چند تا من داریم ؟؟؟ |• خــــائن پــرروووو ...😤 📆 پنج شنبه ۲۰ دی ماه #پای_درس_استاد #کمالگرایی ݒآچٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

دبی بدون توهم رسانه این شکلیه: #خورجین🤔🤪 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

‹ یا‌رب کلما ضاق قلبی من هم الدنیا ذکرنی‌ بأ‌ن‌الصبر جمیل و أنك‌ المُستعان‌ . › با‌رالها‌‌؛ هر آن‌ وقت کہ دلم از غم دنیا گرفت یادم بیاور کہ تو یارے دهنده هستے و صبر زیباست .🦋 #اذان_ظهر_به_افق_اصفهان✨

💌‌#دعاى‌_روز‌_سوم ࿐❈🌟 اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ و التّنَبیهَ و باعِـدْنی فیهِ من السّفاهة و التّمْویهِ و اجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ، یا أجْوَدَ الأجْوَدین🦋 خدایا روزى‌ام کن در این روز، هوش و خودآگاهى را و دور بدار در آن روز از نادانى و گمراهى، و قرار بده برایم بهره‌ای از هر آنچه که فرود آوردى در آن به‌حق بخشندگیت، اى بخشنده‌ترینِ بخشندگان . . .💚 🌟❈࿐ اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ و التّنَبیهَ خدایا روزى‌ام کن در این روز، هوش و خودآگاهى را فرمودند: خودت را باش.یعنی بیشترین زمان را برای تفکر در احوال خود بگذار تا به آگاهی برسی چرا که بالاترین عبادت تفکر است. و سحرهای رمضان بهترین زمان برای تفکر و آگاهی ... ࿐❈🌟 #ماه_مبارک_رمضان ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

🔴 سپاه یه شناور رونمایی کرده به نام طارق، سرعتش حداقل ۱۸۰ کیلومتر بر ساعته و قابلیت شلیک موشک کروز داره 🔹 اما نکته خفنش اینجاس که جنس و طراحی بدنه این شناور باعث میشه رادار‌های دشمن اونو اندازه یه قایق کوچیک ماهیگیری شناسایی کنن! #وطنم ❤️ ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

خاطره یک دختر دانش آموز معلم همیشه پالتوش را شبیه زن‌های درباری بر روی شانه‌اش می‌انداخت. آن روز مادر دخترک را خواست. معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگویم که دخترتان نیاز به داروهای آرام‌بخش دارد. زیرا دخترتان بیش‌فعال است و مشکل حاد تمرکز دارد و اصلاً چیزی یاد نمی‌گیرد. ترس به قلب مادر زد و چشمانش از غم پر شد. انگار که می‌خواست گلویش را چنگ بزند، اما حرف معلم را پذیرفت. وقتی همه چیز طبق خواسته معلم پیش رفت، دخترک گفت: خجالت می‌کشم جلوی بچه‌ها دارو بخورم. معلم پیشنهاد داد که وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد. دختر خوشحال قبول کرد. مدتی گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد. معلم دوباره مادر او را خواست. این بار تا حد امکان از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد. در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها پرواز می‌کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوب است که نمره‌هایت عالی شده، چطور توانستی تا این حد تغییر کنی؟! دختر خندید: مامان، من همه چیز را مدیون خانم معلم هستم. چطور؟ هر روز که برایش قهوه می‌آوردم، قرص را در فنجان قهوه‌اش می‌ریختم. بدین ترتیب رفتار خانم معلم خیلی آرام شد و توانست به خوبی به ما درس بدهد. بسیار اوقات، تقصیر را به گردن دیگران نیندازیم... این ما هستیم که به تغییر نیاز داریم. #آبرنگــــــــ🎨 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran