eitaa logo
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
2.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
574 ویدیو
11 فایل
"پاسخگویان" کانالی مرجع و تقریبا جامع جهت جستجوی مطالب روشنگری و پاسخ سایتها و کانالها به شبهات، شایعات و سوالات می باشد، لذا جهت خسته نشدن از زیادی مطالب آن، فقط از قسمت جستجو(سرچ)، برای دسترسی به مطلب مورد علاقه یا نیازتان استفاده نمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴شبهه: *عکس‌نوشته/ تلاش بیش از حد یک حکومت در راه مذهبی سازی جامعه به این دلیل است که آنها بخوبی میدانند جوامع مذهبی دارای آستانه تحمل بسیار بالاتری در برابر بی عدالتی نسبت به جوامع عادی هستند زیرا معتقدند خدا در دنیایی دیگر انتقامشان را خواهد گرفت، پس هیچ گاه تلاشی برای احقاق حق خود نمی کنند.* الکساندر الکساندرفسکی 🔹پاسخ: 🔹در فضای مجازی به دروغ افرادی سخنان خودشان را به افراد معروف نسبت می دهند تا سخن شان را به مخاطب تحمیل کنند. زیرا افراد بزرگ و صاحب فکر و اندیشه به نیکی می دانند که چنین سخنی از اساس باطل است و نمی توان آن را به تمام حکومت ها نسبت داد 🔹برخی حکومت ها مانند حکومت اسلامی از اساس دینی است و دین در متن آن قرار دارد. به بیان دیگر دین اسلام آموزه های فردی و اجتماعی و... دارد که برای عملیاتی کردن برخی از آموزه های آن باید حکومت تشکیل شود و اساس تشکیل حکومت برای اجرای دستورات دینی است. مثلا یکی از آموزه های دین "عدالت" است. برای اجرای عدالت باید حکومت تشکیل شود. یکی دیگر بحث حدود الهی است. باید حکومت تشکیل شود تا حدود الهی اجرا شود. بنابراین در حکومت اسلامی مردم مسلمان و مذهبی هستند و حکومت تنها موانع را برای ادامه دینداری مردم از سر راه آنان برمی دارد. به بیان دیگر شاید در مورد برخی از حکومت‌ها چنین سخنانی صحیح باشد که با مذهبی کردن جامعه در صدد جبران بی عدالتی خود هستند، اما در مورد اسلام و حکومت اسلامی درست نیست زیرا در حکومت اسلامی تنها آموزه‌های موجود در دین مورد تاکید قرار می گیرند و مردم با همان چیزی که در دینشان هست آشنا می شوند و چیزی از ناحیه حکومت اسلامی به آنها تحمیل نمی شود. 🔹در تفکر اسلامی مردم مذهبی هستند چه حکومتی باشد و چه نباشد. مردم به روز قیامت و حساب اعتقاد و باور دارند چه حکومت بخواهد و چه نخواهد. اشتباه دیگر در مورد اسلام و حکومت اسلامی این است که اگر مردم در جوامع اسلامی مخصوصا ایران مذهبی شوند به خاطر آموزه های اجتماعی دین، از حکومت مطالبه گر خواهند شد. وقتی دین می گوید عدالت، اگر مردم دین دار باشند از حکومت خود عدالت را طلب می کنند. وقتی دین می گوید پاسخگویی مسئولین، مردم مذهبی، مسئولین خود را پاسخگو می کنند. 🔹بله چنین سخنانی در مورد حکومت هایی که دین ساختگی و مورد سلیقه خود را ترویج می کنند می تواند صحیح باشد ولی در مورد اسلام و حکومت اسلامی صحیح نیست. 🖋پاسخ به شبهات 📤پاسخگویان: 🔹 *عضویت در کانالهای واتس آپ، تلگرام، ایتا، سروش:* http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 در ایتا: https://eitaa.com/pasokhgooyan/3793 در تلگرام: https://t.me/pasokhgoyan/14120 در وبلاگ: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2863 در سروش: https://sapp.ir/pasokhgooyan
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
💠 *منبر کوتاه شب‌های محرم* موضوع: فرمایشات امام حسین(ع) سخنران: آیت‌الله تابش 🔹دانلود فایل صوتی شب ١۵ محرم: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2864 *منبر کوتاه ده دقیقه ای هرشب تا پایان محرم بین نماز جماعت مغرب و عشاء در حسینیه المهدی(عج) برگزار می‌گردد.* 🔹 دانلود فایل‌های تمام سخنرانی‌های آیت‌الله تابش: http://pasokhgooyan.blogfa.com/category/9 🔹 *عضویت در کانالهای واتس آپ، تلگرام، ایتا، سروش:* http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 در ایتا: https://eitaa.com/pasokhgooyan/3796 در تلگرام: https://t.me/pasokhgoyan/14123 در وبلاگ: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2864 در سروش: https://sapp.ir/pasokhgooyan
💠 *رد هفت شبهه منسوب به علی دشتی:* توسط تیم تحقیقاتی مرکز هدایت؛ رد اسلام ستیزان 1. وزیر احمد عظیمی 2. راوی ذبیحی 3. عثمان نظامی. زیر نظر: استاد عتیق الله افندی http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 🔴 شبهه اول: مي­ دانيم كه در اروپا و ساير كشورهاي توسعه يافته اگر كسي با دختري ازدواج كند كه سن اين دختر حتي يك روز كمتر از ١٨ سال باشد، آن فرد جنايتكار و مجرم شناخته مي­ شود. با اين استدلال كه اين فرد هنوز به بلوغ عقلي براي تصميم گيري نرسيده و كار شما مصداق فريب و اغفال كودكان است، ولي در آيين اسلام، پيامبر اسلام با دختر بچه ی ٧ الي ٨ ساله ازدواج مي­ كند: (ازدواج با عايشه به نقل از همه منابع مؤثق تاريخ اسلام)؛ حتي خميني در كتاب تحريرالوسيله، ازدواج با طفل شيرخواره را با اذن پدر، جايز مي داند و دفع شهوت را بوسيله ی ران­ هاي نوزاد مجاز مي­ داند و از همه بدتر الله نيز در قرآن وعده دختر بچه مي دهد (معني كواعب اترابا را سرچ كنيد) حال با اين توضيحات وجداناً و شرافتاً كدام رفتار درست و انساني است؟ و كدام يك پليد و شيطاني است؟ رفتار اروپا يا شيوه­ ی اسلامي؟ آيا اروپائيان نمي­ فهمند و نمي­ توانند از كودكان كامجويي كنند؟ آيا بهتر نیست كمي به اين مسأله و هدفش مشكوك شويم يا نه خيالمان راحت باشد؟ چون شما علماء حواستان هست؟! 🔵جواب: برای این که جواب بهتر فهمیده شود، سؤال را به اجزای مختلفی تقسیم می­ کنیم و هر جزء آن را جداگانه پاسخ می­ دهیم: 🔸جزء اول شبهه: "در اروپا ازدواج با دختران زیر 18 سال ممنوع است، در حالیکه در اسلام جائز می­ باشد." الف) ابتداء از خود شبهه ‌افکن این سؤال را می‌ پرسیم، دلیلی بر این‌که اروپائیان ازدواج زیر 18 سال را ممنوع می‌ دانند را از کجا پیدا نموده‌ اید؟!؛ زیرا ما در سایت ‌های معتبر خلاف آن را یافته ‌ایم. وقتی در مورد چیزی اظهار نظر می‌ کنید، حداقل پنج دقیقه به صورت کامل آن را جستجو نمائید، آیا سخنی که می گویم درست است یا نه؟ هرگاه یک مطلب را ذکر می کنید کوشش کنید که منابع آن را هم ذکر نمایید؛ زیرا سخن بدون منبع، ساخته و پرداخته ی ذهن خود شخص است. ب) این‌که می ‌گوئید در اروپا ازدواج زیر هیجده سال ممنوع است با تحقیقاتی که ما در این زمینه انجام داده ‌ایم غلط می ‌باشد. 🔹این هم وضعیت ازدواج کودکان در اروپا با دلایل زیر و با ذکر منبع: در سایت نیویورک تایمز، در مقاله ‌ای ابتدا داستان ازدواج دختری 11 ساله با پسری 20 ساله را بیان می‌ کند، سپس آمار ازدواج دختران زیر 18 سال در طی سالهای 2000 تا 2010 در ایالتهای مختلف آمریکا را ذکر می‌ کند. اندکی دقت در این سایت نشان می‌ دهد که در طی سال‌ های 2000 تا 2010 تعداد 34,793 ازدواج زیر 18 سال در ایالت تگزاس، تعداد 14,287 ازدواج زیر 18 ساله در ایالت فلوریدا، و تعداد 11,657ازدواج زیر 18 سال در ایالت کنتاکی انجام شده است؛ البته به خاطر پرهیز از به درازا کشیدن کلام، آمار سایر ایالت ‌های آمریکا را ذکر نمی ‌کنیم و خوانندگان گرامی در صورت لزوم می ‌توانند آمار مربوط به سایر ایالت ‌ها را با توجه به سایت زیر مطالعه نمایند. https://www.nytimes.com/2017/05/26/opinion/sunday/it-was-forced-on-me-child-marriage-in-the-us.html هم‌ چنین در این مقاله آمده است: توضیحاتی پیرامون این مقاله بر اساس این آمار، بیشتر از 167000 ازدواج با دختران 17 سال و کمتر، در بین سال ‌های 2000 تا 2010 در 38 ایالت آمریکا انجام شده است؛ البته در ایالت‌ هایی همانند آلاسکا، لویزیانا و کالیفرنیای شمالی حداقل سن قانونی ازدواج 12 سال است. در سایت واشنگتن پست نیز مقاله ‌ای به عنوان؛ Why can 12-year-olds still get married in the United States? یعنی: چرا افراد 12 ساله در آمریکا هنوز می‌ توانند ازدواج کنند؟ لینک مقاله: https://www.washingtonpost.com/posteverything/wp/2017/02/10/why-does-the-united-states-still-let-12-year-old-girlsget-married/?utm_term=.f0769a4fa472 البته در دنیای امروزی در دو کشور، آمریکا و عربستان، دختران در سنین 9 تا 13 سال ازدواج می‌ کنند. http://www.independent.co.uk/news/world/americas/child-marriage-chart-reveals-girls-can-still-get-marriedat-12-in-some-parts-of-the-us-as-lawmakers-a6921246.html بنابر گفته­ ی معترض نادان، در آمریکا هیچ کس حق برقرار کردن رابطه با دختران زیر 18 سال را ندارد، پس این آمار و اطلاعات چیست؟! ممکن است این معترض بگوید: افرادی که با دختران زیر 18 سال ازدواج می­ کنند هم زیر 18سال سن دارند و اختلاف سنی پسر و دختر زیاد نیست؟! این­هم از اطلاعات دیگر در این رابطه: سایت روزنامه ایندیپندنت لندن، در مقاله­ ای با عنوان: last 15 years More than 200,000 children married in US over the
یعنی: بیشتر از 200 هزار کودک زیر 15 سال، در آمریکا ازدواج کرده ‌اند. به این ادعای معترض پاسخ داده است؛ این هم از لینک مطلب: http://www.independent.co.uk/news/world/americas/200000-children-married-us-15-years-child-marriagechild-brides-new-jersey-chris-christie-a7830266.html در بخشی از این مقاله آمده است؛ «اغلب دختران، با مردان بالغ ازدواج کرده ‌اند». در این سایت تصویر ازدواج دختری 11 ساله را با مردی مسن می‌ بینید. در سایت https://www.law.cornell.edu/wex/table_marriage سن ازدواج قانونی در تمامی ایالت‌ های آمریکا ذکر شده است. در ایالت آلاباما حداقل سن قانونی ازدواج، با اجازه والدین 16 سال است و بدون اجازه والدین 18 سال می باشد. در ایالت ماساچوست حداقل سن ازدواج برای زنان 12 سال و برای مردان 14 سال است. در ایالت نیوهامشایر حداقل سن ازدواج برای زنان 13 سال و برای مردان 14 سال است. اما وضعیت ازدواج در دیگر کشور های اروپائی چگونه است؟ ممکن است شخصی بگوید این موضوع فقط مختص به کشور آمریکاست و در سایر کشورهای اروپا از ازدواج در سنین پایین خبری نیست. اما کافی است نگاهی گذرا به سایر کشورهای اروپایی نیز داشته باشیم. کشور اسپانیا: در کشور اسپانیا، حداقل سن قانونی ازدواج، 14 سال بود، و در سال 2015 این سن به 16سال افزایش یافت؛ لینک خبر از بی بی سی: http://www.bbc.com/persian/world/2015/07/150723_an_spain_marrying_age در سایر کشورهای اروپایی نیز وضعیت بدین گونه است؛ استونی: سن قانونی 15 سال برای ازدواج دختران تعیین شده است. http://www.independent.co.uk/news/world/the-lowest-age-you-can-legally-get-married-aroundthe world-10415517.html در کشور اروپایی آندورا، حداقل سن قانونی ازدواج برای زنان 14 سال و برای مردان 16سال است. http://www.humanium.org/en/andorra در اکثریت کشورهای اروپایی مانند ایتالیا، انگلستان، روسیه، چک، یونان، پرتغال و…، نیز دختران می ‌توانند، در سن 16 سالگی بنابر تشخیص قاضی، یا با رضایت والدین ازدواج کنند. خلاصه: نتایج تحقیقات نشان داد که سخن نویسنده دروغ از آب درآمد؛ این در حالی است که او با چنان اطمینان می‌ گوید: یک روز کمتر از 18 سال هم ازدواج ممکن نیست؛ گویا اینکه خودش می‌ خواسته با یک دختر اروپائی ازدواج کند ولی بعد از طی مراحل زیاد، دیدند که دختر یک روز از 18 سال کمتر دارد. گفتند که دندان به جگر بگیرید تا این یک روز تمام شود ولی آقا صبر نکرده آمده کشورهای مسلمان، داد و بیداد از تمدن خوب آن‌ ها می‌ کند! 🔸جزء دوم شبهه: مسلمانان با کودکان ازدواج می‌ کنند. 