eitaa logo
پرورشی شهیدمحمدعلی قمی
372 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2هزار ویدیو
114 فایل
آینده فرزندان بسته به تربیت آنهاست. درطبیعت و اخلاق انسانی هیچ ضعف وانحرافی نیست که با تعلیم مناسب اصلاح نشود. جهت ارتباط با معاون پرورشی: @rahimi1040
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه گفتن دخترای عزیزم مهارت «نه» گفتن یکی از مهارت‌های اساسی سلامت روان است. این موضوع بسیار مهم است که بدانید چرا، چگونه و کجا جواب «نه» بگویید. فردی که بتواند به هر کدام از این پرسش‌ها جواب درستی دهد از سلامت روانی طبیعی و خوبی برخوردار است. هر جا که کسی خواسته ای دارد که باعث ناراحتی تان می شود نه بگویید،  نه بگوییم‌؟ درست است که موافقت کردن و گفتن بله خیلی راحت است ولی لزوما بهترین جواب نیست. ممکن است نه گفتن، اولش سخت باشد، اما وقتی که بدانید چقدر اهمیت دارد و در مسیر درستی قرار دارید، همین‌طور به راهتان ادامه می‌دهید. یادتان باشد «نه گفتن» هیچ اشکالی ندارد، مهم این است که یاد بگیرید چطور نه بگویید و احساس بدی در مورد آن نداشته باشید. کنید. بعضی‌ها نه نمی‌گویند چون فکر می‌کنند محترمانه نیست. اما محترمانه بودن یا نبودنِ این رفتار، بیش از آنکه به خودِ «نه گفتن» ربط داشته باشد به نحوه‌ی نه گفتن ربط دارد. در پاسخی که می‌دهید باید ادب را رعایت کنید و برای احساس طرف مقابل ارزش قائل شوید. مهم نیست دیگران با گفتن نه شما چه فکری راجع به تصمیمتان می کنند، گفتن نه به این معنی نیست که شما خودخواه و یا بی ملاحظه هستید، تنها به این معنی است که شما به اندازه کافی قوی هستید. گفتن
نه گفتن زرایی کلاس پنجم💐
نه گفتن.PDF
1.39M
مهارت نه گفتن باران حاج رضایی💐
پاورپوینت طارق تا بینه .ppsx
10.86M
✅✅پاورپوینت صوتی سوره های طارق تا بینه 🔰🌻با قابلیت انتخاب سوره 📣صوت دلنشین های مرحله دوم _طرح ملی_ حفظ جز سی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💎چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر).آن ‌روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم تموم که شد گفت یه قضیه‌ای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود. گفتم بفرمایید. برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم چطور شده، مسافر گفت: ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص می‌خورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود). حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه. من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمی‌دونست. خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم. من هم به فکر کردم. هــاے کـــوتـــاه