🔆 #پندانه
آرزوهای پس از مرگ
۹ آرزویی که انسان بعد از مرگ میکند و در قرآن ذکر شده است:
1️⃣ يا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ خاک میبودم.
(ﺳﻮﺭه نبأ، آیه ۴۰)
2️⃣ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش میفرستادم.(سوره فجر، آیه ۲۴)
3️⃣ يا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمیشد.
(ﺳﻮﺭه حاﻗﺔ، آیه ۲۵)
4️⃣ يا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه ۲۸)
5️⃣ يا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را میکردیم.
(ﺳﻮﺭه أﺣﺰﺍﺏ، آیه ۶۶)
6️⃣ يا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه ۲۷)
7️⃣ يا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً؛
ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها میبودم، حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم.
(ﺳﻮﺭه نساء، آیه ۷۳)
8️⃣ يا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمیآوردم.
(ﺳﻮﺭه کهف، آیه ۴۲)
9️⃣ يا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانیهای رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم.
(ﺳﻮﺭه أﻧﻌﺎﻡ، آیه ۲۷)
اینها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ دارد در حالیکه در آن زمان، دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد؛ پس امروز به فکر باشیم.
🍂🍁🍂🍁
از چوپانی پرسیدند روزگار چگونه است؟؟
گفت از روزگار چیزی نمیدانم
اما پشم های گوسفندانم را که چیدم دیدم نیمی از آنها گرگ اند!!
"پابلو نرودا"
ماهی تا دهانش بسته باشد
کسی نمی تواند آن را صید کند...
رازهایت را فاش نکن،
بعضی ها در آرزوی صید یک اشتباه
در انتظار نشسته اند!
اجازه نده مردم چیز زیادی از تو بدانند
🍂🍁🍂🍁
از استادی پرسیدند:
آیا قلبی که شکسته باز هم
میتواند عاشق شود؟
استاد گفت: بله میتواند!!
پرسیدند: آیا شما تاکنون
از لیوان شکسته آب خورده اید؟
استاد پاسخ داد:
آیا شما بخاطر لیوان شکسته
از آب خوردن دست کشیده اید...؟!
🍂🍁🍂🍁
بازيهای کودکی حکمت داشت
گل یا پوچ: دقت در انتخاب
لی لی: تمرین تعادل در زندگی
الاكلنگ: ديدن بالا وپايين زندگی
هفت سنگ: تمرین نشانه گرفتن به هدف
سرسره: سخت بالا رفتن و راحت پایین آمدن
🍂🍁🍂🍁
#نان_شیر 🥖🥖🥖
مهربونا ... این نون خیلی خوشمزه و خوش عطر رو سیو کنید خیلی طعم لذیذی داره.😋😋😋
مواد لازم نان شیر
آرد نول ۴ الی ۵پیمانه
کره ۵۰ گرم
روغن مایع ۵۰گرم
نمک نوک ق غ
شکر ۱۰ق غ
خمیرمایه ۲ق غ
شیرولرم ۱پیمانه
تخم مرغ ۱عدد
(زرده تخممرغ +یه ق شیر+۱ ق زعفران غلیظ+یه ق کره یا روغن+کنجد یاخرفه↔️رومال کردن)
ابتدا خمیرمایه را با نصف پیمانه شیر ولرم و ۱ ق غ شکر ترکیب کنید ۱۰دقیقه صبر کنید تا عمل بیاد
