eitaa logo
پاورقی
505 دنبال‌کننده
222 عکس
48 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
دونکته دربارۀ آبرو در وضع احکام اجتماعی و حدود شرعی به حفظ آبرو توجه شده است. برای نمونه دروغ، غیبت و تهمت از جمله مفاهیم اخلاقی هستند که به جهت حفظ آبروی مومن و حراست از کرامت انسانی حرام شمرده‌ شده‌اند. در عرف عام هم گفته می‌شود: آبرو مثقال، مثقال جمع می‌شود، ولی خروار خروار می‌رود. امروز در مسیر منزل تا محل کار، کارشناس برنامۀ رادیو معارف دربارۀ آبرو صحبت می‌کرد. دو نکته از بیانات ایشان برایم جالب بود. اول اینکه؛ اگر می‌خواهید ببینید یک چیز چقدر ارزش دارد، بررسی کنید آیا در صورت فقدانش جایگزینی برای آن می‌توان یافت؟ و آنگاه گفته بود: آبرو از این جنس است. یعنی اگر آبروی کسی از دست برود، گویی قیمتش را از دست داده و نمی‌تواند به سادگی جایگاه و ارزش پیشین خود را به‌دست بیاورد. دوم اینکه؛ کسب آبرو درجه انسانی را بالا می‌برد. انسانی که آبرو کسب کرده باشد، از تفرد به تشخص و از فردیت به شخصیت ارتقا می‌یابد. یعنی انسانی با کارکرد اجتماعی بالا و مورد اعتماد عموم جامعه می‌شود. این را هم جایی دیدم که جالب توجه بود: در روایت دارد پول خرج کنید آبرو جمع کنید. بعضی ها ‌آبرو خرج می‌کنند که پول جمع کنند. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
2️⃣ خبر دوم: 💢 تا سه سال دیگر ۴۰ درصد نیروی کار جهان باید هوش مصنوعی یاد بگیرند 💥 ۸۷ درصد از مدیرانی که در مطالعه‌ی آی‌بی‌ام بررسی شده‌اند، انتظار دارند کارکنانی که از چت جی پی تی استفاده می‌کنند، جایگزین افرادی شوند که از هوش مصنوعی هنگام کار استفاده نمی کنند⚠️ 🆔 @ipeyda_ir @pavaragi
👓 راه معنویت را کسایی رفتند که تو دل اغتشاشات از نظام دفاع کردند... ❗️ نه فکر ریزش مخاطب بودند، نه فروش دوره! @HozeTwit @pavaragi
جملاتی منتخب از کتاب «الهی نامه» اثرجواد محدثی استاد 🆔@Labkhandghalam🏴 @pavaragi
مروان حمار! یکی دو روزی است ساعتی از وقتم را به مطالعۀ کتاب تاریخ مختصر اسلام نوشتۀ کارن آرمسترانگ سپری می‌کنم. یکی از ویژگی‌های کتاب همانطوری که از نامش پیداست، اختصار و ایجاز است. خیلی زود به حکومت امویان رسیدم. واپسین خلیفۀ امویان شخصی است به‌نام مروان ملقب به حمار. انگیزۀ نوشتن این یادداشت همین لقب آقای مروان است. مردم به کسی که کارهای احمقانه‌ انجام می‌دهد، می‌گویند فلانی «خر» است! یا از خریت او است که چنین کاری می‌کند. خلاصه خر معادل احمق، کودن و نادان است‌. از طرفی هم آخرین خلیفۀ اموی ملقب به حمار بود. مروان حمار! اغلب مردم وقتی اسم مروان حمار را می‌شنوند، تصور می‌کنند آخرین خلیفۀ اموی(مروان)، در نادانی به حمار تشبیه شده است[اگرچه امویان و عباسیان غاصب خلافت، ظالمان و جنایت‌کارانی بودند که واژۀ نادان نمی‌تواند حق مطلب را دربارۀ‌آنها ادا کند ]. در عین حال وجه نامگذاری او به حمار چیز دیگری است! جلال الدین سیوطی در کتاب تاريخ الخلفا صفحۀ ۲۵۴ می‌نویسد: «ابو عبد الملك: مروان بن محمد بن مروان بن حكم آخرين خلفاى بنى اميه كه چون مربى او جعد بن درهم بود، او را جعدى می‌گفتند. حمار هم ناميده مى ‌شد. دو دلیل برای ذکر این لقب برای او آورده‌اند. عده‌ای گفته‌اند که در جنگ با كسانى كه بر وى خروج می‌کردند، عرق او خشک نمی‌شد و در مثل می‌گویند: فلانى از خر شكيباتر است و براى همين حمار لقب يافت. این لقب در این معنا نزد عرب دلالت بر شجاعت و قدرت او می‌کرده است و بقولى براى آنكه عرب هر صد سال را حمار مى‌‏نامد و چون سلطنت بنى اميه نزديك صد سال شد، براى همين مروان را حمار لقب دادند». ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
