بسماللهالرحمنالرحیم
📝سه بهاضافه یک رویکرد در پژوهش
سه رسم و رویکرد در پژوهشهای محققان که فراوان از آنها یاد میشود عبارتند از: ۱)رویکرد موضوعمحوری؛۲)رویکرد مسئلهمحوری؛ و ۳) رویکرد نیازمحوری.
اولی مدل سنتی تحقیق بود که در طول تاریخ پُرسابقه و نتایج آن در کتابخانههای دنیا فراوان است. در این رویکرد یک موضوع طرح شده و مطالب مرتبط با آن موضوع بهصورت درختوارهای و مبتنی برساختار دانشی طرح میشود. اگرچه برخی آن را بدون جهتگیری مشخص و فاقد هدف میدانند، اما بهگمانم این اتهامی ناروا است. هدفگذاری در ذات پژوهش و فحص علمی نهفته است و محققان به صورت هدفمند و همراه با جهتگیری روشن به پژوهش مبادرت میورزند. اگرچه در این رویکرد امکان اتلاف وقت نسبت به رویکردهای بدیل وجود دارد، اما محقق به ابعاد و اضلاع موضوع اشراف بیشتری دارد.
رویکرد دوم مسئلهمحوری است. تمرکز بر یک مسئله خاص و حل مسائل مطرح ویژگی این رویکرد است. گفته میشود یکی از علومی که بهصورت مسئلهمحور شکل گرفته است دانش فقه است که در آن، حکم هریک از افعال مکلفین بهمثابه یک مسئله، مطرح و با روش معیار(اجتهاد)، پاسخ آن از دل منابع اسلامی کشف میشده است. البته همین فقه هم عمدتا در حال حاضر به شیوه موضوعمحور مطرح میشود. مثلا موضوع طهارت برای پژوهش مطرح و همه مباحث مربوط به آن به صورت موضوعی و دائرهالمعارفی تبیین میشود. اغلب درسهای خارج_بهمثابه پژوهش شفاهی_ از جنس موضوعمحور است.
رویکرد سوم نیازمحوری است. مسئلهمحوری نسبت به موضوعمحوری برتریهایی دارد، اما وجود یک اشکال اساسی در آن موجب شد تا رویکرد نیازمحور مطرح شود. روشن است که همه مسئلهها لزوما مبتنی بر نیاز نیستند. چون ممکن است موضوع یک تحقیق مسئله باشد، اما مورد نیاز نباشد. یا دستکم آن نیاز مبتلابه نباشد پس مسئله ممکن است نیازمحور نباشد. این یعنی مسئلهمحوری هرگاه با نیازها منطبق باشد کاربردیتر خواهد بود.
رویکرد دیگری نیز به سه رویکرد پیشین اضافه میشود. این رویکرد را که به مسئلهمحوری و نیازمحوری نزدیک است اولویتمحوری مینامم. براین اساس ممکن است موضوع یک تحقیق مسئله و مورد نیاز، اما فاقد اولویت باشد. اولویتها بر اساس فرایندی با توجه به ابعاد و معیارهای مختلفی تعیین میشوند. سیاستهای سازمانی و منابع مالی و تقاضاها ازجمله ملاکهای پرداختن به اولویتها است.
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
بسماللهالرحمتالرحیم
نَقلی از علامه مصباح یزدی(ره)
📝درباره ضرورت اولویتگذاری در برنامهها فراوان شنیدیم. اما چندی قبل مطلبی از آیتالله رجبی_مسئول موسسه امام خمینی (ره)_، از قول مرحوم علامه مصباح شنیدم که میفرمود: ممکن است قیامت بهخاطر پرداختن به واجب(نیاز) مواخده شویم! یعنی از ما سوال شود: چرا به واجب مشغول شدیم؟ لابد در پاسخ میگوییم: این دیگر چه سوالی است! خب، چون واجب بود و دستورالهی و من ملزم به انجامش بودم. گفته میشود با وجود اوجب(اولویت) حق نداشتی به واجب مشغول شوی!
به خود لرزیدم وقتی نه اوجب، نه واجب و نه مستحب، بلکه چهبسا به مکروهات و محرمات مشغول باشیم بجای واجب و اوجب!