مرحله بعد کره +روغن مایع+شکر+تخم مرغ +نمک را باهم مخلوط کنید سپس خمیرمایه عمل آمده را اضافه کنید خوب باهم میکس کنید و بتدریج آردی که از قبل الک شده را اضافه کنید تا خمیر بدست نچسبه و کاملا لطیف بشه روی خمیر را سلفون بکشید بمدت ۲ساعت در جای گرم استراحت بدین و بدلخواه خمیر را فرم بدین و ۱۵ دقیقه مجدد استراحت ، سپس رومال کنید و در فری که ازقبل ۱۵دقیقه گرم شده با حرارت ۱۸۰بمدت ۲۰تا ۲۵ دقیقه پخت میشه وقتی لبه های خمیر طلایی شد بعد گریل کنید .(دمای فرها باهم متفاوته بهتر خودتون تنظیم کنید.یه ظرف آب بزارید داخل فر تا نون خشک نشه )نوش جان😋😋😋
#کوفته_ترکی 🧆 😋
▫️۵۰۰گرم گوشت چرخ کرده کم چربی
▫️۱ پیاز بزرگ, یا دو عدد متوسط رنده و آبش گرفته شده باشه
▫️۱ قاشق غذاخوری نان خشک شده یا پودر سوخاری
▫️۱ تخم مرغ
▫️۲ حبه سیر رنده شده
▫️۲_۳قاشق غذاخوری جعفری خرد شده
▫️فلفل سیاه، ،زیره، نمک به مقدار لازم
▫️روغن زیتون یا کره برای سرخ کردن
🔸 در یک کاسه بزرگ گوشت چرخکرده و خردهنان یا آردسوخاری و تخم مرغ و نمک و زیره و پیاز رندهشده که آبش را کامل گرفته و سیر رندهشده و جعفری خرد شده را اضافه کنید. (البته میتونید جعفری رو حذف کنید اگه دوست ندارید)همه مواد را مخلوط کنید، و خوب ورز دهید هرچقدر بیشتر ورز دهید این غذا خوشمزه و ترد تر میشه .اگر عجله ندارید بهتر است که روی مواد را بپوشانید و بزارید یخچال به مدت ۲ ساعت بماند،قبل از اینکه سرخ کنید ا ز یخچال در بیارید تا به دما محیط برسه،سپس به اندازههای دلخواه از مواد را برداشته و در روغن داغ سرخ کنید.سپس به سلیقه خودتون میتوان با گوجهفرنگی، سیبزمینی سرخشده و پیاز سرو کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍥لقمه های گوشتی🍥
طرزتهیه:
برای خمیر: در کاسهای آرد، شکر، نمک و مایه خمیر فوری را باهم مخلوط کرده و کره ی آب کرده را به آن اضافه کنید تا خمیر لطیفی درست شده و به دست نچسبد. یک ظرفی را چرب کنید و خمیر را در ظرف بچرخانید و روی خمیر بپوشانید تا خمیر استراحت کرده حجم آن دو برابر شود.
در این فاصله مواد میانی را آماده کنید: ابتدا پیاز را با روغن مایع تفت داده و گوشت چرخکرده، قارچ، نمک، فلفل و آویشن را به آن اضافه و کمی تفت دهید تا به روغن بیافتد. حرارت را خاموش کرده و بگذارید مواد سرد شوند. بعد از سرد شدن، گوجه فرنگی، فلفل دلمه ای و جعفری خرد شده را اضافه کنید.
پل های پشت سرت راخراب نکن...
متعجب خواهـــی شد
اگر بدانی
بارها ناچار خواهی بود
از همان رودخانه
عبور کنی...
🍂🍁🍂🍁
چیز های خوب
نصیب کسانی میشود
که باور دارند
چیزهای بهتر
نصیب کسانی میشود
که صبورند
و بهترین چیز ها
نصیب کسانی میشود
که تسلیم نمی شوند..
🍂🍁🍂🍁
#با_شهدا
🌷 شهید حسن باقری
🔷اگرازدستِکسۍناراحتهستید
دورڪعتنمازبخوانیدوبگوئید:
خدایا،اینبندھۍتوحواسشنبود!
منازاوگذشتم،توهمبگذر
🍂🍁🍂🍁
#کلام_امام
🌷 با شنیدن پیام شهیدان باید انگیزه و تلاش را بیشتر کنیم.
