امروز جوانی را دیدم که در میان دوستانش با افتخار تعریف می‌کرد: «فلان روز رفتم تو جمع معترضان و کلی زدیم شکستیم و یه بسیجی رو هم زدیم داغونش کردیم و...» این ویدیو👆حاج قاسم را برایشان پلی کردم و گفتم: «این که لگد به بخت و #عاقبت خودت و نسلت بزنی که افتخار نداره...» اما دلم آنجا نماند و رررفت به محرم سال 60 هجری قمری؛ وقتی برای گزارش اقداماتشان نزد ابن زیاد، از یکدیگر سبقت می‌گرفتند که: «آنقدر به حسین سنگ زدم که امانش را بریدم و از پا درآمد» «من بدن ابوالفضل را تکه تکه کردم، این هم علمش» «ما ده نفر تا توانستیم اسب بر بدن حسین راندیم» با افتخار...