او را برآورد.
◽️و هرکه روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه او باشد حقّ تعالى روز قیامت را روز فَرَح و سُرُور و شادى او گرداند و دیده اش در بهشت به ما روشن گردد
◾️و هرکه روز عاشورا را روز برکت نامد و از براى منزل خود در آن روز چیزى ذخیره کند خدا آن ذخیره را براى او مبارک نگرداند و در روز قیامت با یزید و عُبَیدُاللّهِ بن زیاد و عمر بن سعد عَلَیهِمُ اللَّعْنَةُ محشور گرد.
☑️ پس باید که در روز عاشورا آدمى مشغول کارى از کارهاى دنیا نگردد و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشد و امر کند اهل خانه خود را که تعزیه آن حضرت را بدارند و مشغول ماتم باشند
و در آن روز آذوقه در خانه ذخیره نکند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد.
☑️ و هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید:
🔹اَلّلهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیهالسلام
در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست !
👤 دكتر چمران
💕💕💕🖤
آدﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ،
ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺧﻮﺑﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﺪ...
ﭼﮕﺎﻟﯽ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ...
ﺍﻓﮑﺎﺭ؛
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ؛
ﺭﻓﺘﺎﺭ؛
ﻣﺤﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ؛
ﻭ ﻫﺮ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭ
ﺍﺳﺖ...
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ "ﻫﺴﺘﻦ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ"...
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺣﻀﻮﺭﺷﺎﻥ ﭘﺮ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﯽ!
ﺭﺩﭘﺎ ﺣﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ...
ﺭﻭﯼ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻧﺖ؛
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﻠﺪﻧﺪ "ﺑﺎﺷﻨﺪ"...
ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻧﯽ...
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺍﻣﻀﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺐ ﻣﻨﺤﻨﯽ
ﺣﻀﻮﺭﺷﺎﻥ،
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﺳﺖ !!!
💕💕💕🖤
وقتی عزاداری میکرد، در حال خودش نبود. حتی گاهی از هیأت برمیگشت،
ولی باز هم در حال و هوای عزاداری بود. یک بار که از هیأت برگشت،
دیدم لبهایش خشک و سفید شده. گفت: مامان خیلی تشنهام.
گفتم: این همه آب و شربت پخش میکنند، چرا نخوردی؟ چرا به خودت ظلم میکنی؟
گفت: مامان مگر امام حسین(ع) با لب تشنه به شهادت نرسید؟!
"شهید داوودجوانمرد"
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
💕💕💕🖤
🖤🖤🖤
💎جوان ثروتمندی نزد یک عالمی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. فرد عالم او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد.
بعد آینه ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟ جواب داد: خودم را میبینم.
دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن.
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره ای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
#داستانک_ها
#به_مددالهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#در_خانه_بمانیم
#من_ماسک_میزنم
💕💕💕🖤
مثل عباس باشید!
فقط دنبال #شهادت نبود!
رزمندهای بود که برای
حفاظت از آرمانش
تا آخرین لحظه
مبارزه میکرد.
#فرماندهمدافعانحرم
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
💕💕💕🖤
دوباره روضه آخر خدا به خیر کند
دوباره داغ برادر خدا به خیر کند
دوباره بارش سنگ و دوباره پیشانی
حدیث تیر مکرر خدا به خیر کند
دوباره خاطرۀ بوسه گاه پیغمبر
دوباره شمر ستمگر خدا به خیر کند
به روی سینه نشسته دوباره با خنجر
شروع می کند از سر خدا به خیر کند
یکی به روی بلندی یکی بر آن گودال
نشسته مادر و دختر خدا به خیر کند
دوباره حرمله و یک سه شعبه و آقا
که در می آورد از پر... خدا به خیر کند
دوباره تاختن اسب تازه نعل شده
به روی جسم مطهر خدا به خیر کند
دوباره سرقت خلخال و آتش و خیمه
دوباره غارت معجر خدا به خیر کند
سرش به دامن مادر خدا نصیب کند
شکسته پهلوی مادر خدا به خیر کند
شاعر:عباس احمدی
▪️شهادت مظلومانه امام حسین (ع) و یاران وفادارش بر همه شما دوستان خوبم در ▪️ڪانال شمیم رضوان▪️ تسلیت باد▪️
◾️▪️◾️▪️🌹▪️◾️▪️◾️
4_5843643962186794505.mp3
3.78M
🔴 مقتل خوانی ظهر عاشورا
💔گفتگوی جانسوز امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)
🎤استاد پناهیان
🖤🖤🖤
داستان روز غم انگیز عاشورا اینطور تمام میشود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده،سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
🖤🖤🖤
❣خاطرهای از دکتر زرین کوب:
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویر را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین و سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده ، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه ، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و.کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
👤 دکتر عبدالحسین زرین کوب