🔻 رهبر انقلاب :
شهیدان به ما میگویند: راه خدا خوف و حزن ندارد، ترس و اندوه ندارد؛ در راه خدا بایستی ثابتقدم بود، بایستی با قدرت حرکت کرد، باید با وسوسههای دشمنان متزلزل نشد. ملّت ایران با شنیدن #پیام_شهیدان باید اتّحاد خود، اتّفاق خود، انگیزهی خود، تلاش خود را بیشتر کند. ۱۴۰۰/۸/۳۰
🍂🍁🍂🍁
گاهی اوقات خدا می بینه که تو
از چی ناراحت میشی
عمدا هم به همون گیر میده..
میخوادکهراحتطلبیتُ کناربگذاری ...
#استادپناهیان🌿
🍂🍁🍂🍁
از هر چیز تعریف کردند،
بگو کار خداست،
مال خداست.
نکند خدا را بپوشانی
و آن را به خودت
یا غیر خودت نسبت دهی؛
که ظلمی بزرگ تر از این نیست
حاج اسماعیل دولابی🪴🌿
🍂🍁🍂🍁
💐پیامبر اکرم(ص):
✅خداوند به مردی که بر بداخلاقی همسرش صبر کند ثواب حضرت داوود (ع)
و زنی که بر بداخلاقی همسرش صبر کند ثواب آسیه را عطا می کند.
📚بحارالانوار،ج103،ص247
🍂🍁🍂🍁
پروانه های وصال
#مدیریت_زمان 78 🔶 همیشه مراقب باشیم وقتمون رو از بین نبریم و وقت دیگران رو هم الکی نگیریم. سعی کن
#مدیریت_زمان 79
✅ واقعا اسلام اصیل آموزه های فوق العاده ای در مورد استفاده از زمان داره.
⭕️ مثلا میفرماید اگه کسی نان خودش رو از بیرون منزل تهیه کنه فقیر میشه...
🔹بعد وقتی شما بخوای نون بپزی چقدر مشکلات داره و چند ساعت باید خمیر رو بذاری تا آماده پختن بشه و کلی صبر داشته باشی و...
اما شما ببینید که سبک زندگی ها چقدر مخدوش هست! طرف پاش رو انداخته روی پاش و زنگ میزنه تا بقالی محل با پیک موتوری نون رو بیاره درب منزلش! خیییلی تنبل رو راحت طلب!
🔸واقعا دیگه از این آدم چی باقی میمونه؟ آیا میشه انتظار داشت روح سالمی داشته باشه؟
پروانه های وصال
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت پنجاه پنجم بالاخره روز سی ام رسید چون تعداد پی
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت پنجاه ششم
هفت روز از دفن شهدا میگذره
وقتی به همسرای شهدا نگاه میکنی
میبنی همه تو اوج جوانی
تنها شدن
داشتیم از مزار شهدا برمیگشتیم
که یه دفعه فرحناز گفت : رقیه میای بریم کربلا ؟
-هان 😳😳
چی😳😳
کجا؟
فرحناز: إه توام کربلا میای؟
-آخه چه جوری؟
فرحناز: میریم این دفتر زیارتی اسم مینویسیم میریم
البته من پاسپورت دارم تو باید بگیری
از فردا میفتیم دنبال کاراش
-اوووم باشه اما بذار اول با مادر جون مشورت کنم
فرحناز: باشه
رسیدم خونه
شماره مادرجون گرفتم
-سلام مادر خوبید؟
مادرجون:ممنون دخترم
بچه ها خوبن
-الحمدالله
مادر زنگ زدم اگه شما اجازه بدید منو بچه ها با فرحناز و پسرش بریم کربلا
مادرجون :اجازه نمیخاد که التماس دعا
بافرحناز رفتیم عکس گرفتم
فرم گذرنامه پرکردم
همه مدارکم کامل بود
خانمی که مدارک چک میکرد بهم گفت خانمی رضایت محضری همسرتون نیست
هاله اشک چشمامو پوشند
فرحناز: خانمی شوهرش اسیره
خانمه:اسیر😳😳😳
اسیر کجاست ؟
فرحناز :اسیر داعش
خانم:وای الهی
خدا بهت صبر بده
پس یه مدرک بیارید که اسیر هستن
مدارکمون کامل شد
باید صبر کنیم تا گذرنامه بیاد بریم ویزا و ثبت نام
نویسنده بانو......ش
#یا_امام_رضا
تو ضمانت نکنی در شبِ قبرم چه کنم
بارِ عصیانِ مرا جز تو کسی ضامن نیست!
