📣#فراخوان ثبت نام «#پژوهشگری_مستقل»
🔖براساس آیین نامه جدید پژوهشگران مستقل که توسط وزارت علوم به تصویب رسیده «پژوهشگری مستقل»به عنوان یک شغل توسط تمام دستگاه های تصریح شده در ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری پذیرفته می شود.
🔗اطلاعات بیشتر flr.atf.gov.ir
📌ثبت نام
https://flresearcher.atf.gov.ir/user/login
🔹🔹🔹🔹🔹
https://pazhuhesh.ismc.ir/
@Riismc | معاونت پژوهش
@pavaragi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷قرص آرامشبخش برای تمام کسانیکه تا این لحظه با نگرانی تمام، پیگیر نتایج انتخابات ریاست جمهوری هستند...
@pavaragi
انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسید و رئیس جمهور نیز توسط ملت انتخاب شد. طرفداران دو نامزد محترم بعد از قدری استراحت، تمام محتواهایی که در فضای مجازی منتشر کردند را مرور کنند. آنگاه با استانداردهای سواد رسانه بسنجند. اگر درست عمل کردند به حکم وظیفهگروی اخلاقی خشنود باشند، حتی اگر نامزدشان رٱی نیاورده باشد، چرا که عندالله ماجورند، اگر بد عمل کردند و خدای ناکرده تهمتی به این و آن زدند، استغفار کنند. برای حقالناس هم فکری کنند.
#اخلاق
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شکر خدا را که در پناه حسینیم
گیتی از این خوبتر ندارد!
@pavaragi
خودحقپنداری و توهم راستکرداری گاهی چنان بر دیدگان پرده میافکند که کودک شش ماهه نیز دشمن دیده میشود! درحالی که تشنهکامترین کودک با مشتی آب سیراب میشود، اما «برای خدا» نباید آبی به او رسانده شود. تیر سهشعبه نیز وسیلهی تقرب است!
دین وقتی ابزار میشود، همه چیز مباح میشود!
با این قوم مدعی چه میتوان کرد؟
✍ محمد صدرا مازنی
#علی_اصغر
#جهل_مقدس
@pavaragi
اَنا عَلِیُّ بنُ الحُسینُ بنُ عَلِیٍّ
نَحنُ و بیتُ اللهِ اَولی بالنَّبِیِّ
مِن شَبَثٍ و شَمَرٍ ذاکَ الدَّنِیّ
اَضرِبُکُم بِالسَّیفِ حَتّی یَنثَنی
ضَربُ غُلامٍ هاشِمیٍّ عَلَوِیٍّ
و لا اَزالُ الـیومَ اَحـمی اَبی
تااللهِ لا یَحکُمُ فینا اِبنُ الدَّعِیّ
من علی پسر حسین پسر علی (ع)هستم.
به خانه خدا سوگند که ما به نبّی(ص) نزدیکتر و اولی هستیم تا شبث و شمر فرومایه
آنقدر با شمشیر به شما میزنم تا شمشیر تاب بردارد؛
شمشیر زدن جوان هاشمی علوی.
به خدا قسم پیوسته امروز از پدرم حمایت میکنم تا فرزند ناپاکزاده در میان ما حکومت نکند.
#علیاکبر
@pavaragi
همهی اصحاب به شهادت رسیدند، به امام و فرزندانش غیرت داشتند، در زمان حیاتشان احدی از خاندان سیدالشهدا وارد میدان نشد.
علی اکبر اولین هاشمی است که به سوی دشمن میرود. قبل از حرکت، چشمانش به پدر افتاد،
فرزندم بیا!
و قدری مقابل من راه برو.
رو به آسمان که:
خدایا جوانی را به مبارزه میفرستم که شبیهترین انسان به رسولالله(ص) است.
بیدرنگ اجازه مبارزه داد!
گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دست بود و اشک به چشم
گهی به خاک فتادم، گهی زجای پریدم
وارد میدان شد، جنگ نمایانی کرد،
هوای گرم و تشنگی شدید و سنگینی لباس رزم...
نمیدانم آیا دلش هوای پدر کرده بود یا واقعا برای آب نزد پدر آمد.