🔹جواب: نمی ‌دانم این‌که شبهه ‌افکن می‌ گوید: (مسلمانان با کودکان ازدواج می ‌کنند) را از کجا پیدا نموده است من که از هفت جد مسلمان هستم چنین چیزی را از خانواده‌­ های مسلمانان سراغ ندارم ولی ای کاش برای این گفته ‌ی خود دلیلی ذکر می‌ کرد و یا کدام منبعی برای صدق این ادعایش می‌ آورد. شاید شبهه‌ افکن فکر ‌کند، دختر و پسری که هنوز به بلوغ عقلی نرسیده طفل است ولی نباید فراموش کرد که ملاک برای ازدواج، بلوغ جسمی است نه بلوغ عقلی؛ برای فهمیدن این موضوع لازم است فرق بین بلوغ جسمی و عقلی را بدانیم. بلوغ جسمی: مراد از بلوغ جسمانی یعنی رسیدن فرد به سن صلاحیت ازدواج؛ رسیدن به بلوغ جسمانى در انسان­ ها چندان فرقى نمى‏ کند و معمولاً در مردها پانزده سال و در زنان نه سال است. در اصطلاح عرف و شرع، زمانی بچه بالغ دانسته می شود که احتلام شده و مکلف شود. شواهد زیادی در این رابطه وجود دارد که دختران در سنین متفاوت به بلوغ جسمی می‌ رسند ولی از نظر علمی آیا دختران در سن 9 سال و کمتر به بلوغ رسیده ‌اند؟ سایت علمی لیوساینس طبق آمار، تعداد زیادی از دختران را در آمریکا ذکر می‌ کند که در سن 8 سالگی و حتی 7 سالگی به بلوغ رسیده ‌اند. https://www.livescience.com/8448-girls-entering-puberty-younger-ages-study-suggests.html در سایت ذیل نیز ذکر شده که سن بلوغ در دختران، بین 9 تا 14 سال متغیر است. https://www.medicalnewstoday.com/articles/156451.php سایت تایمز نیز داستان دخترانی را ذکر می کند که در سن 8 سالگی و 9 سالگی به سن بلوغ رسیده‌ اند. http://content.time.com/time/magazine/article/0,9171,1101001030-58388,00.html https://www.theguardian.com/society/2012/oct/21/puberty-adolescence-childhood-onset درسایت گاردین آمده است که دختران سفید پوست در سن 9.9 سالگی، به سن بلوغ می ‌رسند ولی دختران سبزه، در سن 8.8 سال به سن بلوغ می ‌رسند. در کتاب«زنان و مجموعه مقالات تاریخی و علوم انسان­شناسی» آمده:
آب و هوای کشورها و حتی استان‌ها …. عامل اساسی بلوغ و تمام تغییرات جنسی است.[1] هم­چنین در عربستان که آب و هوایی گرم دارد، دختران زود به بلوغ می ‌رسند؛ طوری‌که تزویج دختران کم سن نزد عرب ‌ها در عصر جاهلی و حتی بعد از آن، بسیار معمول بوده و کسی بر این عمل ایراد نمی ‌گرفت. ویل دورانت در کتاب «تاریخ تمدن» سن متوسط ازدواج دختران قبل از اسلام را ۷ یا 8 سال می­ داند.[2] و در جای دیگری می­ نویسد: معمولاً دختران پیش از 12 سالگی به خانه­ ی شوهر می ‌رفتند و در سیزده یا چهارده سالگی مادر می­ شدند. بعضی‌ ها در نه یا ده سالگی شوهر کرده بودند.[3] مونتسکیو در کتاب «روح القوانین» میگوید: کشورهائی که دارای آب و هوای گرم می‌ باشند، زنان در سنین هشت، نه و ده سالگی بالغ هستند.[4] بلوغ عقلی: بلوغ عقلی یعنی این که شخص به چنان استعداد و توانایی رسیده باشد که بتواند در اجتماع سر پای خود ایستاده و مشکلاتش را به تنهایی حل کند. همان طور که قبلاً گفته شد، در ازدواج بلوغ جسمی معتبر است نه بلوغ عقلی؛ به دلایل زیر: الف)چه بسا افرادی در سنین بالا به بلوغ اجتماعی می ‌رسند، مشکل آن­ها چه می­ شود؟ ب)بلوغ عقلی به تربیت خانواده بستگی دارد؛ اگر بالفرض خانواده ای فرزندشان را تربیت نکردند، آیا به این معنا است که هرگز ازدواج نکند؟! ج)فردی که به ناتوانی جنسی مبتلا می ‌شود گیریم که بلوغ اجتماعی هم در آینده پیدا کند، این فرد به خاطر این اختلال زندگی زناشویی موفقی نخواهد داشت. اگر ازدواج ‌ها به تعویق انداخته شود جامعه با چه مشکلاتی روبرو خواهد شد! نیاز به همسر و تشکیل خانواده، یک نیاز فطری و غریزی است که خداوند از روی حکمت، این نیاز مقدس و شدید را در وجود انسان قرار داده است و در فصل مخصوص خود، سر بر می آورد و «طلب» می­ کند. اگر به موقع و به طور صحیح، به این نیاز پاسخ داده شود و خواهشش برآورده گردد، مسیر طبیعی خود را طی می­ کند و به کمال می­ رسد و انسان را به کمال می­ رساند؛ و اگر به تأخیر انداخته شود، و یا به طور غیر صحیح و غیر طبیعی به آن جواب داده شود، از مسیر طبیعی خود منحرف شده و طغیان می­ کند؛ هم خود فاسد می گردد و هم آدمی را فاسد می­ گرداند. همان گونه که اگر به نیاز غریزی و طبیعی گرسنگی و تشنگی پاسخ متناسب داده نشود، به انحراف کشیده می شود و انسان را به بیماری و فاسد خوری و حرام خوری و احیاناً به دزدی و مرگ می­ کشاند. اگر بخواهیم برخی مشکلات به تعویق افتادن ازدواج را به صورت فهرست وار بررسی کنیم به موارد زیر اشاره می­ کنیم: مشکلات فردی: از دست دادن پتانسیل‌ های جوانی فاصله سنی زیاد با فرزندان روی آوردن به روابط نامشروع اضطراب نرسیدن به مراحل بالای رشد انسانی انزوا طلبی افسردگی مفرط احساس بی ارزش بودن احساس ناامنی ترس از آینده ارزیابی بدبینانه نسبت به زندگی آینده و… مشکلات اجتماعی ناامنی ترس از تجاوز جنسی آزار جنسی زیر پای گذاشتن ارزش‌ های اخلاقی بر هم خوردن نظام خانواده و جامعه خودکشی بی ‌مسؤلیتی در قبال خانواده و جامعه و هزار مشکل دیگری که در جامعه رخ خواهد داد. جزء سوم شبهه: پیامبر اسلام با دختری که 7 و یا 8 سال سن داشته است، ازدواج نموده است. جواب) قبل از پاسخ دادن لازم است به این نکته اشاره کنم که خود ملحدین به شدت گرفتار همبستری با محارم و همجنس­گرایی هستند و از این اعمال شوم دفاع نموده و آن را جزء آزادی به شمار می­ آورند و حتی تجاوزات جنسی بین شان رواج گسترده ای دارد اما آنها علیه شخصیت کسی اشکال وارد می­ کنند که از راه قانونی ازدواج نموده است؛ حتی یک بار هم ثابت نشده که وی زنا و یا لواط نموده باشد. پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم از لحاظ، سیاسی، دینی، فرهنگی، نظامی و اجتماعی تا پایان حیات، مرجع و معلم بشریت بوده است. ازدواج پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم با حضرت عایشه رضی الله عنها هیچ اشکالی پیش نمی آید به دلایل ذیل: این ازدواج بر اساس رضایت اولیاء طرفین بوده و عایشه رضی الله عنها نیز کاملاً از این ازدواج راضی بود، زیرا عایشه رضی الله عنها این ازدواج را برای خود همواره یک سعادت بزرگ می دانست. این ازدواج به پیشنهاد إلهی و بر اساس وحی منامی(خواب) صورت گرفته است.[5] فرهنگ هر دوره ای متفاوت با فرهنگ­ دوره­ های دیگر است. از آن زمان تا کنون تغییرات زیادی پدید آمده­است. ما نباید بدون در نظر داشت این تغییرات، قضاوت کنیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم با وجود رضایت طرفین، با عایشه رضی الله عنها ازدواج کرد. این مسئله جزء فرهنگ آن زمان و با توجه به اوضاع و احوال شان بود و گرنه بهترین فرصت برای دشمنان اسلام؛ مانند: مشرکین، یهود و نصاری بود که علیه رسول­الله صلی الله علیه و سلم اعتراض کنند. این نشان­گر آن است که این مسئله در آن زمان یک امر طبیعی بوده است.
محیط عربی آن زمان نیز چنان بوده که دختران زودتر از 10 سالگی بالغ شده و آماده­ ی خانه­ داری می­ شدند و بیشتر ازدواج های آنان بین 8-14 سالگی بوده است؛ چنان­ چه عبدالمطلب پیرمرد در همان روزی با هاله دختر عموی آمنه ازدواج کرد که عبدالله کوچک ترین فرزندش با آمنه که هم سن هاله بود ازدواج کرد و کسی این ازدواج را به دیده ی حقارت نگاه نکرد. حضرت عمر رضی الله عنه با دختر حضرت علی رضی الله عنه به نام ام­کلثوم رضی الله عنها در حالی ازدواج کرد که حضرت عمر رضی الله عنه سن پدر بزرگ ام­کلثوم رضی الله عنه را دارا بود. حضرت عمر رضی الله عنه پس از این­که شوهر حفصه رضی الله عنها وفات نمود، او را برای حضرت ابوبکر رضی الله عنه عرضه کرد، در حالی­که تفاوت سنی حضرت ابوبکر رضی الله عنه و حضرت حفصه رضی الله عنها به اندازه ی تفاوت سنی پیامبر صلی الله علیه و سلم و حضرت عایشه رضی الله عنها بوده و کسی بر آن خرده گیری نکرده است. امروزه دشمنان اسلام عینک تعصب را به چشم کرده و جامعه ی امروزی غرب را با جامعه ی آن روزی مکه یکسان می­ دانند؛ در حالی که این مقایسه کاملاً اشتباه است. امروزه در غرب ازدواج دختر زیر 25 سال عیب به شمار می آید و اگر برایش بگویی دختر زیر 18 سال ازدواج کرده، خواهد گفت: «دختر 18 ساله طفل است؛ چه خواهد فهمید؟!» اما در مکه ی آن روز، دختر 8 ساله نیز توانایی اداره­ ی زندگی آن روز را دارا بود. پیامبر صلی الله علیه و سلم برای این­که خانمی داشته باشد که با او راحت­ تر بوده تا او دین را بیاموزد و بعد از آن­ حضرت صلی الله علیه و سلم هم به امت خدمت نموده و به بهترین وجه به زنان زیادی دین را بیاموزاند و به سبب جوانی از حافظه­ ی قوی برخوردار باشد، کسی بهتر از حضرت عایشه رضی الله عنها نیافت. اگر مقصد اعتراض کنندگان این است که پیامبر صلی الله علیه و سلم از روی شهوت ازدواج کرده است، کاملاً اشتباه می باشد، زیرا از بین تقریباً 9 زن پیامبر صلی الله علیه و سلم تنها حضرت عایشه رضی الله عنها باکره بود و بقیه همگی بیوه بودند؛ در حالی­که ایشان 25 سال سن داشت با حضرت خدیجه ی 40 ساله رضی الله عنها ازدواج کرد و 25 سال اوج جوانی خویش را با این زن بزرگ­ سال گذراند. اگر ایشان به دنبال شهوت می­ بود جوانیش را این­گونه نمی­ گذراند. رشد سنی در هر منطقه به همان شرایط محیطی آن بستگی دارد؛ در مناطق گرم سیر دختر به زودی بالغ می­ شود، در حالی­که در مناطق سردسیر گاهی اوقات تا سن 21 سالگی نیز بالغ نمی شود. إمام شافعی رحمه الله می فرماید: «در یمن دختران نه ساله­ ی زیادی بود که گفته شده: عادت ماهوار داشته اند».[6] همچنین از إمام شافعی رحمه الله نقل شده که فرمود: «درصنعاء زنی 21 ساله را مشاهده کردم که مادربزرگ شده بود؛ در نه سالگی حیض شده بود و در ده سالگی بچه­دار شد و دخترش نیز در نه سالگی حیض شد و در ده سالگی بچه­دار شد».[7] اما امروزه ازدواج با دختر نه ساله خوب نیست؛ زیرا از لحاظ بدنی، این سن توانایی تحمل ازدواج را ندارد و دختر متضرر می شود، اما در آن زمان توانایی کامل وجود داشت. این تحقیق ثابت می­ کند که سن حضرت عایشه رضی الله عنها در هنگام ازدواج همان بود که خودش گفت.همچنین همه ی مصادر تاریخی از سال وفات پیامبر صلی الله علیه و سلم سخن گفته اند که در آن هنگام، حضرت عایشه رضی الله عنها 18 ساله بوده است؛ بنابراین سن وی در سال اول هجرت 9 سال بوده است که ازدواجش نیز در همین سال صورت گرفته است.حضرت عایشه رضی الله عنها تقریباً در 65 سالگی و در سال57 هـ وفات نمود. با این حساب عمرش قبل از هجرت 8 سال کامل بوده و چون عادت عرب است که کسری سال اول و آخر را یک سال کامل شمار می­ کنند؛ از این رو در سال هجرت، سن ایشان 8 سال بوده است و چون 8 ماه پس از هجرت ازدواج صورت گرفته است، پس در 9 سالگی ایشان عروسی کرده اند. پیامبر صلی الله علیه و سلم قبل از این­که از حضرت عایشه رضی الله عنها خواستگاری کند، شخص دیگری به نام جبیر بن مطعم رضی الله عنه از وی خواستگاری کرده بود؛ از اینجا معلوم می شود که عایشه رضی الله عنها کاملاً به پختگی رسیده و شرایط ازدواج را دارا شده بود که حضرت جبیر رضی الله عنه از وی خواستگاری کرد. پیشنهاد ازدواج پیامبر صلی الله علیه و سلم با حضرت عایشه رضی الله عنها از جانب حضرت خوله بنت حکیم رضی الله عنها مطرح شد که این نشان گر آن است که حضرت عایشه رضی الله عنها به چنان حدی رسیده بود که زنان او را گزینه ی خوبی برای ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و سلم می دانستند. بقیه زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم هم نیز سن زیادی داشتند و در اندک زمانی، بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و سلم از دنیا رفتند، باید شخصیتی وجود داشته باشد که بتواند احکام مربوط به زنان را برای زنان تازه مسلمان توضیح دهد.
