#همین_حوالی_ما
غزلی برای مهدی زهرا سلام الله علیها
📝 امید قربانی
بیا که چهره گران بی تو بیکارند
بیا که بی تو طبیبانِ شهر بیمارند
بگو به ما در این سالها چه گذشت
که بُغضهای غُصّه در گلو گرفتارند
بیا شکوفه ی باران ببار بر صحرا
که هرزه نِگَر ها به آبرو نظر دارند
بیا حقیقتِ داستان بگو در شهر
بیا که شعبده های دروغ بسیارند
جواب پرسشِ مَشّاطه ها این بود
تو را تمــــام آینـــه ها آرزو دارند
هزار واژه به پیشوازِ تو از امشب
چه عاشقانه ردیفند و شعر میکارند
بیا حـرارتِ روزهای عاشـقی کردن
شبانه های بی تو چه سرد و غَمبارند
همینکه نام تو در شهــر ما پیچید
مغــازه های گل وَ گـــلاب پُرکارند
همیـن حــوالیِ ما در همینــجایی
ندیــدن ما تــو را دلیــل اغــیارند
صدای پای تو را میتوان حس کرد
پرنده ها به تماشای عشق طَیّارند
شعر از : امید قربانی ۱۳۹۹/۱۲/۰۸