مگر نمیدانست آبی نزد پدر نیست؟!
اگر آبی میافت، لبان تشنهی برادر ششماههاش را با آن سیراب میکرد.
نه! او برای دیدار دوباره آمده بود.
برای دیدن پدر.
پدر جان تشنهام!
پدر چه میتواند بکند؟!
شاید پدر هم در انتظار دیگرباره دیدن فرزند بود!
بیا فرزندم.
ز اشک دیده، لبم تر شد آن زمان که به خیمه
زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم
دوباره به سوی میدان رزم روانه شد.
رجزهای علی اکبر شنیدنی است.
از پدر گفت و از امیرامومنین:
من علی فرزند حسین پسر علی هستم.
و از نسبتش با پیامبر.
آنگاه قدرت و سلحشوریاش را به رخ میکشد. کمین دشمن منتظر فرصت بود.
شاید با اولین نیزهای که بر بدنش اصابت کرد به یاد زمانی افتاد که در راه از پدر کلمه استرجاع را شنید.
سراسیمه از پدر پرسید: ٱلسنا علی الحق؟
جملهای برای ابدیت!
برای جوان، در همیشهی تاریخ
و آنگاه که پدر حقانیت کاروان را با سوگند به پروردگار تایید میکند، همراه با آرامش و سکون میگوید:
إذاً لاَ نُبالی بِالْمَوتِ
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا درآغوشش بگیرم تنگ تنگ
هریک از دژخیمان ضربهای به علیاکبر زدند.
یکی با نیزه،
دیگری با شمشیر
بر فرق سر...
در مقاتل مطلبی نوشتهاند که حتی شنیدنش سخت و دشوار است:
علیاکبر براثر جراحتی که برسرش وارد شد اختیار از کف داد،
دست به گردن اسب انداخت،
خون سر، روی چشمان اسب ریخت،
اسب به جای اینکه به سمت خیمه ها برگردد، به دل سپاه دشمن رفت.
شد آنچه که نباید میشد!
آمده بودند برای تقرب،
برای پاداش نزد رسول خدا
پس میبایست کاری میکردند تا شایسته پاداش الهی شوند!
علی را محاصره کردند،
یکی با نیزه میزند قربهالی الله!
آن دیگری با شمشیر ، او هم برای تقرب!
و دیگری و دیگری...
ابی عبدالله آخرین صدا و آخرین نفسهای فرزند را میشنود؛
ابَتا عَلَیکَ مِنّی السَّلامَ
بابا سلام!
سلامی برای وداع!
و سیدالشهدا آنگاه که بر پیکر مطهر علی اکبر آمد جملهای گفت که هرگز نگفته بود، نه قبل از شهادت پسر و نه پس از آن:
علی الدنیا بعدک العفا؛
پس از تو خاک بر سر دنیا.
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
با موجی از نگرانی و دیدگانی اشکبار گفت: «بشير! از حسين(ع) مرا باخبر كن!
بشير از شهادت عباس(ع) گفت!
دوباره گفت: از حسین(ع) برایم بگو!
از شهادت جعفر، عبدالله و عثمان، دیگر فرزندانش خبر داد.
سخان بشیر را قطع کرد و گفت: فرزندان من و آنچه زير اين آسمان است، فداى حسین(ع)!
خبر شهادت حسین(ع) را که شنید، بند دلش پاره شد، نالهای زد و بیهوش نقش زمین شد.
درباره مواجهه امالبنین و زینب گفته شد: بانو سپر خونین عباس را از زیر چادر در آورد و به امالبنین داد. امالبنین، نتوانست تاب بیاورد و بیهوش بر زمین افتاد.
از آن زمان به بعد هر روز دست نوهاش عبیدالله(همان فرزند پسرش عباس)، را میگرفت و به سمت بقیع میآمد و برای شهیدان کربلا سوگواری میکرد.
گاهی زنان مدينه همراهیاش میکردند و با او به بقیع میآمدند و در رثای امام و فرزندانش گریه میکردند.
ندبههایش دل مخالفان را نیز نرم میکرد. گفتهاند مروان حکم نیز با نالههای امالبنین اشک میریخت.
