eitaa logo
پاورقی
473 دنبال‌کننده
233 عکس
56 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم 📝شیوه تدریس مکتب سامرائی میرزای شیرازی در آینه تجربه‌های نوین روز پنجشنبه سعادت نصیب شد  تا در محضر آیت‌الله علی عندلیبی از تجربه‌هایش درباره آموزش پژوهش‌محور بشنویم. محل نشست سالن همایش‌های دبیرخانه انجمن‌های علمی بود. واقع در خیابان جمهوری‌. برنامه با حضور جمعی از مدرسان جوان حوزه برگزار شد. جمعی که بیش از یک‌سالی است با همین موضوع آموزش پژوهش‌محور گردهم می‌آییم و تا اکنون نیز بیش از ده نشست و گعده علمی برگزار شد. حدود بیست نفر در سالن همایش حضور داشتند و امکان شرکت در نشست از طریق فضای مجازی هم فراهم بود. آقای عندلیبی به سابقه شیوه‌اش اشاره کرد و اینکه به ۵۰ سال تجربه عملی بر می‌گردد. ۲۰ سال مباحثه و ۳۰ سال تدریس به این شیوه نکته مهمی بود که بر قوت و استحکام این تجربه می‌افزود جلسه دوساعتی به طول انجامید. با مقدمات کوتاه من در معرفی جمع و نشریه رهنامه پژوهش که بانی دیگر نشست بود، شروع شد. بعد ایشان به بیاناتشان پرداختند و دست آخر پرسش و پاسخ و نظرات فضلای محترم. امیدوارم مشروح نشست پیاده شود تا همگان از آن بهره ببرند. اما آنچه از این نشست در حافظه‌ام بجا مانده را برای خوانندگان پاورقی به اشتراک می‌گذارم. ۱. در گزینش و ورودی طلبه برای شرکت در دوره باید به استعدادها توجه شود. ۲. از استعدادهای هم‌سطح باید برای شرکت در دوره دعوت شود. ۳. دوره در هفت سال انجام می‌شود. ۴. امکان تدریس همه ابواب فقه و اصول فراهم نیست؛ اگر بخواهیم همه ابواب را به شیوه سامرائی تدریس کنیم پنجاه سال زمان می‌بَرد. ۵. شایدنیازی به تدریس همه ابواب نیست؛ برای اینکه شیوه تدریس به‌گونه‌ای است که روش و قواعد و مسیر استنباط آموزش داده  می‌شود. لذا وقتی فرمول آموزش داده شد باقی ابواب را خود شرکت‌کنندگان در دوره می‌توانند پیش ببرند‌. ۶. موضوعات پرچالشی که امکان مانور بیشتری دارد و آکنده از بحث‌های عقلی‌و‌نقلی است، محل بحث خواهند بود. ۷ ارتباط شرکت کنندگان در دوره پس از پایان دوره قطع نمی‌شود، بلکه از طریق مباحثه استمرار می‌یابد. ۸. این دوره‌ها فاقد پِرت و خروجی‌اش صد درصدی است. ۹. خروجی‌های دوره همگی از‌ اساتید درس خارج حوزه‌اند. ۱۰.  اساتیدی که با روشی غیر از پژوهش‌محور خو گرفتند  برای تدریس این شیوه باید آموزش داده شوند، از این‌رو تربیت مدرس به شیوه پژوهش‌محور موضوعیت می‌یابد. ۱۱.  برای اجرای دوره کامل، باید سه مرحله طی شود. ۱۲. مرحله اول اصطلاحا مرحله موسوعه‌ای است. هفت هشت کتاب سنگین فقهی یا اصولی انتخاب می‌شود. شرکت کنندگان درس به چند گروه سه نفره تقسیم می‌شوند، موضوع به گروه‌ها داده می‌شود، و روز بعد باید با دست پر برگردند. قبل از کلاس موظف به مباحثه‌اند و در کلاس باید تدریس کنند. این دوره یک سال زمان می‌خواهد. ۱۳ مرحله دوم به مرحله تلفیقی معروف است. تلفیقی بین مرحله اول و سوم_من اینطور فهمیدم_این دوره نیز سه سال طول می‌کشد. ۱۴. مرحله سوم به مرحله تنظیم موسوم است. طلاب در نقش مدرس درس خارج موظف به تدریس‌اند. این مرحله نیز چند سالی زمان می‌خواهد. نتیجه این دوره این است که همه طلاب شرکت کننده در دوره اگرچه تا تسلط بر علم زمان می‌خواهند، اما توانایی بالایی پیدا می‌کنند. می‌توانند به عنوان مدرس درس بگویند. و دیگر نقش‌های اجتماعی را نیز با اطمینان علمی بیشتری ایفا کنند. @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 📝سه به‌اضافه یک رویکرد در پژوهش سه رسم و رویکرد در پژوهش‌های محققان که فراوان از آن‌ها یاد می‌شود عبارتند از: ۱)رویکرد موضوع‌محوری؛۲)رویکرد مسئله‌محوری؛ و ۳) رویکرد نیازمحوری. اولی مدل سنتی تحقیق بود که در طول تاریخ پُرسابقه و نتایج آن در کتاب‌خانه‌های دنیا فراوان است. در این رویکرد یک موضوع طرح شده و مطالب مرتبط با آن موضوع به‌صورت درختواره‌ای و مبتنی برساختار دانشی طرح می‌شود. اگرچه برخی آن را بدون جهت‌گیری مشخص و فاقد هدف می‌دانند، اما به‌‌گمانم این اتهامی ناروا است. هدف‌گذاری در ذات پژوهش و فحص علمی نهفته است و محققان به صورت هدفمند و همراه با جهت‌گیری روشن به پژوهش مبادرت می‌ورزند. اگرچه در این رویکرد امکان اتلاف وقت نسبت به رویکردهای بدیل وجود دارد، اما محقق به ابعاد و اضلاع موضوع اشراف بیشتری دارد. رویکرد دوم مسئله‌محوری است. تمرکز بر یک مسئله خاص و حل مسائل مطرح ویژگی این رویکرد است. گفته می‌شود یکی از علومی که به‌صورت مسئله‌محور شکل گرفته است دانش فقه است که در آن، حکم هریک از افعال مکلفین به‌مثابه یک مسئله، مطرح و با روش معیار(اجتهاد)، پاسخ آن از دل منابع اسلامی کشف می‌شده است. البته همین فقه هم عمدتا در حال حاضر به شیوه موضوع‌محور مطرح می‌شود. مثلا موضوع طهارت برای پژوهش مطرح و همه مباحث مربوط به آن به صورت موضوعی و دائره‌المعارفی تبیین می‌شود. اغلب درس‌های خارج_به‌مثابه پژوهش شفاهی_ از جنس موضوع‌محور است. رویکرد سوم نیازمحوری است. مسئله‌محوری نسبت به موضوع‌محوری برتری‌هایی دارد، اما وجود یک اشکال اساسی در آن موجب شد تا رویکرد نیازمحور مطرح شود. روشن است که همه مسئله‌ها لزوما مبتنی بر نیاز نیستند. چون ممکن است موضوع یک تحقیق مسئله باشد، اما مورد نیاز نباشد. یا دست‌کم آن نیاز مبتلابه نباشد پس مسئله ممکن است نیاز‌محور نباشد. این یعنی مسئله‌محوری هرگاه با نیازها منطبق باشد کاربردی‌تر خواهد بود. رویکرد دیگری نیز به سه رویکرد پیشین اضافه می‌شود. این رویکرد را که به مسئله‌محوری و نیازمحوری نزدیک است اولویت‌محوری می‌نامم. براین اساس ممکن است موضوع یک تحقیق مسئله و مورد نیاز، اما فاقد اولویت باشد. اولویت‌ها بر اساس فرایندی با توجه به ابعاد و معیارهای مختلفی تعیین می‌شوند. سیاست‌های سازمانی و منابع مالی و تقاضاها ازجمله ملاک‌های پرداختن به اولویت‌ها است. @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمت‌الرحیم نَقلی از علامه مصباح یزدی(ره) 📝درباره ضرورت اولویت‌گذاری در برنامه‌ها فراوان شنیدیم. اما چندی قبل مطلبی از آیت‌الله رجبی_مسئول موسسه امام خمینی (ره)_، از قول مرحوم علامه مصباح شنیدم که می‌فرمود: ممکن است قیامت به‌خاطر پرداختن به واجب(نیاز) مواخده شویم! یعنی از ما سوال شود: چرا به واجب مشغول شدیم؟ لابد در پاسخ می‌گوییم: این دیگر چه سوالی است! خب، چون واجب بود و دستورالهی و من ملزم به انجامش بودم. گفته می‌شود با وجود اوجب(اولویت) حق نداشتی به واجب مشغول شوی! به خود لرزیدم وقتی نه اوجب، نه واجب و نه مستحب، بلکه چه‌بسا به مکروهات و محرمات مشغول باشیم بجای واجب و اوجب! @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم یلدای نوروزی 📝شب چله است یا همان شب یلدا. همین یکی دو روز پیش بود که از استادی در آنتن زنده سیما شنیدم که می‌گفت:«من یلدا را نمی‌شناسم. این نامی سریانی و عربی است! می‌گفت این یک جشن کهن ایرانی است و چرا ما نام ایرانی را بکار نبریم. همواره به نام شب چله بوده است. از نظر دانش اخترشناسی و ریاضی یکی از پدیده‌های تاریخی ایران باستان و نیاکان ما بوده و اگر جشن ایرانی است ما باید افتخار کنیم که نام ایرانی را به کار ببریم. چنین پیدا است که پیشتر از اینکه گاه شماری به صورت ماه و سی روزه ماه در ایران پدید بیاید گونه‌ای گاه شماری داشتیم که چهل روزه بوده است و آثار آن را در چله بزرگ و چله کوچک و چله گرما و چله سرما و پیرا چله در مازندران و چله نشستن و چلچلی همه اینها نشان می‌دهد که عدد چهل یک واژه گرامی در نزد ایرانیان بوده و هیچگاه عدد سی یا عد پنجاه این حالت را نداشته و این درست بر اساس آن گاه شماری است که چهل چهل شمرده می‌شده و ما باید بگوییم چله. نباید بگوییم یلدا این جشن کهن را!» درباره‌اش گفته می‌شود طولانی‌ترین شب سال. «طولانی‌ترین» واژه‌ای با بار معنایی و روانی خاصی که دارد، کودکی را با تخیلات فراوانی همراه می‌کرد، گویی شب یلدا نمی‌خواست تمام شود. بهتر! شبی که همه خوش بودند، دورهمی و نَقل و نُقل توامان بود. چه بهتر که تمام نشود! در خانه‌ها حافظ‌خوانی مرسوم و نَقل‌های حکیمانه و پند به‌راه بود. تنقلات هم تخم کدو و هندوانه و مغز گردو و از میوه‌ها هندوانه و شاه میوه شب یلدا یعنی انار با برق دانه‌های یاقوتی‌اش‌ چون چلچراقی می‌درخشید. اما شب یلدا تمام می‌شد. خیلی زودتر از آنکه فکرش را بکنید و انتظارش را بکشید. صبح می‌شد! شاید از آن نوع شب‌هایی که صبح طالب نداشت. کودکی‌ها با یلداهای بسیاری که به‌نظر پایان نمی‌یافت سپری شد! نوجوانی و جوانی نیز کمابیش به همین منوال. اما یلدا یک پیام دیگر نیز داشت. پیامی که در دوران حجره‌نشینی در لابلای نکات مدرس اخلاق‌مان فراوان می‌شنیدیم. و آن فرصت‌شناسی از شب‌های بلند زمستان بود. می‌گفت: زمستان بهار عارفان است و یلدا نوروز عارفان! نوروز برای شب شاید فصیح ننماید، اما واژه دیگری نمی‌توانست بار معنایی‌اش را منتقل کند. رفیقی دیرین دارم از یادگارهای حجره‌نشینی. از آن دسته آدم‌هایی که نمودار زندگی‌اش همواره رو به رشد است. من افول را در این نازنین سراغ ندارم. یکی از شب‌های زمستان_شاید شب یلدا_، می‌گفت: چه بی‌سلیقه و بی‌‌رزق و روزی‌ باشیم که شب‌های طولانی زمستان دو رکعت عاشقانه نداشته باشیم! یلدای‌تان پر روزی @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 📝کاری نو از مدیریت پژوهش مدارس سطح یک قم؛ گامی‌ به سوی تحول تجلیل از برترین‌های عرصه پژوهش کار خوب و قابل توجه همکاران ما در مدیریت پژوهش سطح یک قم بود. امروز در مراسم‌شان که در سالن همایش مدرسه علمیه دارالشفا برگزار شد، شرکت کردم. به آقایان همتیان، ابراهیمی، هاشمپور، موسویان، خسروانی و سایر همکارانشان خداقوت می‌گویم. مراسم در تجلیل از مدارس برتر پژوهشی، مدیران برتر پژوهشی، معاونین پژوهش برتر، اساتید برتر پژوهشی، طلاب برتر پژوهشی و کتابداران برتر مدارس سطح یک قم برگزار شد. به نطرم گامی در راه تحول بود و قابل تقدیر. این مراسم می‌تواند فصل نوین و تحول‌بخش برای پژوهش حوزه علمیه قم باشد. به‌رسم عادت یادداشت‌برداری کردم. از نکات مهم مطروح شده در مراسم. در این مراسم حضرات آقایان ملکی(قائم مقام مدیر حوزه علمیه قم)، مقیمی(معاون محترم پژوهش)، همتیان(مدیر سطح یک قم) و ابراهیم(معاون پژوهش مدارس سطح یک قم) صحبت کردند. همچنین منتخبینی از مدیران، معاونان پژوهش و طلاب مدارس قم نیز دغدغه‌های خویش را مطرح کردند. آقای زادحسینی (مدیر مدرسه حقانی)، حسینی (معاون پژوهش مدرسه شهیدین)، محقق‌فر(استاد مدرسه شهید صدوقی فاز۵)، احمد آذربایجانی (استاد مدرسه حقانی)، محمد مهدی دانش (طلبه مدرسه رشد) و طلبه‌ای که موفق به ثبت اسمشان نشدم (از مدرسه معصومیه) صحبت کردند. مجموع بیاناتی که ارائه شد و من فرصت ثبت آنها را داشتم به قرار ذیل است. 1. لزوم پژوهش محور شدن آموزش و اتحادی شدن ترکیب آموزش و پژوهش و نه ترکیب انضمامی؛ 2. ضرورت پرهیز از اجبار در پژوهش و لزوم تنوع در پژوهش درسی و پوشش دادن همه ذائقه‌ها(کارگروهی در حال بررسی پژوهش درسی است. ضمن اینکه در دستورالعمل کانون‌های علمی ۳۰ فعالیت اختیاری پیشنهاد شده است. تنها پژوهش درسی اجباری است ولی 29 برنامه دیگر اختیاری است، اگر اختیاری شدن فعالیت‌های پژوهشی در مدارس راهکار توسعه پژوهش است، چرا بعضی از مدارس به کانون‌های علمی که یک برنامه اختیاری است اهتمام چندانی ندارند.) به‌علاوه آیا می‌توان اجبار را از نظام آموزشی برداشت؟ 3. برگزاری جلسات نقد مقالات ‌در مدرسه شهیدین که هر هفته مقالۀ یک طلبه توسط دو طلبه دیگر در نشستی نقد می‌شود. 4. پیشنهاد احیای شورای پژوهش در مدارس(گروه‌های علمی تربیتی می‌توانند به نحو تخصصی‌تری خلاء شورای پژوهش را پر کنند.) 5. دهه هشتاد جهت‌گیری منفی به پژوهش بود. مدیرانی بودند که جشنواره علامه حلی را مانع درس و بحث طلبه می‌دانستند؛ اما بحمدالله الان برترین‌های عرصه پژوهش تجلیل می‌شوند. 6. پژوهش گروهی تقویت شود. از سطح یک شروع شود و برای نگارش گروهی پایان نامه‌های سطح سه و چهار امکانسنجی شود. 7. مدرسینی که به روش پژوهش‌محور تدریس می‌کنند حمایت شوند. معاونت آموزش تدریس پژوهش‌محور را تسهیل کند. 8. کارویژه‌های پژوهش حوزه روشن نیست و این موجب کوچ نخبگان به مؤسسات آموزش عالی غیرحوزوی می‌شود. 9. یکی از عوامل بی‌اقبالی به پژوهش فقدان انگیزه پژوهش در بین طلاب است. کم‌بودن زمان نقش مهمی در بی‌انگیزگی دارد (طلبه‌ای که چهار پنج ساعت در روز کلاس می‌رود فرصتی برای پژوهش ندارد). ضمن اینکه پژوهش محور نبودن درس‌ها و برانگیخته نشدن ذهن طلبه برای پرسش‌گری یکی دیگر از عوامل بی‌انگیزگی است. یعنی همه مطالب به شیوه القایی به طلبه گفته می‌شود. او دیگر احساس نیاز و سوال نمی‌کند. 10. به یکی از سامانه‌های حوزوی مراجعه شد، برگزیدگی در جشنواره‌های ملی نظیر فارابی و خوارزمی جزو افتخارات حائز امتیاز بود؛ ولی برگزیدگی در جشنواره علامه حلی افتخار نبود! 11. ارتباط انجمن‌های علمی با کانون‌های علمی تقویت شود و کانون‌های علمی منطق و ادبیات با انجمن‌های علمی مرتبط شوند. 12. برای اساتید مهارت‌های پژوهشی کد مستقل استادی تعریف شود. 13. در مدرسه حقانی ۳۰ استاد برای آموزش مهارت‌های پژوهشی تربیت شدند. 14. حمایت از برگزیدگان جشنواره علامه حلی نباید به تجلیل از ایشان در مراسم پایانی جشنواره محدود شود. 15. باید با مراکز علمی و پژوهشی در عرصه بین‌الملل مثل الازهر ارتباط و تعامل علمی ایجاد شود 16. تأکید بر نیاز سنجی پژوهشی؛ 17. کانون‌های علمی بستر مهمی برای طلبه است که فعالیت‌های متنوعی را پوشش داده است(تنوع قلمی در فعالیت‌های کانون می‌تواند بستر پژوهش درسی باشد.) 18. کمبود امکانات و بودجه پژوهش؛ 19. ضرورت برنامه جامع پژوهش و پوشش دادن همۀ ذائقه‌ها (این برنامه تهیه شده است و دو سال قبل به سراسر کشور برای اجرای اقتضایی ابلاغ شده است.)؛ 20. لزوم هم‌افزایی معاونین پژوهش مدارس و مدیران مدیران مدارس؛ 21. استفاده از ظرفیت مدیران و معاونان محترم پژوهش برای تولید و بازنگری اسناد پژوهش. @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 📝پژوهش به‌مثابه فضیلت اخلاقی برای پاسخ‌گویی درست به مسئله‌های جهان ابتدا باید آن‌ها را به روشنی درک کرد و این کار مستلزم نوعی «از خود گذشتن است». این جمله اندیشمندانه از دانشمندی بزرگ است. دوباره آن را بخوانید! اینکه پاسخ درست مستلزم درک درستِ مسئله است بدیهی است؛ اما چرا درک درستِ جهان از خودگذشتن است؟ «هرچیزی که آگاهی را در جهت از خودگذشتن، عینیت و واقع‌گرایی تغییر دهد باید با فضیلتی در ارتباط باشد.» یعنی آگاهی ما دست‌خوش تغییر می‌شود. و این تغییر منشاء از خودگذشتگی است. به عبارتی دیگر از خودگذشتن فضیلتی ناب و انسانی است. «و یوثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه.» و تغییر از حالی‌به‌حالی دیگر که با ایثار همراه باشد فضیلت است. اما سؤال اینجا است که چه تغییری در راه است که آن را به فضیلت از خودگذشتن تعبیر می‌کنیم؟ تغییر کاوشی برای دستیابی به حقیقت است. پژوهشی برای جدا شدن و پیوستن است. جدا شدنی دشوار از پیلۀ «آنطور که من می‌اندیشم عین حقیقت است» و پیوستن به حقیتی ناب. اما همچون کرمی که تا از پیله خارج نشود، نمی‌تواند آسمان آبی را با زیبایی‌هایش ببیند، انسان نیز تا از پیله جدا نشود دنیا را آن‌گونه که هست، نمی‌بیند. پس: «فضیلت همان تلاش برای نقاب انداختن از آگاهیِ خودخواهانه و پیوستن به جهان به همان شکل واقعی آن است.» بله؛ وقتی نقاب برداشته می‌شود، آگاهی خودساخته که به‌نوعی دانش بدلی و واقع‌نماست جای خود را به واقعیت‌ عینی می‌دهد. بیرون رفتن از ذهن خویش و پیوستن به جهان آنگونه که هست و نه آنسان که به تخیل من در می‌آید‌. این تلاش هیچ‌گاه کاملاً موفق نیست، اگر ما دل‌مشغول مسائل خودخواهانه باشیم. من این بحث را به مقوله پژوهش پیوند می‌زنم. پژوهش نه اثبات تخیلات و واقع‌نماها بلکه درک واقعیت رها شدن از ذهنیات و سابجکتی (subject) و پذیرش عینیت و واقعیت و اُبجکتی (object) است. پژوهیدن آنگاه که با سوگیری‌ها و جهت‌گیری همراه باشد، خودفریبی است. هرگاه بی‌طرفانه و برای درک حقیقت انجام شود به‌مثابه یک فضیلت اخلاقی است. @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم تلاقی نیچه و بنتام شیوه مواجهه مردم ما با سالمندان در بحران کرونا شرقی و ریشه در سنت و تربیت دینی ایرانیان دارد. درحالی که غربی‌ها اولویت را در واکسن و درمان به جوانان دادند. دلیل این توجه؛ نیاز به نیروی کار بانشاط و مولد و منطق آن بی‌توجهی؛ ادعای ناکارآمدی، بی‌مصرفی و دست‌وپاگیر بودن سالمندان و کهنسالان بود. صداقت اومانیسم مانند دم خروس خود را نشان داد. استفاده ابزاری از انسان؛ تا جایی که توان دارید و کار می‌کنید، محترمید، اما وقتی از نفس افتادید مثل دستمال کاغذی دور انداخته می‌شوید. این است مکتب انسان‌گرای غرب! این شیوه رفتار حتی در کهن‌ترین روزگاران تاریخ نیز  سابقه ندارد. در کجای تاریخ چنین می‌توان یافت، الا همان غرب مدعی تمدن؟ هیتلر می گفت دوران جنگ "بهترین زمان برای از میان بردن بیماران لاعلاج است." در فرمانی موسوم به عملیات تی۴ که به بزرگترین قتل‌عام سیستماتیک مشهور است، معلولین ذهنی، پیران و بیماران قتل‌عام و تصفیه شدند! دویست و پنجاه هزار نفرشان با این دستور کشته شدند. اما غرب کنونی که خود را منتقد جدی اندیشه‌های هیتلر می‌داند! چرا غرب جدید با هیتلر هم‌داستان می‌شود؟ چگونه است که عقیده‌ها پیوند می‌خورند؟ می‌دانیم که هیتلر به نیچه و اراده معطوف به قدرتش ارادت داشت و غرب بعد رنسانس و البته پس از جنگ جهانی دوم نیز دیگر مکاتب بشری را ارج نهاد. بنتام را پدرخوانده فلسفه اخلاق زندگی‌اش انتخاب کرد. این‌دو در تلاشی برای توسعه _به‌مفهوم غربی‌اش_، هم‌داستان شده‌اند. با شیوه‌های متفاوت. آن یکی با ابزار نظامی و زور بازو و این یکی در لباس مدنیت و دموکراسی! وقتی آبشخور عقیده‌ها منفعت باشد، سودگرایی بنتام و قدرت‌گرایی نیچه با هم متحد شده و غول ترسناکی به نام اومانیسم متولد می‌شود. وفاداری نیاز انسان است. کنار گذاشتن انسان به محض اینکه دیگر به‌کارمان نمی‌آید، بی‌وفایی، بی‌وجدانی و نامردی است. فضیلت آن است که قدرشناس کهنسالان باشیم. آنانی که بر ما منت فراوان دارند. مقامشان بلند است و رفیع. آن‌سان که خاتم رسولان تـجـلیـل و احـتـرام مـسـلمـان سـالخـورده و سـپـیـد مـوی را تجلیل از خداوند متعال می‌داند. @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم لیبرالیسم روان‌گردان و آینده در پژوهش‌هایی که برای آینده انسان طبیعی-و نه الهی-، انجام شده است، آفرینش و انسان آغازی رازگونه و یأس‌آلود را تجربه کرده است(نظریه تکامل). انجامش نیز روشن نیست. تکامل قانون خودش را دارد، هرجهش ژنتیکی ممکن است رویداد جدیدی را رقم زده و سرنوشت بشری را دستخوش تغییر کند. از این رو نمی‌توان آیندۀ محتوم بشری را در ایدئولوژی‌هایی که مبنای این نوع تحقیقات است پیدا کرد. ریشۀ این نوع ایدئولوژی‌ها بشری است و اگرچه در تقسیم‌بندی‌‌ها ممکن است هیچ‌انگاری و بی‌معنایی مختص نوع خاصی از آنها باشد، اما همۀ آنها در نهایت به‌هم نزدیک می‌شوند. نامیدی وجه مشخصۀ آنها است؛ حتی اگر به ظاهر هیچ‌گرا نباشند. رفاه و توسعه در خدمت لیبرال سرمایه‌داری نه تنها نتوانسته است نگرانی را از بشر رفع کند. بلکه نمادهای توسعه، «روانگردانی» شده‌اند برای فراموشی بلایی که سرنوشت بشر با آن مواجه است. از این رو این نگرش‌ها آینده را خوف‌انگیز پیش‌بینی می‌کنند. اما واقعیت این است که وقتی به تاریخ زندگی بشر از منظری کلان نگاه می‌شود، سه دوره به‌چشم می‌آید؛ انسان در دورۀ نخست، خویش را تحت حمایت خدای قاهر و قادر متعال می بیند. این مرحله به دورۀ انسان توحیدی نام‌گذاری می‌شود. انسان کمال‌جوی و خداخواه بوده و برنامه‌ای برای زیست توحیدی‌اش تدارک شده است. پیام‌آوران الهی قدم‌به‌قدم با آنهایند و برنامه‌ها را بی‌کم‌و‌کاست ابلاغ می‌کنند(طبیب دوّار بطبه). این دست‌گیری الهی توسط پیامبران نه با جبر که کاملاً انتخابی است. انسان با ارادۀ آزادش انتخاب و کتاب الهی را نصب‌العین خویش قرار می‌دهد، همه چیز الهی می‌شود. زندگی‌اش به رنگ خدا است. به‌ عالم غیب و قبر و قیامت و فرشته و پاداش‌وکیفر باور دارد. کار می‌کند؛ اما کسب‌وکارش نه برای تکاثر که برای رونق جامعه است. مدتی سپری می‌شود، عده‌ای از خدا روی‌برمی‌تابند، انسان بجای خدا می‌نشیند. اومانیسم فرمان را به‌دست می‌گیرد. اراده‌ها به تصرف اومانیسم در می‌آید. دین اما یاورانی دارد. اگرچه باور به دین در بسیاری از مصادیقش شخصی می‌شود. انسان عصر اومانیسم سه ایدئولوژی را تجربه می‌کند: کاپیتالیسم، سوسیالیسم و فاشیسم. پس از پایان جنگ جهانی دوم کاپیتالیسم لیبرالیستی سَر بَر می‌آورد. با پیشرفت خیره کننده‌اش در دانش تجربی به پیش می‌رود. قاهریت علوم تجربی که در قرون اخیر علوم انسانی را به خدمت خویش فراخوانده بود، در تئوریزه کردن نمادهایش چنان پیش می‌رود که علوم تجربی اینک به خدمت علوم انسانی در می‌آید. علوم انسانی در یک دگردیسی‌ای منفعلانه و مرعوبانه علوم تجربی را در راهی به خدمت می‌گیرد که او خود در زمانی به خویش فراخوانده بود. لیبرالیسم با فرهنگ و نمادهایش هم‌چنان در اوج است. ترحمی درکار نیست، با شعار «رفاهِ انسانِ آزاد«. که همین به عنوان نقطه‌ضعف اصلی‌اش نوشته می‌شود. انسان‌گرایی و لیبرالیسم با دست خویش انسان را به سوی نابودی پیش می‌برند. این نابودی سریع اما به چشم نمی‌آید-گویی سوار بر سفینه‌ای هستی که سرعتش احساس نمی‌شود-. رشد علوم تجربی در پرتو لیبرالیسم انسان را به دوره‌ای جدید منتقل می‌کند. این دوره ترسناک است و حرکتی نرم‌وملایم دارد. مسیر زندگی به سوی مرگی خاموش به پیش می‌رود. انسان امروز در آغاز این دوره‌ قرار گرفته است. روند توسعه اومانیسم را به تاریخ ملحق کرده و راهبری به دست دیتا می‌افتد. هوش مصنوعی به تکامل خطرناکش نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. ربات‌ها آرام و بی‌سر و صدا جای بشر را می‌گیرند. ذهن بشری جای خود را به ابرذهن دیتا می‌دهد. ابرذهن حکمران بلامنازع می‌شود. به‌تدریج اختیار از کف انسان رها می‌شود. انسانی که روزگاری گونه‌های