eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
20.4هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دشمن از گفتن اسم آیت‌الله خامنه‌ای هم به لکنت میفتد😎💪این اسم گلوگیر توست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه‌های دختر ایرانی مقیم در دبی؛ میگه ماشینم ۲ طبقه رفته زیر آب !.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر نماینده رژیم صهیونیستی در جلسه شورای امنیت سازمان ملل درباره سایز موشک‌های ایران :))) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آینه عبرت تاثیر شکرگزاری و دعا در انتقال حال خوب به تجربه گر ✅ هرروز ساعت 17:15 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حس خوب پرستاری که با رفتار صحیح به بازگشت تجربه گر و بهبود او کمک کرد ✅ هرروز ساعت 17:15 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حق برادری آگاهی روح تجربه گر نسبت به اقدام برادران دوستش در مدت زمان کما ✅ هرروز ساعت 17:15 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حلالیت خواهی در برزخ روایت تجربه گر از فردی که در برزخ از او طلب حلالیت داشت ✅ هرروز ساعت 17:15 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیرینی پنجره‌ای😋 مواد لازم : گلاب ¼ لیوان تخم مرغ ۳ عدد نشاسته گل ½ لیوان آرد سفید ½ لیوان آرد برنج ۱.۵ ق غ پودر قند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیکن استراگانف😍😋 اولین بار یک آشپز فرانسوی در روسیه برای یک خانواده اشرافی روس این غذا رو درست کرد و خیلی زود توی کل دنیا پخش شد . بیف استراگانف هم میتونید به همین روش درست کنید و استفاده از کره و خامه و سیر باعث میشه این غذا بی نظیر بشه. مواد لازم سیب زمینی: 4 عدد سینه مرغ: 500 الی 600 گرم قارچ: 400 گرم پیاز: 1 عدد متوسط سیر: 4 الی 5 حبه شیر: 700 سی سی خامه: 150 گرم فلفل سیاه: 1 قاشق چایخوری اورگانو: 1 قاشق چایخوری فلفل قرمز: نصف قاشق چایخوری نمک: 1 قاشق آرد سفید گندم: 1 قاشق غذاخوری ‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی نیم ساعت خورشت قارچ بپز 🍄🍃😍😋 روغن : ۲ قاشق پیاز متوسط : ۱ عدد قارچ : ۳۰۰ گرم سینه مرغ : ۳۵چ گرم جعفری خشک : ۲ قاشق نعناع خشک : ۱ قاشق نمک و فلفل سیاه و زردچوبه : مقدار لازم رب : ۲ قاشق آبلیمو : ۲ قاشق آب : سه چهارم لیوان ‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاپ کیک مواد لازم: شکلات لیوان کاغذی کیک شکلاتی خامه سس کارامل شکلاتی چیپسی شیر گل طبیعی برای تزئین گلوکز ‎‌‌‌‌‌
🌹یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ 🔑🔒 به درستى اين زبان 🔑 كليد هر نيك و بد است ؛ پس مومن را سزاست که همانطور که بر سیم و زرش قفل می زند بر زبانش نیز 🔒قفل زند ؛ زيرا پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند : رحمتِ خداى بر مومنى باد كه زبانش را از هر ناپسندی باز دارد چرا که این بازداریِ زبان ، 💫 صدقه مومن بر خويشن است. 💫آنگاه امام باقر علیه السلام فرمودند : هر که زبانش را فرو نبندد از گناهان به دور نباشد . 