بازی عشق خطر داشت... نمیدانستم
خوردنِ خون جگر داشت... نمی دانستم
گاه در اوج فلک بودم و گاهی در چاه
دائما زیر و زبر داشت... نمی دانستم
باغبان دیدم و هیزم شکن اش می خواندند
آنکه در دست تبر داشت... نمی دانستم
همه جز یک دو سه دیوانه؛ به من خندیدند!
از چه دیوانه خبر داشت؟!... نمی دانستم
جای دارو و دوا زهر به خوردم دادند
نوش داروش ضرر داشت؛ نمی دانستم
از من تازه گرفتار شده؛ ساده گذشت
جای من مِهر که برداشت؟ نمی دانست
عُمر پَر! آبرو پَر ! دلخوشی پَر! شادی پَر...
تهِ عشق اینهمه پَر داشت... نمی دانستم!؟
🌸#سیدعباس_محسنزاده🌸
✨🦋@parvanegi_2021🦋✨