شورای سیاستگذاری جشنواره تشکیل جلسه داد
جلسه شورای سیاستگذاری جشنواره علامه حلی(ره) صبح امروز شنبه 9 دیماه 1402 با حضور اعضاء در محل معاونت پژوهش حوزههای علمیه برگزار شد.
«تعیین دبیر جشنواره پانزدهم»، «پیشنهاد ترمیم اعضای شوراهای سیاستگذاری و علمی جشنواره»، «تعیین موضوعات بخش ویژه جشنواره شانزدهم» و «پیشنهاد تغییراتی در گروههای علمی جشنواره» از جمله موضوعات مورد بحث در این جلسه بود.
با رأی اعضای این شورا، حجتالاسلام والمسلمین محمدصالح مازنی به عنوان دبیر جشنواره پانزدهم ابقا شد. همچنین، گروه علمی «علوم انسانی مرتبط با حوزه دین» به سه گروه مجزای «سیاسی و اجتماعی»، «مدیریت و اقتصاد» و «علوم تربیتی و روانشناسی» تقسیم شد.
این شورا با تداوم موضوع بخش ویژه سال گذشته با عنوان «حوزههای علمیه و فرهنگ عمومی» در دوره شانزدهم و همچنین اضافه شدن موضوع «پژوهش و تبلیغ ؛ ابزارها و شیوهها» موافقت کرد.
معاون پژوهش حوزههای علمیه، رئیس مرکز امور نخبگان و استعدادهای برتر حوزه، معاون علمی حوزه علمیه خراسان، نماینده معاونت آموزش حوزههای علمیه مدیر ترویج پژوهش حوزههای علمیه، دبیر جشنواره و دو نفر از پژوهشگران حوزوی، اعضای شورای سیاستگذاری این جشنواره هستند.
🔹🔹🔹🔹🔹
https://pazhuhesh.ismc.ir/
@Riismc | معاونت پژوهش
@pavaragi
«دوباره فردوس»
«آقای ایرانشهر»
یکشنبه ۱۷ مهر، ششمین نمایشگاه کتاب و دستاوردهای علمی مراکز پژوهشی حوزوی که به «مشکات» معروف است، با حضور بیش از سیصد و پنجاه نفر از مدیران، اساتید، فضلا و طلاب حوزوی و مسئولین فرهنگی استان قم افتتاح شد.
امروز از چند غرفه این نمایشگاه دیدن کردم. در هر غرفه با مسئولان غرفه گپوگفت کوتاهی داشتم. از مسئول غرفه انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به مؤسسه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری درباره جدیدترین کتاب مرتبط با خاطرات حضرت آقا، پرسیدم، قبلا در بازدیدی که از موزه عبرت داشتم، کتاب «خون دلی که لعل شد» را تهیه کردم. مسئول غرفه دو کتاب را به من معرفی کرد. اولی کتاب «دوباره فردوس» نوشته سید علیرضا مهرداد و دیگری کتاب «آقای ایرانشهر» نوشته رحیم مخدومی که همین یکشنبه ۱۷ دی در شهرستان ایرانشهر رونمایی شد.
کتاب آقای ایرانشهر روایتی از خاطرات حضور رهبر معظم انقلاب در دوران تبعید به ایرانشهر است.
و کتاب «دوباره فردوس»، روایت حضور جهادی حضرت آیتالله خامنهای در زلزله فردوس در سال ۱۳۴۷ است.
این کتاب برای اولین بار، خاطرات منتشر نشده از رهبر معظم انقلاب در موضوع حضور ایشان در زلزله فردوس را در ۲۴۰ صفحه منعکس کرده است.
جالب است که رهبری معظم به عنوان یک روحانی مردمی، پس از اطلاع از وقوع زلزله فردوس در سال ۱۳۴۷ به این شهرستان سفر میکنند و طی حضوری دو ماهه در این شهر، ضمن جمعآوری کمکهای مردمی، پایگاه امداد روحانیت را ایجاد مینمایند.
من این کتاب را با قیمت ۶۰ هزار تومان خریداری کردم. قیمت پشت جلد کتاب ۷۵ هزار تومان بود.
نمایشگاه کتاب و دستاوردهای علمی مراکز پژوهشی حوزوی تا روز جمعه ۲۲ دیماه در محل مجتمع فرهنگی امام خمینی، جنب گلذار شهدا ساعت ۹ صبح تا ۱۹ پذیرای پژوهشگران، طلاب و عموم مردم فرهنگ دوست کشورمان به ویژه ساکنین قمی است.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
عشق عفیف!
۱. سالهای دور، آن زمان که تازه به قم آمده بودم و سطوح عالی را نزد اساتید ارجمندی شاگردی میکردم، با جوانی هم سن و سال خودم که در دانشگاه قم درس میخواند و به درس و بحث و فلسفه و عرفان علاقمند بود رفیق شدم. هر از گاهی فرصت صحبت و همنشینی دست میداد. دریکی از گعدههای دوستانه بحث به عشق و اشارات ابن سینا کشانده شد و از نمط نهم؛ آنجا که با مقامات العارفین اوج فهم عرفانی این فیلسوف نابغه بهرخ کشیده میشود. به دل نشسته بود. در آن روزهای جوانی بارها کلام شیخ الرئیس را مرور کردم و آن را از بر شدم. چند شرح بر اشارات و نمط نهم را ملاحظه کردم. امشب با آن عزیز معاشرتی تلفنی نصیب شد. از آن دست معاشرتهایی که با تعداد کمی از دوستانم دارم. باب گفتوگوهای دلی که باز میشود متوجه زمان نمیشوی. او از «پاورقی» گفت و من از عیش مدامی که از آن روز نخستین به یادگار دارم یاد کردم.
به او گفتم درباره عشق عفیف بوعلی مینویسم....
۲. بوعلی در نمط هشتم از لذت و سعادت میگوید و دربرابر آن از لذتهای نیرومندتری مینویسد. این لذتهای متعالی زمانی حاصل میشود که موجود به کمالات خویش برسد. که اگر بدانها برسد و در آنها سیر نماید عالیترین لذتها و سعادتها نصیبش میشود.
آنگاه در نمط نهم از مراتب و مقامات «عارفین» میگوید. یعنی از همان کمالات و مراتب و مقامات گفته میشود. اما آیا میتوان در همین دنیا به آن کمالات رسید؟ بهنگاه بوعلی افرادی در همین دنیا آن مقامات را طی میکنند!
شیخالرئیس سپس از داستان سلامان و ابسال میگوید و «سلامان» را مثلی برای ذات انسان و «ابسال» را مثلی برای درجات آدمی در عرفان معرفی می کند و آنگاه میگوید:
«ثم انه ليحتاج الى الرياضة;؛ و الرياضة متوجهة الى ثلثة اغراض: الاول تنحية مادون الحق عن مستن الايثار، و الثانى تطويع النفس الامارة للنفس المطمئنة... و الثالث تلطيف السر للتنبه.»
«پس از اين نوبت عمل و تمرين و رياضت میرسد. رياضت متوجه سه هدف است: اول دور كردن ماسوی از سر راه، دوم رام ساختن نفس اماره براى نفس مطمئنه، سوم نرم و لطيف ساختن باطن براى آگاهى.»
شهید مطهری در شرحش مینویسد: «زهد به هدف اول از سه هدف رياضت كمك میکند (يعنى زهد سبب میشود كه موانع و شواغل و موجبات غفلت از سر راه برداشته شود) و اما هدف دوم (يعنى رام شدن نفس اماره براى نفس مطمئنه و پيدايش انتظام در درون و برطرف شدن آشفتگیهاى روانى) چند چيز است كه به آن كمك میکند. يكى عبادت، به شرط آنكه با حضور قلب و تفكر توام باشد. ديگر آواز خوش آهنگ مناسب با معانى روحانى كه تمركز ذهن ايجاد كند و سخنى را كه با آن ادا میشود (مثلا آيه قرآن كه تلاوت مىشود و يا دعا و مناجاتى كه قرائت میشود و يا شعر عرفانى كه خوانده میشود) در قلب نفوذ دهد. سوم سخنى پندآموز كه از گويندهاى پاكدل با بيانى فصيح و بليغ و لحنى نرم و نافذ و هيئتى راهنمايانه شنيده شود.
