eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
21هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🌹مهمان‌نوازی عراقی‌ها از زوار اباعبدالله بی‌نظیره 💔🌹دوماه خالصانه و بدون منت به زوار اباعبدالله خدمت می‌کنند و موقع برگشت این‌طور با گریه عذرخواهی می‌کنند که ببخشید اگر کوتاهی کردیم…..
🔴 تصویری از تودیع و معارفه مهرداد بذرپاش و فرزانه صادق در شبکه‌های اجتماعی فراگیر شد 🔸بذرپاش سال گذشته فرزانه صادق را برکنار کرده بود. دولت دولت
مثل و ... این حرف امروز رهبری چقدر بی‌نظیر بود. این دو شهید، هر کدام سه سال عهده‌دار مسئولیت بودند و به اندازه "چندین سه سال" کار کردند و در تاریخ جاودانه شدند. و جالب تر اینکه؛ امیرکبیر را طرفداران آقاخان نوری تخریب میکردند و را طرفدارانِ... بیخیال...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹‌ در راه 🔹️رزمندگان آرزومند کربلا در دوران دفاع مقدس و راهپیمایان ➕ سخنان رهبر انقلاب و بازخوانی نوحه ماندگار «کربلا کربلا ما داریم می‌آییم» 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 روز برای فعالیت وگردش زندگی: وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا (١١)نبا 🌷شب برای آرامش واستراحت: أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ... (٨٦)نمل 🌷سحر، وقت نمازشب: وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰٓ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا (٧٩)اسراء 🌷سحر ، وقت استغفار: وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ (١٧)آل عمران وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (١٨)ذاریات 🌷سحر، وقت تلاوت قرآن: اوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا (٤)مزمل 🌷تدبردرقرآن: افَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ... (٨٢)نساء،۲۴ محمد 🌷سجده وگریه هنگام تلاوت قرآن: وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَآ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا (٥٨)مریم
🌷وظیفه مانسبت به قرآن،نماز،مسجد،وکودکان مان: 🌷۱. قرآن: فاقرووا...قرآن بخوانید.۲۰مزمل فاتلوا...ازقرآن پیروی کنید.۸ اعراف رتل القرآن..قرآن رازیبابخوانید.۴مزمل افلایتدبرون..درقرآن تدبرکنید.۸۲نساء،۲۴محمد 🌷۲‌. نماز: وامر اهلک بالصلوه.۱۳۲طه .فرزندتان رابه نمازامرکنید یابنی اقم الصلوه‌.۱۷لقمان .فرزندم، نمازبخوان رب اجعلنی مقیم الصلوه ومن ذریتی ربنا.۴۰ابراهیم خداوندا من وفرزندانم راازنمازگزاران قراربده 🌷۳. مسجد: اقیموا وجوهکم عندکل مسجد.۲۹ اعراف مسجدبرید خذوا زینتکم عندکل مسجد.۳۱ اعراف بچه هاتون رامسجدببرید 🌷۴. رجوع به اهل علم: فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون.۴۳نحل،۷ انبیا اگرنمیدانیدازاهل علم سوال کنید 🌷۵. ترک گناه: قوا انفسکم واهلیکم نارا...۶تحریم خودوخانواده تان راازگناه بازدارید 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
آقاجانم سلام صبحت بخیر گوهر نایابم ❤️ چه خوشبختم ڪه صبحم با سلام بر شما آغاز میشود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم میپیچد چه روز دل انگیزی است روزی ڪه نام شما بر سر درش باشد و شمیم شما در هوایش.‌‌.. من در پناه شما آرامم، دلخوشم،زنده ام... شکر خدا ڪه شما را دارم... بزرگواران سلام وادب🍃🌸 درپناه خدا ویار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید ان شاءالله....🍃🌸 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌  ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ 🌷🍃
53.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 هله هله هله نوحه زیبای امسال که در موکب های مسیر پیاده روی زیاد شنیدید. 🎙مداح: خضر عباس اهل نجف 📌کلیپ را با زیر نویس فارسی با دقت ببینید، محتوای شعر این نوحه بسیار زیبا و دلنشین است.
به قول حاج قاسم🤍 اگه نمازامون نماز بود...... موقع شکسته شدنش تو مسافرت خوشحال نمیشدیم😔.... همین جمله یه تلنگر کامله !!... چقدر به نماز اهمیت میدیم؟؟؟؟...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به کربلایی های عزیز😍💐😍 زیارت گوارای وجودتان ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما تماشا کنید!؟ !؟ ♥️اگر روزی ما خیال کردیم که برای اهل بیت (س) و خصوصا سیدالشهدا(ع) کاری کردیم و کمی به خودمان غره شدیم و یا غرور ما را فرا گرفت؟ حتما این کلیپ را تماشا کنیم و برای دیگران هم ارسال کنیم👈تا بدانیم در بارگاه امام حسین(ع) از ما خیلی عاشق تر و‌ هم سالها از ماجلوتر هستند!؟ ♥️تمام کس و کار بانو ام المجاهده را صدام اعدام کرده🤔 ۴خواهر، ۳برادر، شوهر و پسرش را و ۳ بار خانه اش را بر سرش خراب کرد😰 و تمام هست و نیستش را مصادره کرد👈 به جرم موکب داری برای حسین ابن علی(ع) 👌 از ۶ سالگی تا الان نزدیک ۸۰ سال است که موکب داری می کند و سالهاست که پای عشق و علاقه به امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و... ایستاده است😰 آیا ما هم اگر این امتحان ها برایمان اتفاق می افتاد👈 ما هم، پای سیدالشهدا(ع) ثابت قدم بودیم!؟ مغرور نشویم کتاب جاده ای به سوی ظهور
❤️ ✅ دستخط شهید مصطفی صدرزاده... 🗒 عملیات نظم در خانواده! ۱_با اعضای خانواده تمام احترام رعایت شود (در اوج محبت) ۲_باید حداقل هفته یک مرتبه برای همسر گل خریده شود. ۳_ساعت خوابیدن و بیدار شدن همیشه باید یکی باشد. ۴_لباس های شخصی خود را حداقل بشورم. ۵_ظرف های داخل آشپزخانه به محض رویت باید شسته شود. ۶_هرگونه ریخته و پاش در منزل باید به سرعت جمع آوری شود. ۷_باید در خانه همیشه نان تازه باشد. ۸_وضعیت لباس فرزند وهمسر باید کنترل شود و زمانی برای خرید ماهانه یا سالانه مشخص شود. ۹_بخشی از حقوق به خود همسر داده شود. ۱۰_به هیچ وجه سر همسر و فرزند نباید داد کشید. ۱۱_دیدار پدر و مادر و فامیل بسیار حساب شده و طی زمان بندی باشد. ۱۲_باید برنامه های منزل از یک هفته قبل تنظیم شود. ۱۳_باید زمان تفریح همسر و فرزند کامل منظم و مشخص شده باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰تماشای این ویدیو را از دست ندهید؛ 🌷مادر شهیدان مؤمنی، آیینه تمام‌نمای ایمان، توکل و صبر ✔️هیچگاه بدون وضو فرزندانم را شیر ندادم/ رضا از همه‌شان کوچکتر بود؛ خودم او را برای جبهه ثبت‌نام کردم. برای اینکه بزرگ دیده شود، در چله تابستان، کاپشن پوشیده بود 🗞بانوی ایثارگر مرحومه «زهرا شیرپوری» مادر شهیدان «اسدالله، علی و رضا» و جانباز عبدالله مومنی نماد و اسوه مادری باایمان، مهربان و از‌خود‌گذشته بود. مادر پنج پسر که فرزندانش در میدان جنگ بودند، اما او خم به ابرو نیاورد. 🌷شهید اسدالله مومنی پنجم فروردین سال ۶۲ در منطقه مهاباد و شهیدان علی و محمدرضا مومنی در ۲۹ تیرسال ۶۶ در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و پیکر هر سه شهید در گلزار شهدای شهر دامغان به خاک سپرده شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 سیزده توصیه دیروز رهبر انقلاب به دولت چهاردهم چه بود؟ ✏️ رهبر انقلاب در اولین دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت چهاردهم توصیه‌هایی را خطاب به دولتمردان بیان داشتند که سرفصلهای این موارد سیزده‌گانه به شرح زیر منتشر می‌شود. 🔹۱. شکر الهی برای نعمت خدمت به مردم 🔸۲. شناسایی ظرفیت‌های انسانی و طبیعی کشور؛ شرط کارآمدی کارگزاران 🔹۳. انتخاب همکاران با این خصوصیات: جوان، مؤمن، انقلابی، متعهد و پرانگیزه 🔸۴. خردمندانه شدن حکمرانی در صورت رجوع به کارشناس 🔹۵. حضور در بین مردم و رفتن به سفر استانی 🔸۶. تهیه پیوست عدالت برای هر قانون و تصمیم مهم دولت 🔹۷. رعایت اولویت‌ها در کارهای زیرساختی از جمله انرژی هسته‌ای و کارهای فوری از جمله گرانی و تورم 🔸۸. حکمرانی قانون‌مند در فضای مجازی؛ دستیابی به فناوری و لایه‌های زیرساختی هوش مصنوعی 🔹۹. جدی گرفتن تولید ملی به عنوان کلید حل مشکلات اقتصادی 🔸۱۰. علاج پیری زودهنگام جمعیت کشور 🔹۱۱. نهراسیدن از مانع در کارها 🔸۱۲. امید نبستن به دشمن و منتظر موافقت دشمنان نماندن برای برنامه‌ها 🔹۱۳. رسیدگی هر چه بیشتر به معنویت خود در دوران مسئولیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#قسمت_دوازدهم #روشنا به طرف آسانسور رفتم دکمه آن را فشار دادم مدتی طول کشید اما خبری نشد به نظر ر
