eitaa logo
پاتوق اندیشه
235 دنبال‌کننده
328 عکس
948 ویدیو
21 فایل
🔴در این کانال مباحث اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و مشاوره بارگذاری خواهد شد. 🔻میتوانید سوالاتتان را به آیدی زیر ارسال کنید. ارتباط با مدیر کانال: @farghelit29
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسش :آیا بر اساس نامه ی شماره 6 نهج البلاغه،خلافت سه خلیفه مشروعیت پیدا نمی‌کند؟🤔 نامه‌ حضرت علی(ع) به معاویه(نامه شماره 6):این مردمى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه با من بیعت کردند.پس آن‌را که حاضر است، نرسد که دیگرى را اختیار کند و آن‌را که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفته‌اند نپذیرد. شورا از آن مهاجران و انصار است.اگر آنان بر مردى هم رأى شدند و او را امام خواندند، کارشان براى خشنودى خدا بوده است، و اگر کسى از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتى نهاد باید او را به جمعى که از آن بیرون شده است باز آورند. اگر سر بر تافت با او پیکار کنند؛ زیرا راهى را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و خدا نیز در گردن او کند، گناه آنچه را خود متولى آن شده است ". ✍️پاسخ : این روایت گذشته از بحث سندی و معتبر بودن، باید از نظر مفاد و محتوا هم بررسی شود. 1️⃣توضیح و تفسیر بخش های این روایت: 🌱این روایت دارای بخش های مختلفی است. بخش های اولیه این نامه؛ مانند این جملات(این مردمى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه با من بیعت کردند. پس آن را که حاضر است،نرسد که دیگرى را اختیار کند و آن را که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفته اند نپذیرد.) ☀️ در مورد این فراز باید گفت این قسمت در مجادله با معاویه نوشته شده است؛ در زمانی که حدود 25 سال از غصب حق خلافت امیر المومنین گذشته و تفکر اشتباه انتخاب خلیفه، در اذهان مسلمانان، مخصوصا تازه مسلمانان شام که کاملا تحت تاثیر تبلیغات معاویه قرار داشتند رسوخ کرده بود. مشخص است که در چنین موقعیتی که تمام اطرافیان معاویه حقانیت خلفای گذشته را به دلیل انتخاب شدن از طرف مسلمانان مسلم گرفته بودند و تمام نظرهای سیاسی و دینی خود را بر این اساس بیان می کردند، استدلال بر روی اشتباه بودن این مبنا بی فایده است. مخصوصا در جایی که ظاهراً حضرت علی (ع) در این نامه قصد دارد به طور خلاصه معاویه را ملزم به تبعیت از خود کند.با توجه به این موارد حضرت مجبور بودند بنابر اعتقاد معاویه با او بحث کند و استدلال های نامه همه طبق اعتقاد معاویه و اطرافیان او چیده شده است.[1] 🔻اما بخش دیگر روایت که فرمود: شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردى هم رأى شدند و او را امام خواندند، کارشان براى خشنودى خدا بوده است،و اگر کسى از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتى نهاد باید او را به جمعى که از آن بیرون شده است باز آورند.