eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی کردن نایاب‌ترین چیز در این دنیاست! لذت ببر، نفس بکش، عاشق شو، شکست بخور، پیروز بشو، کارهای خارق العاده انجام بده، وگرنه زنده بودن را که همه بلدند، زندگی کن... 💕💜💕
💫 افرادى که با ما هم عقيده هستند به ما آرامش مى دهند و افرادى که مخالف با عقيده ى ما هستند به ما دانش آدمى براى لذت بردن از زندگى به آرامش نياز دارد و براى چگونه زيستن به دانش 💕💙💕
➕ هر چقدر کمتر جواب انسان های منفی رو بدید از زندگی با آرامش بیشتری برخوردار خواهید بود... به خاطر حرف مردم زندگیتو خراب نکن این مردم‌ اگر پیامبر هم بودند هزار ایراد از کار خدا میگرفتند ؛ شما که جای خود دارید...!! 👤 دکتر الهی قمشه ای 💕💙💕
⭕️ قوه قضائیه محل برخورد با مفسد است یا فساد؟ 🔸 محمد آخوندی در توئیتی نوشت: قوه قضائیه محل برخورد با مفسد است نه برخورد با فساد. باید سرچشمه های فساد را در دستگاه اجرایی خشک کرد. دولت و شخص رئیس جمهور مهمترین نقش در برخورد با فساد و از بین بردن زمینه های آن را بر عهده دارند. باید فردی شجاع، پاکدست و امین در راس دولت باشد.
⭕️ الگوی انتخاباتی لاریجانی، روحانی است 🔹 «اسماعیل گرامی‌مقدم» فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت:«آقای روحانی در سال۹۲ و ۹۶ سبد رأی خود را اصلاح‌طلبی انتخاب کرد. الگوی انتخاباتی لاریجانی هم، روحانی است اما فضا نسبت به هشت سال پیش متفاوت است و اکنون نامزدهای شش‌دنگ اصلاح‌طلبی حضور دارند و چنین امکانی وجود ندارد که اصلاح‌طلبان از همه آنها عبور کنند و پشت لاریجانی بایستند». 🔸 همچنین «سید حسین نقوی حسینی» نماینده سابق مجلس گفت:«این که آقای لاریجانی گفته دولت او با دولت روحانی نسبتی ندارد، تعارف است».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ثبت نام کاندیداها👌 این فیلم طنزه ولی واقعا سطح درک و شعور و اطلاعات دانش آموزان به شدت رفته بالا و این دلیل امید ما به آینده ایران هست👌
☆∞🦋∞☆ 🌿 مؤمن اگر قدر خودش را بداند؛ غیر ممڪن استـــــ ڪه دور گناه بگردد . . . و خود را به خفتـــــ اندازد..! -شهیدنجف‌آبادے🌿 💕💜💕
☆∞🦋∞☆ ○° میگفتـــــ :ﻭﺍبسته به ﺧﺪﺍ بشین!! گفتم:چه ﺟﻮﺭے!؟ ﮔﻔﺖ:چه ﺟﻮﺭے ﻭﺍبسته به یه ﻧﻔﺮ میشے؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﻭقتے ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮفـــــ مےﺯﻧﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺮﻡ ﻭ ﻣﻴﺎﻡ ﮔﻔتـــــ:ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮفـــــ ﺑﺰﻥ!! ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓتـــــ ﻭ ﺁﻣﺪ ڪن...! 💕💙💕
ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ 💕❤️💕
⚠️ 📌 معنی چشم‌انتظاری مادرِ شهید بود؛ شهیدِ مفقودالاثر. از بنیاد شهید واسش دعوت‌نامهٔ سفر به مکه فرستادن، قبول نکرد. دعوت‌نامهٔ سفر به کربلا فرستادن، قبول نکرد. حتی دعوت‌نامهٔ سفر به مشهد رو هم قبول نکرد. بهش گفتن: چیزی شده مادر؟ نکنه از ما ناراحتی؟ 🔰 گفت: شماها نمی‌دونید چشم انتظاری یعنی چی. من با نگرانی تا سرِ کوچه میرم که نکنه یه وقت پسرم برگرده و من نباشم! 💢 با خودمون صادق باشیم! آیا چشم انتظاری ما هم این شکلی هست؟! 💕💙💕