در قبرستان بقيع مویهکنان میگفت:
روزگارانی مرا پسرانى بود كه به سبب آن، مرا امّالبنين میگفتند، ولى امروز بیپسر شدهام.
شاید لابلای ندبهها به روزگارانی پرواز میکرد که قنداقه عباس را به علی(ع) هدیه کرده بود.
نجوای همسرش را که در گوش ابوالفضل اذان میگفت، را به خاطر میآورد.
آنگاه که بر دستان کوچک عباس بوسه میزد را در ذهنش مرور میکرد.
به اینجا که میرسید؛ متبسم بود یا اشک آلود؟
نمیدانم چه قدر از جزئیات خبر شهادت فرزند باخبرش کرده بودند. اما حتما میدانست که عباس برای رزم نرفته بود، که برای تهیه آب روانه شریعه شده بود.
که برای رساندن آب برای سکینه و رقیه راهی شریعه فرات شده بود.
و میدانست که به آب رسید، اما از آن ننوشید. در حسرت آن کفی که برداشت
از آب و فرو فکند و بگذاشت ،
هر موج به یاد آن کف و چنگ
کوبد سر خویش را به هر سنگ
کف بر لب رود و در تکاپوست
هر آب رونده در پی اوست
چون مه، شب چارده بر آید
دریا به گمان ، فراتر آید
ای بحر ! بهل خیال باطل
این ماه کجا و بوفضایل
گیرم دو سه گام برتر آیی
کو حد حریم کبریایی؟
و به او گفته بودند که دستهای فرزندش را بریدند و بر چشمش تیر زدند.
برای همین بود که اخبار کربلا را با خود مرور میکرد و برای غربت عباس مویهای تازه آغاز میکرد:
به من خبر دادهاند كه عمود آهنين بر فرق عباسم زدهاند. واى بر من از فراق فرزندم! اگر دست بر بدن داشتی و شمشير در دستانت بود احدى به تو نزديك نمیشد.
پن: امام صادق(ع) دربارهاش فرمود: «بُکی الحُسَینُ(ع)خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ(ع) و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها؛ بر حسین(ع) پنج سال گریسته شد. اُمّ جعفر کِلابى(امّالبنین) براى حسین(ع) مرثیه مىسرایید و مىگریست تا اینکه چشمانش نابینا شد.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
برایشان عجیب مینمود، آنگاه که او را چون شیر خشمگین و پر قدرت میدیدند! یکی گفته بود: چگونه چنین چیزی ممکن است! همان کودک شش ماهه کافی بود تا پاهایش سست شود، نیرویش تحلیل رود و نای بر دست گرفتن شمشیر را نداشته باشد. مگر میتوان این همه مصیبت دید و تاب آورد و توان در بدن داشت؟
باور کردنی نبود مردی را که بار این همه رنج را به دوش کشیده باشد، اما اینگونه دلیرانه در صحنه نبرد ابراز شجاعت کند، تا آنجا که دشمن هم به صورت گروهى به جنابش یورش برند، اما حضرت به آنان حملهور شود و دشمنان تارومار شوند..
عمر بن سعد که با این منظره مواجه شد به لشکر خود گفت: واى بر شما، آیا میدانید با چه کسى میجنگید؟ او پسر علی(ع) است. از همه طرف بر او حمله کنید.
آماج تیرها به طرفش باریدن گرفت.
بین او و خیمهها جدایی افکنده شد، دیگر نمیتوانست زینب را ببیند و سکینه را!
اما منظرهای دید که صدایش به آسمان برخواست: واى بر شما، اى دنباله روان آلابىسفیان، اگر دین ندارید و از معاد و قیامت نمیهراسید، پس در این دنیا آزاده باشید.
شمر که در آن هجوم کفتاران، صدای حسین(ع) را نشنیده بود، او را به نام مادرش صدا کرد و گفت: فرزند فاطمه(ع) چه مىگویى؟
فرمود: من با شما مىجنگم و شما با من و بر زنان گناهى نیست، پس تا من زنده هستم این سرکشان را از تعرض به حرم من باز دارید. شمر که خود دستور حمله به خیمهها را صادر کرده بود از تصمیمش منصرف شده و دستور لغو حمله را صادر کرد، اما آنها را متوجه حسین(ع) کرد. با فرمان شمر شغالان به سوی حسین(ع) هجوم آوردند.
