eitaa logo
پـــروانـگـــــی
2.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
1 فایل
﷽ جایگاهی برای رشد https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a 🦋 کانال پروانگی: ۱۴۰۱/۹/۵ کپی مطالب آزاد با ذکر #صلوات برای تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج و شادی روح پدر و مادرم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣منظور از کمک مرد به همسرش چیست؟ 🔶مرد در خانواده‌ نقش دارد نه اجرایی. 🎙دکتر سعید عزیزی @Parvanege
💕 زوج‌های شاد با هم مشاجره می‌کنند. 🔹 اما تفاوت بین زوج‌های شاد و ناشاد در این است که زوج‌های شاد مشاجره‌ای منصفانه دارند. 🔸 اما زوج‌های ناشاد، فقط دنبال کسب پیروزی در مشاجره‌اند! @Parvanege
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 ﷽ قلب هانیه با دیدن پیراهن سعید، خون می‌شود، خاطرات جلوی چشمانش رژه می‌روند...همان‌طور که لبه‌ی پیراهن را در شلوار مشکی‌‌اش فرو می‌کند لبخندی نثار مادر می‌کند، چرخی می‌زند و دستانش را به دو طرف باز می‌کند: «چه طوره؟ شبیه‌ دامادا شدم؟» هانیه مشتش را دور سر سعید می‌چرخاند: «اللهم صلی علی محمد و آل محمد» شادی در صدایش موج می‌زند...مشتش را به سوی منقلی که قوری چای و دله قهوه در آن قرار دارد، می‌برد. صدای ترکیدن دانه‌های اسپند، به دود سفیدی که به هوا بلند می‌شود معنی می‌دهد. سعیده دوربین را تنظیم می‌کند: «همه بگید سیب...» صدای فلش، او را از قاب دامادی سعید به مراسم ختم برمی‌گرداند. جیغ بلندی می‌کشد. دست‌هایش را مانند بادبزن‌های گرفتار در طوفان تکان می‌دهد. ضجه می‌زند. خون لب‌های ترک خورده‌‌اش سرازیر می‌شود: «خدایا این پیرهنِ یوسف منه، می‌دونم گرگ نخوردتش! خودت نابرادر رو رسوا کن...» ولوله‌ای در جمع زنان به پا می‌شود، آن‌ها به دسته‌های دو یاچند نفره‌ای تقسیم می‌شوند. پچ‌پچ دسته‌جمعی زنان به صدای زنبورهای یک کلونی عظیم می‌ماند. ازمیان پچ‌پچ‌ها، صدای هاجر، خواهر هانیه، به گوش می‌رسد: «الهی آمین، الهی آتیش بگیره ریشه‌ی اونی که دلتو کباب کرده خواهر» هاجر دست‌های ظریفش را روی پاهایش می‌کوبد. شیله‌ای را که از دور صورتش باز شده، محکم می‌کند. مریم در گوشه‌ی مجلس آرام اشک می‌ریزد. او حتی روی بالا آوردن سرش را ندارد، چنگی به پیراهنش می‌اندازد. تکان‌های آرامِ گهواره‌‌ای.اش تندتر می‌شوند، گویی جوِ جمع و جملاتی که از زنان می‌شنود، وجدانش را بیدار می‌کند‌...آسیه آن‌قدر دست‌هایش را محکم مشت می‌کند که ناخن‌هایش، کف دستانش را زخم می‌کنند. نفس‌های به شماره افتاده، عرق سرد بر پیشانی‌‌ و ترس رسوا شدن، لرزه به اندامش انداخته، باید چاره‌ای بیاندیشد... گیسو می‌داند دیر یا زود دل مبینا نرم می‌شود، لبخند شیطنت آمیزی به او می‌زند. جعبه‌ی کادو را به طرف او می‌گیرد: «بازش کن!» مبینا در پس نگاه او به دنبال جواب است، گیسو ادامه می‌دهد: « اَه...سگرمه‌هاتو باز کن» مبینا کادو را از دستش می‌گیرد. مکثی می‌کند، اما به دنبال پاسخ سوال‌هایش، کاغذ را پاره می‌کند... آسیه چاره‌ای می‌کند تا از زیر فشار حرف‌های زنان مجلس در امان باشد، دست‌هایش را بالا می‌برد. چشمش به عکس بچگی سعید که به او زل زده‌است، می‌افتد، لحظه‌ای مکث می‌کند، محکم بر سینه می‌کوبد: «سعیدجانم، پسرم...» مو می‌کند و بر صورت خنج می‌کشد. سکوت بر جمع حاکم می‌شود. چشم‌های پف کرده و قرمز زنان آزارش می‌دهد. با خود می‌اندیشد اما چیزی به جزء خارج شدن از مجلس به ذهنش نمی‌رسد، جیغی می‌کشد و از هوش می‌رود... 🍁 🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🖊به قلم ف.م.رشادی(افسون) منبع: آوینا AaVINAa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویر زیبا 🔺عبور از مسیر کوه‌ها و رودخانه‌ها به سوی کربلا 🔹حرکت اربعینی کشمیری‌ها، یمنی‌ها، افغانی‌ها، لبنانی‌ها، ایرانی‌ها و عراقی‌ها و.... @Parvanege
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولا! بیا و گل‌باران باش بر زمین‌های خشک و بی‌حاصل... بیا و ستاره‌باران باش بر آسمان دلتنگ انتظار... بیا مولا، بیا! @Parvanege
ســلام دوستان خوبم ♥️ صبح زیباتون بخیر سلام به آغاز دوباره‌ات سلام به بودن دوباره‌ات سلام به زندگی با لبخند به استقبال یه روز شاد و پُر انرژی برو...😊 @Parvanege ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