🌹 سخنان امام باقر علیه السلام 📗 تحف العقول : ص : ۵۳۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸شاید دلیل خوش شانس بودن خیلی‌ها خوش قلب بودنشان باشد 💕 🍃🌸چشم ها را که باز کنیم چتر حمایت خالق هستی را بالای سر نیکوکاران و مهربانان💕 خواهیم دید هیچ عملی نادیده گرفته نمیشود، و هیچ کار نیکی بی پاداش نمیماند🌸🍃 🍃🌸امید که ما هم زیر چتر حمایت خالق هستی باشیم💕 الهی زندگیتون بخیر و در پناه خدا باشه🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38 ✅ وقتی آدم ارزش زمان خودش رو خیلی زیاد بدونه دیگه برای هر کاری نمیذاره. پای هر فیلمی نمیذاره! گفتیم فیلم! بهتره یکمی در موردش صحبت کنیم. در مورد فیلم دیدن دو تا نکته هست 💢 یکی اینکه هر کسی نباید پای فیلم بشینه! 💢 یکی اینکه پای هر فیلمی هم نباید نشست! ماهواره که دیگه هیچ! اصلا حرفش رو نزن! آیا واقعا لازمه که ما همه فیلم و سریال ها رو ببینیم؟ 🤔 مثلا به طرف میگی شما فلان سریال رو برای چی میبینی؟ میگه والا توی این فیلم داره نشون میده که مال حروم خوردن خیلی بده! - خب ببخشید! مگه شما اهل مال مردم خوردن هستید؟ - نه خدا نکنه! من اصلا به فکرمم نمیرسه این چیزا!😢 - خب برادر من! شما که اهل این چیزا نیستی خب نیاز نیست که پای این فیلم بشینی!😊 - والا از این زاویه نگاه نکرده بودم! راست میگیا! من چرا پای اون فیلم مینشستم!....😬 🌷
39 ✅ گفتیم که هر کسی باید هر فیلمی که واقعا نیازش هست رو ببینه. متاسفانه از بین بردن زمان در جامعه ما تبدیل به یه فرهنگ شده. چطور؟ ⭕️ اگه یه نفر مقدار پول رو جلوی چشم شما آتیش بزنه شما چه واکنشی نشون میدید؟ خب طبیعیه هر کسی ببینه میگه عجب آدم احمقیه! چرا داره پولش رو از بین میبره؟! مگه آدم عاقل پولاش رو آتیش میزنه؟!😒 درسته؟ حالا یه سوال! مگه ارزش زمان بالاتر از پول نیست؟ 🔸 اگه یه نفر زمان خودش رو الکی آتیش بزنه نظرتون چیه؟! کسی که زمان خودش رو برای هر کاری میذاره در واقع داره زمانش رو از بین میبره و آتیش میزنه... 🔹
شاهزاده ای در خدمت سیزدهم🎬: مرد جوان بادی به غبغب انداخت ، و انگار در شیرینی کارهای آن دلاورمرد شریک بوده ، گفت : بلی...براستی که در مدح علی از آسمان آیه نازل شده تا کور شود هرآنکه نتواند دید...و آیات دیگری در مسائل دیگر که کم کم و به نوبت برایتان خواهم گفت تا این راه دراز برایمان کوتاه شود و بانو آزرده خاطر از رنج سفر نشوند... حال که متعجب شدی برای ابوتراب آیه نازل شده ، بگذار واقعه ای دیگر را برایت بگویم که بدانی منزلت اسدالله چقدر بالاست... میمونه که غرق داستان شیرین ، مرد ناشناس اما همدلِ همسفرش شده بود گفت : چه واقعه ای از ستایش پروردگار بالاتر؟! مرد جوان لبخندی زد و‌گفت : شاید بالاتر از ستایش خداوند نباشد ، اما شنیدنش برای ما بسیار شگفت انگیز بود. راستش خودم از زبان ابوتراب شنیدم که می فرمود: آن زمان که در مکه بودیم و مسلمانان تحت آزار و شکنجهٔ کافران بودند و ما قدرت مقابله با آنان را نداشتیم ،پیامبر مرا خواست و به من فرمود: یا علی! وقتی اهالی مکه به خواب رفتند، برای انجام کاری مهم و پنهانی به کعبه می رویم ، آن شب پس از اطمینان از بی خبری و غفلت مشرکان ما دو نفر به مسجدالحرام آمدیم و داخل کعبه شدیم، پیامبر به