سر دلبران زندگی و دستاوردهای پیامبر(ص) برای همیشه بر بینش اخلاقی، سیاسی و روحانی مسلمانان تأثیر گذاشت. کارهای او نمایانگر تجربۀ اسلامی از «رستگاری» بود که به هیچ وجه شامل رهایی از گناه اولیه‌ای که حضرت آدم [طبق مدعای مسیحیان] مرتکب شد، نمی‌شود، بلکه شامل دستیابی به جامعه‌ای است که خواسته‌های خداوند برای نوع بشر را به مرحلۀ اجرا در آورد. پیامبر(ص) به نمونۀ اصلی کهن الگوی آن تسلیم مطلق به خداوند تبدیل شد و مسلمانان سعی کردند در زندگی اجتماعی و روحانی با این معیار یا میزان هماهنگ شوند.. پیامبر اسلام هرگز به‌عنوان شخصیتی الوهی پرستش یا شناخته نشد، اما او را انسان کامل می‌دانستند‌. تسلیم او چنان کامل و مطلق بود که توانست جامعه را دگرگون سازد و عربها را قادر ساخت تا در کنار یکدیگر در تفاهم و هماهنگی زندگی کنند. تاریخ مختصر اسلام نوشتۀ کارن آرمسترانگ @pavaragi
آزادی زنان خانم کارن آرمسترانگ در ص۵۰ کتاب با اشاره به برخی از آزادی‌هایی که اسلام برای زنان به ارمغان آورد، می‌نویسد: «آزادی زنان از طرح‌های مورد علاقۀ قلبی پیامبر بود‌ حق ارث و حق طلاق در قران به زنان داده شده و این قرن‌ها قبل از آن بود که زنان غربی از چنین حقوقی برخوردار شوند.» @pavaragi
تعدد زوجات پیامبر(ص) در نگاه یک بانوی اندیشمند غربی تحلیل یک بانوی غربی(خانم آرمسترانگ) دربارۀ تعدد زوجات پیامبر اعظم(ص) جالب توجه است. او در کتاب تاریخ مختصر اسلام می‌نویسد: تعداد نسبتا زیاد همسران پیامبر اسلام(ص)، توجه زیادی را در جهان غرب به خود جلب کرده اما به کلی اشتباه است. اگر تصور کنیم پیامبر مانند بعضی حکمرانان مسلمان بعدی، بیشتر وقت خود را صرف برخورداری از لذایذ جنسی می‌کرده است‌. پیامبر در مکه فقط یک زن گرفت و با خدیجه(س) ازدواج کرد. با اینکه تعدد زوجات در عربستان کاملا متدوال بود‌..پیامبر(ص)، در مدینه به یک سید(و رئیس) بزرگ تبدیل شد و از وی انتظار می‌رفت حرم‌سرای بزرگی داشته باشد اما اغلب ازدواج‌های پیامبر با اهداف سیاسی انجام می‌شد.وقتی او کلان قبیلۀ جدید خود را تشکیل داد، مشتاق بود تا پیوندهای زناشویی با بعضی از نزدیکترین یاران و همکاران خود ایجاد کند تا روابطشان با هم نزدیکتر و محکمتر شود‌. @pavaragi
فهم عمیق در معنای «مروت» و «همت» سحرگاه امروز _روز شهادت حضرت رسول اعظم(ص) و امام حسن مجتبی(ع)_، روایتی از امام حسن(ع) را در یکی از کانال‌های فضای مجازی دیدم. روایت دربارۀ «همت» و«مروت» بود: «آن که مروّت ندارد، همت ندارد (منْ لا مرُوَّةَ لَهُ لا هِمَّةَ لَه). در بادی امر اینگونه به‌نظرم آمد: لازمۀ دستیابی به مقام مروت، همت است. یعنی تا همت و سعی و کوشش نباشد، ملکۀ مروت بدست نمی‌آید و این شعر سعدی به‌یادم آمد که همت