🕊•⸤#خداےخوبِابراھیم ⸣
.
سال اول جنگ بود. نشسته بودیم داخل سنگر. چند نفر از برادران ارتشی از کنار ما رد شدند. ابراهیم به یکی از آنها خیره شد و با خنده به ما گفت: سیبیل این گروهبان رو نکاه کن! لباش اصلا پیدا نیست. چطوری آب میخوره؟ یکدفعه مثل اینکه برق ابراهیم رو گرفته باشه از جا پرید و گفت: این چه حرفی بود که من زدم. چرا در کلامم دقت نکردم؟ بعد دوید به سمت گروهبان و گفت: برادر وایسا
گروهبان گفت: چیزی شده؟ ابراهیم سلام و احوالپرسی کرد و گفت: منظوری نداشتم، اما ناخودآگاه سیبیل شمارو که دیدم به رفقا گفتم: این بنده خدا چطوری آب میخوره؟ ما رو حلال کن. خیلی شرمنده ام. راستی اگه به خاطر سبیل هات اذیت میشی ما قیچی داریم میخوای کمکت کنم؟
گروهبان خندید و تشکر کرد و گفت: باشه، بهت زحمت میدم.
«ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز گروهی از شما گروه دیگری را مسخره نکنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند...»
سورھ حجرات آیھ۱۱
🕊•⸤#خداےخوبِابراھیم ⸣
همه چیز براے خدا . . .🌿!
یکی از ویژگیهای مهم ابراهیم این بود که هر کاری می کرد برای رضای خدا بود. ورزش و کشتی و حضور در جبهه و خدمت مردم و کار و ... همش برای خدا بود. خالصانه و مخفیانه فقط برای رضای خدا فعالیت میکرد و نمیخواست کسی بفهمد این کارها را انجام داده! مانند ابراهیم خلیل الله که می فرمود:
قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي
لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ۲٦۱
بگو: همانا نماز و طاعت و تمام اعمال من و حیات و ممات من همه برای خداست که پروردگار جهانیان است.
﴿ آیہ ۱٦۲ سورھ انعام ﴾
#خداےخوبِابراھیم 🌿'
یتیم نوازے . . .
نامش را فراموش کردم، اما پسری سیزده ساله بود که پدرش راننده بود و در یک سانحه از دنیا رفت.
ابراهیم خیلی مراقب این پسر بود. برایش خرج میکرد، او را باشگاه برد و وقتش را پر کرد. بعد متوجه شد که اینها مستاجر هستند و چند ماهی است اجاره منزلشان عقب افتاده...
روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا این همسایه روبرویی ما رو حفظ کنه. تموم اجاره های عقب افتاده را پرداخت کرد و به صاحبخانه ما گفته که از این به بعد اجاره ها را او پرداخت میکند.
او خوشحال بود و ابراهیم هم ساکت. اما من میدانستم که ابراهیم با همسایه صحبت کرده و هزینه ها را پرداخت کرده!!
«فَأمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ»
«و اما (به شکرانه این همه نعمت که خدا به تو داده) یتیم را خوار، و رانده و تحقیر مکن.»
سورھ ضحی،۹