نگاه من به هدف سوم معطوف بود؛ (يعنى نرم و لطيف و رقيق ساختن روح و بيرون كردن غلظتها و خشونتها از درون) آنچه به آن كمك میكند: اولی فکر و انديشه لطيف و ظريف است (تصور معانى دقيق و انديشههاى نازك و رقيق موجب ظرافت و رقت و لطافت روح میگردد ديگری عشق عفیف...».
شارحان اشارات عشق عفیف را معنی کردهاند. آنها عشق توأم با عفت را عشق به شمائل و نه عشق به صورت شرح میکنند. عشق به صورت، عشق جزئی است و عشق به شمائل یعنی عشق به همه هستی و فهم عاشقانه نظم جهانی که تحت سرپرستی و تدبیر خالق جهان قرار دارند.
عشق به هستی همه چیز را پرتوی از فروغ روی محبوب دانستن است. نوری که از ذات برمیتابد و کران تا کران را دربر میگیرد. در این حال چشم دل بینا میشود. «زیبایی» میبیند، اما نه لزوما در ساحلی دور دست یا دشتهایی فراخ و یا پنتهاوسی با چشماندازی نامحدود و رؤیایی رو به دریا. چشمی که از دل ببیند، برای دیدن زیبایی دور و نزدیک نمیشناسد. زیبایی را میتوان در نزدیکیها دید، در زاغهها جست. در دستهای پینهبسته کارگر ساختمان یا پیشانی چروکیده پیرمردی سردوگرم روزگار چشیده و یا راننده تاکسیای که زمستان و تابستان برای رزق حلال کار میکند و راضی است. میتوان به جستوجوی زیبایی به دوردستها خیره شد. عشق عفیف زیبا دیدن همه چیزهایی است که ازسوی خدا به ما روزی شد. با چنین عشقی همه رنجها و مصائب زیبا دیده میشود و رضایتی از درون به قضای الهی دست میدهد: «و من جز زیبایی ندیدم».
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
پیرمرد و رضایت از زندگی
۱. تلاش میکنم بهوقت باشم و البته مشکلات خاص خودش را نیز دارد. در معاشرتهای خانوادگی هم همیشه پیش خانواده متهمام جزو اولین نفراتی هستم که زنگ درب منزل میزبان را بهصدا درآورده است و البته زودتر از بقیه هم زحمت را کم میکنم. این آخری برای خانواده خودم عادی است، اما برای خانوادههای دوستانم چندان خوشایند نیست. بهاین دلیل که باقی رفقا هم آماده رفتن میشوند و به نوعی دورهمی آنها را که تمایل دارند بیشتر معاشرت کنند، بههم میزند!
۲. در تمام دوران خدمت بیست و دو سه سالهام، سعی کردم به وقت در محل کارم حاضر شوم. در اغلب قرارها و ملاقاتها هم این نظم را رعایت میکنم. گاهی تنها در اتاق جلسه منتظر نزول اجلال سایر اعضا میشوم!
۳. یکی از روزها لقمهای برداشتم و به سمت اداره راه افتادم. نزدیک مسجد مقدس جمکران که تا ساختمان دفتر کارم فاصلهای ندارد، متوجه شدم موبایلم را به همراه نیاوردم. بلافاصله به سمت منزل برگشتم. در ابتدای بلوار پیامبر اعظم(ص) پیرمرد قد خمیدهای با کلاهی سبز منتظر خودرو بود. دعوت کردم سوار خودرو شود. از لهجه و تیپ و قیافهاش فهمیدم از مهاجران افغانستانی است. میگفت: کفاش است و کنار مسجد سیدالشهدا (ع) واقع در خیابان شهید صدوقی(زنبیل آباد)، کار میکند. برنامه هر روزهاش همین است. در ابتدای بلوار پیامبر اعظم منتظر خودرو میایستد. به محل کارش میرود و عصرگاهان به منزلش بر میگردد.
۳. پیرمرد میگفت: الحمدلله سرپناهی دارد. از همسر قانعش و سازگاریاش میگفت و البته میگفت که او نیز چون کوه از همسرش حمایت میکند.
پیرمرد میگفت: خدا به هر کسی لطفی کرده. به یکی منزل وسیع و به دیگری خودرو و مال و منال داده.
ثروت خدا به من ده فرزند سالم بود. شش دختر و چهار پسر و سی و چهار نوه. خوشحال بود و شکرگزار خدا!
۴. میگویند چند چیز شاخص رضایت از زندگی است: سلامتی، همسر، شغل و شبکۀ دوستان
پیرمرد از همسر و شغلش میگفت و اینکه بچههایش روزهای تعطیل به دیدنش میآیند. در خانه محقرش(نیز اگرچه جا برای همه بچهها نیست و به همین دلیل همه باهم نمیتوانند در کنار او و همسرش حاضر شوند)، جمع میشوند. همسرش شام و ناهاری آماده میکند و با خوراکیهایی ساده، ضیافتی آسمانی دست و پا میکنند.
از مشتریانش نیز راضی بود.
رضایتش از زندگی محل توجه من بود. نمونه این افراد را در یک طرف درنظر بگیرید.
۵.بزرگواری را میشناسم که همیشه ناراضی است. تن و بدنش سالم است، شغل مناسبی دارد. درآمدش نیز صد برابر از پیرمرد بیشتر و خانه و زندگیاش به مراتب بهتر، اما از زندگی راضی نیست. نرمافزار زندگیاش معیوب است. روان ناآرامش سلامتی و شغل و درآمدش را نمیبیند. همسر و فرزندانش که شکر خدا همگی در سلامتاند، را نمیبیند. مانند پیرمرد، قدش خمیده نیست؛ اما روح چند پارهای دارد. روح شخصی که یکدست نباشد، دنیا را در حلقومش بگذارید، ناراضی است و بیشتر میخواهد.
قرارمان در دنیا ابدی نیست. اما میتوانیم ابدیتمان را با رضایت از زندگی و شکر داشتههایمان تضمین کنیم.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
✔️ معرفت زیارتی
✍️ بابک شکورزاده
علاوه بر زیارت جامعه کبیره، یکی از زیارتهای مهمی که از امام هادی علیهالسلام رسیده و مضامین بسیار بلندی دارد زیارت امیرالمؤمنین علیهالسلام در روز غدیر است. خوب است گاهی اوقات زیارتنامهها را مطالعه کنیم و صرفا به کسب ثواب اکتفا نکنیم؛ به مضامین آنها توجه داشته باشیم که معارف بلندی دارد و معرفت ما را به اهل بیت بیشتر میکند. به جرأت میتوان گفت که معرفت شیعه به امامان معصوم علیهمالسلام، به واسطه این دو زیارتنامه با عظمت، تا حدود زیادی مدیون امام هادی علیهالسلام است.
#امام_هادی
#زیارت_جامعه
#زیارت_غدیریه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
👤 این عبارات را از قول شخصی بهنام دکتر گرجی(که بهعنوان جامعه شناس معرفی شده تست)، در یکی از گروهها دیدم. نمیشناسمش. اما بهنظرم جالب آمد.
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند
و رفتنش چیزی از آن کم...!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد.
باید که جای پایش در این دنیا بماند.
آدم خوب است که آدم بماند و آدمتر از دنیا برود.
نیامدهایم تا جمع کنیم، آمده ایم تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را؛
ایمان را، دوستی را
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمدهایم تا جای خالیای را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس! بیحضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت.
آمده ایم تا بازیگر خوب صحنهی زندگی خود باشیم...
پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم...
@pavaragi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بیداری از نگاه سقراط
@pavaragi
معنای واژه رغائب
درباره سند شبی که به لیله الرغائب معروف است جستجو میکردم. مقالهای کوتاه از سایت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی توجهم را جلب کرد. این مقاله درباره سند روایتی که به پیامبر(ص) منسوب است، نوشته بود. در بخشی از روایت سخن پیامبر(ص) در پاسخ به مرد ناتوانی که قدرت بر روزه همه ایام رجب را نداشت، اشاره داشت که فرمودند: روز اول، وسط و آخر را روزه بگیرد، چون خداوند کار نیک را ده برابر میکند؛ اما از نخستین شب جمعه این ماه غفلت نکند، که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» نامند.