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
پاورقی
بسماللهالرحمنالرحیم 📝سه بهاضافه یک رویکرد در پژوهش سه رسم و رویکرد در پژوهشهای محققان که فراوان
نظر شما؛
جناب آقای زینالزاده همکار خوبمان در استان آذربایجان غربی درباره یادداشت سه به اضافه یک رویکرد در پژوهش مطلبی نوشته است که تقدیم محضر خوانندگان میشود.
لطفا شما هم نظراتتان را اعلام بفرمایید.
با سلام و عرض ادب
اگر اجازه فرماییید در بحث جذاب شما چند جمله ای شرکت داشته باشم:
به نظر می رسد رویکردهای نیازمحورانه و اولویت محورانه نمی تواند قسیم دو رویکرد "موضوع" و "مسئله" محورانه باشد.
چرا که در هر یک از موضو ع و مسله محوری، می توان پژوهشی را ترتیب داد که برخواسته از نیاز یا اولویت باشد.
و عکس آن واضح تر می نماید این معنا را. یعنی هر پزوهشی با رویکرد نیاز یا اولویت لاجرم باید در قالب موضوع محورانه یا مسئله محورانه تحقق یابد.
@pavaragi
بسماللهالرحمنالرحیم
یلدای نوروزی
📝شب چله است یا همان شب یلدا. همین یکی دو روز پیش بود که از استادی در آنتن زنده سیما شنیدم که میگفت:«من یلدا را نمیشناسم. این نامی سریانی و عربی است! میگفت این یک جشن کهن ایرانی است و چرا ما نام ایرانی را بکار نبریم. همواره به نام شب چله بوده است. از نظر دانش اخترشناسی و ریاضی یکی از پدیدههای تاریخی ایران باستان و نیاکان ما بوده و اگر جشن ایرانی است ما باید افتخار کنیم که نام ایرانی را به کار ببریم. چنین پیدا است که پیشتر از اینکه گاه شماری به صورت ماه و سی روزه ماه در ایران پدید بیاید گونهای گاه شماری داشتیم که چهل روزه بوده است و آثار آن را در چله بزرگ و چله کوچک و چله گرما و چله سرما و پیرا چله در مازندران و چله نشستن و چلچلی همه اینها نشان میدهد که عدد چهل یک واژه گرامی در نزد ایرانیان بوده و هیچگاه عدد سی یا عد پنجاه این حالت را نداشته و این درست بر اساس آن گاه شماری است که چهل چهل شمرده میشده و ما باید بگوییم چله. نباید بگوییم یلدا این جشن کهن را!» دربارهاش گفته میشود طولانیترین شب سال. «طولانیترین» واژهای با بار معنایی و روانی خاصی که دارد، کودکی را با تخیلات فراوانی همراه میکرد، گویی شب یلدا نمیخواست تمام شود. بهتر! شبی که همه خوش بودند، دورهمی و نَقل و نُقل توامان بود. چه بهتر که تمام نشود! در خانهها حافظخوانی مرسوم و نَقلهای حکیمانه و پند بهراه بود. تنقلات هم تخم کدو و هندوانه و مغز گردو و از میوهها هندوانه و شاه میوه شب یلدا یعنی انار با برق دانههای یاقوتیاش چون چلچراقی میدرخشید. اما شب یلدا تمام میشد. خیلی زودتر از آنکه فکرش را بکنید و انتظارش را بکشید. صبح میشد! شاید از آن نوع شبهایی که صبح طالب نداشت. کودکیها با یلداهای بسیاری که بهنظر پایان نمییافت سپری شد! نوجوانی و جوانی نیز کمابیش به همین منوال. اما یلدا یک پیام دیگر نیز داشت. پیامی که در دوران حجرهنشینی در لابلای نکات مدرس اخلاقمان فراوان میشنیدیم. و آن فرصتشناسی از شبهای بلند زمستان بود. میگفت: زمستان بهار عارفان است و یلدا نوروز عارفان! نوروز برای شب شاید فصیح ننماید، اما واژه دیگری نمیتوانست بار معناییاش را منتقل کند.
