حکایتیبسیارزیباوخواندنیازبهلول
آوردهاند که روزی از بهلول پرسیدند : راز طول عمر در چیست ؟
گفت : در زبان آدمی .
گفتند:چگونه است آن راز؟
گفت: آناست که هر اندازه زبان آدمی کوتاه باشد، عمرش دراز میشود و هر چه زبان دراز شود، از طول عمر آدمی کاسته می شود ...
💕🧡💕
"اسفند" ماه🌱
پياده روهاى شهر پر ميشود از دستفروشانى كه
كيفيتِ جنسشان مهم نيست،
جنسِ دلشان مهم است...
پير و جوان
زن و مرد
از تجريش تا چهار راهِ وليعصر...
آدمهايى كه نگاهِ مردم برايشان مهم نيست،
حالِ خوبشان مهم است
و با زبانِ بى زبانى به ما ميفهمانند
كه گاهى در اوجِ ثروت،چقدر فقيريم...
خريد حتى اگر نميكنيد
لبخندى پر از مهر تحويلشان دهيد،
تا بدانند اين شهر اگر هنوز نفس ميكشد
بخاطرِ وجودِ آنهاست
اسفند ماهی های عزیز تولدتون مبارک ❤️
💕🧡💕
پرسیدم:
چرا وقتی شادم، همه بامن میخندند!
ولی وقتی ناراحتم
کسی با من نمیگرید؟
جواب داد:
خدا شادیها را برای جمع کردن دوست آفریده
ولی غم را برای انتخاب بهترین دوست!!
💕❤️💕
#رهایی_از_افکار_منفی
📌هر اندوه بیهودهای را با تعقل و تفکر میتوان برطرف کرد!
🔻اگر میخواهی حال خوش معنوی داشته باشی، لیزرِ عقلت را روی اندوههای دلت بینداز و آنها را نابود کن؛ خوب فکر کن و اندوههای بیخود را از دلت بیرون بریز!
⚡️مثلاً به خودت بگو:
🌺🍃 1-این مشکل هم یک امتحان الهی است
🌺🍃2-الان خدا از اینکه تو داری زجر میکشی نارحت است؛ حتی بیشتر از خودت! و برایت جبران خواهد کرد
🌺🍃3-هستند کسانی که بیشتر از تو مشکل دارند
🌺🍃4- این مشکل برطرف خواهد شد و یک زمانی میرسد که اصلاً این غصه از یادت میرود...
🎯هر اندوه بیهودهای را با تعقل و تفکر میتوان برطرف کرد.
✔️ اما چرا بعضیها وقتی فکر میکنند، اندوهشان برطرف نمیشود بلکه نگرانتر میشوند؟
چون عقلشان ضعیف شده است! کسی که عقل قوی ندارد، هرچه تفکر کند مسرور نمیشود بلکه گاهی تفکر حتی برایش ضرر هم دارد!
👤علیرضا پناهیان
#اسرار_الهی_آرامش
💕💚💕
وقتے ڪسے مرا ناراحت میڪند یا به چالش میڪشد یا مشمئز میڪند از خود میپرسم این فرستاده شده تا چه درس مهمے را به من یاد بدهد ؟…
در این لحظه فاقد ڪدام ویژگے شخصیتے و روانے هستم ڪه باعث شده متحمل درد و رنج شوم ؟
انسانهای ڪند ذهن و ڪم هوش به شما صبر و بردبارے مے آموزند.
انسانهای عصبانے ، آرامش و خونسردے را مے آموزند.
انسانهای تحقیر گر ، عزت نفس را به شما مے آموزند.
انسانهای بے احساس ، عشق بے قید و شرط را مے آموزند.
انسانهای لجباز، انعطاف را به شما مے آموزند.
باربارا دے انجلیس
💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دقیقه نود !
وقتی می گفتیم قراردادن مهلت دوماهه در قانون مجلس برای رفع تحریم ها اشتباه است ، برخی دوستان این موضع را تند و غیر منطقی می دانستند و زمانی که تا همین دوروز پیش نگران اجرای قانون مجلس از سوی دولت بودیم باز همان دوستان ، این نگرانی را بی مورد و بدبینانه برمی شمردند.
دیشب اما آقایان #دولت در "دقیقه نود" کار خود را کردند و اثبات نمودند که آن نگرانی ها درست بوده است.
امیدواریم این داستان تجربه ای باشد که انشاالله در موضوعات حیاتی بعدی و بخصوص مسئله حیاتی انتخابات ، بی خیالی ها و خوش خیالی ها را کنار بگذاریم تا دوباره در "دقیقه نود" غافلگیر نشویم ...
✍"قاسم اکبری"
💕💙💕
📝
دقت کردیدانسانهای صادق به صداقت حرف هیچکس شک نمیکنند و حرفِ همه را باور دارند.
انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ میگویند .
انسانهای امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند .
انسانهای نا امید همیشه آیه یاس میخوانند .
انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند
انسانهای شریف همه را شرافتمند میدانند
انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان ، تشکر از دیگران است.
انسانهای نظر بلند هرکاری برای هرکسی میکنند بازهم با شرمندگی میگویند:
ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد .
انسانهای تنگ نظر هرکاری برای هرکس انجام دهند چندین برابر می بینندش .
انسانهای بامحبت در نهایت مهربانی همه را با جانم ، عمرم ، عزیزم خطاب میکنند.
انسانهای متواضع تقریبا در مقابل خواسته همه دوستان میگویند: چشم سعی میکنم
انسانهای پرتوقع انتظار دارند همه در مقابل حرف هایشان بگویند چشم .
انسانهای حسود همیشه فکر میکنند که همه به آنها حسادت میکنند .
انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات میگویند: نمیدانم .
انسانهای نادان تقریبا در مورد هر چیزی میگویند: من بهترمیدانم
💕💜💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نان شکلاتی تابه ای🌺🌺
👩🍳👩🍳〰〰〰〰〰👩🍳👩🍳
شیرینی عید خوشمزه😋🌺🌺
۲ لیوان آرد
۱ ق چ بکینگ پودر
۱ ق چ وانیل
۱ لیوان پودر قند
۱ عدد تخم مرغ
۱فنجان چایخوری روغن مایع
۱۲۵ گرم کره به دمای محیط رسیده
ابتدا دو لیوان آردو تفت میدیم تا بوی خامیش گرفته شه و رنگش تغییر کند و الک کرده و میذاریم خنک شه(حتما بذارین آرد خنک شه بعد بهش بقیه موادو اضافه کنین) تخم مرغ و کره و روغن و پودر قند و وانیل و بکینگ پودر ریخته و خوب مخلوط میکنیم و ۲۰ دقیقه داخل کیسه فریزر میریزیم و در یخچال قرار میدیم سپس به صورت توپک در میاریم و حالت میدیم و داخل سینی فر که کاغذ روغنی انداختیم گذاشته و در فر ۱۸۰ درجه از قبل گرم شده به مدت ۱۵ الی ۲۰ دقیقه میذاریم و بعد با
شکلات ذوب شده و آجیل تزیین کنید
👩🍳👩🍳〰〰〰〰〰👩🍳👩🍳
نشانههایی که به شما میگویند، عزتنفستان پایین است:
👈 مقصر نیستید اما مدام در حال عذرخواهی از زمین و زمانید.
👈 از نظر شما همه چیز به شانس بستگی دارد و همه موفقیتها و اتفافات خوب زندگیتان را فقط به شانس نسبت می دهید.
👈 از خود یا بدنتان متنفر هستید.
👈 فکر می کنید خوشحال کردن دیگران وظیفه شماست.
👈 بیش از اندازه به تایید انتخاب هایتان توسط دیگران اهمیت می دهید.
👈 از کسی متنفرید اما او را به مهمانی تان دعوت می کنید، یا کاری را نمی خواهید انجام دهید اما توانایی رد کردن آن را ندارید.
👈 نمیتوانید غذا انتخاب کنید. «چی میل داری؟ نمیدونم هرچی شما سفارش بدی!»، سناریوی رایجی است که طرف دوم آن معمولا فردی است که بهدلیل عزت نفس پایین از اتخاذ سادهترین تصمیمها نیز ترس و ابا دارد.
💕💚💕
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 109 🔶 ادب یعنی "احساسات کنترل شده". اما آیا واقعا این خوبه که انسان احساسات خو
#افزایش_ظرفیت_روحی 110
❇️ دایره کنترل احساسات خیلی زیاد هست. مثلا میفرماید سینه مومن مخزن اسرارش هست.