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
محیط عربی آن زمان نیز چنان بوده که دختران زودتر از 10 سالگی بالغ شده و آماده­ ی خانه­ داری می­ شدند
مناسب بود که این فرد، شخصی جوان و با علم و حوصله باشد که این ویژگی ها در حضرت عایشه رضی الله عنها وجود داشت. سیده عایشه رضی الله عنها حدود 2210 حدیث را روایت کرده است. [8]اگر به احادیث روایت شده توسط حضرت عایشه رضی الله عنها دقت کنیم، می‌ بینیم که بیشتر احادیث درباره ی مسائل مربوط به احکام زنان؛ ازجمله شیوه غسل، وضو، مسائل مربوط به ایام حیض و …، مسائل خانه و خانواده مثل رفتار پیامبر صلی الله علیه و سلم با همسرانش و…، است. پس باید کسی از درون خانه پیامبر صلی الله علیه و سلم، وجود داشته باشد تا این احادیث را برای کسانی که حتی پیامبر صلی الله علیه و سلم را درک نکرده بودند روایت کند. جزء چهارم شبهه: (ازدواج با کودکان در اسلام) برخی از معترضین مغرض با استدلال به ازدواج سیده عایشه رضی الله عنها در سنین کودکی، اسلام و پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم را مورد آماج طعن خود قرار داده اند و گمان کرده اند که در اسلام ازدواج کودکان جزء احکام تغییرناپذیر و ثابت می باشد و چون این عمل مورد تأیید علمای اسلامی هم قرار گرفته؛ لذا مخالفت با آن امکان پذیر نیست؛ حال اینکه تصور این معترضین کاملاً اشتباه و بلکه مغرضانه است؛ چرا که اینها هنوز تفاوت حکم مباح (جائز) با حکم واجب را نمی دانند. ازدواج با کودکان و حکم مباح بودن آن نیز از قبیل قوانینی است که طبق شرایط زمان و مکانی قابل تغییر می باشد و هیچ کدام از علمای اسلامی در گذشته و معاصر هرگز نگفته اند: حکم چنین ازدواجی واجب و غیرقابل تغییر می باشد، ولی اسلام ستیزان که غالباً غرض و مرض داشته و دارند، چون به این احکام اسلامی آشنایی کافی ندارند و فقط به شنیده های اشتباه و موهوم بسنده کرده اند، بارها این شبهه را با وجود دریافت پاسخ، در رسانه های سمعی بصری و مکتوبی و در فضای مجازی با آب و تاب بسیار مطرح کرده اند. جزء پنجم شبهه: (خمینی ازدواج با کودکان شیر خوار را اجازه داده است). جواب:این که خمینی ازدواج کودکان و استفاده از ران‌ آن ها به خاطر دفع شهوت را جایز دانسته، باید گفت که ملاک برای ما کتاب الله و سنت حبیبش می باشد و هرقولی که در تضاد با این دو مصدر قرار بگیرد، مردود می باشد حالا هر کسی می خواهد باشد. سخن هر عمامه به سر و ریش بلند ملاکی برای ما قرار نمی گیرد، جز اینکه حرفش مطابق با دو مصدر کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم باشد جزء ششم شبهه: (الله نیز در قرآن وعده دختر بچه می دهد(کواعب اترابا). جواب:شبه ‌افکن فکر می کند که دختران خورد سال برای بهشتی ها داده می شود، اما متأسفانه ترجمه ی این آیه ای را که استدلال گرفته نمی داند؛ زیرا «وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا» (النباء/34) به معنی دوشیزگان جوان هم سن و سال است؛ «کواعب»؛ جمع «کاعب» است، دختری که به بلوغ رسیده باشد.«أترابا» که جمع «تِرب» به معنای هم سال می باشد. حالا هر وجدان پاک و منصفی این را باور خواهد کرد که دخترانی که به حیث حور در عقد بهشتیان درخواهد آمد هم سن و هم سال بهشتی یان است، درحالیکه شبهه افکن می گفت که «دختر بچه» داده خواهد شد لطفاً عینک تعصب را کنار بگذارید. جزء هفتم شبهه: و كدام يك، پليد و شيطاني است؟ رفتار اروپا يا شيوه اسلامي؟ و آيا اروپائيان نمي فهمند و نمی توانند از كودكان كامجويي كنند؟ بعد از دقیق خواندن این همه پاسخ و مطالب! جزء آخر سؤال شبهه‌افکن را به وجدان پاک و منصف شما می سپارم و اینکه مفاسد اخلاقی که دامنگیر اکثریت اروپائیان است را کافی است فقط در اینترنت یک‌بار جستجو نمائید. منابع: [1]. Woman: An Historical Gynæcological and Anthropological Compendium(563) [2]. تاریخ تمدن (4/201) [3]. تاریخ تمدن (284/4) [4]. روح القوانین (ص5) [5]. صحیح مسلم(6436) + صحیح بخاری(3895) [6]. سیر أعلام النبلاء (10/91) [7]. السنن الکبری، البیهقی (1/319) [8]. االإجابة إلی ما استدركته عائشة على الصحأبة – بدرالدین الزركشی )ص 59( ♦️پاسخ شبهه دوم به زودی در لینک زیر بارگزاری خواهد شد: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2866 📤پاسخگویان: 🔹 *عضویت در کانالهای واتس آپ، تلگرام، ایتا، سروش:* http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 در ایتا: https://eitaa.com/pasokhgooyan/3797 در تلگرام: https://t.me/pasokhgoyan/14124 در وبلاگ: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2865 در سروش: https://sapp.ir/pasokhgooyan
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
مناسب بود که این فرد، شخصی جوان و با علم و حوصله باشد که این ویژگی ها در حضرت عایشه رضی الله عنها وج
💠 *رد هفت شبهه منسوب به علی دشتی:* توسط تیم تحقیقاتی مرکز هدایت؛ رد اسلام ستیزان 1. وزیر احمد عظیمی 2. راوی ذبیحی 3. عثمان نظامی. زیر نظر: استاد عتیق الله افندی http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 🔴شبهه دوم: پيامبر در سوره احزاب آيه ٥٠ می گويد: ای محمد دختران خاله تو دختران عمو و عمه و دايی تو و هر زن مهاجر و انصار كه خود را رايگان ببخشد بر تو حلال است و فقط بر تو حلالند! نه ساير مؤمنان و در آيات قبل گفته: زنان پيامبر در حكم مادران شمايند و بعد از پيامبر بر همه حرامند و در ادامه درآيه ٥١ می گويد: نوبت هم‌خوابگی  هركدام را می خواهی به تأخير بينداز در حاليكه قبلاً  گفته: شرط عدالت برای داشتن چند زن وجود دارد، حال اين­جا يك سؤال پيش می آيد آيا هيچ كس در دنيا نمی تواند بگويد همه زنان بر من حلالند وزنان من بر همه حرامند(تحدی) آيا جا ندارد كمی شك كنيم و مشكوك شويم يا نه! خيالمان راحت باشد! شما علمای عظام حواستان به همه چيز هست! 🔵جواب:  جزء اول شبهه: پيامبر در سوره احزاب آيه شماره ٥٠ می گويد: ای محمد دختران خاله تو دختران عمو و عمه و دايی تو و هر زن مهاجر و انصار كه خود را رايگان ببخشد بر تو حلال است و فقط بر تو حلالند! نه ساير مومنان (دون مومنان). الف)شبهه­‌افکن در ابتداء شبهه اش اشتباه کرده است، و گفته که پیامبر در سوره ی احزاب آیه ی شماره 50 می گوید: ای محمد، حالا باید پرسید که پیامبر صلی الله علیه و سلم چگونه خود را مخاطب قرار می دهد، این نادانی شبه افکن را ظاهر می کند، این پیامبر صلی الله علیه و سلم نیست که خود را مخاطب قرار می دهد، بلکه الله متعال است که پیامبرش را مورد خطاب قرار می دهد. از طرف دیگر، آیه ی قرآنی را اشتباه ترجمه کرده و برداشت نادرست نموده­ است؛ زیرا در این آیه ذکری از مهاجرین و انصار نشده بلکه این شرط ذکر شده که باید زنان نزدیک تو که می خواهی با آن­ها ازدواج کنی، از مکه به مدینه هجرت کرده باشند؛ زیرا هجرت در آن زمان فرض بوده است؛ از همین رو لازم است تا در ابتدا، آیه ی شریفه را به همراه ترجمه ی آن ارائه کنیم: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا»[9] «ای پیغمبر! ما برای تو حلال کرده ایم همسرانت که مهرشان را پرداخته ای و همچنین کنیزانی را که خدا در جنگ بهره ی تو ساخته است و عموزادگان و عمّه زادگان و دائی زادگان و خاله زادگانی که با تو مهاجرت کرده اند و زن با ایمانی که خویشتن را به پیغمبر ببخشد و پیغمبر بخواهد او را به ازدواج خود درآورد که (این یکی) خاصّ تو است و برای سائر مؤمنان جایز نیست (بدون مهریه و از راه هبه زنی را به ازدواج خود درآورند). ما خودمان می دانیم برای مؤمنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه احکامی (همچون نفقه و مهریه و شاهدان عقد و عدم تجاوز از چهار زن) مقرّر می داریم تا اینکه (از احکامی که خاصّ تو است دلتنگ نبوده و) رنجی گریبان گیر تو نشود، خداوند آمرزنده مهربان است». در اینجا مشاهده می کنیم چند گروه برای پیامبر l حلال شده‌اند: همسران کنیزهایش عموزاده و عمه زاده و دایی زاده و خاله زادگانش زنانی که خود را به پیامبر صلی الله علیه و سلم می بخشند (مهریه نمی خواهند) در مورد گزینه ی «۱» که فکر نمی کنم کسی سؤالی داشته باشد؛ چون زن و مرد حلال برای همدیگر هستند. در مورد گزینه ی «۲» هم باید گفت: «برده‌داری» فرهنگی بود تحمیل شده بر اسلام و برای حذف آن، به مدت زمان نیاز داشت، و در قرآن این امر فقط جایز می باشد و به آن امر نشده است و این امر مختص به پیامبر صلی الله علیه و سلم نبود. در مورد گزینه ی «۳» برخی ها تصور می کنند این افراد بدون هیچ ضابطه ای بر پیامبر حلال بوده اند؛ در حالی که اصلاً منظور این نیست بلکه آیه می فرماید: این افراد برای تو حلالند که با آنها ازدواج کنی، اگر می گویید خیر، یک مورد را بیاورید که پیامبر صلی الله علیه و سلم بدون ازدواج با یکی از موارد ذکر شده همبستر شده باشد؟!
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
💠 *رد هفت شبهه منسوب به علی دشتی:* توسط تیم تحقیقاتی مرکز هدایت؛ رد اسلام ستیزان 1. وزیر احمد عظیمی
گزینه ی «۴» از امتیازاتی است که برای پیامبر صلی الله علیه و سلم اختصاص داده شده با توجه به تکلیف های سنگینی که در راه دعوت و تبلیغ متحمل شده بودند؛[10] یعنی اگر زنی خودش را برای پیامبر می بخشید(بدون مهریه) پیامبر اجازه داشت او را به ازدواج خود درآورد؛ این حکم تنها اختصاص به پیامبر صلی الله علیه و سلم داشته و مؤمنان دیگر حتماً باید مهریه ای پرداخت کنند؛ هر چند که کم باشد. خلاصه همه ی شرایط برای مردان مسلمان، به جز رایگان بودن مهریه وجود داشت؛ اما نویسنده از روی نادانی آن را رابطه ی نامشروع دانسته؛ در حالی که چنین نبوده بلکه رابطه ی ازدواج بوده اما شرایط آسان تری داشته است. ب) شبهه افکن مغرض گمان کرده، که منظور از حلال بودن یعنی تجاوز به هر زنی که پیامبر صلی الله علیه و سلم طلب کند، در صورتی که این پندار باطلی است، چرا که آیه از حلال بودن در جهت جواز در انتخاب ازدواج است، مثلاً به مردی گفته شود که تو با دختر عموی خودت حلال هستی یا تو به دختر همسایه ات حلال هستی، آیا این به معنای این هست که بدون هیچ تشریفات و با صرف اینکه به او گفته شود تو به فلانی حلال هستی می توانی ازدواج کنی؟ نه، بلکه این سخن به این معنا هست که مانعی در محرمیت تو با آن دختران وجود ندارد لذا می توانی با آنها ازدواج کنی، از این رو کلمه ی «احللنا» در این آیه در همان معنای عدم محرمیت یا نبود موانع در ازدواج معنا می شود نه اینکه بدون قید و شرط همه زنان بر پیامبر صلی الله علیه و سلم حلال باشند! ج) جمهور علماء فرمودند که آیه 52 با آیه 50 منسوخ شده است، یعنی آیه ی ناسخ بر آیه ی منسوخ تقدم یافته و این نوع تقدم در تلاوت بوده نه در نزول؛ از این رو تحلیل(جواز) در این آیه دلالت بر آن می کند که قبلاً ممنوع بوده است و خداوند منع را برداشته و حکم بر جواز داده است؛ چنان که در آیه­ی 51 سوره­ی احزاب می خوانیم: «لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ» «از این پس، دیگر [گرفتن] زنان و نیز اینکه به جای آنان، زنان دیگری بگیری بر تو حلال نیست.» د) از واژه ی «أحللنا» نمی توان رابطه ی نامشروع را ثابت کرد؛ زیرا در آیه ی(النساء۲۴) «…وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمۡ أَن تَبۡتَغُواْ بِأَمۡوَٰلِكُم مُّحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ» آمده که غیر از زنان محرم، همه ی زنان دیگر برای شما در  مقابل مال­تان حلال گشته اند؛ در حالی که پاکدامنی را اختیار نموده و زنا نمی کنید. این حکم برای پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز می باشد؛ زیرا ایشان از همه ی زنانی که خواستگاری کردند، در مقابل به آنان مهریه پرداختند، البته زنی که خودش را برای پیامبر صلی الله علیه و سلم هبه کند، نیازی نیست که ایشان برای وی مهریه پرداخت کنند. هـ) بسا آیات قرآنی است که پیامبر را مخاطب قرار داده اما حکم برای همه ی مؤمنین است؛ به طور مثال، الله متعال در آیه­ی اول سوره تحریم می فرماید:  «يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ» «ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده بخاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می کنی؟! و خداوند آمرزنده و رحیم است. در این آیه نیز خطاب به پیامبر صلی الله علیه و سلم شده «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ» اما حکم آن برای همه ی مؤمنین است. و)برخی علماء مفسر فرموده اند: زنان زیادی خود را برای پیامبر صلی الله علیه و سلم  بخشیدند[11] اما پیامبر صلی الله علیه و سلم از این حق اختصاصی «خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ» هیچ گاه استفاده نکرده است؛[12] زیرا خداوند متعال این را به اراده ی پیامبر صلی الله علیه و سلم معلق کرده است «إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا» [13] البته عده ی دیگری از مفسرین بر این نظر هستند که تنها یک زن به نام أم شریک خودش را به پیامبر صلی الله علیه و سلم بخشیده بود و ایشان او را پذیرفتند.[14] این قول ضعیف است؛ زیرا در بین ازواج مطهرات زنی به نام أم شریک به چشم نمی خورد. چرا اسلام ستیزان بر حقی اعتراض می کنند که هیچ گاه پیامبر از آن استفاده نکرد؟ ز)اگر لفظ «خَالِصَةً لَكَ» راحتی و فضیلتی فهمیده می شود، از لفظ «نَافِلَةً لَكَ» در آیه ی «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ» دشواری فوق­العاده ای برای پیامبر فهمیده می شود؛ زیرا نماز تهجد بر پیامبر صلی الله علیه و سلم فرض بود اما بر امت مستحب است. پس اگر برخی فضیلت ها، خاص برای پیامبر بوده بسیاری از دشواری ها نیز به پیامبر صلی الله علیه و سلم اختصاص داشته است.
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
گزینه ی «۴» از امتیازاتی است که برای پیامبر صلی الله علیه و سلم اختصاص داده شده با توجه به تکلیف های
عبارت «وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ»، از رضایت کامل زن مؤمنی حکایت دارد که حاضر است بدون دریافت مهریه به همسری پیامبر صلی الله علیه و سلم  درآید. اگر چه حکم مزبور ویژه ی پیامبر صلی الله علیه و سلم بوده، ولی باید توجه داشت که همسران مؤمنان دیگر نیز می توانند مهریه ی تعیین شده ی خود را بر شوهرانشان ببخشند.[15] ح) از لفظ «خَالِصَةً لَكَ» این دانسته می شود که اگر زن خود را ببخشد، مخصوص پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم است نه برای کسی دیگر؛ یعنی با وجود این‌که پدر یا نزدیکان دیگر دختر موجود باشند، پیامبر صلی الله علیه و سلم ولایت آن زن را می تواند به اختیار گیرد؛ خواه آن زن را برای خود بگیرد یا به کسی دیگر بدهد؛ چنان‌که زنی خودش را به پیامبر صلی الله علیه و سلم بخشید، اما پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج کسی دیگر درآورد. این حکم به سبب آن است که پیامبر صلی الله علیه و سلم پدر معنوی امت هستند؛ چنان که حضرت لوط علیه السلام دختران قوم را به طرف خود نسبت می دهد؛ الله متعال می فرماید: «قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡ» دلیل این گفته، روایتی است که حضرت قتاده رضی الله عنه می فرماید: برای هیچ  زنی جایز نیست که خودش را برای مردی ببخشد بدون اجازه ولی و بدون مهر مگر برای پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم.[16] ط)زنی که بخواهد با پیامبر صلی الله علیه و سلم بدون مهریه ازدواج کند خویشتن را بر آنحضرت صلی الله علیه و سلم عرضه کرده و پیامبر  صلی الله علیه و سلم اگر صلاح بداند اراده ی آن زن را محقق می کند و او را می پذیرد، پس در اینجا اقدام از سوی زن صورت گرفته و خداوند متعال این اقدام را در پذیرش یا رد برای پیامبر صلی الله علیه و سلم جواز اختیار (تخییر) داده است. با این توصیف شبهه ی شبهه افکن جز وهم و خیال چیزی دیگر نیست چونکه آیه هم به اراده ی اولیه که از جانب زن بوده و هم به اختیار در قبول و رد از جانب پیامبر صلی الله علیه و سلم تصریح نموده خداوند متعال در واقع در اینجا جواز در اختیار را بیان نموده نه تحقق ازدواج! ی) اگر زنی خود را بر پیامبر صلی الله علیه و سلم عرضه کند و ایشان نیز او را پذیرد و با وی ازدواج کند، کجای این اشکال دارد؟ در نفس آیه نیز به ازدواج تصریح شده، چنان­که می فرماید: «يَسْتَنْكِحَهَا»، اکنون مشکل شبهه افکن مغرض در کجاست، در این است که زنی خود را بر پیامبر صلی الله علیه و سلم عرضه کند برای ازدواج با ایشان، یا در این است که چون ذهن فاسد آنها دنبال چیزهای فاسد و قبیح است می خواهند از ازدواج برداشت های غیر اخلاقی که لایق خودشان است را داشته باشند؟! ک) اینکه زن خود را بر مردی عرضه کند برای ازدواج، نه تنها اشکال شرعی ندارد بلکه به لحاظ عقلی و نیز عرفی باز محل اشکال نیست، و باتوجه به آیه ی مزبور، هبه ای که در آن قبل از تزوج مهریه بخشیده شود برای غیر پیامبر صلی الله علیه و سلم جایز نیست، از این رو نکاح بدون تعیین مهریه برای غیر حضرت صلی الله علیه و سلم جایز نیست، و در این خصوص میان علماء اتفاق نظر است،[17] بنابراین اینکه زنی برای امر ازدواج از مردی نیکو سیرت خواستگاری کند و بین زنی که با بخشیدن مهریه قبل از ازدواج، خود را بر مردی عرضه نماید تفاوت است، حالت اولی جایز است،[18] اما حالت دومی با توجه به نص صریح آیه، مختص پیامبر صلی الله علیه و سلم است نه دیگران![19] جزء دوم شبهه: (آيات قبل گفته كه زنان پيامبر در حکم مادران شمایند.) این حکم همانند حکم قبلی از ویژگی های پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم بوده است و مراد از تشبیه زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم به مادران مؤمنین، در واجب شدن تعظیم آنها و در همیشه حرام بودن نکاح آن ها است.[20] جزء سوم شبهه: (چرا بعد از پیامبر بر همه حرام هستند.) خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: «وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا» [21] «یعنی برای شما جایز نیست که رسول خدا صلی الله علیه و سلم را آزرده خاطر سازید، یعنی کاری نکنید که باعث رنجش خاطر مبارک او گردد، ونیز ازدواج با ازواج مطهّرات رضی الله عنهن آن سرور صلی الله علیه و سلم چه در زمان حیات و چه بعد از رحلتش برای شما جایز نیست؛ زیرا آنها مادران شما هستند؛ همانا آزردن خاطر پیغمبر صلی الله علیه و سلم  و ازدواج همسران او برای شما در نزد خداوند گناه بزرگی است». حکمت حرمت زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم پس از وفات­شان الف) یکی آنکه آن پیامبر صلی الله علیه و سلم شریفترین و بهترین مردم می باشد؛ بنابراین برای هیچ فردی از امت که مسلماً در مقام و منزلت از او پائین ترند شایسته نیست که بعد از وفات یا در زمان حیات او، خود را در محل او قرار داده و قرین همسر او گردد.