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت پنجاه ششم هفت روز از دفن شهدا میگذره وقتی به ه
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت پنجاه هفتم
تو فرودگاه منتظر بودیم تا شماره پرواز خونده بشه
دست مامانم رفت رو قلبش
جلوی پاش زانو زدم
-مامان خوبی؟
مامان :آره عزیزم
-جان رقیه خوبی؟
مامان:آره برو عزیزم
اونجا برای من دعاکن
رفتم سمت حسنا دستش فشار دادم
حسنا مراقب مامان باش
حسنا:مطمئن باش عزیزم
پروازما به سمت قطب عاشقی به حرکت درامد
چشم دوختم از دریچه ی کوچک هواپیما به ابرهایی که برفراز زمین بود سیدمن الان کجای این زمین خاکیه تو چه حال و روزیه خدایا قرار بود باهم بریم پیش ارباب اما الان تنها دلتنگشم بهم برش گردون😭
اول رفتیم نجف اشرف
هتل تا حرم خیلی نزدیک بود
بعد از تعویض لباسای بچه ها و پوشیدن لباس سیاه خودمون راهی حرم شدیم
وارد که شدیم چشمون به یه ایوان طلایی افتاد
هق هق میکردم
سید جات خالی بود
قرار بود باهم بیایم
اما الان تو اسیر داعشی
و سرانجام این اسارت مشخص نیست
سه روز حضورمون تو نجف مثل برق باد گذشت
راهی کربلا شدیم بهشت که میگن کربلاست
سیدعلی ،فاطمه سادات و کاوه (پسر فرحناز )تو بین الحرمین باهم بازی میکردند
اول رفتیم زیارت آقا قمربنی هاشم بعد امام حسین
آقا خودت بهم صبر و قرار بده
طاقت زندگی بدون سید رو ندارم اقاجان بی پدر بزرگ شدم سایه پدرم رو از سر بچهام کم نکن
تمام سفر اشک اه بود😢😭
سفرکربلا تموم شد و ما الان تو فرودگاه نجف آماده پرواز به ایرانیم
نویسنده بانو....ش
#یا_امام_رضا
تو ضمانت نکنی در شبِ قبرم چه کنم
بارِ عصیانِ مرا جز تو کسی ضامن نیست!
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت پنجاه هفتم تو فرودگاه منتظر بودیم تا شماره پرواز
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت پنجاه هشتم
تو فرودگاه تهران به زمین نشستیم
وقتی از پله برقی اومدیم پایین
هیچ کس نیومده بود استقبالمون
-وا فرحناز
چرا هیچکس نیومده ؟
فرحناز:حالا بیا بریم برات میگم
-فرحناز توروخدا بگو ببینم چی شده ؟
فرحناز -رقیه دیشب حسنا زنگ زد بهم
دیروز ظهر قلب مادرت درد میگره
-فرحناز توروخدا مامانم چش شده
فرحناز: آروم باش خواهرم
امتحانات سخته اما محکم باش
-نگو که مامانم رفته پیش بابام 😭😭😭
فرحناز:حسنا میگفت تا برسونش بیمارستان ایست قلبی کرده
و الان فقط منتظر توهستن
همه زائرای امام حسین از فرودگاه همسراشون میان دنبالشون
برای من نه تنها همسرم نبود داغدار مادرمم بودم
با حضورم هماهنگ شد مادرم تا عصر به خاک سپرده بشه
مامانم تنهام گذاشتی چرا
سلام منو به بابا برسون
خم شدم پیشانیشو بوسیدم
اشکی نبودتا بریزم
فولاد آب دیده شده بودم
اخ که چه تنهاشدم 😖سید کجایی که الان تو این وضعیت ارومم کنی
حسین داداشی کجایی ،کجایی که ببینی کمرم شکست کجایی که ببینی خواهرت تو اوج جوونی پیر شده
کجایین که رقیه دیگه داره کم میاره😭
نویسنده بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت پنجاه هشتم تو فرودگاه تهران به زمین نشستیم وقتی
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت پنجاه نهم
روزها پی هم میگذشت من با لبخند و لباس رنگی خداحافظ کرده بودم
دیروز چهلم مادرم بود
با هر زنگ در خونه یا زنگ تلفن هزاربار میمردم زنده میشدم
گوشی همراه خودم زنگ خورد
عکس چهارتایی که دوسال پیش تو مشهد با محدثه ،فرحناز ،مطهره گرفته بودیم
نمایان شد اسم مطهره بود
-الو سلام عزیزم
خوبی؟مطهره جان
مطهره :مرسی .