تحلیل سند روایت را در همان مقاله ببینید که با توجه به موافقان و مخالفان اعتبار آن، وجه جمعی توسط نویسنده مقاله ارائه شد: «درصورتی که کسی بخواهد اعمال این شب را انجام دهد، بهقصد رجا این اعمال و عبادات را بهجای آورد.»
در این یادداشت بخشی از مقاله که درباره معنای رغائب است را به صورت خلاصه میآورم:
مشهور است که «رغائب» به معنای آرزوهاست. به همین دلیل در سالهای اخیر، بین مردم «لیلة الرغائب» به شب آرزوها شهرت یافته است. وجود رسانهها نیز در ترویج این نظر تأثیر زیادی داشته است بهگونهای که دیگر عموم مردم، شب جمعه نخست ماه رجب را به شب آرزوها میشناسند.
یکی از مسائلی که در ترجمه متون آیات و روایات به فارسی باید توجه شود، آسیب «فارسی زدگی» است. در زبان فارسی، کلمات متعددی وجود دارد که از عربی به این زبان راهیافتهاند، این واژهها بعد از ورود به زبان فارسی معنای جدید یافتهاند، اما برخی از افراد با شنیدن آن کلمه در زبان فارسی، فوراً معنای متداول فارسی را بهجای معنای اصلی واژه قرار میدهند و همین سبب فهم ناصحیح از معنای آیه یا روایت میشود. به نظر میرسد در معنای واژه «رَغائب» نیز چنین اشتباهی صورت گرفته است. در کتابهای لغت، «رَغائب» به معنای آرزو معنا نشده است بلکه به عطا و بخشش فراوان و بزرگ و یا اموال نفیس و ارزشمند که مطلوب همه است و همگان به آن تمایل دارند و یا به معنای عطای بسیار به جهت مطلوبیت و یا به جهت زیادی و وسعت آن است «رغیبه» گفته میشود و جمع آن َرغائب است. گاه به معنای ثواب عظیم نیز به کار میرود و لیلة الرغائب را نیز به این جهت چنین نامیدهاند که در این شب خداوند به هر آنکه بخواهد، بسیار عطا نماید. بهعبارتدیگر «رَغائب» به معنای ثواب مورد رغبت و امید است.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«امیدواریم که در لیلة الرغائب رغبت ما با رهبت ما هماهنگ باشد. هم از قهر و جلال خدا راهب باشیم، هم به مِهر و جمال خدا راغب باشیم؛ رغبت یعنی میل نه آرزو، لیلة الرغائب به معنای شب آرزوها نیست بلکه شب رغبت ها و گرایش ها و مجذوب شدن هاست لذا آن انجذاب و گرایش و میل و شوق را می گویند رغبت، در برابر رهبت. خدای سبحان جنّاتی دارد که ما را به آنها ترغیب کرده و برای روح ما هم بهشتی دارد که ما را به آن هم ترغیب کرده است.»
درس اخلاق ٩٢/٢/٢۶
#لیلة_الرغائب
@pavaragi
سقلمه
شب گذشته در مسیر پیادهروی فروشگاه شیک و امروزی که اقلامی چون بازیهای فکری و البته کتاب دارد، توجهم را جلب کرد. قبلا هم یکی دوباری از این فروشگاه دیدن کرده بودم. فروشگاهی با نام «ذهن برتر». بازیهای فکریاش بر کتابهایی که به زیبایی چیده شده بود، غلبه داشت. جمعیت خوبی هم داخل فروشگاه بودند. اینکه چه میزان از این جمعیت بینندهاند یا خریدار، اطلاع ندارم. گاهی فروشگاه محلی برای سرگرمی و وقتگذرانی میشود! به سمت قفسههای کتاب رفتم. جنس کتابها اغلب خودیاری بود. عمدهی این کتابها را در همه کتابفروشیها میتوان دید. از رمانهای کلاسیکی چون برادران کارامازوف داستایوفسکی و آنا کارنینای تولستوی تا داستانهای پست مدرنی نظیر جزء از کل استیو تولتز همه جا دیده میشوند. اینجا اما با یک نظم خاصی چیده شده بود. با چاپ نفیساش شبیه یک دکوری زیبا بود، احتمالا به خانوادههایی که کتاب را برای کلاس و نمایش میخرند، گرا میداد: «من گزینه مورد نظر شما برای اتاق پذیرایی هستم!»