بلنددار که مردان روزگار/ از همت بلند به‌جایی رسیده‌اند. و نیز این شعر صائب تبریزی: همت بلنددار که با همت بلند/ هر جا روی به توسن گردون سواره‌ای مروت و جوانمردی از فطریات و ذاتی انسان می‌تواند باشد، یعنی برخی از افراد روحیه و منش اخلاق جوانمردی را از کودکی در وجود خویش به‌همراه دارند. مانند کسی که سخاوتمند است یا شخصی که خوش‌رو است و نظایر آن می‌توان به اخلاق و صفات رذیله نیز اشاره کرد. مثلا گویی بخل در شخص بخیل درونی شده است. در عین حال همۀ فضایل با تهذیب نفس نیز بدست می‌آید و تهذیب نفس نیز بدون ریاضت و جد و جهد حاصل نمی‌شود. این امری بدیهی است. اما می‌طلبید تا به واکاوی معنای این دو واژه پرداخته تا به‌فهم عمیق‌تری از این کلام نورانی برسم. این تلاش مرا به نتایج جالبی رساند. «مروت» به معنای فتوت و جوانمردی و از مفاهیم اخلاقی_عرفانی است. در معنای مروّت گفته شد: عمل كردن است به آنچه از نظر حق سزاوار است و لايق زبان. عرفا که با تعبیر فتوت از آن سخن می‌گویند، آن را «ظاهر شدن جلوۀ رحمانی در شخص، که پس از آن تمام فضایل الهی در انسان ظاهر شود»، معنی کرده‌اند. همچنین گفته شد: «فتوت آن است که (خویش را) بر کسی فضیلتی نبینی». از عارفی دربارۀ جوانمردی پرسیدند، گفت: «آن است که با درویشان تفاخر نکنی و با توانگران معارضه نکنی». کلمۀ «همت» نیز در معنای عرفی به سعی و کوشش برای انجام کاری معنی شده است. در معنای این کلمه، قصد کردن، عزم جزم، و بلندنظری نیز آمده است. یعنی همت همان قصد و عزم و آهنگ کاری کردن است. مرد بلند همت یعنی مرد دارای عزم و اراده‌ای قوی. انسان بلند همت یعنی انسان بلندنظر. بلند نظری خود یک صفت ارجمندی است که در آن حزم و دوراندیشی نهفته است. سعه صدر نیز از معانی همت است و همچنین دلیری و شجاعت. این معانی همان است که از شعر سعدی و صائب فهم شده بود، اما اینها همۀ حق مطلب را دربارۀ واژۀ همت ادا نمی‌کنند و همچنان کلمۀ همت با معنای عمیق‌تری همراه است. آن معنا «کمال مطلوب» است! همت یعنی کمال مطلوب. یعنی مرد بلند همت شخصی است که در مسیر کمال مطلوب قرار دارد و بسا بتوان گفت: «مرد بلند همت به کمال مطلوب رسیده باشد». این معنا چیزی است که می‌تواند برای کلمه همت بکار رود تا مروت با بلندی مفهوم و ارجمندی‌اش، لازمۀ آن دانسته شود. بنابر این روایت را این‌گونه می‌فهمم: کسی که در مسیر تعالی قرار نگیرد، جلوه‌های رحمانی در او ظاهر نشود، خلق را از خود کوچکتر نبیند و بر آنها تکبر نورزد و در یک کلمه فضیلت‌ها را در خویش تقویت نکند، به مقام بلندنظری و بلند همتی و کمال مطلوب نمی‌رسد‌. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
رفیق گرمابه و گلستان هریک از ما برای رابطه و رفاقت با افراد انگیزه‌هایی داریم. شاید بیشترینش این باشد که طرف رابطه حال‌مان را خوب کند. با کسی هم که راحت نباشیم و خستگی‌هایمان را برطرف نکند، روابط‌مان را قطع می‌کنیم، حتی اگر در مکانی مثل خوابگاه دانشجویی و حجرۀ طلبگی و محل کار ناگزیر به معاشرت با آنها باشیم. برای سرآمدن چنین دورانی روزشماری می‌کنیم و وقتی این دوران را پشت سر می‌گذاریم هرگز دلتنگ خاطراتش نمی‌شویم چرا که دل‌ خوش و خاطرۀ خوبی از آن زمانه