آرش چند پرونده 📂 از قفسه بیرون آورد و روی میز قرار داد و شروع به بررسی آن کردم ،متوجه نمی شدم چرا یک شرکت صنایع غذایی باید برای تهیه کنسرو از کشور های اروپائی وارد کند آه تلخی کشیدم به نظر پیچیده تر از این ها می آید شما چه فکر می کنید ؟! آرش در حالی که مشغول ورقه زدن یکی از پرونده ها بود ،به طوری که حتی سرش را بالا نیاورد و زیرلب زمزمه کرد بودجه شرکت برای خرید و آماده سازی مواد اولیه کم بود ؛ وارد کردن آن ها به صرفه تر بود. حدود یک ساعت🕕 دیگر به پرونده ها نگاه کردم کاملا گیج شده بودم ،از روی صندلی بلند شدم و نگاهی به آرش کردم من متوجه این حجم از بهم ریختگی نمی شوم بهتر است به پدرم بگویید یک حساب دار مجرب استخدام کند تا پیچیدگی پرونده از بیین برود آرش از جایش بلند شد الان کجا می روید قهوه درست کردم بمونید با هم .... وسط حرفش پریدم ؛به اندازه کافی وقت گذاشتم آرش آهی کشید این بار آخرین تقلای خودش را کرد حداقل اجازه بدید برسانمتان متشکرم اما باید پیاده روی کنم تا ابتدای ورودی پله ها همراهیم کرد بعد در شرکت را بست من هم فورا از ساختمان خارج شدم ،وارد خیابان که شدم زنگ موبایلم به صدا در آمد ،گوشی را کیف بیرون آورد نگاهی به شماره کردم سلام بابایی سلام دختر بابا کجایی ؟! از شرکت آمدم بیرون اوضاع چطور بود خوب بود دوباره آهی کشیدم بد نبود آقای صدر چطوره خوبه ؟ انگار پتکی در سرم زده باشند درست متوجه نمی شدم این صدای بابا بود که آرش حمایت می کرد به لطف شما بله تماس را تمام کرد و به آرامی شروع به راه🚶 رفتن کنار جدول های خیابان کردم نویسنده :تمنا 🍓🎼
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین #دست_تقدیر۶۰ #قسمت_شصت محیا نگاهی به منیژه که با نگاه خیره و عصبانی او را می نگریست، ک
🎬: منیژه در حالی که صادق را در آغوش گرفته بود و بسته کوچکی به دست دیگرش بود؛ سوار بر مینی بوس شد مینی بوسی جای سوزن انداختن نبود منیژه جلو و جلوتر رفت، می خواست خودش را به آخر مینی بوس برساند و با این حال در باز بود و هنوز راننده مسافر روی مسافر سوار می کرد که ناگهان با صدای انفجار مهیبی که از کنارشان برخاست، در بسته شد و می نی بوس به سرعت حرکت کرد ماشین که حرکت کرد هم همه ای در می نی بوس به پا شد، هر کسی حرفی میزد، یکی صلوات میفرستاد یکی یا حسین می گفت و زنی هم صدا زد آهای راننده! بایست همسر و پسرم جا ماندن، بایست تو را خدا.. راننده دستی تکان داد و گفت: نمی شود؛ می بینی که وضعیت شهر را ، آنها هم بالاخره خودشان را با ماشینی چیزی به آبادان خواهند رساند، بذار جان این مسافران را نجات دهیم در همین چاله ای که در جاده ایجاد شده بود باعث شد تا ماشین یک وری شود، منیژه که هنوز وسط می نی بوس حیران ایستاده بود، به سمتی پرت شد و روی سر زن و بچه ای دیگر افتاد که صدای آنها هم در آمد. در این هنگام، صدای گریه صادق هم بلند شد، منیژه همانطور که سعی می کرد کمر راست کند و تعادل خودش را حفظ کند، اوفی کرد و گفت: توی این وضعیت همین گریه تو را کم داشتم. پیرمردی که عصای چوبی داشت از جا بلند شد و به منیژه گفت: بیا دخترم! بیا جای من بشین و به بچه ات شیر بده.. منیژه نگاهی سپاسگزارانه به پیرمرد کرد و گفت: ممنون! خدا خیرت بده پدرجان، این کودک بینوای مادر مرده را باید برسانم دست اقوامش، مادرش نیستم اما مامورم که این بچه را نجات بدم و با زدن این حرف روی صندلی پیرمرد نشست و متوجه زنی شد که کنارش به او چشم دوخته بود، زن به کمک منیژه آمد و شیشهٔ شیر را از داخل پلاستیک دستش، پیدا کرد و به منیژه داد. منیژه تشکر کوتاهی کرد و مشغول شیر دادن به صادق شد، زن آهی کشید و گفت: این بچه را کجا باید ببری؟ آبادان؟ اهواز؟! منیژه سرش را بالا گرفت و گفت: اگر زنده بمانیم باید بریم مشهد... لبخندی روی لبهای بی روح زن نشست، انگار از شنیدن نام مشهد، شیرینی در وجودش پیچیده بود، سری تکان داد و گفت: خوش به حالتان و در همین حین صدای زوزهٔ بمبی دیگر بلند شد و پشت سرش می نی بوس تکان شدیدی خورد و چند معلق زد، متوقف شد، انگار زمین و زمان بهم آمیخته بود.. ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