رقیه جان عزیز وقت داری یه مصاحبه باهم درباره آقاسید کنیم ؟
-آره عزیزم سه شنبه تولد سیده و اولین سالگرد اسارتش هست
اگه وقت دارید من اونروز مزارم
مطهره :ممنونم عزیزم
یه کیک ۵-۶کیلویی برای مجتبی سفارش دادم یه عکس قبل از اعزامش با دوقلوها گرفته بودم ازشون
دادم بزنه رو کیک
روشم سفارش دادم بنویسه سیدم تولدت مبارک
شمع عدد ۲۵خریدم
ظروف یک بار مصرف خریدم
به سمت مزارشهدا
امروز سالگرد عملیات هم بود
برای همین مزار شلوغ بود
چاقو دادم دست فاطمه سادات و سیدعلی
کیک بریدن بین همرزمای سید پخش کردم
بعد حدود ۱-۲ ساعت هم مصاحبه طول کشید
از مجتبی و خاطراتش گفتم
داشتیم از مزار برمیگشتیم که مادر گفت
رقیه جان دخترم بعداز اسارت بچم سید نمیتونم بمونم
میریم ساکن جوار امام رضا بشیم
فردا حرکت میکنیم
رفتیم راه آهن مامان اینا راه بندازیم
مادر سوار که شدن فاطمه سادات بهانه گرفت
گوشیم گرفتم با مادر حرف بزنه
ساعت ۴صبح بود گوشیم زنگ خورد
-یاامام حسین الان کیه آخه
بفرمایید
سلام خانم ما دوتا تصادفی داریم آخرین شماره شماست
-خاک توسرم حال مادر و پدرم چطورن؟
ناشناس:خانم بیاید نیشابور بیمارستان امام رضا
شماره فرحناز گرفتم
فرحناز:رقیه چی شده این وقت صبح زنگ زدی
-😭😭😭😭سیاه بخت شدم مادر و پدر نیشابور تصادف کردن
بیا بریم اونجا
نویسنده : بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت پنجاه نهم روزها پی هم میگذشت من با لبخند و لباس
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت شصتم
بعداز ۱۱-۱۲ ساعت رسیدیم نیشابور با آدرس گرفتن بیمارستان امام رضا پیدا کردیم با استرس و ترس بدون توجه به اینکه بچها یا فرحناز همراه من هستن
به سمت پذیریش رفتم
با صدای که بغض آلود بود گفتم خانم ببخشید به من زنگ زدن گفتن مادر و پدرم تصادف کردن اینجان ؟
خانم پرستار:ما فقط دو تصادفی داریم ک متاسفانه فوت کردند
با شنیدن این ماجرا پخش زمین شدم
وقتی به هوش اومدم
پرستار گفت :مامان و بابات بودن ؟
-پدر و مادر همسرم هستن
اما فرقی با پدر و مادر خودم ندارن
پرستار:پس همسرت کجاست ؟
-همسرم اسیره
میشه زنگ بزنید خواهرشوهرم از اهواز بیاد
پرستار:باشه شمارشو بده
فرحناز میگفت وقتی با مبیناسادات (خواهر سیدمجتبی)تماس گرفت
گفت چندساعته با پرواز خودش میرسونه مشهد
بااومد مبینا سادات با کمک سیدحسن با هماهنگی اجساد مادر و پدر با پرواز رفتیم تهران
از تهران با آمبولانس رفتیم قزوین
داغهای پشت هم شهادت برادر جوانم ، اسارت همسرم ، فوت مامانم، رفتن مادر و پدر صبورم کرد
امروز بعداز هفتم مادر و پدر خودم تو آینه دیدم
