💠 شعر فراق امام زمان(عج)
🌺 تو حجتی بر جهان
🦋 مهدی صاحب زمان
🌸 کجای این جهانی؟
🦋 بده به ما نشانی
🌺 مکه یا کربلایی؟
🦋 به ما بکن نگاهی
🌸 تو حجت خدایی
🦋 از ما چرا جدایی؟!
🌺 اگر چه نالایقیم
🦋 دلتنگ از این فراقیم
🌸 دعائی کن ای دلدار
🦋 شویم لایق دیدار
🌺 زندگی بی عشق تو
🦋 نمی ارزد به یک جو
🌸 تو نور و آفتابی
🦋 کی می شود بتابی؟
🌺 بیا و بر این جهان
🦋 نور هدایت فشان
🌸 تا رسد وقت دیدار
🦋 خدا تو را نگهدار...🤲💚
#امام_زمان
#مهدویت
#شعر_کودکانه
•┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_فاطمه (س)
#شعر_کودکانه
🏴بانوی بی نشونه
این روزا خونه ی ما
بوی عجیبی داره
مامان داره رو دیوار
پارچه سیاه میزاره🌷
میگم مامان این چیه؟
واسه چی این رنگیه؟
مامان با مهربونی
میگه عزیز مادر🌷
پیامبر خوب ما
داشته یه دونه دختر
از اسمای قشنگش
فاطمه، زهرا، کوثر🌷
این بانوی مهربون
بعد باباش غریب شد
به دست آدم بدا
زخمی شد و شهید شد🌷
این پارچه های سیاه
چادر خاکیشونه
که یادگار مونده از
بانوی بی نشونه🌷
•┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
•┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌸 #شعر_کودکانه
🌷#شهید #حاج_قاسم #سلیمانی
شبی که ما خـــواب بودیم
عمــــو قـــــاسم بیدار بود
ما خواب خوش می دیدیم
او دنبـــال شکــــار بــــــود
عمــــو قــــاسم زرنـــگ بود
با بــــدی هـــا درجنــگ بود
قــــوی بـــود و با ایمــــان
یه مــرد خوش قلبـــی بود
بـــا بچـــه ها مهـــــــربون
خنـــدون و بـــی ریـــا بود
امــــــــا پیــــش دشمنــــا
شجـاع و مــــردِ جنگ بود
دشمنـــا هــــم تــــرسیدند
از نگـــــــاه ســــــردار زود
نتـــونستــــــــن ببیــــنند
عمـــو چه قـــدر قویِ بود
شهیـــــد کـــردن عمــو رو
دشمن چه قــدر شقی بود
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
🦋 #شعر_کودکانه
🌷🇮🇷 #مکتب_سلیمانی
سلام سلام بچه ها
گلهای ناز و زیبا
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
می خوام بگم براتون
از سردار مهربون
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
سردار که با خدا بود
به فکر بچه ها بود
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
جنگید با آدم بدا
دشمن و دور کرد از ما
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
اما بگم بچه ها
یه روزی از این روزا
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
سردار ما شهید شد
به آسمون پر کشید
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
بیایید قرار بذاریم
رو بدی پا بذاریم
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
پیرو رهبر بشیم
سرباز کشور بشیم
🌷🌷🇮🇷🌷🌷
ما هم سلیمانی شیم
یه شیر ایرانی شیم
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
🌹 #شعر_کودکانه
🏴 ویژه
🏴 #شهادت_امام_کاظم (علیه السلام)
همیشه در زنجیر
همیشه در زندان
دلش پر از غصه
لبش ولی خندان
همیشه در سجده
همیشه در تکبیر
همیشه میخواند او
نماز در زنجیر
سیاه چال و نور
ستاره ای در بند
سکوت و تاریکی
عبادت و لبخند
همیشه خشم او
برای ظالم بود
امید مظلومان
امام کاظم (ع) بود
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
هدایت شده از معاونت پرورشی آموزشگاه ایثار1
#شعر_کودکانه
🌸 امام آمد
آسمان آبی شد
مژده ای تازه رسید
گل من در گلدان
نفسی تازه کشید
شهر ما شد خوشبو
از گل روی امام
یاسمن ، سوسن ، یاس
ریخت از هر در و بام
باز شد گلباران
خاک ما سرتاسر
ما همه شاد شدیم
تا که آمد رهبر
مثل یک پروانه
رهبر آمد به وطن
شادی و خنده شکفت
مثل گل بر لب من
🎉 آغاز #دهه_فجر گرامی باد. 🎉
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
🌹 #شعر_کودکانه
🔰« داستان بخشیدن انگشتر به فقیر ، در رکوع نماز توسط حضرت علی (ع) و نزول آیه ولایت »
💐رسید از راه و وارد شد
به مسجد روزی مِسکینی
💐نگاهی کرد و با غُصّه
بگفت با لَحنِ غمگینی
💐که آیا می شود پیدا
جوانمردی و تَسکینی ؟
💐پیمبر رو به او فرمود
به لَحنی خوش به شیرینی
💐علی را آن سرِ مسجد
سرِ سَجّاده می بینی ؟
💐چرا از باغِ لطفِ او
گُلی را تو نِمی چینی
💐به سمتِ او برو قطعاً
محبت ها از او بینی
💐به هنگامِ رکوع بخشید
علی خاتم به مِسکینی
💐که تو اینگونه بخشش را
به هر جایی نمی بینی
💐همان دَم آیه نازل شد
علی را تو وَلی بینی
💐ولایت ، حقِ او باشد
به قرآنی که می بینی
💠إِنّما وَلیُّکُمُ اللهُ و رَسولُهُ والَّذینَ ءَامَنوا الَّذینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ و یُؤتُونَ الزَّکوة و هُم راکِعونَ
🟢ولیّ شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در رکوع، زکات میدهند. مائده/۵۵
🔶شاعر : علیرضا قاسمی
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
توی ماه رمضون
توی محراب نماز
حضرت علی می کرد
با خدا راز و نیاز
پیشونیش به سجده بود
رو لباش نام خدا
روزه بود امام علی
توی محراب دعا
دست یک مرد پلید
علی رو به خون کشید
شد علی شیرخدا
توی محراب شهید
گلی از باغ امامت کم شد
همه جا غرق غم و ماتم شد
یتیمای کوفه بی پدر شدن
چشما گریون و کمرها خم شد
#شب_قدر #شعر_کودکانه
•┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
🏴🕯#ویژه
🌷🕊 #شهادت_امام_جواد(ع)
🦋 #شعر_کودکانه
🏴🕊شهید شده امامم
غریب و مظلومانه
اسمش امام جواد
وای که چه مهربونه
پسر امام رضاست
مزارش کاظمینه
حجت خدا رو زمین
درمون دردامونه
تو این دنیای تاریک
نور خدا روشنه
بین همه آدما
بخشندگیش نمونه
با سم شهیدش کردن
با ظلم و حرص و کینه
تو این روزای عزا
مامان جونم غمگینه
بابایی مهربون
روضه برام میخونه
لباس سیاه پوشیدم
با اشکای رو گونه
به یاد امام جواد
و ظلمای زمونه🏴🕯
✍️ شاعر: خانم رنجبرپور
🏴شهادت امام جواد(ع) تسلیت باد🕯
💐 https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
#شعر_کودکانه
درد دل #حضرت_رقیه (ع) به صورت شعر با زبون کودکانه با کوچولوهامون:
آی قصه قصه قصه، ای بچه های قشنگ
برای قصه گفتن، دلم شده خیلی تنگ
من حضرت رقیه، یه دختر سه ساله م
همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م
گل های دامن من، سرخ و سفید و زردن
همیشه پروانه ها، دور سرم میگردن
از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی
میان به دیدن من، تو گریه و تو شادی
هر کسی مشکل داره، میزنه زیر گریه
مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه
خلاصه ای بچه ها، اسم بابام حسینه
به یادتون میمونه؟ بابام امام حسینه
پدربزرگ خوبم، امیر مؤمنینه
اون اولین امامه، ماه روی زمینه
تو دخترای بابام، از همشون ریزترم
خیلی منو دوست داره، از همه عزیزترم
مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم
گردنبند ستاره به گردنم می بستم
یه روزی از مدینه، سواره و پیاده
راه افتادیم و رفتیم همراه خانواده
به سوی مکه رفتیم، تو روز و تو تاریکی
تا خونه ی خدا رو ببینینم از نزدیکی
چند روزی توی مکه، موندیم و بعد از اونجا
راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا
به کربلا رسیدیم، اونجا که دریا داره
اونجا که آسمونش پر شده از ستاره
تو کربلا بچه ها! سن و سالی نداشتم
بچه کبوتر بودم، پر و بالی نداشتم
همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم
به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم
تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم
با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم
تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من
سبد سبد گل سرخ ریخت روی دامن من
بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت
ما توی خیمه موندیم، بزرگا رفتن بهشت
گلهای دامن من، از تشنگی میسوختن
به گریه کردن من چشماشونو میدوختن
تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته
مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته
دامنم آتیش گرفت، مثل گلای تشنه
به سوی عمه زینب، دویدم پا برهنه
خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم
خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم
غولا منو گرفتن، دست و پاهامو بستن
خیلی اذیت شدم، قلب منو شکستن
خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا
وقت غروب خورشید، شدیم اسیر غولا
پیاده و پیاده همراه عمه زینب
راه افتادیم و رفتیم، از صبح زود تا به شب
تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه
از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه
توی خرابه شام ما رو زندونی کردن
با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن
فریاد زدم: «آی مردم، عموی من عباسه
بابام امام حسینه، کیه اونو نشناسه؟»
سر غولا داد زدیم، اونا رو رسوا کردیم
تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم
بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه
گفت که: بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه
دست انداختم گردنش، تو بغلش خوابیدم
خیلی شب خوبی بود، خوابای رنگی دیدم
صبح که بلند شدم من، دیدم که یک فرشته م
مثل داداش اصغرم، منم توی بهشتم
•┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/parvareshi1401_1402
•┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌹#شعر_کودکانه
🏴 ویژه #شهادت
🌸 حضرت #رقیه سلام الله علیها
یه دختر سه ساله
رقیه جان رقیه
نور دیده ی بابا
رقیه جان رقیه
مسافر کربلا
رقیه جان رقیه
چشم و چراغ بابا
رقیه جان رقیه
در گوشه ی خرابه
رقیه جان رقیه
چشم انتظار بابا
رقیه جان رقیه
امید دل عمه
رقیه جان رقیه
کوچکترین اسیره
رقیه جان رقیه
دلش با عمو عباس
رقیه جان رقیه
خوش عطر چون گل یاس
رقیه جان رقیه
دلش پر از خوبی هاست
رقیه جان رقیه
جای او پیش خداست
رقیه جان رقیه🌸