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
عبارت «وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ»، از رضایت کامل زن مؤمنی حکایت دارد که حاضر است بدون دریافت مه
ب) نگهداشت حرمت ازواج مطهّرات پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم؛ زیرا آنها مادر های مسلمانان می باشند و معلوم است که مردها بر زن ها حکم سرپرستی و تسلط دارند و زن ها در مقابل مردها تابع و فرمانبردار می باشند و شایسته نیست که ازواج مطهّرات از آن مقام بلندی که به شرافت خانه نبّوت به آن نائل آمده اند تنزّل نموده به ازدواج کسی درآیند که در مقام و منزلت و شرافت به ادنی پایه آن مقام نمی رسد. ج) از لحاظ دیگر، باقی ماندن اعتماد امت به آنهاست تا احکام شرعی را که آنها از پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم آموخته اند از آنها  فراگیرند؛ زیرا چنانچه یکی از آنها در زمان حیات یا بعد از رحلت پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم با دیگری ازدواج می نمود، امت درباره او به شک می افتاد و بر او اعتماد نمی کرد و این باعث می گردید تا احکامی را که آنها از پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم آموخته اند به دیگران نیاموزند، و این برای دین خسارت بزرگی بود. د) از لحاظ دیگر، پرهیز از وقوع فتنه بعد از رحلت پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم بود؛  چنانچه ازدواج زنان پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم بعد از رحلتش بر امت حرام نمی گردید، مردم بر ازواج مطهّرات هجوم می آوردند و بزرگان و رؤسای اقوام و قبیله ها به خواستگاری برخاسته  و به این وسیله جنگ و جدال برپا می گردید. هـ) از لحاظ دیگر این‌که هرگاه کسی یکی از ازواج مطهّرات را نکاح می کرد به طمع خلافت می افتاد و ادّعا می کرد که چون همسر پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم در خانه ی او است، برای منصب خلافت از سایرین شایستگی بیشتری دارد و این باعث فخر و تکبّر می گردید.[22] لهذا نظر به این اسباب و حکمت های مذکور خداوند ازدواج زنان پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم بر امت حرام گردانیده و آنرا گناه بزرگی شمرده چنانچه می فرماید: «إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا» خلاصه این که شبه افکن مغلطه نموده و خواسته نشان دهد که همه ی زنان دیگران برای پیامبر صلی الله علیه و سلم حلال است اما زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم برای دیگران حرام است؛ در حالی که ثابت نمودیم، فقط در یک صورت، آن هم زنی که خودش را به پیامبر صلی الله علیه و سلم ببخشد، جایز است که ایشان بدون مهریه با وی ازدواج کنند  که این حکم مختص ایشان می باشد؛ این درحالی است ک هیچ گاه پیامبر  صلی الله علیه و سلم چنین زنی را نپذیرفتند اما از طرف دیگر زنان پیامبر بنابر حکمت های الهی خاص و بنابر عظمت شأن شان، بر امت حرام شده اند. جزء چهارم شبهه: (در ادامه در آيه ٥١ مي گويد: نوبت هم خوابگي  هركدام را مي خواهي به تأخير بينداز در حاليكه قبلاً گفته شرط عدالت براي داشتن چند زن، وجود دارد) از آن جایی‌که پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرصت کافی برای رسیدگی به امور شخصی نداشت،[23] خداوند متعال برای وی این اختیار را داد که اگر نوبت یکی از زنان به جلو و عقب می افتد، اشکالی ندارد، می تواند بعداً آن را جبران کند. این حکم اگر چه که برای پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم جایز بود اما پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به آن عمل نکرده بلکه همواره عدالت را در نوبت شب باشی رعایت می نمود؛ چنانچه إمام ابن جریر طبری رحمه الله می گوید: «آنچه را خدا بر او روا دانسته بود عملی نساخت و همواره زمان های مساوی مصاحبت برای زنانش قائل بود.»[24] حتی در زمانه ی بیماری نیز به همین شیوه عمل کرد؛ تا این که سرانجام موافقت زنان دیگر را به دست آورد که در خانه ی حضرت عایشه رضی الله عنها بگذراند و همگی موافقت نمودند.[25] هم چنین رسول الله صلی الله علیه و سلم در سفر میان همسرانش قرعه­کشی می کرد و یکی را با خود به سفر می برد، تا به آن ها آرامش خاطر پیدا شود.[26] این شبهه­ افکن مصداق همین قول شاعر است که می فرماید: چشم بداندیش که برکنده باد            عیب نماید هنرش در نظر هنر رسول الله صلی الله علیه و سلم این بوده که با وجود اجازه داشتن به عدم رعایت عدالت بین زنان، اما باز هم تا حد ممکن عدالت را رعایت نموده است و حتی به بارگاه الهی دعا می­کرده که خدایا توان من در رعایت عدالت همین قدر است.[27] عادت حضرت سیّد الأنبیاء صلی الله علیه و سلم این بود که هرگاه در کاری از طرف خداوند متعال به جهت سهؤلت به آن جناب صلی الله علیه و سلم رخصتی داده می شد پس آن جناب صلی الله علیه و سلم به صورت شکرگزاری عموماً بر عزیمت عمل می کرد، فقط به هنگام نیاز از رخصت استفاده می نمود.[28] ظاهراً علت اصلی ذکر اینگونه مطالب در قرآن، نفی آن از سایرین است؛ یعنی اگر افراد مشاهده می کنند، که پیامبر صلی الله علیه و سلم قید مساوات را با زنانش رعایت نمی­کند، دلیل بر آن نیست که آنها نیز می توانند در برابر زنانشان بی مسئولیتی پیشه کنند! خداوند متعال به خاطر شرایط ویژه ی پیامبر صلی الله علیه و سلم  برخی تکالیف را نسبت به همسرانش از او برداشته که در مقوله ی «سُنَّةُ
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
ب) نگهداشت حرمت ازواج مطهّرات پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم؛ زیرا آنها مادر های مسلمانان می باشند و
النَّبيّ» نبوده و قابل اقتدا برای سایرین نیست.[29] از آنجا که پیامبر صلی الله علیه و سلم به عنوان اُسوه و الگو برای مسلمین معرفی شده اند، و از طرف دیگر آن حضرت صلی الله علیه و سلم در مورد ازدواج و احکامی که شامل ازدواج ایشان می شد، مستثنی هستند، لذا بیم آن می رود که مسلمانان در مورد اُسوه گرفتن پیامبر صلی الله علیه و سلم از یکسو و استثناءات احکام ازدواج پیامبر صلی الله علیه و سلم از سوی دیگر، اختلاف و تشتّت آراء پیدا کنند لذا با بیان شفّاف و روشن این مسائل در قرآن  کریم از این اختلافات و تضادها جلوگیری می کند.[30] چون ازدواج های پیامبر صلی الله علیه و سلم بنا به مصالح دینی و سیاسی و فرهنگی و… صورت گرفته است، بنابراین احکام همسران ایشان نیز با افراد دیگر متفاوت است، و بدین جهت است که آیات شریفه پس از ذکر برخی از احکام مربوط به همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم به صورت واضح به اختصاصی بودن این احکام در مورد پیامبر صلی الله علیه و سلم اشاره می کنند چنانکه می فرماید: «خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ»[احزاب/50] «ویژِه ی توست نه دیگر مؤمنان» بنابراین با توجه به این آیات، همه ی مؤمنین می دانستند که این احکام مربوط به رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشد نه مؤمنین.[31] جزء پنجم شبهه: آيا هيچ كس در دنيا نمي تواند بگويد همه زنان بر من حلال اند و زنان من بر همه حرام؟ نه هیچ مسلمانی نمی تواند چنین سخنی بگوید؛ زیرا بسیاری از زنان بر وی حلال نمی شوند؛ مثال: زنان بت‌پرست و زنانی دیگر؛ مانند: مادر و خواهر،  اما برای اسلام ستیزان چنین ممانعتی وجود ندارد؛ زیرا آن ها می توانند با خواهر و مادر خویش نیز ازدواج نمایند. و اگر منظور شبه افکن پیامبر صلی الله علیه و سلم است. خود او این را بر خود حلال نکرده بود، بلکه الله متعال بر او حلال کرده بود و می فرماید: «إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ»[32] پیامبر صلی الله علیه و سلم نمی توانست حلال خدا را بر خود حرام کند.[33] اما در مورد این گفته که زنان من بر همه حرام اند، باید گفت: اگر منظور پیامبر صلی الله علیه و سلم است که زنان ایشان پس از وی بر همه حرام است که این استثناء برای رسول خدا صلی الله علیه و سلم می باشد، بنابر حکمت هایی که ذکر شد. و اگر منظور این گفته کسی دیگر باشد، در زمان فعلی کسی نمی تواند بگوید: زنان من بر همه حرام هستند؛ زیرا  صلاحیت این کار را ندارد و  اگر بگوید باز هم حرام نمی شود، اگر او وفات کند زنان او می توانند با افراد دیگری ازدواج کنند. منابع: [9].  (الأحزاب۵۰) الحاد نوین – باتلاق رنگین، مراد یوسفی؛ (1/137). [11]. صحیح البخاری، (حدیث/۴۷۸۸). [12]. جامع البیان فی تفسیر القرآن، علامه طبری؛ (۲۲/۱۷) – دار المعرفة بیروت،۱۴۱۲هـ.ق. [13]. تفسیر ابن­کثیر، (۶/۳۹۱). [14]. مختصر تفسیر ابن­کثیر، (۲/۱۰۵). [15] . قرآن در برابر معاندان، رضا رهنما؛ (ج/1/ص/466) – ناشر: نشر احسان. [16]. تفسیر الطبری، (۲۰/۲۸۶). [17] . المنتقی شرح الموطأ، الباجی؛ (ج3/ص/275) – الناشر: مطبعة السعادة، بجوار محافظة مصر + الجامع لأحکام القرآن، إمام قرطبی؛ (ج/14/211). [18] . فتح الباری شرح صحیح البخاری، للحافظ ابن حجر عسقلانی؛ (ج/9/175). [19] . رد شبهات ملحدین، مقاله ی در مورد آیه ی 50 سوره­ی احزاب، (ص/6). [20]. تفسیر أحسن الکلام، للشیخ أبی زکریا عبدالسلام الرستمی؛ (4/782). [21]. (الاحزاب/53). [22]. حکمت و فلسفه شریعت، مؤلف استاد شیخ علی احمد جرجاوی رئیس سابق دانشگاه الأزهر مصر؛ (1/339). معمولاً چنین امری برای شخصیت های علمی یا اجتماعی نیز اتفاق می افتد. [24] . جامع البيان في تأويل القرآن، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد الطبري؛ (المتوفى: 310هـ)، (ج/19/ص/142) – الناشر: دار هجر. [25]. کشف نیرنگ و رد بهتان در پاسخ به نقد قرآن، (ص/۱۲۵۶) با تلخیص و تصرف . [26]. صحیح بخاری، (حدیث/2518). [27]. ترمذی، (حدیث/1140). [28] معارف القرآن مفتی محمد شفیع «عثمانی»؛ (11/145-146). [29] . قرآن در برابر معاندان، رضا رهنما؛ (ج/1/ص/474) – ناشر: نشر احسان. [30] . کشف نیرنگ و رد بهتان در پاسخ به نقد قرآن، (ص/1258). [31] . منبع سابق، (ص/1259). [32] . تفسیر أحسن الکلام، للشیخ أبی زکریا عبدالسلام الرستمیe؛ (4/822). [33] . چنان که در سوره ی تحریم آیه ی اول از حرام گردانیدن آنچه خدا بر او حلال نموده است، منع شده است. . نساء النبي صلى الله عليه وآله وسلم، السيد الجميلى؛ (ص/100) – الناشر: دار ومكتبة الهلال – بيروت. نساء النبي صلى الله عليه وآله وسلم، السيد الجميلى؛ (ص/100) – الناشر: دار ومكتبة الهلال – بيروت.