رفیقی دیرین دارم از یادگارهای حجرهنشینی. از آن دسته آدمهایی که نمودار زندگیاش همواره رو به رشد است. من افول را در این نازنین سراغ ندارم. یکی از شبهای زمستان_شاید شب یلدا_، میگفت: چه بیسلیقه و بیرزق و روزی باشیم که شبهای طولانی زمستان دو رکعت عاشقانه نداشته باشیم!
یلدایتان پر روزی
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
بسماللهالرحمنالرحیم
📝کاری نو از مدیریت پژوهش مدارس سطح یک قم؛ گامی به سوی تحول
تجلیل از برترینهای عرصه پژوهش کار خوب و قابل توجه همکاران ما در مدیریت پژوهش سطح یک قم بود. امروز در مراسمشان که در سالن همایش مدرسه علمیه دارالشفا برگزار شد، شرکت کردم. به آقایان همتیان، ابراهیمی، هاشمپور، موسویان، خسروانی و سایر همکارانشان خداقوت میگویم. مراسم در تجلیل از مدارس برتر پژوهشی، مدیران برتر پژوهشی، معاونین پژوهش برتر، اساتید برتر پژوهشی، طلاب برتر پژوهشی و کتابداران برتر مدارس سطح یک قم برگزار شد. به نطرم گامی در راه تحول بود و قابل تقدیر. این مراسم میتواند فصل نوین و تحولبخش برای پژوهش حوزه علمیه قم باشد.
بهرسم عادت یادداشتبرداری کردم. از نکات مهم مطروح شده در مراسم.
در این مراسم حضرات آقایان ملکی(قائم مقام مدیر حوزه علمیه قم)، مقیمی(معاون محترم پژوهش)، همتیان(مدیر سطح یک قم) و ابراهیم(معاون پژوهش مدارس سطح یک قم) صحبت کردند. همچنین منتخبینی از مدیران، معاونان پژوهش و طلاب مدارس قم نیز دغدغههای خویش را مطرح کردند. آقای زادحسینی (مدیر مدرسه حقانی)، حسینی (معاون پژوهش مدرسه شهیدین)، محققفر(استاد مدرسه شهید صدوقی فاز۵)، احمد آذربایجانی (استاد مدرسه حقانی)، محمد مهدی دانش (طلبه مدرسه رشد) و طلبهای که موفق به ثبت اسمشان نشدم (از مدرسه معصومیه) صحبت کردند. مجموع بیاناتی که ارائه شد و من فرصت ثبت آنها را داشتم به قرار ذیل است.
1. لزوم پژوهش محور شدن آموزش و اتحادی شدن ترکیب آموزش و پژوهش و نه ترکیب انضمامی؛
2. ضرورت پرهیز از اجبار در پژوهش و لزوم تنوع در پژوهش درسی و پوشش دادن همه ذائقهها(کارگروهی در حال بررسی پژوهش درسی است. ضمن اینکه در دستورالعمل کانونهای علمی ۳۰ فعالیت اختیاری پیشنهاد شده است. تنها پژوهش درسی اجباری است ولی 29 برنامه دیگر اختیاری است، اگر اختیاری شدن فعالیتهای پژوهشی در مدارس راهکار توسعه پژوهش است، چرا بعضی از مدارس به کانونهای علمی که یک برنامه اختیاری است اهتمام چندانی ندارند.) بهعلاوه آیا میتوان اجبار را از نظام آموزشی برداشت؟
3. برگزاری جلسات نقد مقالات در مدرسه شهیدین که هر هفته مقالۀ یک طلبه توسط دو طلبه دیگر در نشستی نقد میشود.
4. پیشنهاد احیای شورای پژوهش در مدارس(گروههای علمی تربیتی میتوانند به نحو تخصصیتری خلاء شورای پژوهش را پر کنند.)
5. دهه هشتاد جهتگیری منفی به پژوهش بود. مدیرانی بودند که جشنواره علامه حلی را مانع درس و بحث طلبه میدانستند؛ اما بحمدالله الان برترینهای عرصه پژوهش تجلیل میشوند.
6. پژوهش گروهی تقویت شود. از سطح یک شروع شود و برای نگارش گروهی پایان نامههای سطح سه و چهار امکانسنجی شود.