✔️ در واقع خدا یه سری مطالب رو طی اتفاقات زندگی به ما میگه "فقط برای اینکه به کسی نگیم!"
آقا قرار نیست که هرچی از هرکی فهمیدی زود بری به بقیه بگی!!!
🔶این موضوع در خانواده و فامیل و جاهای مختلف برای انسان پیش میاد تا بتونه خودش رو کنترل کنه و بزرگ بشه...
🔹یا در روایات هست که اگه انسان بیمار بشه و آه و ناله نکنه خدا چقدر بهش ثواب میده...
💕❤️💕
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_شصت_نه: مقصد نهایی يه هفته تمام و هيچ چيز ... نه تماس مشکوکي ... نه آدم مشکو
#مردی_در_آینه
#قسمت_هفتاد: تنها خواسته من
دنيل گوشي رو برداشت ... صداي شادش بعد از شنيدن اولين جملات همسرش به شدت ابري شد ...
- سلام ... چند دقيقه پيش براي هر سه تامون بليط گرفتم ... براي روزرو هتل با دوستت هماهنگ کردي؟ ...
دنيل سکوت کرده بود ... سکوت عميقي که صداي پر از انرژي بئاتريس ساندرز رو آرام کرد ...
- اتفاقي افتاده؟ ... چرا اينقدر ساکتي؟ ...
و دوباره چند لحظه سکوت ...
- شرمنده ام بئا ... فکر نمي کنم بتونيم بريم ...
چند روزي بود که مي خواستم بهت بگم اما نتونستم ... هر بار که قصد کردم بگم ... با ديدن اشتياقت، نتونستم ... منو ببخش ...
حس مي کردم مي تونم صداي دل دل زدن و ضربان قلب همسرش رو بشنوم ... اون صداي شاد، بغض کرده بود ...
- چي شده دنيل؟ ...
نفسش از ته چاه در مي اومد ...
- ميشه وقتي برگشتم در موردش صحبت کنيم؟ ...
بغض بئاتریس شکست ...
- نه نميشه ... مي خوام همين الان بدونم چه اتفاقي افتاده؟ ... من تمام سال رو منتظر رسيدن این روز بودم ...
سال گذشته که نتونستيم بريم تو بهم قول دادي ... قول دادي امسال هر طور شده ما رو مي بري ...
نمي تونم تا برگشتت صبر کنم ... تا برگردي ديوونه ميشم ...
تا به حال نديده بودم حرف زدن تا اين حد سخت باشه ... شايد نمي تونست کلمات مناسب رو پيدا کنه ... و شايد ...
به حدي حس اون کلمات عميق بود ... که دلم نمي خواست به هيچ چيز ديگه اي فکر کنم ...
دنيل سکوت کرده بود ... و تنها صدايي که توي گوشي مي پيچيد ... صداي نفس کشيدن هاش بود ... سخت و عميق ... و اين سکوت چيزي نبود که همسرش توان تحمل رو داشته باشه ...
- به من قول داده بودي ...
اين تنها چيزي بود که توي تمام مدت ازدواج مون با همه وجود ازت مي خواستم ...
منم دلم مي خواد مثل بقيه براي زيارت برم ... دلم مي خواد حرم هاي مقدس رو از نزديک ببينم ... مي خوام توي هواي مشهد و قم نفس بکشم ... مي خوام اربعين بعدي، من رو ببري کربلا ... مي خوام تمام اون مسير رو همراه شوهر و دخترم پياده برم ...
هيچ وقت ... هيچ چيزي ازت نخواستم ... تنها خواسته من توي اين سال ها از تو ... فقط همين بود ...
سکوت دنيل هم شکست ... صداي اشک ريختنش رو از پشت تلفن مي شنيدم ... اونقدر که حتي می شد لرزش شانه هاش رو حس کرد ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_هفتاد: تنها خواسته من دنيل گوشي رو برداشت ... صداي شادش بعد از شنيدن اولين
#مردی_در_آینه
#قسمت_هفتاد_يک: ارباب من
من مات و مبهوت به حرف هاي اونها گوش مي کردم ... مفهوم بعضي از کلمات رو نمي دونستم و درک نمي کردم ...
اون کلمات واضح، عربي بود ... شايد رمز بود ... اما چه رمزي که هر دوي اونها گريه مي کردن ... اونها که نمي دونستن من به تلفن شون گوش مي کنم ...
چند ثانيه بعد، دنيل اين سکوت مرگبار رو شکست ...
- من رو ببخش بئا ... اين بار اصلا زمان خوبي براي رفتن نيست ... شايد سال ديگه ...
و اون پريد وسط حرفش ...
- مطمئني سال ديگه من و تو زنده ايم؟ ... يادته کريس هم مي خواست امسال با ما بياد؟ ...
دوباره بغض راه گلوش رو سد کرد ... بغضي که داشت من رو هم خفه مي کرد ...
- اما اون ديگه نمي تونه بياد ... اون ديگه فرصت ديدن حرم هاي مقدس رو نداره ... کي مي دونه سال ديگه اي براي من و تو وجود داشته باشه؟ ...
نفس هاي ساندرز دوباره عميق شده بود ... از عمقي خارج مي شد که حرارت آتش و درد درونش با اونها کنده مي شد و بیرون می اومد ... به زحمت بغضش رو کنترل کرد ...
- کارآگاهي که روي پرونده کريس کار مي کرد رو يادته؟ ...
و دوباره سکوت ...
- اون رفتارش با من مثل يه آدم عادي نيست ... دقيقا از زماني که فهميد ما مسلمانيم ... طوري با من برمي خورد مي کنه که ...
بئاتريس ... من نمي تونم علت رفتارش رو پيدا کنم ... اگه به چيزي فکر کرده باشه که حقيقت نداره ... و اگه چيزي رو نوشته باشه که ...
مي دوني اگه حدس من درست باشه ... چه اتفاقي ممکنه براي ما بيوفته؟ ... فکر مي کني کسي باور مي کنه ما ...
صداي اشک هاي همسرش بلندتر از صداي خسته دنيل بود ... صدايي که با بلند شدنش، همون نفس هاي خسته رو هم ساکت کرد ...
فقط اشک مي ريخت بدون اينکه کلامي از زبانش خارج بشه ... و من گيج و سردرگم گوش مي کردم ... اون کلمات هر چه بود، رمز نبود ... اون اشک ها حقيقي بود ... براي چيزهايي که من اصلا متوجه نمي شدم ... حتي مفهوم اون لغات عربي رو هم نمي فهميدم ...
چند بار صداش کرد ... آرام ... و با فاصله ...
- بئاتريس ...
بئاتریس ...
اما هيچ پاسخي جز اشک نبود ... تا اينکه ...
- فاطمه جان ...
نمي دونستم يعني چي ... اما تنها کلمه اي بود که اون بهش پاسخ داد ...
صداي اشک ها آرام تر شد ... تا زماني که فقط يک بغض عميق و سنگين باقي بود ...
- تقصیر تو نیست ... اشتباه من بود دنيل ... من نبايد چنين سفري رو ازت مي خواستم ... ما هر دو مثل هميم ...
بايد از اون کسي مي خواستم که اين قطرات به خاطرش فرو ريخت ...
اونقدر حس شون زنده بود که انگار داشتم هر دوشون رو مي ديدم ... حس می کردم از جاش بلند شده ... صداش آرام تر از قبل، توي گوشي مي پيچيد ... انگار گوشي از دهانش فاصله گرفته بود ...
- ارباب من ... باور دارم کلماتم رو می شنوی ... و ما رو می بینی ... ما مشتاق ديدار توئيم ... اگر لايق ديدار تو هستيم ما رو بپذير ...
اين بار صداي اشک هاي دنيل، بلندتر از کلمات همسرش بود ... و بي جواب، تلفن قطع شد ...
حالا ديگه تنها صدايي که توي گوش من مي پيچيد ... بوق هاي پي در پي تماس قطع شده بود ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
آدمها را به میزان درکشان بسنج
نه به اندازه مدرکشان ...
چرا که فاصله ی زیادی
از مدرک تا درک وجود دارد
مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد
کاغذ پاره ای بیشتر نیست ...
مهمترین نشانه ی درک بالاتر
" تواضع " بیشتر است ...
💕💚💕