eitaa logo
پاتوق
226 دنبال‌کننده
173 عکس
51 ویدیو
2 فایل
اینجا پاتوق است محفلی گرم برای نوجوانان پسر 📍طبرسی جنوبی ۶۵، ابوذر۷ 📌راه ارتباطی: @AliilA_110
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣ چطور به یک انسان مسئولیت پذیر و مدیر توانمند تبدیل بشیم؟ تجربه تجربه تجربه👊 مشورت مشورت مشورت👂 🆔 @patogh_abozar
پاتوق نونهالان و نوجوانان 🗓 دوشنبه‌ها 🕰 بعد از نماز مغرب آدرس: طبرسی جنوبی۶۵، ابوذر۷ 🆔 @patogh_abozar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کار نوستالژی آوردم براتون😂👌 خودکفایی ۱۰۰ از ۱۰۰ خودشون هم میخونن هم آهنگ میزنن🕺 اونوقت ما فقط لب‌خونی میکنیم😅
شهید مهدی حکمت در مناظره با مبلغان کمونیسم، اونها رو مغلوب میکرد و در مقابل هجوم تفکرات جذاب چپِ دوران خودش، روشنگری میکرد. نمایشگاه راه می‌انداخت و روزنامه دیواری میزد و با بچه‌های مدرسه کارهایی از این قبیل انجام میداد... اینقدر پا روی دم مجاهدین خلق گذاشت که داخل دفتر انجمن اسلامی مدرسه‌شون بمب دست‌ساز کار گذاشتن! نه برای یک سردار سپاه؛ نه برای یک وزیر دولت؛ و نه برای نماینده مجلس؛ برای یک بچه دبیرستانی! برای آسیب زدن به یک بچه دبیرستانی که فقط یک نمایشگاه درست کرده بمب کار گذاشتن!!! وقتی داستان شهدا رو میخونم، از لحاظ فکری متزلزل میشم. چرا کسی در مسجد و کانون و پایگاه بسیج ما بمب نمیگذارد؟؟؟ آیا این آسودگی و بی تنشی اقتضای کار فرهنگی است؟؟؟ یا دستگاه‌های امنیتی کارشان ۲۰ است و همه بمب‌ها را خنثی میکنند؟ یا ما کار فرهنگی بلد نیستیم؟؟ کار فرهنگی واقعا لوس بازی و شو و نمایش است؟ یا ما بلد نیستیم؟ آیا هنوز هم کار فرهنگی یعنی تشکیل گروه سرود در مساجد و مجموعه‌ها مثل دهه ۶۰ و ۷۰؟؟؟ و روزنامه دیواری زدن و کارهای این شکلی؟؟؟ آیا کار فرهنگی که محدود به بزرگداشت هفته بسیج و برگزاری مراسم شهادت و ولادت بشه، شهادت رو روزی ما میکنه؟ نمیدونم فقط میدونم از سرودهای بسیار تکنیکی و تکخوان‌های خوش صدای استودیویی اصلا بوی خون به مشامم نمیرسه. همینطور از گزارش تصویری مجموعه‌ها و کانون‌های فرهنگی دیگر... از اینکه بچه‌ها را اردو برده‌اند و سالن فوتبال گرفته‌اند و کلاس تقویتی گذاشته‌اند... این انبوه کاری بوی مخدر میدهد کار فرهنگی‌ شیک و باکلاسی که عذاب وجدان و نفس لوامه‌ی بچه حزب اللهی‌ها را بی حس میکند که آره ما هم داریم جهاد میکنیم. یک کیف سامسونت هم دستمان میگیریم و کتاب زیر بغل، پز این ژست زشت را میدهیم. با کمی شعار و بیوگرافی ادبی زیبا و پروفایل آقا و امام طعم این خونابه را بهتر میکنیم! و چه خوب بلدیم تزئین کردن را... نوش جانمان...
السلام علیک یا صاحب الزمان💔 🤲 دعای ندبه ویژه نونهالان و نوجوانان ⏰ جمعه‌ها ساعت ۷:۳۰ مکان: کانون ابوذر با حضور 💯🔥 🆔 @patogh_abozar
پاتوق
السلام علیک یا صاحب الزمان💔 🤲 دعای ندبه ویژه نونهالان و نوجوانان ⏰ جمعه‌ها ساعت ۷:۳۰ مکان: کانون
پیشنهاد به معلمان و مربیان اگه با نوجوان سر و کار دارید پیشنهاد میکنم آثار و مطالب استاد نجاتی رو دنبال کنید. کتاب‌ ، ، ، و... از آثار مکتوب ایشان است. مدتی هم داخل تلگرام کانالی داشتند به اسم تمار که بسیار قابل استفاده بود‌. هنوز آرشیو محتوای کانال ایشون موجوده. سبک و نگاه متفاوت و تجربه محوری به فرهنگ و تربیت دارند👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوتبال آوردم براتون از نوع کِشیش✝😄 خودتون با کمترین امکانات میتونید این بازی رو درست کنید✂️ 🆔 @patogh_abozar
این فوتبال کشی رو امیرمحمد توکلی، یکی از بچه‌های پاتوق درست کرده😍👏 فوتبالیاش دوشنبه بیان ببینم چند مرده حلاجین⚽️🏆
یکی از ۶۰ نفری بود که توی کل خراسان بزرگ برای دبیرستان نمونه دولتی برگزیده شده بودند. اما انگار رضا به این دلخوش نبود. میخواست برود جبهه. علی‌اصغر، عموی ۱۶ ساله‌اش که شهید شد و بعد از ۹ ماه مفقود الاثر شدن برگشت، دیگر رضا تاب ماندن نداشت. پدر رضایت نمیداد. حربه‌ی « مدرسه خودش سنگر است و دانش‌آموزی یک نوع جنگ» هم کارساز نبود. مگر میشد بچه و جوان و پیربه فرمان امام توی جبهه‌ها مسابقه تعالی بدهند و رضا بنشیند نگاه کند؟ آن همه نماز اول وقت خواندن‌ها و آن همه فوتبال و والیبال زدن‌ها اگر الان نمیخواست به کارش بیاید پس کی میخواست بیاید؟ همین شد که با آن همه هوش و آمادگی علمی، اضطراب جا ماندن از جبهه، دوتا تجدیدی توی کارنامه سال اولش گذاشت. سه ماه تعطیلی را دیگر حاضر نبود از دست بدهد. حتی وعده پدر هم فایده نداشت که میگفت دو ماه دیگر با هم میرویم. بالاخره رضایت را گرفت. بجنورد که آموزش دید، آنقدر قوی شده بود که دیگر کشتی گرفتنش با پدر نتیجه مساوی نمیداد. رفت جبهه‌های غرب. آرپی‌جی زن پدافند شد. هنوز یک ماه نگذشته بود که به آرزویش رسید. با دوستش داشتند سنگرشان را محکم میکردند که خمپاره دشمن پیداشان کرد. رضا عطارد، هنوز ۱۶ سالش را تمام نکرده بود که روی زمین سردشت سر گذاشت. حدود سه هفته مانده به اول مهر، ۷ شهریور ۶۶ دوباره برگزیده شد. جسمش را سپرد به قطعه شهدای خواجه ربیع، و روحش را به خدا، و راهش را به بچه‌هایی که باید سنگرهای بعدی را محکم میکردند... "میری" 🆔 @patogh_abozar
پاتوق در فصل پاییز دوشنبه‌ها ساعت 18 برگزار می‌شود
همه مشغول بازی بودن بجز...
بجز سِد احسان که باز داشت مشق مینوشت...😄 خوش بحال مامان و باباش کسی که تو پاتوق مشق بنویسه مثل گربه‌ایه که بین یک عالمه جوجه مرغ خوشمزه، نون پنیر بخوره😁😜
در گذشته‌های خیلی دور، اون زمان که پاتوق تازه راه افتاده بود، بچه‌ها بعد از نماز 45 دقیقه درس میخوندن و مشق مینوشتن و یک ساعت هم بازی میکردن. نظرتون چیه دوباره تایم مطالعه به پاتوق اضافه بشه؟؟؟
نماز جماعت به امامت مرد عنکبوتی! تلفیق دین و مدرنیته (:
هر از گاهی شب‌ها یه سر به پارک ملت و کوهسنگی بزنید. با مترو هم سر بزنید. وضعیت حجاب به کنار؛ پوشش‌های عجیب و غریب جوانان خیلی درد آور است. همین دیشب داخل مترو چندتا جوان نوزده بیست ساله دیدم که داخل گوش‌ها و بین پره‌های بینی حلقه‌های ریز طلایی انداخته بودند و موهاشان را شبیه به گروه‌های موسیقی کره‌ای تزیین کرده بودند. دیگر به این تیپ‌های عجیب و غریب عادت کردیم و عادت کردن یعنی عادی شدن. به قدری عادی شده که اگر با پیراهن ساده یا چادر وارد این فضاها شوی چپ چپ نگاهت میکنند و ازت فاصله میگیرند. تیپ عادی ما غیرعادی شده و پوشش ناهنجار آنها، هنجار! مرز حیا و انسانیت، لحظه به لحظه درحال جابجا شدن است. رفتارهای زننده دختر و پسر در فضای عمومی روز به روز هالیوودی‌تر از هالیوود می‌شود... این عفونت فرهنگی به بافت‌های مذهبی‌تر و پایین شهر هم سرایت کرده. تیپ‌‌های لَش و اسپورت‌های عجیب... کافی است سری به مدارس بزنید. گروه‌های مافیایی، الکل و مواد مخدر، خشونت، دزدی، تخریب، پرخاشگری، موسیقی، فیلم، تتو، افسردگی، انحرافات اخلاقی و روابط نامشروع از شایع‌ترین مواردی است که روز به روز بیشتر میشود و به سنین ۱۲ و ۱۳ سال هم رسیده است. آیا جامعه‌ای که نوجوانانش چنین باشند، سالم است؟؟؟ چه آینده‌ای در انتظار ماست؟ برای این مسمومیت فرهنگی چه باید کرد؟ یقه چه کسی را باید بگیریم؟ یقه فروشندگان را؟ یقه مافیای اقتصادی را که از توسعه فرهنگ ناپاک مدرن کاسبی میکنند و برای خودشان جیب‌ها دوخته‌اند؟ یا یقه آموزش و پرورش را؟ یا وزارت ارشاد را؟ یا حوزه‌های علمیه را؟ با چه کسی باید دست به یقه شد؟ چه بد که این غرولندها تکراری شده مد شده دیگر نوشتن و خواندن این حرف‌ها، کسی را به درد نمی‌آورد حرکتی ایجاد نمیکند و ما دیوانگان انگشت نما، همچنان چراغ به دست، میگردیم بر گرد شهر... 🆔 @patogh_abozar
سلام بچه‌ها من که میدونم تا دیر وقت بیدارید😄 ولی جون هرکی دوست دارید یک امشبو زودتر بخوابید فردا باز خواب نمونید🥱 قرار هفتگی ما جمعه‌ها ساعت ۷:۳۰ صبح کانون ابوذر لباس گرمم یادتون نره🧣 شب خوش👋 🆔 @patogh_abozar
این خاصیت قلب است؛ تنگ شدن! دل‌ها تنگ می‌شوند تنگ مادر، پدر، رفیق، خدا، امام(ع)، ... اما هر گلی بویی دارد و هر دلتنگی رنگی! شهدا خیلی عجیبند نه با ما نسبت خونی دارند نه مانند امام بر ما ولایت دارند و نه مانند دوست و رفیق، زیست مشترک... اما دل‌هامان برایشان تنگ می‌شود؛ تنگ کسانی که حتی یکبار هم از نزدیک ندیدیمشان... با آنها صحبت نکردیم، نخندیدیم، گریه نکردیم... اما دوستشان داریم؛ میخواهیم ساعت‌ها بر سر مزارشان بنشینیم و سفره دل باز کنیم... با شهدا زندگی میکنیم قرار میگذاریم حاجت میگیریم گله میکنیم و شب‌ها نه از خستگی، که به امید دیدارشان به خواب میرویم... و چه زیبا گفت صائب انگشت به لب مانده‌ام از قاعده عشق ما يار نديده، تبِ معشوق كشيديم💔 🆔 @patogh_abozar
و باز هم دوشنبه...
نمایی از پاتوق امشب📸