eitaa logo
پاتوق مذهبی ها ✿.。*☆*
2.1هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
11.3هزار ویدیو
971 فایل
《مطالب کانال》👇 🌻قرآن _حدیث_سخنرانی-کلیپ های مذهبی و ختم قرآن و صلوات و... 🌻اخبار مهم ایران و جهان 🌻سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و ... + نکات مهم روز 🌸با ما 6 هیچ از همه جلو باش👌🌸 @Drpayamani ففِـرُّوا إلَــی اللهِ؛ پس به سوی خـدا فـرار کنیـد . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلـیپ_تصـــــویری 💽 🎥 آیا واقعاً #اجنه می توانند بر زندگی #انسان تأثیرگذار باشند؟ #عصر_ایمان #استاد_عباسی #شیطان_پرستی #حتما_ببینید👌 ⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅️ 🌹🔛 @patoqhe_mazhabiha
🔔 ▫️شیاطین دو گـــــروهند: از #اجـــــــــنه ڪه با ذڪـــــر: لاحـــــول و لا قـــــــوة الا بالله دور می شـــــوند. شياطين در لباس #انســان ڪه با ذڪر صلوات رانده می شوند. 📙بحــارالانوار ج ۹۲ ص ۱۳۶ 🌹🔛 @patoqhe_mazhabiha
ماجرای زعفر جنی در روز عاشورا زعفر، رئیس و بزرگ شیعیان جن و محب واقعی اهل بیت (ع) بود. او حاضر بود جانش را در راه اهل بیت (ع) فدا کند، ولی از اول، مسلمان زاده نبود، بلکه در ایام جوانی بدست حضرت علی (ع) مسلمان گردید. زعفر در بئر العلم بساط شادی گسترده و مجلس عروسی داشت، سلاطین جن و پری را دعوت کرده و بر سر تخت در کمال بهجت و سرور نشسته بود که ناگاه متوجه شد صدای گریه می آید. زعفر، صاحب گریه را خواست؛ شما چرا در هنگام سرور و شادی من گریه می کنید؟ گفتند: ای امیر! به طور اتفاقی، عبور ما به شط فرات که عرب آن را نینوا می خوانند، افتاد در آنجا مشاهده کردیم لشگری بی حد و بی عدد، آماده کشتار و مبارزه اند، به جهت اطلاع یابی و خبردار شدن نزدیک آن لشکر شدیم و دیدیم در میان معرکه و میدان، حسین بن علی (ع) پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرده، یکه و تنها ایستاده و بسیاری از یارانش کشته شده اند ای امیر! شنیدیم که اهل و عیال آن بزرگوار، میان خیمه ها صدا به العطش! العطش! بلند داشته اند و چون این واقعه را دیدیم فوری خودمان را به بئر العلم رسانیدیم تا تو را خبر کنیم زعفر تا این سخن را شنید، تاج شاهی را بر زمین زد، لباس دامادی خود را پاره نمود، طوایف جن را با سلاح های آتشین برداشت و از بئرالعلم به سوی کربلا حرکت کرد. وقتی به کربلا رسیدیم: امام با گوشه چشم به سوی من نگاه کرد، من لشگر خود را عقب گذاشته و خود را به حضور رساندم، رکاب بوسیدم و بر امام (ع) سلام نمودم، حضرت جواب سلام داد و فرمود: زعفر کجا بودی؟ عرض کردم قربانت گردم، در بئرالعلم مجلس عروسی داشتم. خبر از این واقعه شما نداشتم، خبر بی کسی و غریبی شما را که شنیدم با سی و شش هزار جن آمده ام تا یاری شما نمایم. حضرت فرمود: وفای شما جنیان از آدمی بیشتر است. خدا و رسول از تو راضی باشند، خدمت تو را خداوند قبول نموده، لازم به زحمت تو نیست، چرا که این ها همه ملائکه فتح و ظفرند. عرض کردم: قربانت شوم چرا اجازه نمی دهی با آنان بجنگیم؟ حضرت فرمود: شما آن ها را می بینید ولی آن ها شما را نمی بینند و این از جوانمردی به دور است. زعفر عرض کرد: آقاجان! ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم، اگر هم کشته شویم، در راه خدا کشته و شهید شده ایم. حضرت اجازه ندادند و به زعفر فرمودند بجای خودت برگرد. @patoqhe_mazhabiha 🔶🔸🔶🔸🔶