این جمله بو علی سینا را باید با طلا نوشت .. که میفرمایند : هر چیزی کمش دارو است متوسطش غذا است و زیادش سم است حتی محبت کردن ۱- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها "شکسته" میشود. ۲- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به "وظیفه" میشود. ۳ - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز... "بی ارزش" میشی... از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است... پس تا ذهنت را باز نکردی ، دهانت را باز نکن 💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا شکایت به نزد تو میبرم دزدی کیسه زر ملّانصرالدین را ربود‌، وی شکایت نزد قاضی برد تا خواست ماجرا را شرح دهد! مردی وارد شد و نزد قاضی نشست ملّا متعجب شد و هیچ نگفت و از محضر قاضی بیرون امد؛ روز بعد مردم دیدند که ملّا فریاد میزند که آی مردم کیسه ام ... کیسه ام را یافتم ، از او سوال کردند که چطور بدون حکم ‌قاضی کیسه را یافتی ؟! ملّا خنده ای کرد وگفت : «در شهری که داروغه دزد باشد و قاضی رفیق دزد » بهتر دیدم که شکایت نزد قاضی عادل برم منزل رفته و نماز خواندم و از خدا کمک خواستم امروز در بیابان‌دیدم که داروغه از اسب افتاده ، گردنش شکسته ، و کیسه زر من به کمر بسته... ! پس کیسه ام را برداشتم. 💕💜💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سمبوسه_جنوبی سيب زميني متوسط سه عدد پياز يك عدد بزرگ جعفري،تره خورشده يك فنجان نمك،فلفل قرمز،زردچوبه پياز رو نگيني خورد كنيد وتفت بدين،زردچوبه وفلفل قرمز رو اضافه كنيد، سيب زميني رو بپزيد وقتي خنك شد بكوبيد، به تابه اضافه كنيد،نمك برنيد،تره وجعفري خورد شده رو اضافه كنيد وهمه مواد رو تفت بدين... نون لواش رو مستطيلي برش بزنيد سه دفعه به شكل مثلثي تا بزنيد،ادوسانت بالاتر از نون رو برش بزنيد وقسمتي رو كه لاي بسته نون هست رو اريب برش بزنيد،مواد رو داخل لايه ي مياني بريزيد،و قسمتي رو كه برش زديد داخل لايه اول نون تا كنيد،واز همون قسمت ، داخل روغن بندازيدوبا حرارت متوسط رو به كم سرخ كنيد وروي دستمال آشپزخونه بزاريد تا روغن اضافيش گرفته بشه😋👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد جوانی از مشکلات خود به حکیمی گلایه می کرد و از او خواست که راهنمایی اش کند. حکیم آدرسی به او داد و گفت به این مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی ندارند، می توانی از آنها کمک بطلبی. مرد هیجان زده به سمت آدرس رفت، با تعجب دید آنجا قبرستان است. به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند. دوست من اگر مشکلی داری، یعنی تو زنده ای... 💕💜💕
حاج اسماعیل دولابی میگفت : وقتی به خدا بگویی خدایا من غیر از تو کسی را ندارم ؛ خدا غیور است و خواسته ات را اجابت می‌کند... زندگیت سخت شده؟! ♥️ 💕💙💕 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
☆∞🦋∞☆ 🍃مشڪل دقیقا از جایے شرو؏‌ میشه‌ ڪه↯ ‌تصور‌ڪردیم از‌ غیرِ خدا هم‌ ڪارے برمیاد...🍂 والله‌ والله‌ والله‌ فقط‌ خــــــــــدا چاره‌‌ بے چارگے هاستـــــ . . . اره رفیق فقط خــــــــــدا) 💕💚💕
❤️ عليه السلام فرمودند: 🍃 سخت ترين پشيمانى و بيشترين سرزنش دامنگير كسى مى شود كه شتابكار و بى فكر است و وقتى كار از كار گذشت تازه به سر عقل مى آيد. 📖 غررالحكم حدیث۳۳‌۰۸ 💕🧡💕 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