نوشتهاند؛ حضرت به سمت آب میرفت در حالی که جراحات زیادی بر بدن داشت، به شط رسید، نزدیک شد تا آبی بنوشد، اما تیری به دهانش اصابت کرد.
تیر را بیرون کشید درحالی که دو دستش از خون پر شد. خون را به آسمان بخشید، مانند خون کودک شش ماههاش!
آسمان حالا امانت دار دو خون شد: خون فرزند رباب و خون خدا!
روایت دیگر میگوید: حضرت به سوی خیمهها در حرکت بود، که شمشیری برسرش اصابت کرد.
شمر با جمعی از پیادهسواران حسین(ع) را محاصره کردند. عبدالله پسر امام حسن(ع) سوى او آمد، خواهرش زینب تلاش کرد مانع شود، اما نتوانست.
آمد کنار عمو و با چشم اشکبار تماشاگر جراحتهای بیشمار عمو شد.
بحر بن کعب شمشیر بر حسین فرود آورد، عبدالله دستش را حائل کرد، دست کوچکش قطع و به پوست، بند شد.
از درد فریاد کشید، حسین(ع) او را به سینه چسباند و دلداری داد.
حرمله چشمانش را تیز کرد، تیر بر چله کمان گذاشت و به سوی عبدالله پرتاب کرد.
لابد به خود میبالید از شکارهای امروزش، کودک کشی از آن روز در صفوف اشقیا باب شد.
عبدالله هم با تیر حرمله به آسمانها پر کشید.
امام دیگرباره به سوی دشمن حملهور شد. از ابنشهرآشوب روایت شده است در آن روز هزارونهصدوپنجاه نفر از نیروهای عمرسعد را به هلاکت رساند.
در آن حال از زخم شمشیر و تیر و نیزه جایی از بدن امام سالم نمانده بود. از امام صادق(ع)روایت شده است که به غیر جراحت تیر، سى و سه زخم نیزه و سى و چهار اثر شمشیر بر بدن حسین(ع) دیده شد.
امام(ع) از شدت جراحات، ناتوان شده بود که یکی دیگر از نامردها تیری رها کرد و به پیشانی مبارک اصابت کرد.
تیر را بیرون کشید، صورتش آغشته بهخون شد. جامه را برداشت که خون از پیشانی پاک کند، ناگاه تیر زهرآلود سه شعبه بر سینهاش نشست،
گفتهاند این تیر هم از سوی حرمله پرتاب شد.
چون تیر را کشید خون روان شد، آن را به کف خود گرفت و به جانب آسمان انداخت. گفتهاند یک قطرهاش به زمین برنگشت!
مالک بن بشر آمد و ضربتى بر سر مبارکش زد که عمامهاش پر از خون شد،
نامردی دیگر نیزه بر پهلوى آن حضرت زد که بر روى در افتاد،
در آن حال زینب از خیمه بیرون دوید و فریاد وا اخاه بر آورد و آرزو میکرد: ای کاش در این وقت آسمان بر زمین مىچسبید و کوهها میشکافت و از هم گسیخته میشد!
پس به عمر گفت که: اى پسر سعد، حسین را مىکشند و تو نگاه مىکنى، در آن وقت آب از دیدههاى آن سنگیندل روان شد و رو گردانید.
امام(ع) خون خود را بر سر و رو مىمالید و با خدایش زمزمه میکرد.
شمر گفت: چرا کارش را تمام نمىکنید؟
کفتارها دوباره آمدند! تیری بر حلق شریفش نشست. ضربتى بر دست چپ و ضربتى دیگر بر شانهاش زده شد.
سنان با نیزه آمد،
نیزه را به بدن مبارک امام زد و آن حضرت را بر رو در انداخت.
سنان به خولى گفت: سرش را جدا کند.
خولى برای بریدن سر نزدیک شد، دستش لرزید و جرأت نکرد.
این لکه سیاه به نام شمر هم نوشته شد. گفتهاند: آن ناپاکزاده از اسب به زیر آمد تا سر آن امام را از بدن جدا کند...