من دستور داد تا بنشینم ، آنگاه پای مبارکشان را بر دوش من نهاد تا آن حضرت را بلند کنم و یکی از بت ها را که بلندترینشان بود ، سرنگون کند، اما پیامبر دید مرا توان آن نیست تا حضرت را بالا ببرم، پیامبر از دوش من فرود آمد و به من فرمود: پای خود را بر دوش من بگذار تا تو را بلند کنم، من امر آن حضرت را اطاعت کردم ، وقتی پیامبر برخاست آنقدر بالا رفتم که به نظرم رسید اگر بخواهم به افق آسمان هم برسم ، می توانم. به فراز کعبه رسیدم و صورتکی از بت به رنگ زرد و از جنس مس دیدم، بت را فرو افکندم و وقتی بت مسین بر زمین سرنگون شد، مثل شیشه ای شکست و خُرد شد. بلی شاهزاده خانم ، ابوتراب پا به روی شانهٔ محمد، فرستاده خدا گذاشته...شانه ای که جای دست خدا بر آن است ، آنزمان که پیامبر به معراج رفت و دست لطف و عنایت خداوند بر سر پیامبرش کشیده شد و براستی هیچ کس جز علی چنین سزاوار بزرگی و عظمت نیست‌.. میمونه که انگار عشق علی...ندیده و نشناخته در دلش فوران کرده بود گفت : می خواهم از محمد بدانم و از علی....از اولِ اول...آیا می شود؟ ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
شاهزاده ای در خدمت چهاردهم🎬: روزی دیگر از پشت کوه های سر به فلک کشیده دنیا ،سر زد و کاروان قصهٔ ما ، همچنان در راه رسیدن به یثرب بود. میمونه ، چشمانش را باز کرد و از تابش اشعه های خورشید که از درزهای محمل به داخل می آمد ، متوجه سر زدن روزی دیگر بود. روزی که شاید متفاوت با دیروز و دیروزهایش بود ، قلب میمونه در سینه برای دانستن خیلی چیزها به تپش بود. میمونه ، آرام پردهٔ محمل را بالا داد و دربین همسفران دنبال چهره ای آشنا که حتی نامش را هم نمی دانست ، می گشت. همانطور که اطراف را جستجو می کرد با صدای تک سرفه ای متوجه کنارش شد و با دیدن همان جوان دیروز، محجوبانه سرش را پایین انداخت و زیر زبانی سلام کرد و با لحنی آرام گفت : می شود ادامهٔ سخنان روز قبل را بگویید؟ سرباز جوان همانطور که دستی به یال اسبش می کشید گفت : به روی چشم ،چه می خواهی بدانی؟ میمونه که بی قرار برای شنیدن بود گفت : از اول...هر چه که میدانی ، از محمد و علی برایم بگو... مرد جوان نفسش را آرام بیرون داد و گفت : باشد ، آنچه که شنیده ام را برایت روایت می کنم ، راستش محمد رسول خدا ، پسر عبدالله بن عبدالمطلب است، عبدالمطلب از بزرگان مکه و کلیددار کعبه بود ، در آنزمان اغلب مکیان بت پرست بودند و اما عبدالمطلب به دین اجدادش حضرت ابراهیم نبی بود و خدای نادیده را می پرستید ، اما داخل کعبه پر از بت های سنگی و چوبی بود که مشرکان برای پرستیدن در آنجا قرار داده بودند، یعنی خانه ای را که ابراهیم نبی به حکم خداوند برای پرستش پروردگار ، بنا کرده بود ، شده بود بت خانهٔ مشرکین... در این زمان ، منجّمان یهودی در طالع یکی از پسران عبدالمطلب آینده ای روشن دیدند ، یعنی منجی آخرالزمان را که بشارتش در کتابهای پیشین ، تورات و انجیل و... داده شده بود در طالع عبدالله پسر عبدالمطلب دیدند. چون یهودیان انسانهایی بسیار مغرور و خودخواهند و به گمانشان می توانستند با تقدیر خداوند بجنگند ، تصمیم گرفتند هر طور شده ، این منجی از بین یهودیان پا بگیرد و