نداریم. حتی اگر بعد از سال‌ها ببینیم‌شان به یاد مصرعی از شعر سعدی می‌افتیم: «دیدار یار نامتناسب جهنم است» و مصرعی از شعر ابی سعید ابی الخیر: «وز همدم بی وفا جدایی خوشتر». در مقابل معاشرت با برخی از افراد برای ما لذت‌بخش است. از این‌که در کنار ما هستند، احساس خوشبختی می‌کنیم. خاطرات زندگی در کنارشان را در حضور آنها و در غیبت‌شان مرور می‌کنیم. وقتی در مجلسی با دوستان صمیمی باشیم، از چنان احساس راحتی‌ای برخورداریم که کمتر قابل وصف است. این از خاصیت‌های دوستی است. در همۀ سنین هیجان و زیبایی خودش را دارد. حتی برخی از مردم در کنار دوستانشان احساس بهتری دارند[متأسفانه] تا در کنار خانواده! برای افرادی مثل من که در میانسالی قرار داریم، هیچ‌چیزی به‌زیبایی و شورانگیزی خانواده نمی‌شود. بودن در کنار همسر و فرزندان. معاشرت و مصاحبت علمی و تحلیل‌های جورواجور فرهنگی و اجتماعی با همسر و فرزندانی که همه تحصیل‌کرده و دارای مبنای اعتقادی و فرهنگی هستند، زیبا و سرشار از هیجان است. با خانواده گاهی هم‌فکرانه از موضوعی سخن می‌گوییم و در مواقعی نظرات‌مان متفاوت است و هریک تلاش می‌کنیم حقانیت نگاه خود را اثبات کنیم! همۀ‌آنها قابل درک و محل توجه است. در واقع هیچ‌چیز جایگزین خانواده نمی‌شود. با این‌حال دوستان قدیمی که در سفر و حضر و در موقعیت‌های اخلاقی و مالی حساب پس دادند و خود چالشی برای من نبودند از ارج و قرب و منزلت ویژه‌ای برخوردارند. در گذشته گاهی بین دونفر عقد اخوت بسته می‌شد، یعنی در کنار هم و درنشیب و فراز زندگی یکدیگر را یاری کنند. از این افراد در ضرب‌المثل‌های فارسی به رفیق گرمابه و گلستان نیز تعبیر می‌شوند. این اصطلاح احتمالا از شعر حافظ به عاریت گرفته شده است: اگر رفیقِ شفیقی درست پیمان باش/حریفِ خانه و گرمابه و گلستان باش رفیق خوب کسی است که نقایص انسان را به‌چشم ببیند و آن را بین دیگران فاش نسازد. به اصطلاح در گرمابه همه نقص‌های آدمی به‌چشم می‌آید، رفیق صمیمی نیز به رفیق گرمابه تشبیه شده است. همچنین رفیق گلستانی باغ زیبا و دلپذیر است که به خاطر زیبایی و شادابی آن، افراد را به خود جذب می‌کند. امروز در فضای مجازی به‌دنبال روایتی از امام رضا( ع) می‌گشتم که این روایت توجه من را به خود جلب کرد. از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن، این است که در دل، او را دوست بدارد، با مالش به او کمک برساند، او را در برابر کسی که به وی ستم کند، یاری دهد، اگر مسلمانان غنیمت و خراجی داشتند و او غایب بود، سهم او را برایش بگیرد، هر گاه درگذشت تا قبرش او را تشییع کند، به او ستم نکند، با او دغلی نکند، به او خیانت نکند، او را وا نگذارد، از او غیبت نکند، دروغگویش نشمارد این همان دوست گرمابه و گلستان یا همان «یارموافق» است. به‌قول شوریدۀ شیزازی: طعنۀ خلق و جفای فلک و جور رقیب/ همه هیچ‌اند، اگر یار موافق باشد من نه آنم که دل از یار موافق بکنم/ گر جهانیم پر از خصم منافق باشد و به قول سعدی: یارا بهشت صحبت یاران همدم است/ دیدار یار نامتناسب جهنم است و ابو سعید ابوالخیر گفت: با یار موافق آشنایی خوشتر/ وز همدم بی وفا جدایی خوشتر ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi