#عاشقانه_های_شهدایے ❤️
🌷هروقت که از ماموریت میومد، به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد. منم دیگه به تلافی اون، قرار گذاشتم هر بار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم....
🌷یه بار که از ماموریتهای زیادش، خیلی ناراحت بودم، به من گفت: خانوم قول میدم جبران کنم، یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
روز پنجشنبه بود، من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره. میخواد یه کاری انجام بده...
صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمهسبزی گذاشته. آشپزیشم خوب بود.
گفت امروز تو اصلاً با غذا کاری نداشته باش. گفت: موقعی که میخوام سفره رو بچینم، میری تو اتاق نمیای، سفره که چیده شد شما بیا...
🌷 بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده. یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته #گل_رز گرفته...
✍️راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی 🌷
#ثامن
#ثامن_یزد
Https://eitaa.com/patoghyavaranvelaayat