نسلش از طرف مادر به یهودیان وصل باشد ، چون یهودیان اعتقاد دارند تنها قوم برگزیده زمین آنان هستند ، بنابراین زیباترین دختر بزرگ یهودیان را پیش کش خانه و درگاه عبدالمطلب برای پسرش عبدالله کردند و آن را با هدایای زیاد به نزد عبدالمطلب فرستادند تا به عقد عبدالله در آورد... اما چون تقدیر خداوند است که پیامبرش ازصلب و رحمی پاک بوجود بیاید و عبدالمطلب از ماهیت کثیف یهودیان آگاه بود ، به این وصلت رضایت نداد. یهودیان که دیدند تیرشان به سنگ خورده ، نقشه ای دیگر کشیدند ، آنان می خواستند تا قبل از اینکه عبدالله ازدواج کند ، او را با حیله ای بکشند ،تا اصلا نسلی از او به جانماند ، اما نمی دانستند که چراغی را که ایزد بر فروزد، هر آنکس پُف زند ریشه اش بسوزد.... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
شاهزاده ای در خدمت پانزدهم🎬: مرد جوان نگاهی به افق و اشعه های زیبای خورشید انداخت و ادامه داد : آری، به گوش یهودیان مکه رسیده بود که عبدالله عازم سفر است ، پس بهتر دیدند که در همین سفر به نحوی او را مسموم و از بین ببرند تا او‌ که هنوز مجرد بود ،بدون اینکه نسلی از ایشان پا بگیرد ، از دنیا برود. اما غافل از این بودن که چند روز قبل از سفر ، عبدالمطلب که عمق کینهٔ یهودیان را می دانست ، دختر عفیفه و نجیبه و خدا پرست برای عبدالله عقد کرده بود و عبدالله ،آن داماد پنهانی ، تازه از حجله درآمده و عازم سفر است. عبدالله در آن سفر به طرز مرموزی کشته شد و وقتی خبر به یهودیان رسید ، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، اما دیری نپایید که دوباره منجمان یهود خبر دادند که نطفهٔ آخرین فرستاده خدا بسته شد و از صلب عبدالله هم هست . و آنزمان این خناثان دوران تازه متوجه شدند که عبدالمطلب عروسی به خانه آورده به نام آمنه، پس با تمام توان ،خانه عبدالمطلب و عروس بیوه را زیر نظر گرفتند تا لااقل در هنگام تولد پیامبر ،به نوعی او را بربایند و از بین ببرند ... اما فراموش کرده بودند که براستی بالاترین دست ها ،دست خداوند یکتاست و او خود مراقب بهترین بنده اش خواهد بود. محمد به دنیا آمد و رشد کرد و با حمایت پروردگارش از کمند حیله های یهود جان سالم بدر برد. پیامبر هنوز کودک بود و طعم شیرین مادر داشتن را نچشیده بود که مادرش آمنه را از دست داد و گویا تقدیر خداوند بود که پیامبرش را با انواع سختی ها آبدیده نماید. محمد جوانی بلند بالا و زیبا شده بود و بعد از مرگ عبدالمطلب پدر بزرگش، حضانتش به سفارش پدر بزرگ به عمویش ابوطالب سپرده شد و تحت نظر ایشان بزرگ شد و قد کشید و در جوانی شغل بازرگانی را پیشه نمود ، بانوی بزرگوار و متدینی به نام خدیجه که جزء اعیان و اشراف آن زمان بود ، ثروتش را در اختیار محمد قرار داد تا با آن تجارت کند و انگار تقدیر خداوند بود تا محمد به این شغل درآید تا در این بین ، خدیجه محو امانت داری محمد و محمد غرق دینداری خدیجه شود و ازدواجی بس میمون و مبارک شکل گیرد... و اینچنین شد که یکی از ثروتمندترین زنان عرب، زنی جوان و زیبا و پرهیزکار به عقد بهترین بندهٔ خدا در روی زمین درآمد و این رشک دیگران را برانگیخت... ادامه دارد.... 🖍به قلم :ط_حسینی