رقیه ۲۲ساله چقدر پیر شده بود
چقدر موهام سفید شده بود
قرآن باز کردم ""بعداز هر سختی آسانی ""است
دوبارهم تکرار شده بود
خدایا راضیم به رضات
عکس سید مجتبی برداشتم لب ها رو عکس گذاشتم
اشکام جاری شد
مجتبی همه کسم الان کجایی؟
این یه سال و خورده ای اسارت چقدر آزارت داده
مجتبی به عهدتم پایبندما
تو این همه آزمایش الهی نذاشتم اشکم تو جعمیت ریخته باشه که نکنه دشمن بگه اشک زن مدافعین حرم درآوردیم
مجتبی تمام سعیم کردم زینب وار برم جلو
مجتبی یه هفته دیگه ولادت خانم حضرت زهراست چندروز بعدشم ولادتم آقا أمیرالمومنین
مامان ها نیستن تا براشون کادو بخرم
مردمم نیست تا براش کادو بخرم
همین طور داشتم اشک میخرتم که سیدعلی بیدار شد
اومد ستم که با لحن بچگانه ای گفت :مامانی شرا گلیه میکنی ؟
بغلش کردم بوسیدمش من قربون پسرخوشگلم بشم
یه کوچلو دلتنگم فقط
سیدعلی:دلتنگ کی مامان جون؟🤔🤔
-دلتنگ باباسید
سید:مامان بابایی کی از سفل میاد؟
-بابا رفته از آجی امام حسین که میشه عمه شما دفاع کنه نذاره آدم بدا دوباره اذیتش کنن
دیشب که قصه اش برای شما و آجی جون گفتم
سیدعلی:اوهوم
مامان منم بزرگ بشم میرم اونجا که کسی عمه جون اذیت نکنه
-من فدای پسر باغیرتم بشم
بریم آجی جان بیدار کنیم که بریم کانون
رفتیم کانون بچه ها رفتن کلاس
وسط کلاس که زنگ تفریح بود
دیدم سیدعلی اومده پیش فرحناز و با صدای آرومی حرف میزد
سیدعلی:آله یه هفته دیگه روژ مادره میشه با منو آجیم بیاید بریم براش کادو بخریم
فرحناز :آره عزیز خاله
نویسنده بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ یکی از علما نقل میکند، در اصفهان وارد باغ دوستی شدیم که پیرمردی باغبان آن بود که سیمای بسیار زیبا و نورانی داشت.
🔹صاحب باغ او را بسیار تفقد و احترام مینمود.
🔸 گفت: من هر وقت بیمار میشوم دعای این پیرمرد مرا شفا میدهد.
🔹 نزدیک شدم به پیرمرد و گفتم: «وقتی این مرد مریض میشود چه میگویی که خدا شفایش میدهد؟»
🔸 پیرمرد گفت: «در دل شب، در نماز شب، دو رکعت نماز میخوانم و دست به دعا برمیدارم و میگویم خدایا تو رزاق هستی و این مرد واسطهی رزق تو برای من و اهل و عیال من است. او را عمری ده و از بلا دورش کن؛ چون با مرگ او، من و خانوادهام به دردسر میافتیم؛ پس از فضل و کَرمت این دردسر را بر ما راضی نشو.»
انسان اگر واسطهی رزق کسی شود، قطعاً دعای خیر آن فرد در صحت و عافیت و دفع بلا و طول عمر این واسطِ رزق، تأثیر دارد. حال این واسط رزق شدن به وسیلهی اشتغال یا دادن صدقه مرتب و منظم بر ناتوانی باشد.
🍂🍁🍂🍁