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
النَّبيّ» نبوده و قابل اقتدا برای سایرین نیست.[29] از آنجا که پیامبر صلی الله علیه و سلم به عنوان ا
♦️پاسخ شبهه سوم به زودی در وبلاگ پاسخگویان به لینک زیر بارگزاری خواهد شد: http://pasokhgooyan.blogfa.com 🔵پاسخ شبهه اول: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2865 📤پاسخگویان: 🔹 *عضویت در کانالهای واتس آپ، تلگرام، ایتا، سروش:* http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 در ایتا: https://eitaa.com/pasokhgooyan/3803 در تلگرام: https://t.me/pasokhgoyan/14129 در وبلاگ: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2866 در سروش: https://sapp.ir/pasokhgooyan
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
💠 *منبر کوتاه شب‌های محرم* موضوع: فرمایشات امام حسین(ع) سخنران: آیت‌الله تابش 🔹دانلود فایل صوتی شب ١۶ محرم: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2867 *منبر کوتاه ده دقیقه ای هرشب تا پایان محرم بین نماز جماعت مغرب و عشاء در حسینیه المهدی(عج) برگزار می‌گردد.* 🔹 دانلود فایل‌های تمام سخنرانی‌های آیت‌الله تابش: http://pasokhgooyan.blogfa.com/category/9 🔹 *عضویت در کانالهای واتس آپ، تلگرام، ایتا، سروش:* http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 در ایتا: https://eitaa.com/pasokhgooyan/3811 در تلگرام: https://t.me/pasokhgoyan/14137 در وبلاگ: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2867 در سروش: https://sapp.ir/pasokhgooyan
🔴شایعه: "اولين روزي كه امام حسين (ع) روزه گرفتند همه اهل بيت در كنار سفره جمع شدند؛ پيامبر اكرم (ص) رو به امام حسين فرمودند: حسين جان عزيزم روزه ات را باز كن. امام حسين فرمودند: جايزه من چه خواهدبود؟ پيامبر فرمودند: نصف محبتم را به كساني كه تو را دوست دارند مي بخشم. حضرت علي(ع) فرمودند: پسرم حسين جان بفرما. باز امام فرمودند: جايزه من چه خواهدبود؟ حضرت علي فرمودند: نصف عبادت هايم براي كساني كه عاشق تو هستند. حضرت فاطمه(س) فرمودند عزيز دلم افطار كن.امام حسين پرسيدند: جايزه شمابه من چيست؟ حضرت فرمودند: نصف عبادت هايم را به كساني که بر تو گريه مي كنند مي بخشم. امام حسن(ع) فرمودند: برادر جان روزه ات را بازكن و امام همان سوال را پرسيدند. حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهكاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت. و درهمين حال جبرئيل بر پيامبر نازل شد فرمود خدا مي فرمايد: من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن كساني كه عاشق تو هستند را به بهشت ميبرم تا تو راضي شوي یا حسین. " 🔵پاسخ: 1⃣اگرچه این گزارش در برخی از سایت‌ها مشاهده شده و احیانا در برخی محافل گفته می‌شود، اما با جست‌وجویی که در منابع معتبر و موجود روایی و تاریخی انجام شد، این ماجرا در منابع حدیثی یافت نشد. و این‌که برخی آن‌را به کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی مستند می‌کنند، نیز صحیح نیست. البته گاه مشابه این‌گونه داستان‌ها در برخی مقاتل متأخر و معاصری که قابل اعتماد نیستند نقل می‌شود. پس بهتر است از انتشار روایات و احادیث فاقد سند و غیر معتبر خودداری کنیم. 2⃣ البته روایات متعددی در مورد جایگاه اخروی پیروان امام حسین(ع) و بهره مندی آنها از شفاعت اهل بیت(ع)، دوری از آتش جهنم و بهشتی شدنشان وجود دارد. 🖋اسلام کوئست 🔹 *عضویت در کانالهای واتس آپ، تلگرام، ایتا، سروش:* http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 در ایتا: https://eitaa.com/pasokhgooyan/3812 در تلگرام: https://t.me/pasokhgoyan/14138 در وبلاگ: http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2868 در سروش: https://sapp.ir/pasokhgooyan
💠 *رد هفت شبهه منسوب به علی دشتی:* توسط تیم تحقیقاتی مرکز هدایت؛ رد اسلام ستیزان 1. وزیر احمد عظیمی 2. راوی ذبیحی 3. عثمان نظامی. زیر نظر: استاد عتیق الله افندی (توجه: پاسخ به ٧ شبهه علی دشتی توسط گروه اهل سنت تهیه شده است، پاسخ علمای شیعه نیز ارسال خواهد شد) http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708 🔴شبهه سوم: در سوره احزاب آيه ٣٧ آمده: اي پيامبر تو اگر عاشق زن پسرخوانده‌ات (زيد) شدي اشكالي ندارد و از اين پس ازدواج با زنان پسرخوانده حلال است، الآن با شنيدن اين آيه مي توان كمي شك كرد: كه پيامبر با اين همه زن، عاشق زن پسر خوانده‌اش شده و خدا نقش كارشناس امور جنسي گرفته يا كه اصلاً شك نكنيم و خيالمان راحت باشد؛ چون شما متخصصان مذهب حواستان كاملاً جمع است. 🔵جواب: جزء اول شبهه: اي پيامبر تو اگر عاشق زن پسرخوانده ات(زيد) شدي اشكالي ندارد. اول باید دید که آیا این گفته ی شما که می گویید: پیامبر صلی الله علیه و سلم عاشق زن پسر خوانده ی خود شده، صحیح است یا نه؟ نخیر! پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم خوانده­ زن پسرخوانده عاشق زینب رضی الله عنها نبود؛ به دلایل زیر: حضرت زینب دختر عمّه ی پیامبر صلی الله علیه و سلم بود، و پیامبر صلی الله علیه و سلم او را بارها دیده بود؛ زیرا در آن دوران حجاب و احکام آن بر مسلمین مقرّر نشده بود؛ بنابراین زیبایی وی آشکار بود، حال سؤال این است که چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در دوران مکّه که حضرت زینب رضی الله عنها جوانتر و زیباتر بود، عاشق و دلباخته ی او نگردید؟ چرا از یک طرف پیامبر صلی الله علیه و سلم به ادامه ی زندگی زینب و زید پافشاری کند، و از طرف دیگر به ناگاه عاشق و شیفته ی زینب شود؟! آیا واقعاً این امر عقلانی است؟!.[34] الله متعال می فرماید: «زَوَّجنَاکَهَا» یعنی ما آن (زینب) را به ازدواج تو درآوردیم و اگر پیامبر صلی الله علیه و سلم عاشق و شیفته ی حضرت زینب رضی الله عنها بود از این تعبیر استفاده نمی کرد بلکه باید می فرمود که ای پیامبر! عاشق شده بودی و دوست داشتی؛ چنان که در مسئله ی تغییر قبله محبت قلبی رسول الله صلی الله و سلم را سبب تغییر قبله عنوان می کند و می فرماید: «قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا» نگاه های انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) می بینیم! اکنون تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود باشی، باز می گردانیم. عاشق حضرت زینب رضی الله عنها شدن و سپس حضرت زید رضی الله عنها را مجبور به طلاق همسر گردانیدن، با مقام عصمت پیامبر صلی الله علیه و سلم تعارض دارد؛ در حالی که ایشان از همه ی پلیدهای گناه پاک هستند… محال است که بر ایشان شهوت غلبه نموده باشد.[35] اگر پیامبر صلی الله علیه و سلم عاشق حضرت زینب رضی الله عنها می بود، چرا او را به ازدواج زید درآورد؟ چرا خودش ازدواج نکرد؟ اگر از زینب خواستگاری می کرد که حتماً پذیرفته می شد. امکان ندارد که زیبایی زینب ناگهانی آمده باشد. هم چنین روایاتی که بر شیفتگی پیامبر صلی الله علیه و سلم نسبت به حضرت زینب رضی الله عنها دلالت دارد، ضعیف بوده و قابل استناد نیست. بررسی روایات مورد استناد معاندین روایت اول: رسول الله صلی الله علیه و سلم به خانه زید بن حارثه رفت، که او را در خانه نیافت. همسرش زینب با لباس خوابش مقابل پیامبر صلی الله علیه سلم ایستاد، و رسول الله صلی الله علیه و سلم شگفت زده شد و پشت کرد و چیزی را زمزمه میکرد که مفهوم نبود، جز(سبحان مصرف القلوب…)، بعد از آن زید به نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و عرض کرد: ای رسول الله، به من خبر رسیده که شما به در خانه ام آمدید و داخل خانه نشدید؟ پدر و مادرم فدایتان ای رسول الله! شاید زینب شما را شگفت زده کرده است، پس از او جدا می شوم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: همسرت را نگهدار… [36] این روایت سه اشکال جدی دارد: 1- محمد بن یحیی که این قصه را نقل کرده است، اصلاً در زمان وقوع حادثه وجود نداشته است؛ زیرا متوفی 121 هجری و از طبقه چهارم می باشد.[37] 2- عبدالله بن عامر الأسلمی، به اتفاق علماء فردی ضعیف می باشد، بنابراین سخنش فاقد اعتبار است.[38] 3- محمد بن عمر الواقدی نیز متروک، و عد ای از علما به او نسبت وضع حدیث داده اند.[39] روایت دوم: پیامبر صلی الله علیه و سلم زید بن حارثه را به ازدواج زینب دختر جحش، دختر عمه اش در آورد. روزی رسول الله صلی الله علیه و سلم، به دنبال زید آمد؛ در حالی که بر در خانه اش پرد ای مویی آویزان کرده بود که بادی وزید و درون خانه نمایان شد، در حالی که زینب با سر و صورت برهنه در اتاقش بود. در این حالت محبت به وی در دل پیامبر صلی الله علیه و سلم جای گرفت.[40]
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
💠 *رد هفت شبهه منسوب به علی دشتی:* توسط تیم تحقیقاتی مرکز هدایت؛ رد اسلام ستیزان 1. وزیر احمد عظیمی
این روایت نیز دو ایراد دارد: 1- سند این روایت متصل نیست، زیرا عبدالرحمن بن زید بن أسلم متوفی 182 هجری و از طبقۀ ی هشتم میباشد، یعنی نزدیک دو قرن با این جریان فاصله زمانی دارد .[41] 2- عبدالرحمن بن زید بن أسلم ضعیف می باشد، چنانچه إمام طحاوی رحمه الله گفته: حدیث او در نهایت ضعف قرار دارد.[42] روایت سوم: مقاتل گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم زینب دختر جحش را به ازدواج زید درآورد. پس چند صباحی با هم زندگی کردند، سپس او روزی برای درخواستی نزد زید آمد، و چشمش به زینب افتاد که سفید، زیبا و زنی خوش اندام و از کامل ترین زنان قریش بود، پس عاشق او شد و فرمود: سبحان مصرف القلوب، پس زینب این ستایش را شنید و آن را برای زید بیان داشت، زید به اصل مسئله پی برد. پس گفت: ای رسول خدا! به من اجازه بده او را طلاق دهم، چرا که او متکبر است، بر من فخر می فروشد و با زبانش مرا آزار می دهد. پس ایشان فرمود: همسرت را نگه دار و از خداوند بترس! [43] در این مورد نیز دو اشکال وجود دارد: 1- این مطلب بدون هیچ سندی ذکر شده است، و روایت بدون سند هیچگونه ارزشی ندارد. 2- مقاتل مذکور، همان مقاتل بن سلیمان بن بشیر است. بسیاری از علماء حدیث او را دروغگو دانسته و نقل از او را ترک کرده اند.[44] روایت چهارم: ابن اسحاق گفت: زید بیمار شد، پس رسول خدا صلی الله علیه و سلم برای عیادت وی رفت، درحالی که زینب دختر جحش و همسرش زید کنارش بود. پس زینب برای کاری برخاست و رسول خدا صلی الله علیه و سلم به او نگریست، سپس سرش را پایین انداخت و فرمود: سبحان مقلب القلوب والأبصار، و زید گفت: ای رسول خدا! من او را برای تو طلاق می­دهم. پیامبر فرمود: نه…[45] همانگونه که مشاهده می کنید، این روایت نیز بدون هیچ سندی نقل شده است و در نتیجه ارزشی هم ندارد. در أخیر نتیجه گیری: الف) این روایات با چشم پوشی از متون متناقض، اسناد صحیحی نداشته و بی شک ساختگی هستند. البته ممكن است فردی بگوید: این روایت چندین سند دارد، پس مجموعاً صحیح می شود؟ در پاسخ می گوییم: در اسناد آنها افراد متروک و متهم وجود دارد، و علمه زیلعی رحمه الله فرموده: و چه بسا حدیثی که با وجود کثرت طرق آن، باز هم ضعیف است. بلکه گاهاً کثرت طرق بر ضعف حدیث می افزاید! [46] حال آیا روایتی­که چهار سند، آن هم اسنادی به این رسوایی و متن منکر دارد، می تواند حجت واقع شود؟!! حافظ ابن عربی رحمه الله گفته است: تمامی این روایات از نظر سندی ساقط هستند.[47] ب) اولاً: چرا در بازگشت از خانه ی حضرت زینب رضی الله عنها، خدا را به عظمت یاد می کند؟! ثانیاً: چرا آهسته ذکر نمی گوید تا حداقل دیگران نشنوند، مگر جبهه ی جنگ بوده و او نیز رجز می خوانده؟! اینها از جمله دُم خروس هایی است، که سازنده ی روایت باقی گذاشته است.[48] ج) این حرف بسیار غیر معقولی است، که پیامبر صلی الله علیه و سلم بر ازدواج حضرت زینب رضی الله عنها اصرار کند، اما متوجه جمال او نشود، و بعد از ازدواج متوجه جمال او گردد، و سبحان الله بگوید![49] د) اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم حضرت زید رضی الله عنه را مجبور به طلاق کرده است، نیز طبق نص صریح قرآن یک ادعای واهی می باشد؛ چنانچه در قرآن کریم میخوانیم: «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ» از او [یعنی حضرت زینب رضی الله عنها] جدا نشو، و بر آنچه از او به تو می رسد صبر پیشه کن.[50] ه) هیچ کس همسر فردی را بدون اجازه ی او نمی تواند طلاق دهد، جز اینکه در صورت شکایت زن در محکمهً قاضی عادل اسلامی بنا بر ادله و شواهد، می تواند حکم عدم سازش و طلاق صادر نماید، در این صورت زن اختیار طلاق داشته و پس از طلاق نیز احدی نمی تواند وی را بدون رضایت او به عقد خود درآورد.[51] استدلال از آیه: اگر کسی از این جمله بر عاشق شدن پیامبر صلی الله علیه و سلم به حضرت زینب رضی الله عنها استدلال بگیرد: «…وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ…»[52] «در نفس خود چیزی را پنهان می کردی که خدا آشکارش کرد و از مردم پروا داشتی در حالیکه خدا سزاوارتر بود که پروا کنی». برایش خواهیم گفت: آن چیزی که پیامبر صلی الله علیه و سلم در نفسش پنهان می کرد، فرمان خدا مبنی بر ازدواج با حضرت زینب رضی الله عنها بود؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم از شایعی افکنی مردم می ترسید که طعنه زنند بر این که پیامبر صلی الله علیه و سلم با زنِ مطلَّقه ی پسرخواند اش ازدواج کرده است![53] پیامبر صلی الله علیه و سلم چنین ازدواجی را ناپسند می دانست؛ زیرا از شایعات مردم می ترسید و خداوند فرمود: «وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ» [احزاب:37] سزاوارتر بود که از خدا بترسی­!