7. مدرسینی که به روش پژوهشمحور تدریس میکنند حمایت شوند. معاونت آموزش تدریس پژوهشمحور را تسهیل کند.
8. کارویژههای پژوهش حوزه روشن نیست و این موجب کوچ نخبگان به مؤسسات آموزش عالی غیرحوزوی میشود.
9. یکی از عوامل بیاقبالی به پژوهش فقدان انگیزه پژوهش در بین طلاب است. کمبودن زمان نقش مهمی در بیانگیزگی دارد (طلبهای که چهار پنج ساعت در روز کلاس میرود فرصتی برای پژوهش ندارد). ضمن اینکه پژوهش محور نبودن درسها و برانگیخته نشدن ذهن طلبه برای پرسشگری یکی دیگر از عوامل بیانگیزگی است. یعنی همه مطالب به شیوه القایی به طلبه گفته میشود. او دیگر احساس نیاز و سوال نمیکند.
10. به یکی از سامانههای حوزوی مراجعه شد، برگزیدگی در جشنوارههای ملی نظیر فارابی و خوارزمی جزو افتخارات حائز امتیاز بود؛ ولی برگزیدگی در جشنواره علامه حلی افتخار نبود!
11. ارتباط انجمنهای علمی با کانونهای علمی تقویت شود و کانونهای علمی منطق و ادبیات با انجمنهای علمی مرتبط شوند.
12. برای اساتید مهارتهای پژوهشی کد مستقل استادی تعریف شود.
13. در مدرسه حقانی ۳۰ استاد برای آموزش مهارتهای پژوهشی تربیت شدند.
14. حمایت از برگزیدگان جشنواره علامه حلی نباید به تجلیل از ایشان در مراسم پایانی جشنواره محدود شود.
15. باید با مراکز علمی و پژوهشی در عرصه بینالملل مثل الازهر ارتباط و تعامل علمی ایجاد شود
16. تأکید بر نیاز سنجی پژوهشی؛
17. کانونهای علمی بستر مهمی برای طلبه است که فعالیتهای متنوعی را پوشش داده است(تنوع قلمی در فعالیتهای کانون میتواند بستر پژوهش درسی باشد.)
18. کمبود امکانات و بودجه پژوهش؛
19. ضرورت برنامه جامع پژوهش و پوشش دادن همۀ ذائقهها (این برنامه تهیه شده است و دو سال قبل به سراسر کشور برای اجرای اقتضایی ابلاغ شده است.)؛
20. لزوم همافزایی معاونین پژوهش مدارس و مدیران مدیران مدارس؛
21. استفاده از ظرفیت مدیران و معاونان محترم پژوهش برای تولید و بازنگری اسناد پژوهش.
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
بسماللهالرحمنالرحیم
📝پژوهش بهمثابه فضیلت اخلاقی
برای پاسخگویی درست به مسئلههای جهان ابتدا باید آنها را به روشنی درک کرد و این کار مستلزم نوعی «از خود گذشتن است». این جمله اندیشمندانه از دانشمندی بزرگ است. دوباره آن را بخوانید! اینکه پاسخ درست مستلزم درک درستِ مسئله است بدیهی است؛ اما چرا درک درستِ جهان از خودگذشتن است؟ «هرچیزی که آگاهی را در جهت از خودگذشتن، عینیت و واقعگرایی تغییر دهد باید با فضیلتی در ارتباط باشد.» یعنی آگاهی ما دستخوش تغییر میشود. و این تغییر منشاء از خودگذشتگی است. به عبارتی دیگر از خودگذشتن فضیلتی ناب و انسانی است. «و یوثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه.» و تغییر از حالیبهحالی دیگر که با ایثار همراه باشد فضیلت است. اما سؤال اینجا است که چه تغییری در راه است که آن را به فضیلت از خودگذشتن تعبیر میکنیم؟ تغییر کاوشی برای دستیابی به حقیقت است. پژوهشی برای جدا شدن و پیوستن است. جدا شدنی دشوار از پیلۀ «آنطور که من میاندیشم عین حقیقت است» و پیوستن به حقیتی ناب. اما همچون کرمی که تا از پیله خارج نشود، نمیتواند آسمان آبی را با زیباییهایش ببیند، انسان نیز تا از پیله جدا نشود دنیا را آنگونه که هست، نمیبیند. پس: «فضیلت همان تلاش برای نقاب انداختن از آگاهیِ خودخواهانه و پیوستن به جهان به همان شکل واقعی آن است.» بله؛ وقتی نقاب برداشته میشود، آگاهی خودساخته که بهنوعی دانش بدلی و واقعنماست جای خود را به واقعیت عینی میدهد. بیرون رفتن از ذهن خویش و پیوستن به جهان آنگونه که هست و نه آنسان که به تخیل من در میآید.