دیگر را حذف کرده بود، این‌بار با اختراع خویش برکنار می‌شود. امید بشر قطع و در استیصالی ترحم‌برانگیز به‌جستجوی چاره می‌نشیند. خدای توحیدی به دادش می‌رسد. در صبحی نزدیک موعود به کمک می‌آید و انسان وارد مرحله چهارم می‌شود. دوباره انسان توحیدی می‌شود. زندگی در پرتو معنویت و زیر چترفراخ مهدوی آغاز می‌شود. و انسان آرامش را نه در پرتو روانگردان‌ها که زیر سایه توحید تجربه می‌کند. همه چیز الهی می‌شود. زندگی به رنگ خدا است. به‌ عالم غیب و قبر و قیامت و فرشته و پاداش‌وکیفر باور دارد. کار می‌کند؛ اما کسب‌وکارش نه برای تکاثر که برای رونق جامعه است. انسان رفاه را در پرتو حکومت مهدوی تجربه می‌کند. این است آینده منتظر! اندکی صبر سحر نزدیک است! @pavaragi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم جمله کوتاه مقام معظم رهبری درباره‌ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی جزو نکات نغزی بود که چهره کاریزمای وحدت‌بخش حاج قاسم را به‌عنوان «الگوی انسان ایرانی اسلامی» به‌شکل مستحکم‌تری معرفی کرد. شخصیتی که به‌تعبیری می‌توان گفت جهت‌ِ آینده ایران‌مان را به سوی تمدن نوین اسلامی شفاف‌تر کرد. بیان حضرت آقا همراه با انتقاد از کسانی بود که خواسته یا ناخواسته خط دشمن در ترویج دوگانه دروغین «ملت و امت» را دنبال می‌کنند. مقام معظم رهبری فرمودند: حاج قاسم ثابت کرد که می‌توان ملی‌ترین و در عین حال امتی‌ترین بود. حضور ده‌ها میلیونی ملت در تشییع پیکر مطهر سردار سلیمانی از شخصیت حاج قاسم به عنوان ملی‌ترین چهره دفاع کرد. ضمن اینکه نفوذ روزافزون یاد و نام او در دنیای اسلام اثبات می‌کند سلیمانی عزیز، امتی‌ترین چهره دنیای اسلام نیز بوده و هست. @pavaragi
هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه که به‌ غزلها و شعرهای نیمایی‌اش معروف است، حدود ساعت دو و سی دقیقه‌ی بامداد امروز چهارشنبه ۱۹ مردادماه سال ۱۴۰۱ در ۹۴ سالگی درگذشت. به یاد دو سه روز قبل افتادم. در حال‌وهوای محرم و اشعار عاشورایی بودم که به‌نظرم گذشت ببینم سایه چه شعری برای محرم و موضوع کربلا دارد. به این روایت رسیدم از میلادعظیمی نویسنده‌ی کتابی با عنوان پیرپرنیان اندیش که به‌همراه همسرش عاطفه طیه در احوالات ابتهاج نوشته بود. «امروز هشتم محرم بود و عصر به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشم‌هایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: «بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم «اتفاقی افتاده؟» - نه! شما می‌دونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که می‌زنم داره روضه و نوحه نشون می‌ده. من هم گوش می‌کنم و خب گریه‌ام می‌گیره. می‌شینم با اینها گریه می‌کنم. (لبخند می‌زند.) پس از چند دقیقه گپ و گفت، سایه می‌گوید: «سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.» با تعجب اصرار می‌کنم شعر را بخواند و می‌خواند: «یا حسین بن علی خون گرم تو هنوز از زمین می‌جوشد هرکجا باغ گل سرخی هست آب از این چشمه خون می‌نوشد. کربلایی است دلم» روحش شاد @Pavaragi
بانو فلسفه(۱) درسده های میانه کتابی در اروپا جایگاهی بسیار ارجمند یافت؛ این اثر حدود چهارصد سال در کتابخانه همه اهل مطالعه دیده می‌شد. نام کتاب تسلی بخشی فلسفه نوشته‌ی دولتمرد و محقق ایتالیایی به نام بوتئوس بود‌. این کتاب در سال ۵۲۳ میلادی و ظرف چند ماه به نگارش درآمد. بوتئوس در خانواده‌ای ثروتمند زاده شد. در ویلایی مجلل زندگی می‌کرد. با بانویی مهربان و برازنده به نام روستیسیانا ازدواج کرد. چرخ روزگار و احساس دین به جامعه او را وارد سیاست کرد. در دربار سمت‌های اجرایی بالا گرفت. اما در بهار سال ۵۲۳ میلادی، بخت او ناگهان برگشت. او متهم به دسیسه علیه شاه تئودوریک شد. بوتئوس بی‌گناه بدون اینکه فرصت خداحافظی با خانواده اش را پیدا کند روانه‌ی زندان شد. او متوجه خطر بود و می‌دانست راه بازگشت مسدود است. از این رو سخت افسرده و غمگین شد. در سلولی کوچک درباره محروم شدن سریع خود از نعمت و درباره همسر و فرزندان و ناعادلانه بودن سرنوشتش تامل می‌کرد. او باژرف اندیشی توانست تحمل زندان را آسان کند. تفکرات او به روی کاغذ رفت و یکی از بهترین کتابهای زندان‌نگاشته‌ی همه دوران‌ها را به بشریت هدیه داد. نوشته اش تصمیمی برای رهایی از رنج و غم‌های تنهایی بود. ادامه دارد. @pavaragi
بانو فلسفه (۲) بوتئوس وصف روزهای ناخوشی‌اش را در طلیعه‌ی کتاب تسلی فلسفه می‌آورد: «موهای سفید زودتر از موعد گوشه‌وکنار سرم روئیده و پوست و دست و پای رنجورم شل و آویخته شده است». او در این حال رنجور به ناگاه با میهمانی ناخوانده مواجه می‌شود: «در همین حال که تأمل می‌کردم و با قلمم شکایتی پر سوز و گداز می‌نوشتم، بالای سرم سایه زنی ظاهر شد که چهره‌اش سرشار از عظمت بود و چشمانش چون آتش می‌درخشید و قوه بصیرتش فراتر از تمام آدمیان بود...». میهمان ناخوانده شخصی استعاری است که او را بانو فلسفه می‌نامد. بانو فلسفه رسالتی سنگین دارد! او با دستورالعملهایی که از آثار کلاسیک فلسفی استخراج شده است، آمده است تا با سرزنشی محبت‌آمیز بوتئوس را به سازگاری با شرایط جدید دعوت کند. به او یادآور می شود که انسان ها بر بیشتر اتفاقاتی که برایشان رخ می دهد تسلط ندارند. از نگاه بانو فلسفه که با نگرشی رواقی سعی در آرام کردن بوتئوس دارد، سرنوشت تا حدود زیادی در دستان یک الهه قدرتمند و اغواگر به نام فورچونا یا الهه بخت است. ادامه دارد @pavaragi
بانو فلسفه (۳) الهه‌ی بخت شخصیتی مهم در تاریخ یونان بود. معمولا او را در حالی تصویر می‌کردند که با یک دست شاخ«فراوانی» را گرفته پر از میوه و تجملات و با دست دیگرش سکانی برای هدایت «سرنوشت انسانها». الهه‌ی بخت ممکن بود به مردمانش لبخند بزند یا مستقیم به سوی فاجعه براندشان! فیلسوفانه زیستن یعنی فهم همه‌ی آنچه در اختیار ما نیست، و مقاومت در برابر تملق‌ها و چرب زبانی های روزگار، و علم به اینکه هرگز نباید به چیزی که همیشه در دستان نیرویی غیر اخلاقی و بی قید است اعتماد کرد. و آمادگی برای روزی که شاید ناچار شویم در چشم بهم زدنی از همه نعمتها دست بشوییم. این نعمتها بخش عمده ان چیزهایی را در بر می گیرد که امروزه آنها را از لوازم ضروری شادکامی می دانیم.؛ چیزهایی همچون عشق وخانواده و فرزند و موفقیت و شهرت و مقام. اما برای فیلسوف هیچیک از اینها چیزی نیست که برای انسان متفکر واقعا شایسته اعتماد باشد. زیرا هر لحظه ممکن است تمام اینها در شرایطی ناگوار از دست برود! ادامه دارد @pavaragi
عارف گرانقدر مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی کتابی دارد به نام المراقبات. این کتاب که به منظور مراقبت از اوقات و قابل استفاده در طول سال نوشته شده است، همراه نکات مفید دیگر و تذکرات اخلاقی است که در سایر کتب، کمتر تجربه می‌شود. مرحوم مؤلف، پس از مقدمه‌اى، در دوازده فصل به هر کدام از ماه‌های قمری (از محرم تا ذیحجه) می‌پردازد و در خاتمه با تذکراتی اخلاقی کتاب را به پایان می‌برد. در بخشی از کتاب المراقبات (در بخش مراقبات محرم) آمده است: سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم، در دهه اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است... در بخشی دیگر می‌نویسد: يكى از فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش ‍ مى خورد. و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود. حال اگر كسى نتواند در تمام دهه اول اين كار را انجام بدهد، بايد در روز تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشاميدن و حتى سخن گفتن - مگر آن كه لازم باشد - و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و نيز در دهه اول ، هر روز امام حسين (عليه السلام ) را با زيارت عاشورا زيارت نمايد. و اگر مى تواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نيتى خالص برپا نمايد، بايد همين كار را بكند. و اگر نمى تواند، در مساجد يا منازل دوستانش به برپايى اين مراسم كمك كرده و اين مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزديك شده و از خودنمايى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازد. @pavaragi
