#تکرار_تاریخ
⚔شمشیر را گذاشتند بر گردن علی
که چقدر جنگ! ما هم زندگی میخواهیم!
مگر آنها چه میگویند؟
جز آن که قرآنِ صلح و دوستی برفراشته اند!
به مالک بگو برگردد؛
وگرنه گردنت را میزنیم!
☀️و علی؛ تنها در میان مدعیان سخن میراند:
✨ای جماعت!
قرآن منم! آن تزویرِ معاویه؛ ورق پاره ای بیش نیست اما ...
📜 این جماعت، صلح میخواهند
مالک! برگرد...
▫️متن صلح نامه چه باشد؟
✨مذاکره میکنیم.
▫️چه کسی مذاکره کند؟
🔻پیشنهاد علی؛ مالک بود.
و پیشنهاد مردم؛ ابوموسی
و هر چه علی موعظه؛ که دشمن، غَدّار وفریب کار است؟ کو گوش شنوا ...!
و مردم، رای شان اولی است بر ولی
به زعم ...
🔻باشد! ابو موسای عالمِ فاضلِ اسلام
به نبرد با عمرو عاص میرود
و آنچه نباید بشود؛ میشود!
ابوموسی فریب میخورد و معاویه با مکر؛ پیروز.
... آنان که تا دیروز شمشیر بر گردن علی نهاده بودند و صلح و انتخاب ابوموسی را به علی تحمیل کرده بودند؛
حال مدعی بودند که علی کافر است
و همه مشکل؛ علی است
وای از این جماعت جاهل!
که هیچ گاه نمی خواهند بپذیرند علی ولی الله...
و انتخاب آنها بوده که چنین شده.
▪️نقش پول معاویه و شکم بارگی یاران علی
را نادیده نگیرید!
ثروت اندوزانی که شمش های طلای شترهایشان را فقط با تبر می توانی بشکنی ...
🌏 و تاریخ تکرار میشود ...
علی باز هم بدهکار است
بدهکار مدعیانی که انتخاب دیشب شان را برنمی تابند!
می گویند: چرا سیدعلی را با علی مقایسه می کنید؟ او معصوم بود!
آخر مگر داستان، فرق هم میکند؟
نادانی و جهل، همیشه سرِ علی ها را به باد داده...
دلمان از ابوموسی ها و عمرو عاص ها و طلحه و زبیر و خود معاویه به تنگ آمده است
آری!
یا علی! 🚩