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
این روایت نیز دو ایراد دارد: 1- سند این روایت متصل نیست، زیرا عبدالرحمن بن زید بن أسلم متوفی 182 هجر
کاملاً روشن است که اگر کتمان عشق و شیفتگی به زینب بود! ضروری بود که به گونه ای دیگر سخن گوید نه اینکه بفرماید: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا»[54] کسانی که پیام های خدا را می رسانند و از او می ترسند و از هیچ کس جُز او پروا نمی کنند و خدا برای حساب کردن اعمال کافی است. بنابراین کاملاً واضح است که آیات بر کتمان امری دلالت دارند که به نوعی با عرف جامعه در تضاد بوده و بیان آن برای پیامبر صلی الله علیه و سلم بسیار دشوار می آمد. و در تفسیر معارف القرآن هم چنین آمده است: مراد از این «وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ» این است: خداوند به پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر داده بود که حضرت زینب رضی الله عنها هم جزء ازواج مطهّرات رضی الله عنهن خواهند شد، پس وقتی که حضرت زید رضی الله عنه از دست او شکایت نمود، آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: از خدا بترس و همسرت را طلاق نده، خداوند بر به فرمود: من به تو خبر داده بودم که او را به ازدواج تو در می آورم، و تو چیزی را در دلت پنهان نگه می داری که الله ظاهر کننده ی آن است،[55] پس مراد این جا همان امر الله متعال است که در دل خود پنهان کرده بوده اند نه محبت حضرت زینب رضی الله عنها.[56] جمهور مفسّرین، زهری، بکر بن العلاء، قشیری و قاضی ابوبکر بن العربی. همین تفسیر را اختیار کرده اند که آنچه در دل پنهان کرده بود اراده ی نکاح حضرت زینب رضی الله عنها به وحی الهی بود. یعنی خداوند متعال به وسیله ی وحی به رسول خدا صلی الله علیه و سلم اطّلاع داده بود که حضرت زید رضی الله عنه حضرت زینب رضی الله عنها را طلاق خواهند داد و سپس به نکاح خود آن حضرت صلی الله علیه و سلم در خواهد آمد؛ چنان که همواره حضرت زینب رضی الله عنها بر همسران پیغمبر صلی الله علیه و سلم افتخار نموده میذگفت: شما را فامیل های­تان به ازدواج رسول الله صلی الله علیه و سلم داده اند، اما مرا الله متعال از بالای هفت آسمان به ازدواج پیغمبر صلی الله علیه و سلم درآورده است.[57] جزء دوم شبهه: (و از اين پس ازدواج با زنان پسرخوانده حلال است) هر یک از احکام شرعی شأن نزول خاصی دارد، تا آن حکم دل­نشین تر شود؛ شأن نزول این حکم نیز همین ازدواج رسول الله صلی الله علیه و سلم با حضرت زینب رضی الله عنها بوده است که هدف از این ازدواج، از بین رفتن خیال باطل جاهلیت بود،[58] که نکاح با مطلقه ی پسرخوانده را حرام می دانستند و الله متعال این خیال باطل آنها را رد نمود؛[59] چنان که الله متعال می فرماید: «لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا» «تا بر مؤمنان در نکاح کردن همسران پسرخواندگان شان، مشکلی نباشد هنگامی که نیاز خود را به آنها به پایان برسانند».[60] جزء سوم شبهه: (خدا نقش كارشناس امور جنسي گرفته) خداوند متعال که شارع است، و احکام حلال و حرام را او تعیین می کند؛ خوبی احکامات دین به همین است که نسبت به همه چیز حرفی برای گفتن دارد؛ نسبت به مسائل فردی و اجتماعی و همه ی امورات زندگی بهترین احکامات را نازل کرده است؛ زیرا او خالق ماست و از همه چیز ما با خبر است و او بهترین حکم کننده و قانون گذار است. اگر این قسم باشد که شبهه افکن می گوید باید برایش گوشزد نمود که آیا پدری که بخواهد دختر خود را به نکاح شخص دیگری درآورد، نقش کارشناس امور جنسی را گرفته است؟ و یا اینکه اگر مردی بخواهد با کسی ازدواج نماید آیا نقش کارشناس امور جنسی را گرفته است؟ معلوم است که نخیر! بلکه مشکل در فهم و درک شماست؛ زیرا که شما از عبارت «امور جنسی» همیشه بنابر ذهن منحرف خود روابط نامشروع را مجسم می­کنید. 🔴شبهه چهارم: در سوره مائده آيه ٣٣ آمده كافران را در جنگ بكشيد و زنانشان را به كنيزي ببريد ( نسا ايه ٢٤ ) و دست پاي آنان راخلاف هم قطع كنيد ، به نظر من اين رفتارها خلاف منشور حقوق بشراست آيا به نظر شما حقوق بشر بايد در راستاي اين دستورات اصلاح شود یا ( باز هم شك نكنيم ) 🔵جواب: جزء اول شبهه: كافران را در جنگ بكشيد و زنانشان را به كنيزي ببريد. در سوره (مائده/٣٣) آمده كافران را در جنگ بكشيد. اول به بررسی آیه ی مورد استناد شما می پردازیم: الف) در مورد شأن نزول این آیه ی ۳۳ مائده: این آیه هیچ ربطی به جنگ با کفار و مشرکین ندارد؛ بلکه این آیه درباره ی راهزنان است؛ خواه کافر باشند یا مسلمان، حکم هر دو همین است که در آیه آمده است.[61]
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
کاملاً روشن است که اگر کتمان عشق و شیفتگی به زینب بود! ضروری بود که به گونه ای دیگر سخن گوید نه اینک
پس از این اقوال معلوم می شود که این آیه تنها برای کفار نیست بلکه هر کسی که از اوامر الله متعال و رسول او سرکشی بکند و به قتل و کشتار بپردازد و مالهای مردم را به غارت ببرد و باعث ناامنی و ایجاد فساد در جامعه شود، جزای او چنین است؛ چه کافر باشد و چه مسلمان، مطابق به عملی که انجام داده با وی رفتار می شود، مثلاً: اگر راهزنان کسی را کشته باشند و نوبت گرفتن مال نیاید، کشته می شوند. اگر مال هم گرفته باشند و قتل هم بکنند به دار کشیده می شوند، اگر تنها مال گرفته باشند، قتل نکنند یک دست و یک پای شان قطع می شود، اگر به مجرد قصد راهزنی دستگیر شده باشند و قتل یا دزدی نکرده باشند، از آن سرزمین بیرون کرده شوند(یعنی زندانی شوند).[62] ب) طبق اعتراف خودتان می گویید که گفته در جنگ آنان را بکشید، تمام آیاتی که دستور کشتن کفار را داده، در هنگام جنگ و مقاتله با آنان است؛ در حال جنگ هیچ عاقلی نمی گوید که دشمن را نکشید؛ زیرا جنگ برای کشتن و کشته شدن است؛ آن هم جنگی که اگر نکشید، قطعاً کشته می شوید و دین، ناموس، جان، مال، سرزمین و… همگی با خطر صد در صدی روبه رو می شود، شما انتظار دارید که با عزیزم… عزیزم… جلو کافری را بگیرد که 450 کیلومتر در گرمای سوزان عربستان از مکه با پای پیاده به مدینه آمده و قصد قتل عام را دارد، این دیگر نهایت مسخرگی است، حال ممكن است سؤال شود از كجا معلوم است كه منظور آیات فقط زمان جنگ است؟ بايد گفت از دستورات ديگر قرآن كريم در رابطه با برخورد با غيرمسلمانان و در مورد رعايت حقوق انساني آنها و همينطور از شيوه ی پيامبر صلی الله علیه و سلم معلوم مي­شود قتال با كفار فقط مربوط به زمان جنگ است؛ چنان که علامه ابن­حجر رحمه الله می­گوید: لازمه ی مباح بودن قتال، مباح بودن قتل نمی باشد؛ زیرا مقاتله مفاعله است و لازم است که طرفین در درگیری شرکت داشته باشند؛ در حالی که قتل این گونه نیست. إمام شافعی رحمه الله می­گوید: قتال و قتل یکسان نیست؛ چه بسا قتال با شخص جایز باشد اما قتل وی جایز نباشد.[63] جزء دوم شبهه: و زنانشان را به كنيزي ببريد (نساء/٢٤) الف) در آیه ی ۲۴ نساء هرگز چنین چیزی نیامده است بلکه در آن جا بحث زنانی است که بر شخص مسلمان، نکاح کردن با آن ها حرام شده است اما اگر کنیزان تان باشد، برای شما اشکالی ندارد. ب) در این آیه و هیچ یک از آیات قرآن نیامده است که شما زنان کفار را کنیز بگیرید بلکه در قرآن عظیم­الشأن همواره تشویق شده تا کنیز و غلام آزاد نمایید؛ به طور مثال در کفاره ی قتل اشتباهی و کفاره ی قسم و ظهار و… تشویق شده است تا غلام و کنیز آزاد نمایید. ج) گناه حقیقی اسلام در این امر آن است، که فحشا را مجاز ندانسته! زیرا در کشورهای دیگر زنانی که به أسارت در می آمدند به علت فقدان سرپرست و حامی و عدم وجود غیرت ناموسی در مالکشان نسبت به آنان، به گرداب فحشا و روسپی گری سقوط می کردند، و در نتیجه از راه این تجارت کثیف، به کسب درآمد می پرداختند. اما اسلام فحشا را نپذیرفته و بر حفظ جامعه از گناه تأکید داشته است، در نتیجه این کنیزان را فقط از آنِ مالک شان می داند و وظیفه ی تأمین خوراک و پوشاک و حفظ آنها از گناه و تأمین متقابل نیاز جنسی آنها را به عهده ی مالک قرار داده است.[64] اما اروپایی­ها، تحمل این رفتار را ندارند، به همین دلیل فحشا را آزاد و قانونی اعلام کردند، حال باید پرسید: با تغییر عنوان بردگی چه تغییری در آن به وجود آمده است؟ کرامت و ارزش انسانی فاحشه ها – که قادر به رد هیچ درخواستی نیستند – کجا رفته است در حالی که هیچ کس آنها را جز برای زشت ترین و پست ترین مفهومی که انسان می تواند بدان سقوط کند نمی خواهد که همان لذت و بهره ی محض مادی جسمی و بدون وجود عاطفه ی انسانی یا هدایت روح بشریت است؟ آیا این پلیدی و ناپاکی ظاهری و باطنی را می توان با شرایطی که مالک و کنیز در سایه ی اسلام در آن به سر می بردند مقایسه کرد؟ آیا در تحت ملکیت یک نفر بودن بهتر است، یا مبدل شدن به «ملکیت عامه»؟ اسلام درباره ی خود و دیگران صراحت و صداقت داشته و گفته است: این بردگی است و اینها برده اند و چگونگی رفتار با آنها را بیان کرده است. اما این تمدن ساختگی در خود چنین صراحتی نمی یابد، در نتیجه روسپی گری و فحشا را بردگی نمی داند، بلکه آن را ضرورت اجتماعی نامیده است.[65] اگر چه نظام کنیزداری در اسلام همیشگی و دائمی نبوده است، اما با این وجود از برنامه و نظامی که امروزه در قرن 21 برپاست پاک تر و ارزشمن تر است. د) ملت­های غیر مسلمان بدون وجود هیچ توجیهی جز ارضای شهوت، آنها را به بردگی خود در آوردند که از جمله ی آن به بردگی کشاندن مردم ملتی توسط ملت دیگر یا نژادی توسط نژاد دیگر، یا به ذلت و خواری کشاندن مردم به علت فقر و گرسنگی بود.
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
پس از این اقوال معلوم می شود که این آیه تنها برای کفار نیست بلکه هر کسی که از اوامر الله متعال و رسو
هم چنین گروهی نیز به علت این که از پدر و مادری کنیز و غلام به دنیا آمده بودند یا در نظام های فئودالی به علت کار کردن رعیت در زمین کشاورزی به بردگی آن زمین و آن فئودال درآمده و مورد خرید و فروش قرار می گرفتند. اما اسلام همه ی این موارد به جز مورد اسیران جنگی را الغا کرد. هـ) نباید نام ها ما را فریب دهد، انقلاب فرانسه در اروپا و لینکن در آمریکا بردگی را ملغی اعلام کرد، پس از آن جهان بر لغو بردگی اتفاق پیدا کرد، اما این فقط ظاهر قضیه است، و گرنه آن بردگی الغا شده کجاست؟ پس آنچه را که امروز در جهان اتفاق می افتد چه می نامید؟ اعمال و رفتار فرانسویان در شمال آفریقا، برخورد آمریکایی ها با سیاه پوستان و انگلیسی ها با بومیان و آفریقای جنوبی را چه می توان نامید؟ آیا حقیقت بردگی چیزی جز تبعیت و پیروی گروهی از گروه دیگر و محروم شدن دسته ای از انسان ها از حقوقی است که برای برخی دیگر از آنها روا داشته شده است یا قضیه چیز دیگری است؟ چه فرقی دارد این رفتارها تحت عنوان بردگی یا آزادی، برادری و برابری انجام شود؟ اگر حقایقی که در ورای این نام های زیبا و پر زرق و برق وجود دارد، پلی ترین و حبیث ترین حقایقی باشد که تاریخ طولانی بشر به خود دیده است، دیگر این نام ها و عناوین چه فاید ای دارد؟ در حقیقت اسلام با خود و دیگران صریح و صادق بوده و آشکارا اعلام کرده که این پدیده، بردگی است و تنها علت آن چنین، و راه رهایی از آن هم مشحص است.[66] و) برده داری برمی گردد به دوران قبل از اسلام، نه این که اسلام آن را ایجاد کرده باشد بلکه راههای آن را محدود و محصور ساخت و تنها یک راه را برای آن باز گذاشت که همانا جنگ و جهاد مشروع با کفار است. پس پیدایش اصل مسئله با اسلام ارتباطی ندارد. در قرآن مجید بیش از شش مورد سخن از «آزادی بردگان» به میان آورده و به آن توصیه و یا امر کرده است،[67] ولی در برابر، حتی در یک مورد نیز از «برده گرفتن» سخن نداشته و گفتاری ندارد. ز) غلام و کنیز شدن کافران تنها به سبب کفرشان نیست بلکه به سبب آن است که علیه خدا و اسلام جنگیده اند؛ چه بسا بردگی آن ها برای شان منفعت بزرگی به ارمغان می آورد؛ چنان­که از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده که فرمودند: «عَجِبَ اللَّهُ مِنْ قَوْمٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ فِی السَّلَاسِلِ»[68]«خداوند از قومی که به زنجیر کشیده شده و وارد بهشت می­شوند، تعجب می کند». ابتدا اسیر(برده) شده و سپس از روی رغبت خویش اسلام را پذیرفته و داخل بهشت می شوند. در پیکار با «هوازِن» پیامبر صلی الله علیه و سلم به 6000 تن اسیر دست یافت و با تدبیری خاص، همه را بدون گرفتن تاوان، آزاد کرد.[69] ح) اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور می داد تا همه ی بردگان موجود در آن زمان را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آنها تلف می شدند؛ زیرا گاهی نیمی از جامعه را بردگان تشکیل می دادند. آنها نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه خانه و کاشانه و نه وسیله ای برای ادامه ی زندگی. اگر در یک روز و یک ساعت معین، همه آزاد می شدند، یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر می گشت، که هم زندگی خودش با خطر مواجه بود، و هم ممکن بود که نظم و نظام جامعه را مختل کند، و به هنگامی که محرومیت به او فشار می آورد به همه جا حمله ور شود، و درگیری و خونریزی به راه افتد. اینجاست که باید بردگان به تدریج آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، تا نه جان خودشان به خطر بیفتد و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه ی حساب شده را تعقیب و دنبال کرد. ط) در آن روز زندان هایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها و نگهداری به صورت برده نداشت. بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر یابد، هیچ دلیلی ندارد که امام و پیشوای مسلمانان، حکم بردگی را درباره ی اسیران بپذیرد، بلکه می تواند آنها را از طریق «مَنّ» (آزادی بی قید و شرط) و «فداء» (پرداخت فدیه) آزاد سازد. زیرا اسلام، پیشوای مسلمانان را در این امر مخیّر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند، و به این ترتیب تقریباً سرچشمه های بردگی جدید در اسلام، بسته شده است.[70] اسلام به برده گرفتن اسیران جنگی اجازه داده، اما آن نیز جنبه ی الزامی نداشت، و اجازه می داد طبق مصالح، اسیران را بی قید و شرط یا پس از پرداخت فدیه آزاد کنند.[71] ی) در اسلام راه های «تدریجی» اما مؤثر و قاطع برای حل مشکل بردگی و از میان رفتن موضوع و اساس آن فراوان است، که عمده آن ها به قرار ذیل است: یک سری قراردادهای دو طرفه است، که بین برده و صاحب آن انجام می شود، مانند «مکاتبه» و یا کارهای مانند «تدبیر» که به آزادی برده ها پایان می یابد، و اسلام به آن ها رسمیت داده است، (بخصوص با نقشی که حکومت اسلامی در این میان دارد، و کمک های که از نظر مالی باید به برده ها و مکاتب بکند تا آن ها آزاد گردند).