این تلاش هیچگاه کاملاً موفق نیست، اگر ما دلمشغول مسائل خودخواهانه باشیم. من این بحث را به مقوله پژوهش پیوند میزنم. پژوهش نه اثبات تخیلات و واقعنماها بلکه درک واقعیت رها شدن از ذهنیات و سابجکتی (subject) و پذیرش عینیت و واقعیت و اُبجکتی (object) است. پژوهیدن آنگاه که با سوگیریها و جهتگیری همراه باشد، خودفریبی است. هرگاه بیطرفانه و برای درک حقیقت انجام شود بهمثابه یک فضیلت اخلاقی است.
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
بسماللهالرحمنالرحیم
تلاقی نیچه و بنتام
شیوه مواجهه مردم ما با سالمندان در بحران کرونا شرقی و ریشه در سنت و تربیت دینی ایرانیان دارد. درحالی که غربیها اولویت را در واکسن و درمان به جوانان دادند. دلیل این توجه؛ نیاز به نیروی کار بانشاط و مولد و منطق آن بیتوجهی؛ ادعای ناکارآمدی، بیمصرفی و دستوپاگیر بودن سالمندان و کهنسالان بود. صداقت اومانیسم مانند دم خروس خود را نشان داد. استفاده ابزاری از انسان؛ تا جایی که توان دارید و کار میکنید، محترمید، اما وقتی از نفس افتادید مثل دستمال کاغذی دور انداخته میشوید. این است مکتب انسانگرای غرب!
این شیوه رفتار حتی در کهنترین روزگاران تاریخ نیز سابقه ندارد. در کجای تاریخ چنین میتوان یافت، الا همان غرب مدعی تمدن؟
هیتلر می گفت دوران جنگ "بهترین زمان برای از میان بردن بیماران لاعلاج است." در فرمانی موسوم به عملیات تی۴ که به بزرگترین قتلعام سیستماتیک مشهور است، معلولین ذهنی، پیران و بیماران قتلعام و تصفیه شدند! دویست و پنجاه هزار نفرشان با این دستور کشته شدند.
اما غرب کنونی که خود را منتقد جدی اندیشههای هیتلر میداند!
چرا غرب جدید با هیتلر همداستان میشود؟ چگونه است که عقیدهها پیوند میخورند؟ میدانیم که هیتلر به نیچه و اراده معطوف به قدرتش ارادت داشت و غرب بعد رنسانس و البته پس از جنگ جهانی دوم نیز دیگر مکاتب بشری را ارج نهاد. بنتام را پدرخوانده فلسفه اخلاق زندگیاش انتخاب کرد. ایندو در تلاشی برای توسعه _بهمفهوم غربیاش_، همداستان شدهاند. با شیوههای متفاوت. آن یکی با ابزار نظامی و زور بازو و این یکی در لباس مدنیت و دموکراسی! وقتی آبشخور عقیدهها منفعت باشد، سودگرایی بنتام و قدرتگرایی نیچه با هم متحد شده و غول ترسناکی به نام اومانیسم متولد میشود.
وفاداری نیاز انسان است. کنار گذاشتن انسان به محض اینکه دیگر بهکارمان نمیآید، بیوفایی، بیوجدانی و نامردی است. فضیلت آن است که قدرشناس کهنسالان باشیم. آنانی که بر ما منت فراوان دارند. مقامشان بلند است و رفیع. آنسان که خاتم رسولان تـجـلیـل و احـتـرام مـسـلمـان سـالخـورده و سـپـیـد مـوی را تجلیل از خداوند متعال میداند.
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
بسماللهالرحمنالرحیم
لیبرالیسم روانگردان و آینده
در پژوهشهایی که برای آینده انسان طبیعی-و نه الهی-، انجام شده است، آفرینش و انسان آغازی رازگونه و یأسآلود را تجربه کرده است(نظریه تکامل). انجامش نیز روشن نیست. تکامل قانون خودش را دارد، هرجهش ژنتیکی ممکن است رویداد جدیدی را رقم زده و سرنوشت بشری را دستخوش تغییر کند. از این رو نمیتوان آیندۀ محتوم بشری را در ایدئولوژیهایی که مبنای این نوع تحقیقات است پیدا کرد. ریشۀ این نوع ایدئولوژیها بشری است و اگرچه در تقسیمبندیها ممکن است هیچانگاری و بیمعنایی مختص نوع خاصی از آنها باشد، اما همۀ آنها در نهایت بههم نزدیک میشوند. نامیدی وجه مشخصۀ آنها است؛ حتی اگر به ظاهر هیچگرا نباشند. رفاه و توسعه در خدمت لیبرال سرمایهداری نه تنها نتوانسته است نگرانی را از بشر رفع کند. بلکه نمادهای توسعه، «روانگردانی» شدهاند برای فراموشی بلایی که سرنوشت بشر با آن مواجه است. از این رو این نگرشها آینده را خوفانگیز پیشبینی میکنند. اما واقعیت این است که وقتی به تاریخ زندگی بشر از منظری کلان نگاه میشود، سه دوره بهچشم میآید؛ انسان در دورۀ نخست، خویش را تحت حمایت خدای قاهر و قادر متعال می بیند. این مرحله به دورۀ انسان توحیدی نامگذاری میشود. انسان کمالجوی و خداخواه بوده و برنامهای برای زیست توحیدیاش تدارک شده است. پیامآوران الهی قدمبهقدم با آنهایند و برنامهها را بیکموکاست ابلاغ میکنند(طبیب دوّار بطبه). این دستگیری الهی توسط پیامبران نه با جبر که کاملاً انتخابی است. انسان با ارادۀ آزادش انتخاب و کتاب الهی را نصبالعین خویش قرار میدهد، همه چیز الهی میشود. زندگیاش به رنگ خدا است. به عالم غیب و قبر و قیامت و فرشته و پاداشوکیفر باور دارد. کار میکند؛ اما کسبوکارش نه برای تکاثر که برای رونق جامعه است. مدتی سپری میشود، عدهای از خدا رویبرمیتابند، انسان بجای خدا مینشیند. اومانیسم فرمان را بهدست میگیرد. ارادهها به تصرف اومانیسم در میآید. دین اما یاورانی دارد. اگرچه باور به دین در بسیاری از مصادیقش شخصی میشود.
انسان عصر اومانیسم سه ایدئولوژی را تجربه میکند: کاپیتالیسم، سوسیالیسم و فاشیسم.
پس از پایان جنگ جهانی دوم کاپیتالیسم لیبرالیستی سَر بَر میآورد. با پیشرفت خیره کنندهاش در دانش تجربی به پیش میرود. قاهریت علوم تجربی که در قرون اخیر علوم انسانی را به خدمت خویش فراخوانده بود، در تئوریزه کردن نمادهایش چنان پیش میرود که علوم تجربی اینک به خدمت علوم انسانی در میآید. علوم انسانی در یک دگردیسیای منفعلانه و مرعوبانه علوم تجربی را در راهی به خدمت میگیرد که او خود در زمانی به خویش فراخوانده بود.
لیبرالیسم با فرهنگ و نمادهایش همچنان در اوج است. ترحمی درکار نیست، با شعار «رفاهِ انسانِ آزاد«. که همین به عنوان نقطهضعف اصلیاش نوشته میشود. انسانگرایی و لیبرالیسم با دست خویش انسان را به سوی نابودی پیش میبرند. این نابودی سریع اما به چشم نمیآید-گویی سوار بر سفینهای هستی که سرعتش احساس نمیشود-. رشد علوم تجربی در پرتو لیبرالیسم انسان را به دورهای جدید منتقل میکند. این دوره ترسناک است و حرکتی نرموملایم دارد. مسیر زندگی به سوی مرگی خاموش به پیش میرود. انسان امروز در آغاز این دوره قرار گرفته است. روند توسعه اومانیسم را به تاریخ ملحق کرده و راهبری به دست دیتا میافتد. هوش مصنوعی به تکامل خطرناکش نزدیک و نزدیکتر میشوند. رباتها آرام و بیسر و صدا جای بشر را میگیرند.
ذهن بشری جای خود را به ابرذهن دیتا میدهد. ابرذهن حکمران بلامنازع میشود. بهتدریج اختیار از کف انسان رها میشود. انسانی که روزگاری گونههای دیگر را حذف کرده بود، اینبار با اختراع خویش برکنار میشود.
امید بشر قطع و در استیصالی ترحمبرانگیز بهجستجوی چاره مینشیند. خدای توحیدی به دادش میرسد. در صبحی نزدیک موعود به کمک میآید و انسان وارد مرحله چهارم میشود. دوباره انسان توحیدی میشود. زندگی در پرتو معنویت و زیر چترفراخ مهدوی آغاز میشود. و انسان آرامش را نه در پرتو روانگردانها که زیر سایه توحید تجربه میکند. همه چیز الهی میشود. زندگی به رنگ خدا است. به عالم غیب و قبر و قیامت و فرشته و پاداشوکیفر باور دارد. کار میکند؛ اما کسبوکارش نه برای تکاثر که برای رونق جامعه است. انسان رفاه را در پرتو حکومت مهدوی تجربه میکند. این است آینده منتظر! اندکی صبر سحر نزدیک است!
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
بسماللهالرحمنالرحیم
جمله کوتاه مقام معظم رهبری درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی جزو نکات نغزی بود که چهره کاریزمای وحدتبخش حاج قاسم را بهعنوان «الگوی انسان ایرانی اسلامی» بهشکل مستحکمتری معرفی کرد. شخصیتی که بهتعبیری میتوان گفت جهتِ آینده ایرانمان را به سوی تمدن نوین اسلامی شفافتر کرد.
بیان حضرت آقا همراه با انتقاد از کسانی بود که خواسته یا ناخواسته خط دشمن در ترویج دوگانه دروغین «ملت و امت» را دنبال میکنند.
مقام معظم رهبری فرمودند: حاج قاسم ثابت کرد که میتوان ملیترین و در عین حال امتیترین بود.
حضور دهها میلیونی ملت در تشییع پیکر مطهر سردار سلیمانی از شخصیت حاج قاسم به عنوان ملیترین چهره دفاع کرد. ضمن اینکه نفوذ روزافزون یاد و نام او در دنیای اسلام اثبات میکند سلیمانی عزیز، امتیترین چهره دنیای اسلام نیز بوده و هست.
#محمدصدرامازنی
@pavaragi
اولین نشست از سلسله نشستهای علمی افق اندیشه با عنوان «اولویتهای پژوهشی روانشناسی اسلامی»
ارائه کننده: حجتالاسلاموالمسلمین محمد فرهوش
ناقدین:
حججاسلاموالمسلمین عباسی و مازنی
زمان و مکان: چهارشنبه 22 دیماه 1400 ساعت13
قم، میدان معلم، حوزه علمیه امام کاظم(ع)
طبقه سوم اتاق310
@pavaragi
هدایت شده از معاونت پژوهش حوزههای علمیه
جشنواره مجلات واحدهای آموزشی با مشارکت 100 مجله برگزار میشود.
مراسم اختتامیه ششمین جشنواره مجلات واحدهای آموزشی با تقدیر از مجلات برتر و با حضور جناب حجت الاسلام و المسلمین ملکی قائممقام مدیر محترم حوزههای علمیه برگزار میشود.
شایان ذکر است این جشنواره روز پنجشنبه 21 بهمن ماه 1400، ساعت 10.30 صبح بصورت مجازی و از طریق شبکه اینترنی عبرات بصورت زنده پخش خواهد شد.
لینک پخش زنده
http://abarat.tv
▫️▫️▫️▫️▫️▫️
@riismc I معاونت پژوهش
سایت | کانال ایتا | ارتباط باما