اگر سر بر تافت با او پیکار کنند؛ زیرا راهى را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و خدا نیز در گردن او کند، گناه آنچه را خود متولى آن شده است " ☀️ در این فراز منظور حضرت این است که با توجه به این که در بین مهاجرین و انصار قطعا امام معصوم نیز حضور دارد اتفاق آنان بر کسی نشان دهنده وجود معصوم در بین اتفاق کننده ها است و در نتیجه این انتخاب الاهی می باشد وواضح است که اتفاق تمام مهاجرین و انصار که رضایت امام را نیز در بر داشته باشد بعد از وفات پیامبر(ص) جز در مورد خود آن حضرت در مورد دیگری واقع نشد.بنابراین ظاهراً حضرت در اینجا توریه کرده اند و به صورتی مطلب را بیان کرده اند که با عقاید مخالفین نیز موافق به نظر برسد. پس استدلالات این نامه با عقاید حق منافاتی ندارد.[2] 2️⃣ سنجش مفاد ظاهری این روایت با آیات وروایات دیگر ☀️اگر کسی این توضیحات را نپذیرفت و اصرار بر معنای ابتدایی این روایت داشت که خلافت خلفا برحق بوده است باید گفت،اگر یک روایت حتی از نظر سند و دلالت قطعی باشد ولی مخالف با آیات وروایات متعدد و قطعی باشد حجیت ندارد و قابل استناد نیست.و روشن است این روایت بر اساس معنای ابتدایی آن مخالف با آیات و روایات فراوانی است که خلافت و جانشینی پس از پیامبر(ص)را منحصر در وجود امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) وفرزندان معصوم ایشان می داند. 3️⃣ علاوه بر آن لازم است به نکته مهمی اشاره شود:همان طور که بعضی از آیات قرآن بعضی دیگر را تفسیر می کند همین طور بعضی از روایات خصوصا سخنان امیر المؤمنین بعضی دیگر را توضیح می دهد از آنجایی که در نهج البلاغه ودر خطبه شقشقیة می بینیم که آن حضرت تأکید زیادی بر حقانیت خودشان نمودند [3] ⚡و در جای دیگر میفرمایند:به خدا سوگند،پس از رحلت رسول(ص)تا امروز پیوسته حقّ مرا از من باز داشته‏اند،و دیگرى را بر من مقدّم داشته‏اند.[4] از این ها به روشنی مقصود امام (ع) از نامه شان به معاویه معلوم می شود. 📚 منابع : [1].الشبر،سید عبد الله،نخبة الشرحین، ص:1471/خوئی،حبیب الله،منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة،ج 17 ص 203 [2] حسینی شیرازی،سید محمد،توضیح نهج البلاغه،ج3_4،ص436 [3]نهج البلاغه،خطبه3 [4]نهج البلاغه،خطبه6 کانال تخصصی «پاتوق اندیشه» @patoghandisheh99 ✉️🖋️✉️🖋️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️ ⚪ پرسش : میگن یه روز رضا شاه رفته بوده حرم عبدالعظیم برای زیارت یهو میبینه صدای هیاهو بلند شده میگه چه خبره. بهش میگن یه کورمادرزاد شفا پیدا کرده. دستور میده طرف رو بیارن. وقتی مرد رو میارن رضاشا بهش میگه تو کورمادرزاد بودی مرد جواب میده بله من کورمادرزاد بودم از ته دل از حضرت خواستم اونم من و شفا داد الان میبینم. رضاشاه میگه این شالی که من به به کمرم بستم چه رنگیه؟ مرد جواب میده سبزه . رضاشاه فریاد میزنه 100ضربه شلاق به این پدرسوخته متقلب بزنید. مامور کناریش میگه قربان اینکه رنگ رو درست گفت. رضاشاه میگه بخاطر همینم میگم که شلاق بزنید چون کسی که کورمادرزاد بوده چطور رنگها رو تشخیص میده که این الان داره تشخیص میده. رضاشاه بدبخت 70سال پیش میخواست یاد بده که نذارین به نام دین روتون سوار بشن و ازتون استفاده کنند و ... اما نفهمیدیم... اینجا ایران است... ملتی طلسم شده ! مغز بر باد رفته، که تا کربلا پای پیاده راه می روند. اما از روی پل عابر پیاده رد نمی شوند. ✍️ پاسخ: 1⃣ همانطور که از متن داستان هم پیداست با عبارت « میگن » شروع شده یعنی منبع ندارد و داستان کاملا ساختگی است. (همچون موارد مشابه دیگر) نویسنده چنان گیج بوده که نمی دانسته رضاشاه اصلاٌ شال به کمر نمی بسته!😁 2⃣ در دین ستیزی رضاشاه و منافقانه عمل کردن او شکی نیست . اما رضاشاه نه با خرافات مبارزه می کرد نه دلسوز مردم بود . زیرا قبل از به قدرت رسیدن در نمایشی مذهبی در مراسم عزاداری ماه محرم شرکت می کرد و پیشاپیش دسته‌های سینه‌زنی با پای برهنه در حالیکه کاهگل بر سر ریخته بود، عزاداری می کرد. او در مراسم شام غریبانِ دسته قزاق‌ها با بازوبند مشکی، سری برهنه و شمعی در دست به نوحه سرایی شرکت می کرد. اما بعد از به قدرت رسیدن در مبارزه با اسلام تا جایی رفت که عزاداری سیدالشهدا را ممنوع کرد، چادر از سر زنان برداشت و روحانیون را تا آخرین توان سرکوب کرد. http://yon.ir/yzvL 3⃣ نویسنده متن میگوید رضاخان 70 سال پیش میخواهد بگوید اجازه ندهید با "تظاهر به دینداری" شما را بفریبند. حرف درستی است (اگرچه با دروغ و شایعه پردازی خود گناه دیگری مرتکب شده) و اما مسئله آن است که عوامفریبی خود رضاخان مشهور خاص و عام است. چه کسی چکمه به گردن وارد حرم امام رضا میشد تا خود را کمربسته امام رضا معرفی کند و در دورانی که فقر و مرگ بیداد میکرد، از عواطف دینی مردم سوء استفاده کرد، اما بعد از به قدرت رسیدن نه تنها به زیارت نرفت بلکه باهمان چکمه ها اما این بار در پا وارد حرم خواهر همان امام رضا شد فقط به قصد بی حرمتی,😞 آیا این استفاده ابزاری از دین نبود؟ http://yon.ir/b5zG 4⃣ متاسفانه برخی عامدانه تلاش میکنند دین را با خرافات یکسان قلمداد کنند. حال آنکه👈 دین برای مقابله با خرافات و موهومات و سواستفاده طواغیت و ستمگران از مردم، آمده. به طور خاص دین اسلام، که عقلانیت و منطق، از ارکان اساسی آن به شمار می رود. رضاشاه بدبخت و اسلاف بدبخت او هم بهتر است بجای اینکه چیزی به ما یاد دهند، خود می آموختند که هیچ گاه نمی توانند هویت دینی مردم ایران را از آنها بگیرند. اما دریغا که یاد نگرفتند و مردم آنها را از خود راندند و حکومتی را خود "انتخاب" کردند. نه اینکه برایشان انتخاب کنند. 5⃣ نویسنده متن، چنان از مراسم معنوی پیاده روی_اربعین، عصبی و عاجز 😖 است که چاره ای جز توهین و نسبتهای دروغ به شرکت کنندگان آن نیافته. با کنایه میگوید آن متدیننینی که تا کربلا پیاده میروند از پل عابر عبور نمیکنند. 😳 از کجا معلوم امثال خود نویسنده این متن و همان متوهم هایی که خود را از نسل کوروش می خوانند، از پل عبور نمی کنند؟! 😐 تجربه نشان می دهد افراد مذهبی، قانونمدارترند و به هنجارهای اجتماعی پایبندی بیشتری دارند. و اکثریت افراد غیرمذهبی، بی قیدتر. 🔻در پیاده روی کربلای حسین(ع)، لذتی هست که کوردلان مادی نگر، آسمانی بودنش را نمی فهمند. همانها که همه جا پا روی حق الناس میگذارند، کجا می توانند حال کربلائیان را بفهمند. 🗯️ما تابع رهبر و امامی هستیم که وقتی در فرانسه بودند، روزی همراهانشان گوسفندی 🐏 را در خانه ذبح کردند، اما امام از گوشت آن نخورد ، فرمود چرا درمنزل ذبح کردید? گفتند خواستیم یقین پیداکنیم ذبح شرعی بوده، اما امام فرمودند طبق قانون فرانسه ذبح درمنزل خلاف مقررات است، و من فعلادر این کشورم و بایدتابع قانون اینجا عمل کنم. http://yon.ir/4vEb کانال تخصصی «پاتوق اندیشه» @patoghandisheh99 ☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️🦋 با سلام و عرض ارادت خدمت همراهان خوب، ارزشمند و نازنین کانال پاتوق اندیشه 🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️ امیدوارم هر کجا که هستید دل آرام باشید🌱🌱🌱 دوستان، سوالاتی رو که به شخصی بنده میفرستید، گاها چند ساعت و حتی چند روز باز نمیشه. این به خاطر بی توجهی نیست، بلکه ما در گروههای مختلفی پاسخگوییم و مسلما تعداد سوالات هم زیاده. به همین سبب ممکنه صفحه ی شما عزیزان رو باز کنیم و بعد پاسخگویی رو فراموش کنیم. برای همین صفحه رو باز نمیکنیم تا نوبت پاسخگویی به اون شخص برسه بنابراین لطف کنید، منتظر بمونید تا نوبت پاسخگویی به سوال شما برسه😊😊 از اینکه کنار ما هستید، خدا رو شاکریم و برای همه ی شما بهترین ها رو آرزومندیم🌹🌹🌹 🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از زهرا
سلام وعرض ادب خانم خلیلی جان لطفا راهنماییم کنید . می‌پرسند بدون استدلال از قرآن وروایات اثبات کنید که خدا یکی است. واینکه خدا چطور به وجود اومده؟ ممنون میشم پاسخ بدید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️⚡☀️ 🟡 پرسش : بدون استدلال از قرآن وروایات اثبات کنید که خدا یکی است. واینکه خدا چطور به وجود اومده؟ ✍️ پاسخ : خالق و آفریدگار این عالم خدای یگانه است و امکان ندارد غیر او خدایی وجود داشته باشد. او دارای وجودی محض و بینهایت است و لازمه این دو ویژگی یگانگی اوست. از این رو حتی اگر هم جهان های دیگری نیز وجود داشته باشد باز خالق آنها خدایی یگانه خواهد بود. در باب اثبات یگانگى خداوند، بحث برسر این است که اصلاً وجود دو خدا ذاتا ممکن است یا محال؟ در این باره ادله فراوانى نقل شده است، از جمله درکتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۵»، شهید مطهرى، ۵ برهان به استحاله وجود دو خدا ذکر نموده اند که یکى ازآنها نیز به دو برهان مستقل تقسیم مى شود. ⚪این براهین عبارت است از: 👇👇 ۱- برهان رابطه وحدت عالم و یگانگى مبدأ آن ۲- برهان عدم تناهى ۳- برهان صرافت وجود ۴- برهان تمانع ۵- برهان فرجه ۶- برهان نبوت که برای آگاهی از آن می توانید به کتاب مذکور رجوع نمایید 🗯️ تحلیل و تشریح برخی از این دلایل ⬇️⬇️ ☀️برهان عدم تناهی فهم این برهان ،نیازمند توجّه به دو مقدمه است: 1️⃣ وجود هر معلولى،وابسته به علت خویش مى باشد؛به عبارت دیگر بنابر اصل علیّت - که در جاى خود مستدل و مبرهن گشته - هر معلولى وجود خودش را- با همه شؤون و متعلقاتش- از علّت هستى بخش خویش، دریافت مى دارد و اگر احتیاج به شروط و معدّاتى هم داشته باشد،مى بایست وجود آنها هم مستند به علّت هستى بخش خودش باشد. بنابراین اگر دو، یا چند علت هستى بخش، در عرض هم فرض شوند،معلول هر یک از آنها،وابسته به علّت خودش مى باشد و هیچ گونه وابستگى به علت دیگر یا معلول هاى آن، نخواهد داشت.و بدین ترتیب، ارتباط و وابستگى میان معلول هاى آنها، به وجود نخواهد آمد. 2️⃣نظام این جهانِ مشهود، نظام واحدى است که در آن، پدیده هاى هم زمان و ناهم زمان، با یکدیگر ارتباط و وابستگى دارند. امّا ارتباط پدیده هاى هم زمان، همان تأثیر و تأثراتِ علّى و معلولى گوناگون، در میان آنها است که موجب تغییرات و دگرگونى هایى در آنها مى شود و به هیچ وجه، قابل انکار نیست. امّا ارتباط میان پدیده هاى گذشته، حال و آینده، به این صورت است که پدیده هاى «گذشته»، زمینه پیدایش پدیده هاى «کنونى» را فراهم کرده اند و پدیده هاى «کنونى» نیز به نوبه خود، زمینه پیدایش پدیده هاى «آینده» را فراهم مى سازند. اگر روابط علّى و اعدادى،از میان پدیده هاى جهان برداشته شود،جهانى باقى نخواهد ماند و هیچ پدیده دیگرى هم، به وجود نخواهد آمد. چنان که اگر ارتباط وجود انسان با هوا،نور،آب و مواد غذایى بریده شود، دیگر نمى تواند به وجود خود ادامه دهد و زمینه پیدایش انسان دیگر یا پدیده دیگرى را فراهم سازد. 🌱با ضمیمه این دو مقدمه،مى توان نتیجه گرفت که نظام این جهان - که شامل مجموعه پدیده هاى بى شمار گذشته، حال و آینده است - آفریده یک آفریدگار مى باشد و تحت تدبیر حکیمانه او اداره مى شود؛ زیرا، اگر یک یا چند آفریدگار دیگرى مى بود،ارتباطى میان آفریدگان به وجود نمى آمد و نظام واحدى بر آنها حاکم نمى شد؛ بلکه هر آفریده اى از طرف آفریدگار خودش، به وجود مى آمد و به کمک دیگر آفریدگان همان آفریدگار،پرورش مى یافت. در نتیجه، نظام هاى متعدد و مستقلى، به وجود مى آمد و ارتباط و پیوندى میان آنها برقرار نمى شد.در صورتى که نظام موجود در جهان، نظام واحد همبسته اى است و پیوند میان پدیده هاى آن، مشهود است. (مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش فلسفه، ج ۲، ص ۳۵۹ و۳۶۰) براى اطلاع بیشتر به: طباطبایى،سیدمحمدحسین،اصول فلسفه و روش رئالیسم،ج ۵، صص ۱۱۱ – ۱۲۳)مراجعه بفرمایید. 🗯️فرض این که جهان ،دو یا چند خدا باشد از چند حال بیرون نیست : الف) هر یک از پدیده های جهان مخلوق و معلول همه آن ها فرض می شوند ب)هر دسته از آن ها معلول یکی از خدایان مفروض ، به حساب می آیند ج) همگی آفریده یک خدا شمرده شده و خدایان دیگر به عنوان مدبر و کارگردان جهان، فرض می شوند. ( ادامه در پست بعدی 🔻🔻🔺🔺)
( ادامه پست قبل 🔺🔺🔻🔻) 🗯️اما فرض این که هر پدیده ای دارای چندآفریننده باشد محال است زیرا معنای این که دو یا چند آفریننده ( = علت هستی بخش ) موجودی را بیافرینند این است که هر کدام از آن ها وجودی را افاضه کنندو در نتیجه ، چند وجود پدید می آید در صورتی که هر موجودی فقط یک وجوددارد و گرنه موجود واحدی نخواهد بود . اما فرض این که هر یک از آن هاآفریننده یک مخلوق یا مجموعه خاصی از مخلوقات باشند لازمه اش این است که دو مخلوق قایم به آفریننده خودش باشد و نیازی به موجود دیگری نداشته باشد مگر نیازی که در نهایت به آفریننده اش منتهی شود و چنین نیازی تنها به آفریدگان همان آفریننده خواهد بود .به دیگر سخن : لازمه فرض چند خدا برای جهان وجود نظام های متعدد و معزل از یکدیگر است . 🦋در صورتی که جهان ، نظام واحدی دارد و هم پدیده های هم زمان ، با یکدیگر مرتبط ا ند و بر یکدیگر اثرمی گذارند و به یکدیگر نیاز دارند و هم میان پدیده های گذشته با پدیده های فعلی و میان پدیده های فعلی با پدیده های آینده ، ارتباط برقرار است و در پدیده قبلی زمینه پیدایش پدیده بعدی را فراهم می کنند .پس چنین جهانی که دارای اجزا هم بسته و مرتبط می باشد و نظام واحدی بر آن حکم فرماست نمی تواند معلول چند علت هستی بخش باشد .و اگر فرض شود که آفریننده همه آفریدگان یکی است و دیگران عهده دار اداره و تدبیر جهان می باشند چنین فرضی هم صحیح نخواهد بود، زیرا هر معلولی با تمام شیون هستیش قایم به علت هستی بخش می باشد و هیچ موجود مستقل دیگری راهی برای تصرف در آن نداردمگر تاثیر و تاثراتی که میان معلولات یک علت ، حاصل می شود و همگی درحیطه قدرت و سیطره فاعل هستی بخش ، قرار دارد و با اذان تکوینی او انجام می گیرد .و در این صورت ، هیچکدام از آن ها در حقیقت «رب» نخواهد بود زیرامعنای حقیقی رب این است که تصرف استقلالی در مربوب خود انجام دهد وفرض این است که این گونه تصرفات و تاثیرات ، استقلالی نیست بلکه همگی آنها در شعاع ربوبیت آفریننده و با نیرویی که او می دهد، انجام می گیرد، ( آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی ،ج اول ، ص ۱۵۷ - ۱۵۸ ) 🕊️یگانگی واجب الوجود بدین معناست که او واحد است و شریکی ندارد. او وجود محض است و در واقع او خود «وجود» است و صفات او نیز در واقع همان وجود ذات اویند. هر انچه را به عنوان غیر او تصور کنیم یا باید غیر وجود (یعنی عدم) باشد و یا معلول و اثر او باشد. 🖋️بنابراین نمی توان گفت در جهان دو واجب الوجود و دو خدا دارد چرا که لازمه دوتا بودن این است که ان ها با هم تفاوت داشته باشند. ما ان گاه می توانیم بگوئیم شئی «الف» غیر از شئی «ب» است که انها در ویژگی هایی با هم فرق داشته باشند اما اگر در تمام صفات و ویژگی ها حتی زمان و مکان یکی باشند، دو تا بودن معنا ندارد که دراین حال دو تا دیدن ما ناشی از انحراف ما خواهد بود. بنابراین اگر گفتیم که خدایی غیر از چنین خدایی درکارست او یا باید اثر و معلول این خدا باشد که در این حال دیگر خدا نخواهد بود و یا باید چیزی غیر از وجود -یعنی عدم- باشد که باز هم خدایی دیگر در کار نیست. چرا که او وجودی مطلق است، وجودی است نا محدود، نا متناهی، بی حد و حصر که با وجود او دیگر جایی برای غیر او باقی نمی ماند. حال بهتر است در مورد برهانی که در کتاب آموزش عقاید آقای مصباح ص ۱۲۹ آمده است بحث کنیم. ☀️در این برهان از قاعده خلف برای اثبات یگانگی خداوند استفاده شده است، بدین نحو که حالت های مختلف مساله را مورد بررسی قرار می دهیم تا درنهایت به نتیجه مطلوب برسیم. فرض کنید که خدای جهان واحد و یگانه نباشد بنابراین لااقل باید دو خدا درکار باشند. دراین صورت وضع عالم و مخلوقات ان در رابطه با ان دو خدا چند صورت دارد: 1️⃣ یا این که هر موجودی معلول و مخلوق هر دوی انهاست 2️⃣ و یا این که بعضی از انها معلول خدای دیگراند، 3️⃣ و یا این که آن دو با همکاری هم موجود است را آفریده اند 4️⃣و یا این که همگی آن ها را سک خدا آفریده است. اما فرض اول که هر چیزی معلول هر دو باشد غیر ممکن است. چرا که بحث علت و معلول دراین جا بحث وجود دهنده و وجود یابنده است، و یک شئی چون دارای یک وجود است، و دو وجود از هر دو دریافت کرده باشد. اما فرض دوم که برخی از موجودات مخلوق و معلول یک خدا و برخی دیگر معلول و مخلوق خدای باشند نیز غیر ممکن است. زیرا ان موجودات به دلیل وجود دهندگانش فرق می کند، وجودشان نیز به نحوی دیگر است و دارای وجودی اند متناسب با خدای خود، که دراین عالم درعرض تشکیل شود، در عالمی که قوانین و ویژگی های خاص خود را دارند. اما ما با وجدان خود در می یابیم که این گونه نیست بلکه انچه هست دنیای واحد با قوانین واحد است. وحدتی که یک وحدت واقعی و طبیعی است. اما فرض سوم که دو خدا با همکاری هم عالم را خلق کرده باشند نیز غیر ممکن و باطل است، ( ادامه در پست بعدی 🔻🔻🔺🔺)
( ادامه پست قبل🔻🔻🔺🔺) چرا که در این صورت هر یک از آن خدایان به خدای دیگر محتاج است و خدایی هم چون بندگانش محتاج باشد دیگر واجب الوجود نیست، بلکه در صفت خلق کردن ممکن الوجود خواهد بود. و این با فرض ما که او واجب الوجود است یعنی هیچ جهت امکانی در او راه ندارد در تضاد و تعارض است. حال با رد این حالت ها تنها، تنها قسم باقی مانده و قابل قبول این است که این عالم و هر چه در ان است و نیز هر چه را ما به عنوان خدا تا به حال فرض کردیم همگی مخلوق و معلول یک خدا هستند. و این یعنی یگانگی خداوند و واجب الوجود. ☀️تقریری دیگر👇 اگر دو خدای واجب الوجود فرض کنیم , لازم است بین آن دو تمایز باشد, زیرا اگر هیچ تمایزی میان آن دو نباشد, دوئیت صدق نمی کند. در این صورت با دو احتمال مواجهیم : احتمال اول آن است که یکی از دو خدای مفروض کامل مطلق و نامحدود و واجد همه کمالات و دیگری فاقد برخی از کمالات باشد. در این صورت معلوم است که خدای حقیقی همان اولی است و دومی به دلیل نقص و محدودیت نمی تواند خدا باشد. پس این احتمال به توحید می انجامد. احتمال دوم آن است که هر یک از دو خدای مفروض دارای کمالی باشد که دیگری فاقد آن است نتیجه این احتمال این است که هیچ یک از آنها خدا نباشد. برهان صرف الوجود این برهان از چهار قسمت تشکیل شده است: ۱. خداوند متعال داراى تمام کمالات است؛ زیرا وجود محض و واقعیت محض است. ۲. وجود محض با عدم همراه نیست و نمى سازد. ۳. وجود محض تمام وجود و کل وجود را شامل مى شود؛ زیرا منظور از وجود محض (یا صرف الوجود)؛ یعنى، موجودى که هیچ گونه عدمى در آن راه ندارد. پس او وجودى است که هیچ حاشیه و کناره اى ندارد و به اصطلاح از کران تا کران وجود را شامل مى شود. ۴. چنین موجودى نمى توان متعدد باشد؛ زیرا اگر متعدد باشد، حتما محدود خواهد بود و اگر محدود باشد وجودى خواهد بود که همراه عدم است و وجود محض نیست، (اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۵، ص ۱۵۲). به عبارت دیگر: اگر واجب الوجود متعدد باشد: اولاً هر واجب الوجودى، به حدود و حاشیه واجب الوجود دیگر محدود شده است؛ ثانیا هر واجب الوجود، از وجود دیگرى خالى است. پس وجود صرف و محض و ناب نیست؛ زیرا این چند واجب الوجود، مفروض، در عرض هم و با هم مساوى اند. اگر آنها در طول هم بودند و با هم مساوى نبودند، آن که در مرحله بالا بود، تمام مراتب مراحل پایینى ها را داشت و فقط او واجب الوجود بود و آنها زیر مجموعه او بودند. اما در صورتى که دو یا چند واجب الوجود، در عرض هم و مساوى باشند، دو اشکال اساسى لازم مى آید:👇 1️⃣ آنها صرف نیستند و لا متناهى و بى حد و نامحدوداند. 2️⃣هر کدام از واجب الوجودها که محدوداند، نیازمند به وجودى هستند که تحدید کننده آنها باشد. بنابراین اگر وجودى صرف و ناب باشد، بى حد و نامحدود است و جایى براى غیر نمى گذارد و تا دوّمى فرض شود، (بدایة المعارف الالهیة، آیة الله خرازى، ج ۱، ص ۵۵). البته اگر به مفاد برهان فطرت توجه شود، روشن مى گردد که قلب آدمى، در توجه و ابراز نیاز به بى نیاز محض و بریدن از تمامى موجودات دیگر، فقط به یک موجود - که بى نیاز مطلق است - توجه دارد و همین دلیل بر توحید حق تعالى است. در قرآن نیز آیاتى در اثبات توحید آمده است، (آیات ۲۲ سوره انبیاء و ۲۹ سوره زمر) و مطالب آن تحت عنوان برهان تمانع، شناخته مى شود. براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: ۱. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۵، صص ۱۵۵ - ۱۵۳. ۲. تفسیر تسنیم، آیة الله جوادى آملى، ج ۱، صص ۴۲ - ۴۱. ۳. ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، آیة الله جوادى آملى، انتشارات الزهراء، صص ۱۵۶ - ۱۴۲. ۴. خدا را چگونه بشناسیم، آیة الله مکارم شیرازى. ۵. اموزش فلسفه، آقای مصباح، ج ۲ ۶. الهیات، محمد حسین فاضل تونی. 🦋براهین قرآنی اثبات یگانگی خداوند براهین قرآنی بسیاری هست که تفصیل آنهارا می توانید در کتب تفسیری ببینید : ۱.« اگر در آسمان و زمین جز «الله» خدایان دیگری بودند ، آسمان و زمین فاسد می شدند(نظم جهان به هم می خورد) ...»(انبیاء/۲۲) ۲.« و هر کسی معبود دیگری را با خدا می خواند بر آن برهانی ندارد».(مؤمنون/۱۱۷) یعنی اصل وجود خدا ثابت است بنابراین حداقل یک مصداق برای آن وجود دارد و هیچ برهان عقلی نمی توان بر وجود و یا امکان خدای دوم اقامه کرد. پس خدا یکیست. ۳. « آیا معبودی با خداست؟ بگو اگر راست می گویید برهان اقامه کنید»(نمل/۶۴) ۴. «یوسف(ع) گفت: «ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده خیر است یا خداوند یکتای غالب»(یوسف/۳۹) یعنی اگر چند خدا وجود داشته باشد یا یکی غالب است و بقیه مغلوب او هستند یا همه در قدرت با هم برابرند. در صورت اول آنکه غالب است خدا خواهد بود و بقیه خدا نیستند چون مغلوبیت با خدا بودن سازگار نیست ودر صورت دوم هیچ کدام از آنها خدا نیستند چون⬇️ ( ادامه در پست بعدی🔺🔺🔻🔻)