چشمم به محموعهای از کتابها افتاد که قطع و طرح جلدشان شبیه هم بودند. یکی را به دست گرفتم. «سقلمه»! کتابی که یکی دوسال قبل در کتابفروشی دیده بودمش، اما امکان خریدش فراهم نبود. بعد هم بهکلی فراموشش کردم. اما اینجا سقلمه خلاصه شده بود. باقی کتابها نیز تلخیص شده بودند. نشر مات که برای اولین بار دیدمش، ابتکار این «کار تمیز فرهنگی» را بهنام خود ثبت کرده بود. عنوان مجموعه کتابها مینیبوک بود. به یاد سالهای دور افتادم. یکی از ناشرین، کتب مشهور و با شمارگان بالا را در قطع پالتویی منتشر میکرد. بازار پخشش هم خوب بود. علاوه بر کتابفروشی، در سوپرمارکت و داروخانه و رستوران هم فروخته میشد. همه جا کتابفروشی شده بود و میشد آن مجموعه از کتابها را تهیه کرد.
چند کتاب مشهور را از این مجموعه تهیه کرده بودم.
کتاب سقلمه که راهی برای بهبود تصمیمات درباره تندرستی، ثروت و خوشبختی است، توسط ریچارد تیلر و کاس آرسانستین نوشته و معصومه عامری آن را ترجمه کرد. همچنین در ۷۰ صفحه تلخیص شد. ای کاش نام بزرگواری که تلخیص این کتاب بر عهدهاش بود را هم ثبت میکردند. برای اینکه خلاصهنویسی هم یکی از مهارتهای پژوهشی است که ارزش و اعتبار خودش را دارد.
امروز، وقتی که برای شرکت در شورای علمی جشنواره علامه حلی کرج راهی آن شهر بودم، سقلمه را باخودم همراه کردم و در راه بازگشت از مأموریت بهمطالعهاش مشغول شدم. در این کتاب نحوه تصمیمگیری غیرمنطقی و انتخابهای غیرعقلانی مردم بررسی شدهاست.
سقلمه را چندگونه معنی کردهاند که یکی از آنها به معنی ضربهای است که با مشت بسته به پهلوی کسی بزنند، ضربه هشدارگونه برای توجه دادن به انجام یا ترک کاری!
تیلر برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب سقلمه، به همراه دیگر نویسنده کتاب با استفاده از علم روانشناسی و جامعهشناسی سعی کردند تا کارکردهای صحیح علم اقتصاد رفتاری را به مخاطبین خود آموزش دهند. کتاب حاضر پرفروشترین کتاب نیویورکتایمز با بیش از یک و نیم میلیون نسخه فروش شد و عنوان بهترین کتاب سال را از سوی اکونومیست و فایننشال تایمز دریافت کرد
نظیر این کتاب، آثار دیگری هم تولید شده بود که برخی از آنها را در فرصتهای پیادهروی بعدی تهیه میکنم!
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
حجت الاسلاموالمسلمین جناب آقای دکتر هادیمنش «دام عزه»
شهادت باجناق جنابعالی شهید علی آقازاده که به همراه جمعی دیگر از مستشاران نظامی کشورمان توسط رژیم غاصب و متجاوز صهیونیستی به شهادت رسید، را به جنابعالی و عموم وابستگان تسلیت میگویم.
از خداوند منان برای آن شهید عزیز حشر با شهدای کربلا و برای عموم بازماندگان بهویژه حضرتعالی، همسر و فرزندان آن شهید صبر جمیل مسئلت دارم.
محمد صدرا مازنی
@pavaragi