✍امام علی(علیه السلام): چون خداوند به بنده اى نعمتى دهد و بنده در دل شكر آن نعمت را بگزارد ، پيش از آن كه سپاسگزارى از آن را به زبان آورد، مستوجب افزايش آن نعمت گردد. 📚امالی طوسی امام باقر(علیه السلام): افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمی‌شود، مگر آنکه شکر نعمت از جانب بنده قطع شود. 📚بحار71:56 💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
قسمت ششم: این تازه اولش بود  یه سال دیگه هم همین طور گذشت ... کم کم صدای بچه ها در اومد ... اونه
قسمت هفتم: زندان بزرگسالان هر شب که چشم هام رو می بستم با کوچک ترین صدایی از خواب می پریدم ... چشمم که گرم می شد تصویر جنازه ها و مجروح ها میومد جلوی چشم هام ... جیغ مردم عادی و اینکه با دیدن ماها فرار می کردن ... کم کم خاطرات گذشته و تصویر آدلر و ناتالی هم بهش اضافه می شد ... فشار عصبی، ترس، استرس و اضطرابم روز به روز شدیدتر می شد ... دیگه طاقت تحمل اون همه فشار رو نداشتم ... مشروب و مواد هم فقط تا زمان خمار بودن کمکم می کرد ... بعدش همه چیز بدتر می شد ... اونقدر حساس شده بودم که اگر کسی فقط بهم نگاه می کرد می خواستم لهش کنم ... کم کم دست به اسلحه هم شدم ... اوایل فقط تمرینی ... بعد حمل سلاح هم برام عادی شد ... هر کس دو بار بهم نگاه می کرد اسلحه ام رو در میاوردم ... علی الخصوص مواد هم خودش محرک شده بود و شجاعت و اعتماد به نفس کاذب بهم داده بود ... در حد ترسوندن بود اما انگار سلطان اون جنگل شده بودم ... درگیری به حدی رسید که پای پلیس اومد وسط ... یه شب ریختن داخل خونه ها و همه رو دستگیر کردن ... دادگاه کلی و گروهی برگزار شد ... با وجود اینکه هنوز هفده سالم کامل نشده بود و زیر سن قانونی بودم ... مثل یه بزرگسال باهام رفتار می کردن ... وکیلم هم تلاشی برای کمک به من یا تخفیف مجازات نکرد ... به 9 سال حبس محکوم شدم ... یه نوجوان زیر 17 سال، توی زندان و بند بزرگسال ها ... آدم هایی چند برابر خودم ... با انواع و اقسام جرم های ... . بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
قسمت هفتم: زندان بزرگسالان هر شب که چشم هام رو می بستم با کوچک ترین صدایی از خواب می پریدم ...
قسمت هشتم: هم سلولی عرب توی زندان اعتیادم به مواد رو ترک کردم ... دیگه جزء هیچ باندی نبودم و از همه جدا افتاده بودم ... تنها ... وسط آدم هایی که صفت وحشی هم برای بعضی شون کم بود ... هر روزم سخت تر از قبل ... کتک زدن و له کردن من، تفریح بعضی هاشون شده بود ... به بن بست کامل رسیده بودم ... همه جا برام جهنم بود ... امیدی جلوم نبود ... این 9 سال هم اگر تموم می شد و زنده مونده بودم؛ کجا رو داشتم که برم؟ ... چه کاری بلد بودم؟ ... فشار روانی زندان و اون عوضی ها، رفتار وحشیانه پلیس زندان، خاطرات گذشته و تمام اون دردها و زجرها ... اولین بار که دست به خودکشی زدم رو خوب یادمه ... 6 سال از زمان زندانم می گذشت ... حدودا 23 سالم شده بود ... یکی دو ماهی می شد هم سلولی نداشتم ... حس خوبی بود ... تنهایی و سکوت ... بدون مزاحم ... اگر ساعات هواخوری اجباری نبود ترجیح می دادم همون ساعت ها رو هم توی سلول بمونم ... 21 نوامبر، در سلول باز شد و جوان چهل و دو سه ساله ای اومد تو ... قد بلند ... هیکل نسبتا درشت ... پوست تیره ... جرم: قتل ... اسمش حنیف بود .. بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🕊از پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت: به نگهبانى مشغوليم که كسی وارد نشود. 💫 🌹شهید خلبان عباس بابایی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌💕💜💕