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
هم چنین گروهی نیز به علت این که از پدر و مادری کنیز و غلام به دنیا آمده بودند یا در نظام های فئودالی
قسمتی از گناهان است، که رهائی از آن­ها امکان پذیر نیست مگر آن برده ای را آزاد نمایند (کفارات). یکی از مصارف هشتگانه ی زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است: [توبه:60] و به این ترتیب، یک بودجه ی دائمی و مستمر برای این امر در بیت المال اسلامی در نظر گرفته شده که تا آزادی کامل بردگان ادامه خواهد داشت.[72] هرگاه کسی پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا عمو یا عمه، یا دائی یا خاله، یا برادر یا خواهر و یا برادرزاده و یا خواهر زاده ی خود را مالک شود، خود به خود آزاد می شود.[73] در اسلام، بردگان به مناسبتهای مختلف از قبیل: هنگام خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی نماز استسقاءو… آزاد می شود.[74] این قابل توجه است، که فصلی در فقه اسلام در زمینه ی مسائل مربوط به بردگی بحث می کند، بنام کتاب «عتق» نامیده می شود، یعنی آزادی، و این گونه نام گذاری خود بسیار با معنی و نشان دهنده ی سیاست کلی اسلام در مورد بردگان است، اکنون با در نظر گرفتن مسائلی که ما فهرست وار در زمینه ی بردگی در اینجا یاد آور شدیم، بخوبی روشن می گردد که هر چند نه تنها برای اسلام از دیدگاه علمی و انقلابی نیز امکان برانداختن یکباره­ نظام بردگی، که سخت در جامعه ای آن روز ریشه دار بود وجود نداشت، ولی با این حال این مکتب فوق انقلابی و آسمانی چگونه همه امکانات خویش را بکار گرفت، و از همه راه های ممکن استفاده برد، تا هر چه زود­تر نظام بردگی را از زندگی انسان ها زدوده و بطور اصولی و بصورت «نفی موضوع» آن را از میان بردارد، کاری که خوشبختانه اسلام در انجام آن بطور کامل مؤفق بوده است.[75] در فاصله زمانی بین تاریخ آمدن اسلام تا هنگامیکه زمینه ی آزادی برده ای فراهم گردد، در باره ی حسن رفتار با آنان و رعایت عدالت و انصاف و مساوات با آن ها سفارش های بسیار و توصیه های محکم و اکید شده است، تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرمود: «أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَطْعَمُونَ، وَأَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ»[76] یعنی از هر غذائی که خود می خورید به آن ها هم بخورانید، و از هر نوع لباسی که می پوشید به آن ها هم بپوشانید، تا آن ها در هر خانه ای که هستند احساس کنند، عضو آن خانواده و از همه مزایای آن ها بهره مندند. رفتار جامعه بین الملل امروزی با بردگان: در جنگ جهانی اول و دوم در آلمان و لهستان برای اُسرای جنگی «اردوگاه های مرگ» ترتیب دادند و «زندانیان و اسیران را از سراسر کشورهای اشغالی در آن (اردوگاه ها) زندانی می کردند. زندانیان را در شرایط وحشتناک و سرما فقط یک وعده غذا می دادند و بزور بر بدن آنها آزمایش­های مختلف پزشکی را مثل حیوانات انجام می­دادند».[77] رفتار متفقان (امریکا ، شوروی ، و انگلیس فرانسه…) نیز با اُسرای جنگی، از روش نازی ها چندان بهتر نبود! آنان نیز هزاران اسیر را کشتند و به زنان بسیاری تجاوز کردند و افراد فراوانی را شکنجه دادند، امریکا، بنابر آمار رسمی که در دنیا انتشار یافت از آغاز جنگ ویتنام تا سال 1963 میلادی 160000 کشته و 700 هزار شکنجه دیده، در ویتنام جنوبی باقی گذاشت. از رفتار خشونت بار و نادرست کشورهای متمدن با اسیران که بگذریم، غرامت های جنگی که دول پیروزمند از شکست خوردگان مطالبه می کنند بسیار سنگین تر از فدیه ای است که در اسلام مقرر شده تا از اسیران مالدار گرفته شود در جنگ جهانی دوم غرامت سنگینی که متفقین از آلمان گرفتند کمر اقتصاد آن کشور را شکست.[78] در دائرة المعارف انگلیسی آمده است: «شکار بردگان از روستاهائی که با جنگل ها پوشیده شده بود به این شیوه بود که این جنگل ها که مانند حصار اطراف روستاها را احاطه کرده بود آتش زده می شد تا سیاه پوستان از آنجا بگریزند و به بیابان فرار کنند، آنگاه با وسایلی که انگلیسی ها ساخته بودند، آنها را شکار می کردند.»[79] امروز قسمی بر اسلام عزیز اعتراض می کنند گویا که وقتی خودشان کسی را اسیر می گیرند رئیس جمهورشان آن اسیر را در آغوش خود می گیرد یا آن را به کاخ خود می شاند. جزء سوم شبهه: در مورد حقوق بشر همانطور كه مي­دانيد در جامعه ی بين الملل به اصطلاح متمدن امروز دو نوع قانون براي حمايت از نوع بشر وجود دارد: الف) حقوق بشر مانند: حق حيات حق آزادي بيان حق آزادي دين حق مسكن و … ب) حقوق بشر دوستانه كه مربوط به حقوق انسانها در جنگ ميباشد؛ مثل: ممنوعيت كشتار جمعي حقوق اسراي جنگي حقوق مجروحان حقوق زنان وكودكان و … روشن است كه در مورد همه اين مسائل در قرآن كريم و بيانات پيامبر صلی الله علیه و سلم قانون بشر دوستانه وجود دارد؛ «وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»[80] «با کسانیکه به جنگ شما می آیند، در راه خدا پیکار کنید و تجاوز روا مدارید که خدا تجاوزگران را دوست نمی دارد»
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
قسمتی از گناهان است، که رهائی از آن­ها امکان پذیر نیست مگر آن برده ای را آزاد نمایند (کفارات). یکی
این آیة شریفه، سه قید برای جنگ ذکر نموده: اول آنکه: مسلمانان در راه خدا بجنگند (نه برای دنیا طلبی و غنیمت یابی!) دوّم آنکه: مسلمانان با کسانی بجنگند که برای پیکار با ایشان آمده اند (نه کسانی که سر جنگ با آنها ندارند!) سوّم آنکه: مسلمانان به هیچکس تجاوز روا ندارند یعنی زنان و کودکان و پیران و کسانی را که اهل جنگ نیستند همه را محترم شمرند. «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[81] «اگر دشمنان به صلح تمایل نشان دادند تو نیز بدان متمایل شو و بر خدا توکّل کن که او شنوا و دانا است» نکته: در ضمن رفتار با مشركين در قرآن كريم چند مرحله دارد كه مرحله ی آخر آن جنگ است. خداوند در برابر آزار و اذیت مشرکین چهاردستور به پیغمبر و مؤمنین داده است؛ دستور اول: دستور به صبر: «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ» [82] «یعنی ای پیغمبر در برابر بدگوئی و زخم زبان آنان صبر پیشه کن». دستور دوم: دستور به بخشش و نادیده گرفتن اذیت و آزار «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا»[83] «یعنی بدیهای آنان را ببخشید و اصلاً نادیده بگیرید» دستور سوم: دستور به صبر در ریختن خون آنان «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» [84] «یعنی از ریختن خون مشرکین دست بردارید» دستور چهارم: دستور به جهاد و ریختن خون آنان «وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» [85] «یعنی بکشید آنها را هر جا که آنها را یافتید» دستور چهارم به هنگامی صادر شد که مشرکین و کفار کار را به جائی رساندند که از هر نوع آزار و اذیتی در حق مسلمانان دریغ نکردند همچنانکه در خود آیات قران این مطلب دیده میشود، مثلاً در سوره­ی حج می فرماید: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» [86] «یعنی به آنها که قتال میکنند اجازه داده شد چون به آنها ظلم شده بود» ✅نتیجه: در نتیجه رابطه ی حكومت اسلامي و مسمانان، تنها با كفار حربي و كساني كه در حال جنگ يا در صدد جنگ با كشور اسلامي هستند، رابطه اي خصمانه است، که البته این قاعده هم، نه تنها مختص به حکومت اسلامی و مسلمانان نیست، که حتی از سوی تمامی کشورها مورد استفاده قرار می گیرد. جالب آنجاست که، امروزه در قواعد و روابط بین الملل، «مقابله و سرکوب مخالف» حق مشروع، پذیرفته شده و قانون نانوشته ی حکومت ها به حساب می آید. 🔴شبهه­ ی پنجم: در قرآن سوره لقمان ايه ٣٤ آمده : تاريخ و زمان سه چيز را فقط خدا مي داند و تا ابد فقط در اختيار اوست. و بشر هرگز به آنها دسترسي ندارد : يكي تاريخ روز قيامت، دوم تعيين جنسيت جنين قبل از تولد و سوم زمان بارش باران. امروزه با پيشرفت دانش پزشكي جنسيت كه هيچ ، حتي رنگ قرنيه نوزاد، تشخيص داده مي شود و اگر زمان بارش باران را نتوانيم بفهميم ، اين همه ايستگاه هوا شناسي براي چیست؟ هنوز هم شك نكنيم؟ 🔵جواب: جزء اول شبهه: (علم به جنین) در قرآن سوره (لقمان) آمده: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»[87] «همانا دانش رستاخيز نزد خدا است، و او باران را فرو مي ريزد، و آنچه را در رَحِمْها است مي داند، و هيچكس نمي داند فردا چه خواهد كرد؟ و هيچكس نمي داند در كدامين جايگاه خواهد مرد؟ همانا خدا (به همة اين امور) دانا و آگاه است». در مورد جنین: در 3000 سال پیش هم می توانستند شکم مادر را بدرند و بچه را بیرون بیاورند و بفهمند که دختر است یا پسر رنگ چشم آن آبی است یا قهوه ای…. این که غیب نیست. آنچه که در عصر کنونی به وسیله ی تحلیلات کیمیاوی یا آلات دیگر دانسته می شود، به آن علم غیب گفته نمی شود؛ زیرا آنها به وسیله ی آلات تجربه ای تشخیص می کنند؛ یعنی به نوعی برای شان عالم شهادت است نه عالم غیب… گاهی اوقات برای برخی از روی تجربه ی بالایی که دارند، تخمین می زنند که پسر است یا دختر.[88] علم غیب آن است که بدون اسباب و آلات، و عاری از ظن و تخمین باشد اما چیزی که به وسیله اسباب و آلات دانسته می شود و در آن ظن و تخمین باشد، به آن علم غیب گفته نمی شود.[89] اگر به آیه نگاه کنید پروردگار فرموده است: «مَا فِي الْأَرْحَامِ »این (ما) مای موصوله است و مفهوم عام دارد. اگر می فرمود (من فی الارحام) اسلام ستیزان می توانستند شبهه وارد کنند. (ما) شامل چیزهای دیگری هم به جز جنسیت می شود، مثلا: زیبایی، زشتی، ثروتمندی، فقیری، طول عمر، تعداد فرزندان، وضعیت تأهل، خوشبختی، بدبختی، سرانجام عاقبت و…[90] از انتقال نطفه به علقه و از علقه به مضغه و آن را از یک حال به یک حال دیگر تبدیل کردن و در آن قدرت زیاد کردن در هر وقت و… را غیر از خدا کسی نمی داند و علم بر این که آن جنین، پسر است یا دختر بر این آیه ی قرآنی هیچ اشکالی وارد نمی کند.[91]
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
این آیة شریفه، سه قید برای جنگ ذکر نموده: اول آنکه: مسلمانان در راه خدا بجنگند (نه برای دنیا طلبی و
دانش خداوند در مورد محتوای رحم مادران مربوط به قبل از تکميل نطفه و بعد از تشکيل آن است. در حالی که علم طب جديد با سونوگرافی فقط بعد از تکميل خلقت می تواند خلقت خداوند را تشخيص دهد.[92] علم خدا علم يقينی است. خدا می داند در ارحام در هر لحظه و آنی چه می گذرد و چه احوال و اوضاع و مراتبی پـديدار و نمودار مـی شود. همه برجوشيدن و فروکش کردنی رخ می دهد. اينها مختصّ به علم خدای بزرگوار است.[93] پروردگار از روز ازل می دانست که این جنین مذکر می شود که یا مؤنث، چه رسد به زمان لقاح اسپرم و تخمک. مقایسه بین علم الله متعال و علمی که امروز توسط آلات نسبت به جنین بدست می آید کار بسیار خطای است، زیرا الله متعال قبل از بوجود آمدن طفل یعنی از ازل می دانسته که آن جنین مذکر است یا مؤنث! اما علمی امروزه که توسط آلات نسبت به جنین بدست می آید بعد از بوجود آمدن طفل است، و مقایسه بین این دو علم کار بسیار جاهلانه می باشد. جزء دوم شبهه (علم به باران) اگر ما زمان بارش باران را نتوانيم بفهميم، اين همه ايستگاه هواشناسی برای چیست؟ هنوز هم شك نكنيم؟ جواب پیش بینی و هواشناسی: این نکته قابل توجه است که بشر از طریق قوانین منظم الهی می تواند این پیش بینی را انجام دهد. او فقط پیش بینی می کند و قدرت ایجاد باران بدون این قوانین را مطلقاً ندارد. مثلاً ابری در آسمان نیست، بشر چه گونه باران می باراند! امکان دارد عده ای بگویند: بشریت امروز می تواند ابرها را بارور کند؟ بدون ابر چه گونه می توان باران تولید کرد؟ همچنین خداوند می فرماید: (وینزل الغیث) و نمی فرماید (مطر) یا (الصیب) یا (الماء)، (غیث): در زبان عربی و بالأخص در قرآن به بارانی گفته می­شود که در هنگام نیاز به آن باریده می شود و فقط حاوی خیر است. مطر بارانی است که برای عذاب می بارد. (غیث) نوع خاصی از باران را مد نظر دارد و تنها الله است که می داند بارانی­که می بارد خیر و برکت با خود به همراه دارد یا موجب شر و بدی می شود. هيچ مهندسی نميتواند علم پيدا کند که باران فردا مفيد است و يا مضر، پس علم نزول غيث غير از علم نزول مطر است، و لذا خدا اين کلمه را انتخاب کرده، اگر عوض شود با کلمه مشابه صحيح نيست.[94] آری علمای فلک یا هواشناسی عصر کنونی به وسیله ی آلات و وسایل تجربی که دارند خسوف و کسوف و نزول باران را پیش گویی می کنند، به آن علم غیب گفته نمی شود؛ زیرا گاهی سنجش شان درست واقع می شود و گاهی هم نمی شود.[95] خلاصه اینکه همه اینها چیزهایی اند که با مشاهده آثار و علایم نسبت به وجود آنها اطلاع داده می شود و هرگاه آثار و علایم و ماده آن ظاهر گشت آن در غیب شامل نشد، بلکه در مشاهده درآمد. البته به علت لطیف و ضعیف بودنش تا هنوز در مشاهده ی عموم نیامده است؛ هرگاه قوی بگردد، قابل مشاهده برای عموم می شود.[96] مراد از علم، علم قطعی است، که آن جز خدا برای کسی میسّر نیست، علمی که به وسیله ی آلات به دست می آید قطعی نمی باشد، در آن احتمال اشبتاهات زیادی هست، و در اخبار اهل نجوم و غیره روزمره مشاهده می شود که نود درصد درست در نمی آید، پس چگونه می­توان به آن علم قطعی اطلاق نمود.[97] 🔴شبهه‌‌ی ششم: در سوره صافات آيه ٨ و ٩ و ١٠ آمده: كه اين شهاب سنگ هايي كه مي بينيم، زماني است كه خدا دارد با فرشتگان صحبت مي كند و شيطان مي خواهد به حرف آنها گوش دهد و خدا با اين سنگ هاي آتشين، شيطان را دنبال مي كند. حال با خواندن اين موضوع، باز هم احتمالي نمي دهيد شايد كاسه اي زير نيم كاسه باشد؟ 🔵جواب: الف)در سوره صافات آمده: «لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ Q دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ Q إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»[98] «آنان نمي توانند به گروه والا مقام دزدکي گوش فرا دهند؛ چرا که از هر سو به سويشان نشانه مي رود. آنان سخت طرد مي کردند، و عذاب دائمي دارند. و امّا از آنان هر که با سرعت استراق سمعي کند، فوراً آذرخشي سوراخ کننده به دنبال او روان مي گردد». این شبهات در اثر عدم تسلط اعتراض کنندگان بر زبان عربی قرآن و علم روز است؛ زیرا قرآن نفرموده ستارگانی با جرم چند میلیون تنی به سوی شیطان ها روان می کنیم بلکه واژه شهاب را استفاده کرده است و کلمه شهاب در قرآن به معنای ستاره نیست؛ به دلایل زیر: از قرآن کریم: خداوند متعال می فرماید: «إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ»[99] «هر چه زودتر خبري ( از راه ) و يا شعله ای از آتش را برايتان مي آورم، تا اين که خويشتن را گرم کنيد». در این جا حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «”بِشِهَابٍ” یعنی شعله ا­ی از آتش» نه ستاره ای که40 میلیون جرم داشته باشد!.
