با آرزوی قبولی طاعات و عبادات
فردا به منظور اعمال عبادی اعتکاف ساعت کاری فروشگاه انقلاب تا 14می باشد
#انقلاب
همراهان عزیز پاتوق،
فروشگاه #محلاتی روز جمعه از ساعت ۱۳ الی ۱۴:۳۰ تعطیل است.
اما بعدش نه تنها باز هستیم بلکه قراره بازی💛 سوپرجام ❤️رو هم دور هم تماشا کنیم.
پس از ساعت ۱۴:۳۰ منتظرتون هستیم.☺️
میدونستین میتونین کتابهای توی عکس رو کاملا رایگان از فروشگاه ما ببرین؟؟!🤭🤫
از قفسه #وقف_در_گردش پاتوق محلاتی چیزی شنیدین؟🧐
کتابایی که تو این قفسه هستن کاملا رایگانن!!🤯
میتونین اونارو با خودتون ببرین خونه و بخونین،
اماااااااا
دیگه نمیتونن به فروشگاه برگردن! بعد از اینکه کتاب رو مطالعه کردین میدین به دست یه نفر دیگه و میذارین کتاب به سفر و ماجراجویی خودش ادامه بده.😌📚
اینطوری کتابای خوب بارها و بارها خونده میشن.
شما هم میتونین نذر کتاب کنین. چطوری؟
بعد از خرید از فروشگاه به این قفسه کتاب اضافه کنین.😇
آیدی جهت سفارش👈 @patoqchi
به ما سر بزنید👇
🔸ایتا:
eitaa.com/patoghketabtehran
🔹بله:
ble.ir/patoghketabtehran
🌐تلگرام:
t.me/patoghketabetehran
May 11
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برف میبارید و ما آرام،
گاه تنها، گاه با هم، راه میرفتیم.
چه شكایت های غمگینی كه میكردیم،
یا حكایت های شیرینی كه میگفتیم.
هیچكس از ما نمی دانست
كز كدامین لحظه شب كرده بود این باد برف آغاز.
هم نمی دانست كاین راه خم اندر خم
بكجامان می كشاند باز.
برف میبارید و پیش از ما
دیگرانی همچو ما خشنود و ناخشنود،
زیر این كجبار خامشبار، از این راه
رفته بودند و نشان پای هایشان بود.
—اخوان—
امروز اینجارو پاتوق کن❄️
آیدی جهت سفارش👈 @patoqchi
به ما سر بزنید👇
🔸ایتا:
eitaa.com/patoghketabtehran
🔹بله:
ble.ir/patoghketabtehran
🌐تلگرام:
t.me/patoghketabetehran
برف که میاد آدم هوس خاطرهبازی میزنه به سرش. دلش میخواد شعر بخونه، نقل بگه. انگار کلمات مثل دونههای برف میان نوکزبانش و نگفته آب میشن.
هایکوکتاب بازیِ قدیمیِ کتابگردهاست.
اگه یادتون باشه سهتا عنوان کتاب یه هایکوی تازه میساختن با یه دنیا معما و معنا پشتش.
امروز که اولین برف سنگین این زمستانِ دیروقته بیاین کمی خاطرهبازی کنیم.
شما هم برای ما از کتابهاتون یه هایکو بسازین و بفرستین👈🏻 @patoqchi
بهترین هایکوکتاب از طرف پاتوق هدیه میگیره.🎁
اونایی که ذهنشون از کتابهای کتابخونهشون جلوتره بیان اینجا و از کتابای ما شعر بگن.☺️
#برف
#هایکوکتاب
به ما سر بزنید👇
🔸ایتا:
eitaa.com/patoghketabtehran
🔹بله:
ble.ir/patoghketabtehran
🌐تلگرام:
t.me/patoghketabetehran
سه شنبه ۲ بهمن ماه
کافه پاتوق از ساعت ۸ تا۱۳رزرو می باشد
آیدی جهت سفارش👈 @patoqchi
عضو شید، بیایید پیشمون👇
🔸ایتا:
eitaa.com/patoghketabtehran
🔹بله:
ble.ir/patoghketabtehran
🌐تلگرام:
t.me/patoghketabetehran
پاتوق کتاب | کافه
برف که میاد آدم هوس خاطرهبازی میزنه به سرش. دلش میخواد شعر بخونه، نقل بگه. انگار کلمات مثل دونهه
تا چهارشنبه تمدید شد.
ما اگهمیدونستیم انقدر صاحب ذوق اینجا داریم بیشتر از شعر میگفتیم.😌🌱
#از_تازه_ها_چه_خبر
☕️یک جرعه عربیکا برای هواخواههای ایرانی سید!☕️
《یادداشتهایم را در رسانهها منتشر میکنم؛ بعضیها میگویند آنجا چهکار میکنی؟ باید بپرسم پس کجا باشم؟ این جنگ ماست، جنگ روایتها؛ کسی که میتواند بنویسد و قلمش را زمین میگذارد مثل سربازی است که میتواند بجنگد و اسلحهاش را زمین میگذارد.》
—وحیدیامینپور، عربیکا—
"️عربیکا" جدیدترین اثر وحید یامینپور و سفرنامه روزهای غم و شادی لبنانه. میتونید همینحالا با مراجعه حضوری یا به صورت مجازی این کتاب رو از پاتوق تهیه کنید.
آیدی جهت سفارش👈🏻 @patoqchi
به ما سر بزنید👇🏻
🔸ایتا:
eitaa.com/patoghketabtehran
🔹بله:
ble.ir/patoghketabtehran
🌐تلگرام:
t.me/patoghketabetehran
بالاخره پس از چانهزنیهای متعدد موفق شدیم به یک اثر رضایت بدیم - هرچند دلمون میخواست بیشتر از یک کار انتخاب بشه. - و برنده مسابقه هفته پیش رو اعلام کنیم. این مشتری خوشذوق پاتوق چند هایکوکتاب برای ما فرستاده بودن که باوجود زیبایی معنای هر کدام این یکی به استانداردهای هایکوکتاب نزدیکتر بود.
از تمام پاتوقیهای خوشذوق و پیگیر ممنونیم. هایکوهای زیباتون رو خوندیم و لذت بردیم. اگر میشد به همه هدیه میدادیم.
حواستون به کانال ما باشه. باز هم از این برنامهها خواهیم داشت. :)
شازده را گرفتم توی بغلم و تندی از لبهٔ پشت بام کوچه را نگاه کردم. سمت راست کوچه خبری نبود، سرم را چرخاندم سمت چپ و تو نور نارنجیِ خورشید سه نفر را دیدم که داشتند تو انتهای کوچه میدویدند. اشک هایم امان نمیداد، با آستینم چشم هایم را پاک کردم و خوب نگاه کردم، کسی که وسط بود تقی قلنبه بود! صدایش پیچید توی گوشم : «تلافی می کنم، اشکت را در می آورم...»
بی رمق افتادم کف بام و شازده را به قلبم فشار دادم. گردن سفیدش خونی بود و یک وری افتاده بود رو کَت قهوه ایش، چشم هایش را بسته بود و قلبش تند تند میزد.
هق هق کردم و فریاد زدم شازده...
زمستان بی شازده داستان پسر نوجوانی به نام رضاست که در جریان انقلاب و مبارزات ِ منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی دچار تغییر و تحول میشود.
#رمان_نوجوان
آیدی جهت سفارش : @patoqchi
به ما سر بزنید 👇🏻
🔸 ایتا :
eitaa.com/patoghketabtehran
🔹 بله :
ble.ir/patoghketabtehran
🌐 تلگرام :
t.me/patoghketabetehran