🏜دوستِ خوبِ خدا
نویسنده؛#مسلم_ناصری
چاپ دوم | 64صفحه
🗿شهری بود به نام کِرِتی ،وسط شهر قصر نمرود بود
نمرود می ترسید چون خواب دیده بود ،یک پسر به دنیا می آید و بزرگمی شود و او را نابود میکند
نمرود تصمیم گرفت همه ی پسر بچه هارا از بین ببرد
در یکی از خانه ها زنی بود به نام تونا و همسری مهربان به نام تارخ داشت
آنها نوزادی در راه داشتند و نگران بودند ...
یکی از روزهاتونا احساس کرد که فرزندش میخواهد به دنیا بیایید با ترس از بین کوچه هایی که پر از سرباز بود گذشت و به طرف غار رفت
در غار فرزندش متولد شد و...
⛲️داستان خیلی زیبای تولد حضرت ابراهیم
از کودکی تا بزرگسالی به قلمی روان و دلنشین
سفارش کتاب:
@adminarak