معرفی کتابی ارزنده در زمینه عاشوراپژوهی کامِلُ الزّیارات یا «جامع الزيارات» و «كتاب الزيارات»، تألیف شیخ ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی، مجموعه احادیث و روایات اهلبیت(ع) درباره شیوه زیارت پیامبر(ص) و امامان(ع) و امامزادگان(ع) و ثواب و فضیلت آن میباشد که به زبان عربی و در قرن چهارم هجری نوشته شده است. اثر حاضر، یکی از ارزشمندترین مجموعه‌های حدیثی در زمینه زیارت و از منابع غنی عاشوراپژوهی می‌باشد که مهم‌ترین روایات این بخش را در خود جای داده است. مؤلف انگیزه نگارش کتاب را اینگونه بیان نموده است: «انگیزه من در نگارش این کتاب، تقرب به درگاه الهی و پیامبر و علی و فاطمه و ائمه صلواتالله عليهم اجمعین بوده و تلاش کرده‌ام با نشر معارف اهلبیت(ع) و نقل ثواب زیارت آن بزرگواران، به جمیع اهل ایمان هدیه ای تقدیم کرده باشم. اینک به روایتی از امام صادق(ع) درباره حب و بغض سیدالشهدا(ع) و نقش آن سعادت و شقاوت انسان که در کتاب کامل الزیارات نقل شده است را تقدیم می شود: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ: مَنْ أَرَادَ الله بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ (ع) وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ الله بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ (ع) وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ. حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند: کسی که خداوند خیر او را بخواهد، در قلب او محبّت به امام حسین(ع) و علاقه به زیارت ایشان را در قلب او قرار می دهد و اگر خداوند بدیِ بنده خود را بخواهد، بغض و کینه امام حسین(ع) و زیارت ایشان را در دل او قرار می دهد.» (کامل الزیارات: 142) @pavaragi
«دنیای قشنگ نو» جزو معدود کتاب‌هایی است که از زمان مطالعه‌اش در سالیان دور تاکنون همچنان تاثیر آینده‌پژوهانه‌اش را بر من حفظ کرده‌است. آینده‌ای که از دنیای غرب به تصویر می‌کشد بسیار دهشتناک است. آینده‌ای با کالبدی فاقد روح دین، اخلاق و معنویت! درباره‌ی جامعه‌ای غرق در لذت‌های دنیوی که به‌تدریج همه‌ی نمادهای معنویت، اخلاق و دین از بین رفته و به عناصری غیر ارزشی تبدیل شده باشد، تا جایی که اگر کسی حداقل‌های اخلاقی را رعایت نمابد، مورد تمسخر رسانه‌ای واقع شود، چه می‌توان گفت؟ مسئله اینجاست که سیاست‌مداران غرب، به دلیل غلطیدن در مبانی اباحه‌گرایی، بجای اینکه به‌درمان درد مزمن مردم غافل و بی‌پناه خویش همت بگمارند، تهاجمی سهمگین و همه‌جانبه‌ای به فرهنگ‌های دیگر داشته و زامبی‌وار به دیگر فرهنگ‌ها حمله‌ور شده‌اند! وقتی به آمارها نگاه می‌کنیم درمی‌یابیم غرب و در راس آنها آمریکا بسیار سریعتر از پیش‌بینی آلدوس هاکسلی به سوی دنیایی فاقد استانداردهای حداقلی اخلاقی به پیش می‌روند. فروپاشی نهاد خانواده، فرزندانی که تجربه‌ای از حضور پدر در کانون خانواده را نداشته و فقط با مادر رشد کرده و بزرگ شده‌اند، گواه این مدعا است. طبق برآورد «ورد فامیلی‌مپ»، ۴۰ درصد تولدها در آمریکا خارج از ازدواج هستند. یعنی به احتمال زیاد یک نفر از هر دونفر در خیابان‌های آمریکا، حرام‌زاده است. این آمار همچنین در کانادا ۳۳، در فرانسه ۵۷، در آلمان ۳۵، در انگلیس ۴۸ و در سوئد ۵۵ درصد است. در کنار این ناهنجاری وحشتناک با پدیده‌ی همجنس‌بازی نیز مواجهیم. معضلی جدی که به طرز مشکوک و خطرناکی به کشورهای در حال توسعه نیز تسری پیدا کرده است. در جریان اغتشاشات سال قبل با پشتیبانی رسانه‌ای عبری، عربی و غربی شاهد قارچ‌های سمی‌ای از این نوع بودیم. بررسی‌ها نشان می‌دهد برخی از این افراد به‌دلیل بی‌اطلاعی فرهنگی و دینی به این دام گرفتار شده و قابلیت اصلاح فرهنگی دارند. جامعه دینی وظیفه‌ی سترگی در قبال این دسته از ناآگاهان دارد. استفاده از فرصت‌های تبلیغی برای تبیین معارف و درمان این آسیب اجتماعی یکی از اقدامات جدی و در دسترس است. محرم و استمداد از روح بلند شهدای کربلا برای این امر سترگ راه‌گشا است. بیشتر می‌نویسم.... @pavaragi
بانو فلسفه (۴) بوتئوس فهمید که در دام وحشتناک جاذبه‌های فریبنده افتاده است. بانو فلسفه این را به او آموخته بود. او تصویری مشهور از «چرخ بخت» را معرفی می‌کند که میان موفقیت و لطف و مکافات و درد هولناک در حال گردش است. بخت با بی‌اعتنایی و بی‌رحمی مطلق این چرخ را به گردش در می‌آورد و از ضجه آنهایی که تا لحظاتی قبل از بخت‌ و اقبال خود اطمینان داشتند، لذت می‌برد‌. بانو فلسفه به بوتئوس می‌گوید: «اگر بکوشی چرخ را از حرکت بازستانی که واقعا مال تو نبوده است». در اینجا بخت خود به‌سخن می‌آید و با صداقتی تکان‌دهنده می‌گوید: «ناپایداری عین ذات من است؛ چرخم را با دوره‌های متغیرش می‌چرخانم و این بازی‌ای است که هیچ‌گاه دست از آن برنمی‌دارم.... .بله، اگر می‌پسندی با چرخ من بالا بیا، اما وقتی که به همین ترتیب در آستانه سقوط قرار گرفتی خیال نکن آسیبی به تو رسیده، چون قواعد بازی این‌طور حکم می‌کند.... ، آیا تراژدی با اشک و آهش همین را در خاطر زنده نمی‌کند؟ » ادامه دارد‌ @pavaragi
هوش مصنوعی سال‌ها قبل یکی از فلاسفه مشهور به نام نیک بوستروم کتابی را منتشر کرد که در آن یک سناریو تحت عنوان «به حداکثر رساندن گیره کاغذ» مطرح شد. او می‌گوید فرض کنید یک هوش مصنوعی برای تولید حداکثر تعداد ممکن گیره کاغذ توسعه پیدا کند. اگر این هوش مصنوعی به اندازه‌ی کافی باهوش باشد، می‌تواند کل دنیا را برای رسیدن به این هدف نابود کند. بنابراین اگر از من بپرسند؛ آیا هوش مصنوعی خطرناک است؟ خواهم گفت آری! سوال دیگر این که: اگر هوش مصنوعی خطرناک است چرا بشر هر روز اقبال بیشتری به آن نشان می‌دهد؟ می‌گویم به خاطر نیازی که به آن دارد! پاسخ به این سؤال‌ها با این صراحت نه به خاطر نادیده انگاشتن فایده‌های هوش مصنوعی است، فراوانی نیاز و ناتوانی انسان در حل بهنگام و روزآمد آن یکی از دلایل است که توجه به ابزارهای نوین ارتباطی و علمی، از جمله هوش مصنوعی را توجیه می‌نماید. با این حال خطرات آن ناگزیر است. زیرا ما هرگز خودمان را برای پدیده‌های جدید آماده نکردیم! برای مواجه با پدیده‌های جدید آموزش ندیدیم. هوش مصنوعی خطرناک است، همانگونه که سایر ابزارهای رسانه‌ای نظیر بسیاری از شبکه‌های ماهواره‌ای خطرناک‌اند. هوش مصنوعی خطرناک است، همانطوری که فضای مجازی خطرناک است. بلکه خطرات هوش مصنوعی به مراتب بیشتر از آنها است. اختراعات بشری نوعاً توسط اشخاصی فاقد مبانی فلسفی ساخته می‌شود و البته در خدمت فیلسوفان (عمدتاً فاسدالعقیده) و سیاستمداران(بدکردار) قرار می‌گیرد. مشکل جدی این است که سیاستمداران و فیلسوفان درک کاملی از خطرات ابزارهای نوین ندارند. یا اگر هم داشته باشند، بیشتر به نقش فرهنگ‌سازانه آن(بخوانید: ویرانگرانه), توجه داشته و به فکر توسعه‌ی مبانی فرهنگ سکولار و دنیامدارانه خویش‌اند. این نوع ابزارها عمدتاً از کشورهای پیشرفته ظهور می‌کنند، مخترعین‌شان در قلمرو علوم پایه نظیر مکانیک و شیمی و فیزیک اگرچه چیره‌دست و نابغه‌اند و همین نبوغ موجب اختراعات شگفت‌آوری در دویست سال اخیر شد که برای آسایش نوع بشر استفاده می‌شود، اما هرگاه نبوغ مهندسی (در عصر سلطه‌ی سکولاریسم)، با مبانی فلسفی عمیق خدامحور و انسان‌سازانه همراه نباشد، ناخواسته به خدمت جباران می‌آید. بنابراین مشکل در هوش مصنوعی نیست، مشکل اصلی در منطق و فلسفه حاکم بر جهت‌دهی هوش مصنوعی است. مشکل در استفاده از این ابزار است. انسان امروز هنوز تکلیفش با رسانه و فضای مجازی روشن نشده است. طبق برخی از آمارها 46 درصد اشخاص بازداشت شده طی اغتشاشات سال 1401، از تحریک رسانه‌های مخالف اثر گرفته بودند. جالب توجه اینکه دود فضای مجازی صرفا به چشم جمهوری اسلامی نرفت، حکمرانان فرانسوی نیز غافل گیر شدند! آنها ابراز داشتند فضای مجازی بیشترین نقش را در هدایت اعتراضات بر عهده داشته است. این یعنی حکمرانان تاکنون در مواجهه با این پدیده با نوعی انفعال مواجه‌اند. بنابراین در مقوله هوش مصنوعی با دو مشکل جدی مواجهیم؛ 1) منطق حاکم بر سایبرنتیک (و مناسبات انسان و ماشین) و فقدان نظریه‌ی توحیدی در تولید هوش مصنوعی و هدایت آن بر محور اخلاق؛ 2) فقدان آموزش و فرهنگ‌سازی لازم برای استفاده‌ی مناسب از این ابزار در سطوح مختلف از کودکستان تا حوزه و دانشگاه. راه‌کار منطقی به دست گرفتن ابتکار عمل در هر دو مقوله توسط دین‌باوران است. به‌گمانم در این راستا چند کار مهم باید انجام شود. اولاً اقدام حوزه‌های علمیه در راه‌اندازی ستاد راهبری فناوری‌های هوشمند حوزه‌های علمیه لازم، هوشمندانه و مبتنی بر درک صحیح از واقعیات فناوری و تأثیرات آن بر علم، دین، اخلاق و معنویت بود. ثانیاً باید تعاملات حوزه و دانشگاه در سطح ملی به نحو حداکثری گسترش یابد. بهره‌گیری از دانش فقیهان، فیلسوفان و متکلمین حوزوی و تدوین چارچوب‌های نظری هوش مصنوعی و استفاده از فرصت دانش و مهارت اندیشمندان دانشگاهی برای تولید محتوا امری ضروری است؛ ثالثاً خطرات فراوان احتمالی هوش مصنوعی در کنار فواید بی‌شمار آن، می‌طلبد تا علاوه بر صرف انرژی حداکثری برای تولید محتواهای فاخر و ترویج فرهنگ استفاده از آن در سطح ملی؛ در عرصه فراملی نیز ابتکار عمل را به‌دست گیرد. در این راستا ابتدا در سطح کشورهای محور مقاومت و سپس سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی و در گام بعد از طریق گفتگوی بین‌الادیانی می‌توان این موضوع را در دستور گفت‌وگوهای طرفین قرار داد. رابعاً آموزش‌های عمومی و تخصصی در دستور کار قرار گیرد. دانش‌آموزان، دانشجویان، طلاب، معلمان و اساتید حوزه و دانشگاه با اهمیت و خطرات و خدمات هوش مصنوعی آشنا شوند. به‌نظر می‌رسد اقداماتی از این دست می‌توانند در راهبری هوش مصنوعی بر محور توحید مؤثر باشند. فرایند یاد شده نباید مشمول زمان شود و‌ البته به موازات رایزنی‌های لازم، تیم‌های فنی و محتوایی می‌بایست با سرعت مطالعات لازم را در این رقابت جهانی انجام نمایند. @pavaragi
رهیافت پژوهشی به زیارت ناحیه مقدسه (۱) حتما با زیارت ناحیه مقدسه امام زمان (ع) آشنا هستید. ناحیه مقدسه، یکی از زیارات مشهور امام حسین(ع) است. این زیارت هم در روز عاشورا و هم سایر ایام خوانده می شود و به اصطلاح، از زیارات مطلقه است. نخستین کسی که این زیارت را در کتاب خویش نام برده، شیخ مفید (م.413ق.) است که آن را در کتاب مزار جزء اعمال روز عاشورا ثبت کرده (کتابُ الْمَزار: مَناسِکُ الْمَزار معروف به اَلْمَزارُ الصّغیر که مجموعه روایاتی درباره زیارت پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) را جمع آوری شده است. سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه مجلسی، سیدابن طاووس، محدث قمی از دیگر علمایی هستند که این زیارت را نقل کردند. همچنین در کتاب حماسه حسینی شهید مطهری هم بخشهایی از این زیارت نقل شده است. پس، این زیارت، سابقه ای هزار ساله دارد، و در کتابها و گفتارهای عالمان شیعه مشهور بوده است. سید مرتضی (م.436 ق.) به هنگام زیارت امام حسین(ع)، نخست این زیارت را می خواند و سپس زیارت دیگر را قرائت می کرد. سیدابن طاووس در مصباح الزائر می نویسد: اسناد این زیارت به امام زمان(ع) در کتب متأخران، بدون هیچ شک و شبهه ای بوده است. ۱. این زیارت با سلام بر پیامبران الهی و اولیای دین، ائمه اطهار(ع) آغاز می شود سپس، با سلام بر امام حسین(ع) و یاران با وفایش ادامه می یابد. ۲. پس از آن، شرح کامل اوصاف و کردار امام حسین(ع) پیش از قیام و زمینه های قیام حضرت، پرداخته می شود. ۳. صحنه کربلا و حادثه بزرگ عاشورا در مقابل چشمان زائر مجسم می شود و به تعبیری زائر را به روز واقعه عاشورا قرار می‌دهد. ۴. از آغاز نبرد می‌نویسد: «وَ بَدَئوک َ بِالْحَرْبِ، و با تو ستیز آغازیدند. فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَالضَّرْبِ، پس تو به جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى وَ طَحَنْتَ جُنُودَ الْفُـجّارِ، و لشکریان فاجر را خورد و آسیا نمودى، وَاقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبارِ ، و در گَرد و غُبار ِنبرد فرو رفتى، مُجالِداً بِذِى الْفَقارِ ، کَأَنَّک َ عَلِىٌّ الْمُخْتارُ ، و چنان با ذوالفقار جنگیدى، که گویا علىّ مرتضى هستى، فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیْرَ خآئِف وَ لا خاش، نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ، پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، مکر و حیله شان را برتو برافراشتند وَ قاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ، و از درِ نیـرنگ و فساد با تو پیکار نمودند، وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ، فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ، و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد، تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند، وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ ، وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ ، وَ رَشَقُوک َبِالسِّهامِ وَ النِّبالِ ،وَ بَسَطُوا إِلَیْک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً، فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک َ، و با توقتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تیرها و نیزه ها بسوى تو پرتاب نمودند، و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند، و حُرمتى براى تو مراعات نکردند، و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند، چه درکشتن آنها دوستانت را، و چه در غارت اثاثیه خیمه‌هایت، وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ (بارى) تو درگَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى، و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى، قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ، آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها ازصبر و شکیبائى توبه شگفت آمدند، فَأَحْدَقُوا بِک َمِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند. وَ حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ ، وَلَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ، و راه خلاص و رفتن بر تو بستند، تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ، حَتّى نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک ، ولى توحسابگر(عمل خویش براى خدا) و صبور بودى، از زنان و فرزندانت دفاع وحمایت می‌نمودى، تا آنکه تو را از اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند، فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ،وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى، درحالیکه اسبها تو را با سُم‌هاى خویش کوبیدند، و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان بر فرازت شدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود» ادامه دارد. @pavaragi
