#قصّه_العشق
ابراهيم بن عيسى اصفهانى
🌺ابراهيم بن احمد خوّاص مىگويد: روزى در بغداد بر كنار دجله #وضو مىساختم، كسى را ديدم كه بر روى آب مىآيد، متحيّر شدم، به خاك افتاده و گفتم: #خداوندا! به عزّت و جلال تو سوگند، كه روى از زمين برندارم، تا اين مرد را بشناسم.
🍀در همان حال متوجه شدم كسى مرا حركت مىدهد و مىگويد: برخيز. چون سر از #سجده برداشتم، ديدم ابراهيم بن عيسى است،كه بر آب مىآمده. گفت: هرگاه خواستى كسى از #اولياى_حقّ را بشناسى اين آيه را بخوان:
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن،و او به همه چيز عالم مىباشد.
🌷پس از آن گفت: اى ابراهيم! اگر كسى را ديدى كه در ميان خلايق به روش آنان زندگى كرد و با اين حال زهد و #تقوى را از دست نداد،او را برگزين كه خرق عادات و بروز آن از او سهل است.
🌸 پرسيدم: با چه طبقه از مردمان محشور گردم؟ گفت: با #نيك_بخت.
گفتم: نيك بخت كيست؟ گفت: آن كس كه از او بهره دنيا و آخرت گيرى.
🌳پرسيدم: با كه #صحبت نمايم؟ گفت:با عالِم، كه هر لحظه چيزى از او بياموزى.
#ابراهیم_بن_عیسی #اولیای_حق #نیک_بخت
💠 داستانهایی از حالات عاشقان و دلدادگان عشق الهی
🔥@pasdarane_harime_eshgh
#قصة_العشق
🔰مجنون دانا
💬 آيةالله بهشتى اصفهانی فرمودند:
🔆 من در آن زمان كه نجف بودم، هر وقت سر درس مى رفتم وضو مى گرفتم و سر درس با وضو بودم. يك روز حالش را نداشتم كه وضو بگيرم، همينطور بى وضو سر درس رفتم.
⭕️ اتفاقاً شخصى كه معروف به ديوانه بود و لباسهاى مندرس و پاره مى پوشيد گاهى اوقات درس مى آمد و همه او را مجنون مى دانستند و توجهى به او نداشتند، جلوى مرا گرفت و گفت:
❇️ آشيخ چرا امروز بى وضو سر درس آمدى؟!
⚠️ من تعجب كردم كه ايشان از كجا دانست من امروز بى وضو سر درس آمده ام.
آن وقت من فهميدم كه انسانها را نبايد به چشم حقارت نگاه كرد شايد آنها از #مردان_خدا باشند و ما ندانيم.
#اولیای_الهی #مجنون #وضو
📚 داستان هایی از مردان خدا ص ۱۹
____________________
💠 داستانهایی از حالات عاشقان
و دلدادگان عشق الهی
🔥@pasdarane_harime_eshgh