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
دانش خداوند در مورد محتوای رحم مادران مربوط به قبل از تکميل نطفه و بعد از تشکيل آن است. در حالی که ع
2_ لغت عرب: (الشهاب): روشنی از آتش افروخته شده از همان شعله ای که در جو آسمان رخ می دهد.[100] ۳– علم نجوم: از نظر علم نجوم، ستارگان از خود شعله های آتشی آزاد می کنند که بسیار مرگ بار است، زندگی ستاره ها دارای چرخه است، هنگامی‌که ذرات غبار و گاز معلق در فضا به هم می رسند، به هم برخورد می کنند، در نهایت گرم شده و ستاره ها متولد می شوند، میلیاردها سال می سوزند و زمانی که می میرند، ذرات گاز و غباری را که در بادهایشان شکل گرفتند به فضا پرتاب می کنند که ستاره ای تازه، ماه ها و شهاب سنگ ها را تشکیل می دهند و سیارات نیز از این ذرات زاده می شوند. برای مشاهده: گوگل: (غبار‌ ستاره ای درون یک شهاب سنگ | روزنامه اطلاعات) قرآن با علم نجوم در تضاد نیست بدلایل ذیل: علم دلیل قطعی بر نفی رجم شیاطین با شهاب سنگ ندارد. علم نجوم جنس و نوع اجرام آسمانی را بیان می کند ولی قرآن کارکرد شهاب سنگها را بیان می فرماید. قرآن رجم شیاطین را به کل شهابها نسبت نداده و نفرموده ما همه ی شهاب سنگها را برای شیاطین می فرستیم. بسیاری از گذاره های علوم، تجربی و غیر قطعی هستند و نمی تواند با نصوص قطعی دینی در تضاد باشد. ب) آیه ی شریفه را باید از جمله ی متشابهات دانست که هر چند معانی آنها روشن است ولی مصادیقشان را (که نفوذ شیاطین و طرد آنها با شهاب سنگ ها چگونه انجام می شود) کسی جز خدا نمی داند.[101](آل عمران:7) 🔴شبهه هفتم: اين همه جملات ضد و نقيض (ناسخ و منسوخ) در قرآن، آيا شما را ذره اي آگاه نمي كند؟؟ به چند نمونه از ده‌ها نمونه توجه كنيد: انفال آيه65 : 20 نفر از شما بر ٢٠٠ نفر از كافران غلبه مي كند انفال آيه ٦٦: خداوند تخفيف داد چون ضعف شما را دانست .١٠٠ نفر از شما بر٢٠٠ نفر غلبه مي كند يعني اين تخفيف بود؟ خدا به كي تخفيف داد، به كافران يا به مؤمنان؟ یعنی خدا قبلاً نمي دانست كه بخواهد بعداً عدد آنرا اصلاح كند؟ سوره سجده آيه ٥: روز قيامت روزي كه مقدار آن ١٠٠٠ سال است سوره معراج آيه ٤: روز قيامت روزي كه مقدار آن ٥٠٠٠٠ سال است. سوره فصلت آيات ٩ تا ١٢: زمين و آسمان در مدت ٨ روزخلق شد، دو روز براي زمين و ٤ روز براي نعمات زمين و ٢ روز براي هفت آسمان، يعني زمين ٢ روز كاربرده و بقيه كهكشان ها و ستارگان وسيارات هم ٢ روز؟ آيا خواندن اين مطلب به ذهنتون خطور نمي كنه كه: گوينده يا حساب كردن بلد نبوده يا معني كهكشان را نمي داند؟ در ادامه در سوره اعراف آيه ٣٨ آمده: او آسمان ها و زمين را در ٦ روز خلق كرد. و در سوره بقره آیه ١١٧ گفته او آسمان و زمين را در يك لحظه خلق كرد. البته اين موارد ذكرشده يكي از هزاران اشكال و شبهات قرآن است. و در سراسر اين كتاب، خالق آن محتاج حمايت روحانيون و چشم پوشي سايرين و ناديده انگاشتن خطاهاست. و بايد مرتباً بر روي غلط ها سرپوش گذاشت و ناديده در نظر گرفت. و فقط بايد توجيه كرد و لاپوشاني كرد و انكار كرد. و در عوض توقع دارند كه بعد از مرگ، به پاس اين خوش خدمتي، از داخل جوی «عسل» بخورند و دختر بچه كادو بگيرند. و همچون مسموم شدگان با وعده هاي پوچ و تهی، حاضر نيستند به حرفي خلاف وعده هاي تحريك كننده و سکسی، فكر كنند .در حاليكه اگر حقيقتي در اين قسمت، نهان و پنهان بود، آيا كشورهاي توسعه يافته آن را براي شما رها مي كردند و از آن بهره نمي بردند؟ آيا خدايي هست كه وعده دختر بچه به بندگان بدهد؟ آيا در معني كواعب اترابا تحقيق كرديد؟ دختران نارس؟ نارس و سفيد؟ آيا مي توان تصور كرد خدا وعده دختر بچه سفيد بدهد كه در عوض آن بجنگيم؟ 🔵جواب: جزء اول شبهه: انفال آيه ٦٥: «20 نفر از شما بر ٢٠٠ نفراز كافران غلبه مي كند انفال آيه ٦٦ : خداوند تخفيف داد چون ضعف شما را دانست .١٠٠ نفر از شما بر٢٠٠ نفر غلبه مي كند». يعني اين تخفيف بود؟ خدا به كي تخفيف داد، به كافران يا به مومنان؟ یعنی خدا قبلاً نمي دانست كه بخواهد بعداً عدد آنرا را اصلاح كند؟ در ابتدا آیاتی را که شبهه افکن دستمایه ی اعتراض قرار داده را می آوریم و سپس شبهه اش را نقد می کنیم: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ (65) الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ»[102]
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
2_ لغت عرب: (الشهاب): روشنی از آتش افروخته شده از همان شعله ای که در جو آسمان رخ می دهد.[100] ۳– عل
«اى پيامبر، مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از شما بيست باشند بر دويست تن چيره مى شوند، و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى گردند، چرا كه آنان قومى اند كه نمى فهمند(65) اكنون خدا بر شما تخفيف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست. پس اگر از شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند، و اگر از شما هزار تن باشند، به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند، و خدا با شكيبايان است». الف) بی‌تردید در کلام خداوند سبحان، هیچ تناقضی وجود ندارد، اما در علم و تفکر ما تناقض وجود دارد؛ از این­رو، هر گاه با مواردی در قرآن کریم مواجه شدیم، به جای آن که زود نتیجه بگیریم که حتماً یا احتمالاً در آیات خداوند علیم و حکیم، تناقض وجود دارد، باید سریع این نتیجه را بگیریم که من پیام را درست دریافت و درک ننموده ام. این یک تکبر خودآگاه یا ناخودآگاه است که انسان به علم و درک خود اطمینان داشته باشد، اما درباره ی علم خدا تردید کند که آیا تناقض گفته یا خیر؟! ب) در این آیات تصریح دارد که عامل اصلی پیروزی، الزاماً کثرت نفرات یا پیچیدگی و فراوانی سلاح ها نمی باشد، چه بسا در جنگ های نرم و سخت، تعداد اندکی با امکانات کمتری، بر تعداد کثیر و مجهزی پیروی می شوند، عامل اصلی (صبر، استقامت و پایداری) می باشد، چرا که خدا با صابران است و نیرویی برتر از او وجود ندارد؛ چنان که فرمود: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»[103] «بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار، به اذن خدا پيروز شدند». عامل اصلی شکست در مقابل دشمنان در عرصه های جنگ های سخت و نرم نیز الزاماً قلّت نفرات و یا کمبود امکانات نمی باشد، بلکه علت اصلی شکست، (نا‌فهمی) است. وقتی سپاهی نافهم بودند، دوست و دشمن را درست نشناختند و …، به علت این (نافهمی)، تمامی قوای آنان تقلیل می یابد؛ از این رو اگر ده نفر از آنان یکجا جمع شوند، نیروی شان با یک مؤمن برابری نمی کند و اگر هزار نفر جمع شوند، نیروی شان با صد مؤمن برابری نمی کند؛ لذا درباره ی علت این ناتوانی و ضعف قوای کفار فرمود: «بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ» «چرا كه آنان قومى اند كه نمى فهمند» اما در عین حال، نیروی انسانی یا امکانات و تجهیزات (اگر چه حداقل) نیز از شروط اساسی می باشد. ج) تطبیق بین دو آیه: در تطبیق دو آیه ی فوق، هیچ تناقضی وجود ندارد؛ قبل از پرداختن به دفع تناقض، مثالی ارائه می کنیم: مثالش چنین است که شما به کسی بگویید: اگر شما در فراگیری یک زبان خارجی، دقت و توجه کنید، به اندازه ی کافی وقت بگذارید و تمرین کنید …، می توانید ظرف شش ماه، با این زبان آشنا شوید و حتی محاوره نمایید، اما چون می دانم چنین دقتی را ندارید و وقت لازم را نمی گذارید و به حد کفایت همت نمی گمارید، برای شما یک یا دو سال طول می کشد. بدیهی است که این دو مدت بیان شده، تناقض ندارند، بلکه تفاوت دارند و تفاوت شان نیز به خاطر “علت های” آن می باشد. در این آیه نیز فرمود که در «صبر» شما، نقص وجود دارد؛ اگر صبر کامل و بدون نقص داشته باشید، یک نفر با ده نفر برابری می کند، اما چون ندارید، به نصرت خدا، هر یک نفر شما بر دو نفر آنها غلبه دارد. بر هر فرد منصفی پوشیده نیست که هیچ تضادی میان این دو آیه وجود نداشته، بلکه حکم اولیه، همان تناسب یک به ده است که در آیه ی 65 اعلام شده، اما حکم ثانویه تناسب یک به دو است که تنها در حالت ضعف روحیه ی مسلمانان قابل اجرا خواهد بود. برخی گفته­اند: آیه ی اول به وسیله ی آیه ی دوم منسوخ شده است.[104] برخی گفته اند: آیه ی اول بر مستحب بودن دلالت می کند؛ در حالی که آیه ی دوم وجوب را می رساند. برای هر آیه حکمی جداگانه است؛ در صورتی که مسلمانان ضعیف باشند و آمادگی کامل را نداشته باشند در آن صورت یک نفر در برابر دو نفر اما اگر توانایی کامل داشتند و از روحیه ی جنگی بالایی برخوردار بودند در این صورت می توانند با 10 نفر نیز رو به رو شوند.[105] جزء دوم شبهه: سوره سجده آيه ٥ :روز قيامت روزي كه مقدار آن ١٠٠٠ سال است سوره معراج آيه ٤: روز قيامت روزي كه مقدار آن ٥٠٠٠٠ سال است. در سوره سجده آمده روز قيامت روزی كه مقدار آن ١٠٠٠ سال است: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»[106] «امور این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى کند؛ سپس در روزى که مقدار آن هزار سال از سال هایى است که شما مى شمرید بسوى او بالا مى رود». در سوره معارج آمده روز قيامت روزی كه مقدار آن ٥٠٠٠٠ سال است: «تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»[107] «فرشتگان و روح بسوى او عروج مى کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است!»
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
«اى پيامبر، مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از شما بيست باشند بر دويست تن چيره مى شوند، و اگر از شما
جواب: الف)واژه ی «يَوْمٍ» یا «روز» در معانی مختلفی به کار گرفته می شود که هر کدام، معنای خاص خود را داشته قبل از هر چیز، باید در واژه «يَوْمٍ» دقت نماییم. در کتاب های لغت عربی برای «يَوْمٍ»، معانی مختلفی بیان شده که برخی از آنها عبارتند از: از طلوع آفتاب تا غروب آن تمام 24 ساعت شامل شب و روز مطلق زمان نعمت حادثه و اتفاق(واقعه) و…[108] ب) اکنون به خاطر روشن نمودن این که تمام روزهای زمینی و آسمانی، روزهای خداوند می باشند به بررسی آیاتی می پردازیم که مورد پرسش شما قرار گرفته است: هر شخصی که با فن سخنوری اندک آشنایی داشته باشد، می داند که هزار سال در این آیه، هیچ خصوصیتی نداشته، بلکه تنها برای نشان دادن آن است که خداوند در عذاب دشمنانش هیچ شتاب و عجله ای ندارد هم چنان که دو هزار سال و بیشتر هم برای خدا همانند یک روز است چون اساساً زمان برای خدا مطرح نیست. آیه 5 سوره سجده؛ در ارتباط با چگونگی تدبیر عالم آفرینش توسط خداوند است که هر چند، ما از تمام رازها و اسرار آن هرگز آگاه نخواهیم شد، ولی در این آیه با اشاره ی مختصری به آن، بیان شده که آمدن امر الهی از آسمان به زمین و بازگشت مجدد آن به آسمان، در هر مرحله، هزار سال دنیوی به طول خواهد انجامید و این آیه منحصر به روز قیامت نبوده، بلکه هم اکنون نیز تمام آفریدگان تحت پوشش تدبیر و امر الهی می باشند. بر این اساس، آن چه در این آیه به آن اشاره شده، تنها زمان انجام هر مرحله از اوامر الهی است و دقیقاً بیان نشده که در دنیا چند مرحله از آن اتفاق افتاده و روز قیامت و دنیای آخرت در چندین مرحله آن خواهد بود! آیه ۴ سوره معارج؛ در مورد قیامت می باشد. در این آیه بیان نشده که روز خداوند پنجاه هزار سال است، تا موجب تناقض با آیات قبل گردد، بلکه این آیه، تنها اعلام می نماید که حادثه ی قیامت پنجاه­هزار سال به طول می انجامد، به عبارتی، واژه ی (یوم) در این آیه، به معنای حادثه و اتفاق می باشد. بر این اساس، می توان در نظر گرفت که واقعه قیامت؛ که در سوره معارج پنجاه هزار سال اعلام شده؛ شامل پنجاه مرحله باشد که هر مرحله آن به مقتضای آن چه در سوره های دیگر بیان شده، برابر با هزار سال عادی است و در هر مرحله نیز فرشتگان صعود و نزول می نمایند. خلاصه این که چون این آیات، در موضوعات جداگانه ای نازل شده و وحدت موضوع ندارند، هیچ تناقضی با هم نداشته و در راستای هم می باشند. تصور کنید شخصی می گوید: «از شرکتی که برای آن کار می­کنم 10 هزار افغانی «حقوق» می گیرم، و زمانی که تدریس می کنم 20 هزار افغانی «حقوق» دریافت می کنم! حال شخصی کلمه ی «حقوق» را در هر دو جمله ببیند و بگوید این تناقض است! آخرش شما 10 هزار افغانی «حقوق» می گیرید یا 20 هزار افغانی! غافل از این که حقوق این شخص از دو جای مختلف تأمین می شود، و تناقضی وجود ندارد. شبهه ی مورد نظر نیز دقیقاً همین­گونه است! و تا عبارت «روزهای پروردگار» را در قرآن دیده، تصور کرده تناقضی وجود دارد! و برای «یک امر واحد» در جایی از قرآن فرموده هزار سال و در جایی دیگر فرموده پنجاه هزار سال! ولی همانگونه که عرض شد این اشتباه است، و باید به جزئیات آیات هم نگاه کنیم.[109] ج) یکی از اشتباهات ملحدین این است که برای «يَوْمٍ» تنها یک معنی در نظر می گیرند، آن هم طلوع و غروب آفتاب است، یعنی طولانی ترین روز 31 خرداد، با بیش از 15 ساعت، در حالی که کوتاه­ترین روز سال در 30 آذر، حدود 7 ساعت است. روز و عبارت عربی آن «يَوْمٍ» عبارت است از گردش زمین به دور خودش، که به طور متوسط 12 ساعت طول می کشد، و در مقیاس بالاتر هر سال زمینی، 365 روز است، یعنی 365 بار گردش زمینی به دور خودش، که این معیار و اندازه به نسبت سایر کُرات منظومه ی شمسی متفاوت است، مثلاً شبانه روز در عطارد 28/9 ساعت و طول هر روز به طور متوسط 64/4 ساعت است؛ و در پلوتون طول روز 472 ساعت است، لذا کاربرد «روز» بر اساس مقیاس زمین و گردش آن، برای سایر کُرات خطای محاسباتی است که ملحدین بدان گرفتار شده اند. د) خداوند در آیات ذکر شده برای درک انسان واژه ی «يَوْمٍ» بکار می برد، زیرا شناخته شده برای بشریت است، ولی معیارها چنانچه مورد اشاره قرار گرفت، با توجه به مدار سیّارات و فضای جدید، متفاوت است، برای همین دانشمندان علم نجوم، موضوع سال کهکشانی را مطرح می کنند، سال کهکشانی عبارت است؛ از حرکت منظومه ی شمسی در داخل کهکشان با سرعتی حدود 259 کیلومتر در ثانیه، و در هر 250 میلیون سال، یک دور کامل را انجام می دهد، بر همین اساس «انشتین» اینگونه حوادث زمانی را بیان می کند: «پی­درپی آمدن حوادث از نقطه نظر زمانی، مورد اتّفاق نیست و یک مسأله ی اختلافی می­باشد، مثلاً جنگ سال 1814، قبل از سال 1829 واقع شده است، اما این ترتیب زمانی نسبت به ساکنان زمین معنی دار است؛ شاید نسبت به غیر ساکنان زمین قضیه کاملاً بر عکس بوده باشد».