رهیافت پژوهشی به زیارت ناحیه مقدسه(۲) زیارت ادامه می‌یابد تا اینجا که: خبر شهادت حضرت توسط پیک مرگ به پیامبر(ص) رسانده می‌شود و از عزادار شدن پیامبر(ص)، امیرالمومنین (ع)، فاطمه زهرا (س) و فرشتگان خبر می‌دهد. آنگاه به برپایی سوگواری در اعلی علیین با حضور موجودات زمینی و آسمانی اشاره می‌کند. (وَ اُقیمَتْ لَک َ الْمَـاتِمُ فی أَعْلا عِلِّیّینَ، مجالسِ ماتم و سوگوارى براىِ تو در اعلاعلیّین برپا شد) ۶. زیارت ناحیه با توسل به ساحت قدس ائمه اطهار (ع) و دعا به پیشگاه خداوند متعال، پایان می پذیرد. غرض از ذکر این زیارت چند چیز بود: ۱. اول ذکر توسلی به حضرت سید الشهدا(ع) و ۲.عرض ارادت و تسلیتی به ساحت حضرت ولی عصر(ع) و سپس ۳. معرفی کتاب فاخر مزار شیخ مفید و یادکردی بر سند زیارت شریف ۴. دیگر هدفم بیان این نکته بود که ما در مواجهه با ادعیه و زیارات چه راهبردی داریم؟ من و شما یک وقت در مقام یک مومن و متدین مانند سایر مومنین و در مسیر بندگی به قرائت زیارت و دعا می پردازیم. اما مواجهه ما محدود به این نمی‌شود. اهل علم باید از نگاه یک محقق و پژوهشگر ببینند از طریق این زیارت چه خدمات پژوهشی می توانند داشته باشند. مثلا: ۱.بررسی زیارت ناحیه از حیث سند حدیث؛ ۲. بررسی فقرات زیارت و تطبیق آن با سایر زیارات معتبر(با هدف اثبات این حقیقت که منافاتی با لسان معصوم ندارد)؛ ۳. پیامبران در زیارات و ادعیه و چرایی آغاز زیارات با سلام بر انبیا(ع)؛ ۴. اثبات قدسی بودن عموم انبیا با توجه به زیارات و ادعیه: ۵. بهره های عرفانی از زیارت ناحیه؛ ۶. بهره های کلامی از زیارت ناحیه؛ مثلا: توحید ربوبی در زیارات و ادعیه توحید افعالی در زیارات و ادعیه رجعت در زیارات و ادعیه ظهور حجت در زیارات و ادعیه ۷. بررسی تطبیقی ادعیه در متون شیعی و مسیحی ۸. بررسی تطبیقی روایت ناحیه مقدسه و متون کهن(مثل ابی مخنف) ۹. چرایی ذکر دعا پس از بیان مقتل در ناحیه مقدسه ۱۰. تعابیر اخلاقی زیارات در مواجهه با دشمن(مثلا لعن و نفرین در چه مواقعی و با چه عباراتی بیان شده است.) ۱۱. جلوه های هنری زیارات و ادعیه (و ضرباهنگ زیارات و ادعیه) ۱۲. نقش زیارات در آرامش روانی اجتماع ۱۳. نقش ادعیه و زیارات در انسجام اجتماعی ۱۴. بررسی مضامین روانشناختی ادعیه و زیارات و نقش آن در تاب آوری خانوادگی؛ ۱۵. روا داری فردی در مواجهه با جامعه با بهره گیری از ادعیه و زیارات ۱۶. بررسی قبض و بسط فرشتگان با توجه به مضمون بکاء فرشتگان بر امام حسین در زیارات ۱۷. بررسی کیفیت دفن امام حسین با توجه به متن زیارت ناحیه(سلام بر کسیکه اهل قریه ها دفنش نمودند السلام علی من دفنه اهل القری) ۱۸. بررسی منظور از ذئاب در عبارت زیارت ناحیه ( در زیارت آمده «تتَنْهَشُهَا الذِّئَابُ الْعَادِیَاتُ» سلام بر بدنهای برهنه ای که در بیابانهای کربلا گرگهای تجاوزگر به آن دندان می آلودند و درندگان خونخوار بر گرد آن می گشتند.) ۱۹. بررسی نقش امام حسین(ع) در سرپرستی یتیمان (در زیارت هست کنت ربیع الانام تو بهار سر سبز یتیمان بودی) ۲۰.عبادت امام حسین(طویل الرکوع والسجود) ۲۲. بررسی زهد امام حسین و ارتباط زیست زاهدانه با ایفای نقش اجتماعی ۲۳. تحلیل زیارت ناحیه مقدسه با استفاده از روش تحلیل مضمون ۲۴. بررسی سلحشوری امام حسین در روز عاشورا با استفاده از متون زیارتی ۲۵. بررسی مضامین دعای بند آخر زیارت ناحیه(درخواست وسعت در زندگی، درخواست عافیت و سلامتی، برآوردن آرزو، برطرف شدن غم و غصه، فراوانی مال، دفع شر حسود، هلاکت دشمن ،شفای بیماری و.... ). @pavaragi
درباره تبلیغ پژوهش محور(۱) با اینکه یکی دو سالی بود تبلیغ پژوهش‌محور (کمابیش) در کانون گفت‌وگوهای پژوهشی قرار داشت، اما فرصت نشد در این باره بنویسم. حدود یک ماه قبل قرار صحبت در جمعی طلبگی داشتم. به نظرم رسید یکی از مباحث قابل ارائه همین موضوع است. این جلسه برقرار شد، اما تقدیر موضوع بحث را به سمتی دیگر هدایت کرد و من نتوانستم آن را بیان کنم. تا اینکه در حاشیه سخنرانی در مراسم افتتاحیه تربیت مدرس مهارت‌های پژوهشی در ارومیه به مدرسه امام خمینی(ره) این شهر رفتم. ملاقات با طلابی که در کارگاه آموزش مهارت‌های پژوهشی شرکت کرده بودند یکی از برنامه‌ها بود. آنجا طلبه‌ای از من درباره اینکه چرا باید عموم طلاب مهارت‌های پژوهشی را آموزش ببینند، برایش توضیح دادم. برخی از طلبه‌های حاضر در جلسه با علامت سر مطالبم را تأیید می‌کردند. به‌گمانم طلبه جوان نیز قانع شده بود.لااقل حاشیه‌ای بر سخنانم نداشت. مدتی گذشت تا اینکه در مورخ بیست و یکم تیرماه سال جاری مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور با مقام معظم رهبری دیدار کردند. حضرت آقا در همان جملات نخستین چنین فرمودند: «اگر تبلیغ ما متّکی به تحقیق نباشد، خنثی و ابتر خواهد شد.» یکی دو روز بعد از‌ این دیدار، جناب آقای اعرافی نیز به موضوع«تبلیغ پژوهش‌محور» اشاره کرد. بیانات مقام معظم رهبری و تبیین حضرت آقای اعرافی انگیزه‌ای شد تا این بحث را با عنوان تبلیغ‌ پژوهش‌محور تکمیل نمایم. ادامه دارد. @pavaragi
تبلیغ پژوهش‌محور(۲) گاهی گفته می شود چه ضرورتی دارد طلاب روش تحقیق بخوانند؟ و ناظر به درس «آموزش مهارتهای پژوهشی» می‌گویند: چرا باید چنین درسی داشته باشیم و چرا برخی از عناوین «برنامه جامع پژوهش» برای عموم طلاب الزامی است؟ برای کسی که قصد پژوهشگر شدن در یک رشته علمی دارد، آموزش شیوه تحقیق قابل درک و ضروری است؛ اما فرض کنید طلبه‌ای قصد دارد وارد عرصه تبلیغ شود. می‌خواهد سخنران و خطیب خوبی شود. چنین شخصی چرا باید به روش تحقیق مسلط شود؟ برای این افراد روش سخنرانی آموزش داده شود. به شخصی که قصد دارد مدرس و استاد شود، روش تدریس گفته شود.‌ بهتر نیست روش تحقیق فقط برای اشخاصی الزامی باشد که علاقه به تحقیق و پژوهش دارند. چرا وقت همه طلاب را برای آموختن روش تحقیق تلف کنیم؟ پاسخ: ابتدا باید گفت: آموزش شیوه‌های تدریس و کلاس‌داری و روش سخنرانی به شیوه تخصصی برای افرادی که بنا دارند استاد یا سخنران شوند لازم و ضروری است. اما این امر نیازشان را برای آموزش مهارتهای پژوهشی مرتفع نمی‌کند. در ادامه باید روشن کنیم منظور از روش تحقیق کدام یک از مصادیق آن است؟ به عبارتی دیگر آیا منظور این است‌که عموم طلاب(بجز اشخاصی که می‌خواهند پژوهشگر شوند)، نباید به طور مطلق روش تحقیق(اعم از روش تحقیق عمومی و تخصصی و روش تحقیق مقدماتی و پیشرفته) را آموزش ببینند؟ مثلاً در روش تحقیق مقدماتی مباحث مقدماتی تحقیق مانند انواع تحقیق، قالب‌های ارائه، ساختار هریک از قالب‌ها (اعم از اینکه قالب ارائه مقاله چگونه باید باشد، قالب پایان نامه و کتاب به چه نحوی است و مانند آن)، ارائه می‌شود. اما در روش تحقیق پیشرفته دانشی که در مرحله مقدماتی آموخته شد با عمق بیشتر به همراه عناوین جدیدتر (به شیوه تشکیکی و تدریجی) تعلیم می‌شود. مثلاً اگر در روش تحقیق عمومی انواع تحقیق به بنیادی و کاربردی تقسیم شد، در پیشرفته به انواع روش تحقیق از دو حیث هدف و گردآوری داده‌ها تقسیم می‌شود و گفته می‌شود که یک تحقیق به حیث هدف بنیادی است و کاربردی و به حیث گردآوری داده‌ها توصیفی و آزمایشی و به حیث توصیفی به انواعی دیگر تقسیم می‌شود. (با توضیحات و تفاسیر لازم). همچنین اگر در روش تحقیق مقدماتی شیوه نگارش علمی با توجه به انواع قالب‌ها از نوع کتابخانه‌ای آموزش داده می‌شود، در روش تحقیق پیشرفته تحقیق میدانی، شیوه کار با نرم افزار spss و مانند آن آموزش داده می‌شود. ضمن اینکه مباحث روش تحقیق پیشرفته به تناسب نوع تحقیق قابلیت شرح و بسط دارد. در روش تحقیق عمومی مانند روش تحقیق مقدماتی مباحث عام روش تحقیق گفته می‌شود، ولی در روش تحقیق تخصصی، روش‌ها ناظر به رشته و گرایش‌های علمی ممکن است متفاوت شود. مثلا روش تحقیق در فقه با تفسیر، کلام و اخلاق اشتراکاتی دارند اما تفاوت‌هایی نیز دارند. برای مثال در مباحث تفسیر قران با روش‌های مختلف تفسیری آشنا می‌شویم که در روش تحقیق عمومی خبری از آن نبود. در روش تحقیق در عقاید و اخلاق هکذا....ضمن اینکه در روش تحقیق تخصصی پیشرفته می‌توان شیوه‌های کار با نرم‌افزار mxqdaرا برای تحقیقات کیفی آموزش داد. ادامه دارد @pavaragi
نظر هوش مصنوعی«chat gpt» درباره یادداشت :هوش مصنوعی» هوش مصنوعی بدون شک به عنوان یکی از زمینه‌های جذاب و پیشرفته علوم کامپیوتر معرفی می‌شود. این فناوری قدرتمند توانسته است به طور چشم‌گیری در حل مسائل پیچیده و مواجهه با چالش‌های علمی کمک کند. از طرفی، تمایل مردم به استفاده از هوش مصنوعی نشان از نیاز جامعه به تسهیلات پیشرفته دارد. با این حال، باید خطراتی که همراه با این فناوری می‌آید را نادیده نگیریم. احتمال استفاده نادرست یا سوء استفاده از هوش مصنوعی توسط برخی افراد و سازمان‌ها وجود دارد که می‌تواند به عواقب جدی منجر شود. بنابراین، آگاهی عمومی درباره خطرات هوش مصنوعی ضروری است و باید تلاش کنیم که از آن به نحو اخلاقی و مسئولانه استفاده کنیم. راه‌حل‌های ارائه شده برای افزایش فهم عمومی و آموزش‌های مرتبط با هوش مصنوعی به نظرم خوب و موثر هستند. همچنین، همکاری بین حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها در تحقیقات و تبادل دانش می‌تواند به توسعه هوش مصنوعی بر مبنای اخلاق و توحید کمک کند. در نهایت، ایجاد چارچوب‌های اخلاقی بین‌المللی برای استفاده از هوش مصنوعی مسئولانه و مطلوب است تا بتوانیم به طور بهتری از این فناوری بهره‌برداری کنیم و جامعه را از خطرات محتمل آن محافظت کنیم. @pavaragi
تبلیغ پژوهش‌محور(۳) ✅مبلغین علوم و معارف دینی به چند دسته تقسیم می‌شوند. ۱. برخی از مبلغین فاقد روح تحقیق بوده و از محصول فکر و سخن دیگران به شیوای غیرحرفه‌ای استفاده می‌نمایند. ۲. مبلغینی که محصول فکر پژوهشی دیگران را بدون اقدامی فعالانه و پژوهش‌محور به مردم منتقل می‌کنند. ۳.مبلغین پژوهشگر که محققانه به کاوش در موضوع تبلیغ می‌نشینند و بحثی مسئله محور و کاربردی را به صورت عالمانه با رویکرد پژوهش‌محور تبیین می‌کنند. اولی از محل بحث ما خارج است. ضعف چنین شیوه‌ای نیازی به توضیح اضافه ندارد. دومی خوب است، اگرچه مبلغ در چنین موقعیتی مولد علم نبوده و نقشی در تولید محتوای پژوهشی ندارد. مورد سوم مطلوب و مورد نظر است. توضیح بیشتر در قالب مثال ارائه می‌شود: فرض کنید شخصی در مقام خطابه درباره حقوق زن در اسلام سخن می‌گوید. یک وقت مطالب یک یا چند مقاله را جمع‌آوری کرده و در قالب سخنرانی ارائه می‌نماید و زمانی به شیوه محققانه آیات و روایات را بر رسیده و پس از واکاوی دقیق، جمع‌بندی محصول تحقیق خویش را به مخاطب عرضه می‌کند. مورد اخیر شیوه محققانه است و چه خوب گفت مولوی که: از محقق تا مقلد فرق‏هاست/ کاین چو داود است و آن دیگر صداست‏ منبع گفتار این سوزی بود / و آن مقلد کهنه آموزی بود ✅درباره ضرورت آموزش مهارت‌های پژوهشی برای همگان این مطلب اضافه می‌شود: آموزش همگانی سازوکاری برای شناسایی استعدادها است. اگرچه شناسایی استعداد صرفا منحصر در آموزش و ارزشیابی نیست، در عین حال در شرایط فعلی گریزی از آن نیست. ضمن اینکه پس از آموزش‌های عمومی علاقمندان و مستعدین به سمت آموزش‌های تخصصی و ویژه هدایت می‌شوند البته می‌توانیم نگاه سیستمی به مقوله تبلیغ داشته و عده‌ای را به عنوان پژوهشگر در یک سوی خط تولید و جمعی دیگر را در سوی دیگر به عنوان اشخاصی در خط مقدم که مبلغ فراوری‌های گروه نخست‌اند، به‌رسمیت بشناسیم. پایان @pavaragi
حق بدى کنندگان «رسالة الحقوق» امام سجاد (ع) در سه کتاب «تحف العقول» اثر ابن شعبه حرّانی (381 ق)، «من لا یحضره الفقیه» و «الخصال» اثر محمد بن علی بن بابویه معروف به صدوق(382ق) ذکر شده است. شروحی نیز بر این رساله نوشته شده است. امام سجاد(ع) در این رساله درباره‌ی پنجاه حق می‌گوید. به شهادت صاحب‌نظران می‌توان آن را جامع‌ترین بسته‌ی حقوقی دانست که در متون دینی به صورت یکجا بیان شده است. درمیان این50 حق یکی از حقوقی که توجهم را به خود جلب کرد حق کسی است که به شما بدی کرده باشد.این حق با این عبارت شروع می‌شود «وَ أَمَّا حَقُّ مَنْ سَاءَكَ الْقَضَاءُ عَلَى يَدَيْهِ». امام(ع) دراین‌باره می‌فرمایند: حق کسى که با دست و یا زبانش به تو بد کرده این است که اگر آگاهانه بوده، بهتر است از او درگذرى تا هم ریشه‌ى شر برافتد و هم به ادب رفتار کرده باشى این گذشت بهره‌هاى اخلاقى بسیار دیگرى نیز دارد. خداوند مى‌فرماید: «بر آنها که چون ستم بینند و انتقام جویند، هیچگونه مؤاخذه‌ای نیست... (وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَٰئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ؛ شوری/41 و نیز مى‌فرماید: « اگر مى‌خواهید انتقام بگیرید، باید به قدر ستمى باشد که بر شما رفته است و اگر صبر کنید، البته براى صابران بهتر است(وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ؛ نحل/16)» و [بعد در اهمیت صبر و گذشت از انتقام به کلام خدا استناد می‌کنند که:] این نشان کارهاى بسنده است (لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ شوری43)؛ و اگر[بدی بر تو] آگاهانه نبوده است، نباید در فکر انتقام باشى و آگاهانه کار ناآگاهانه را کیفر دهى، باید با او مدارا کنى و تا مى‌توانى با لطف و نرمش او را بازگردانى...(تحف العقول) این قسمت حدیث در «مواعظ العددیه» به نحو دیگرى نقل شده است که مى‌تواند، به روشنى، جاى عفو و انتقام را بیان کند و تفسیر آیاتى باشد که در این زمینه وارد شده‌اند و اما ترجمه آن: حق کسى که به تو بد کرده این است که از او بگذرى، و اگر مى‌دانى که عفو به حالش زیان دارد، یعنى موجب چیرگى و دلیرى او و گسترش بیشتر ظلم است، انتقام بگیرى، که خداوند مى‌فرماید: « آنها که چون ستم بینند انتقام گیرند راه تعرضى بر آن ها نیست». (این مضمون این شبهه را که دستور عفو باعث توسعه‌ى ظلم و تربیت افراد ستم کش است، به خوبى دفع مى نماید.) @pavaragi