نوشتهاند: با شهادتش بادى عظیم وزیدن گرفت! چو زمین بلرزید! و باد سیاهى برخاست که هوا تیره شد! و آفتاب منکسف گردید!
و مردم گمان کردند که این عذاب الهی است و قیامت برپا شد!
پس به برکت وجود شریف حضرت امام زینالعابدین(ع) آرامش برقرار شد.
✍ محمدصدرا مازنی
@pavaragi
بوسه بر گلو
در کتاب خصائص الزینبیه در ذیل خصیصه دهم آمده است: هر کسی از اهلبیت امام حسین (ع) ـ در روز عاشورا از طرف دیگری نیابت داشته است، حضرت عباس از طرف پدر بزرگوار خود امیرالمؤمنین، حضرت قاسم از طرف پدر بزرگوار خود حضرت امام حسن و حضرت زینب از طرف مادر خود حضرت زهرا؛
نیابت زینب در وداع آخرین امام بود، بوسه بر گلوی برادر، به نیابت از مادر
بعد از وداع عمومی با اهل حرم، با زینب خداحافظی کرد، سفارش اطفال و زنان را به او نمود و او را امر به صبر فرمود.
آنگاه سوار بر ذوالجناح شد که صدای گریه اهل حرم و ناله طفلان بلند شد، و چون چند قدم راه رفت، دید باز صدای گریه میآید، نگاه کرد دید زینب با پای برهنه میآید و میگوید: ای برادر! صبر کن حاجتی با تو دارم. حضرت ایستاد. زینب عرض کرد: ای برادر! مادرم در وقت وفات وصیت کرده، که هرگاه عازم سفر آخرت شدی، به عوض او زیر گلوی تو را ببوسم. حضرت پیاده شد، زینب دستها به گردن امام درآورد و گلوی او را بوسید.
از من مگیر این لحظههای آخرت را
یک بار دیگر هم بغل کن خواهرت را
بگذار تا یک بار دیگر جای مادر
بوسه زنم زیر گلو و هنجرت را
✍ محمدصدرا مازنی
@pavaragi
«سیاست راستگویی»
سالهای دور کتابی را از درک باک خوانده بودم با عنوان سیاست شادکامی. در توضیح زیرعنوان کتاب که توسط نرگس سلحشور ترجمه شده بود، این عبارت دیده میشد: «آنچه حکومت میتواند از تحقیقات جدید در باب بهروزی بیاموزد». این کتاب دلپذیر در آن روزگاران کتاب بالینیام شده بود، باک در مقدمهی کتابش از کشوری به نام بوتان نام برده بود. کشوری کوچک و سرسبز با جنگلهای انبوه، جویبارها و رودخانههایی که از یخچالهای طبیعی سرچشمه گرفتهاند.
بوتان تا دههی۱۹۶۰ تقریبا برای جهان خارج ناشناخته بود. فقر، بیسوادی و مرگ و میر نوزادان این کشور را در ردیف بدترین کشورها قرار داده بود. ولی درسال ۱۹۷۲یک اتفاق نامتعارف در این کشور دور افتاده رخ داد که توجه مردم را به خود جلب کرد. پادشاه جدید اعلام کرد: از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازهگیری پیشرفت «شادکامی ناخالص ملی» خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی. او با بیان طرح توسعه پنج ساله اعلام کرد: «اگر، در پایان زمان طرح، ملت ما شادکامتر نشوند، باید بدانیم طرح ما شکست خورده است»
قصد مقایسه یک کشور کوچک یک میلیون نفری با کشور پهناور حدود ۹۰ میلیونی کشورمان را ندارم، اما وجود منابع سرشار طبیعی، غنای معرفتی و نیروی انسانی توانمند و باهوش از یک طرف و وجود مشکلات فراوان از جمله فرار سرمایههای انسانی، بی اعتمادی بخشی از جامعه و یأس و ناامیدی جمعی از جوانان به دلیل سوزانده شدن بسیاری از کارتهای فرصت از طرف دیگر موجب آسیبهای جدی به کشور و جامعه ایرانی شده است. ابر دلیل این معضل بهگمانم عدم شفافیت و ناصادق بودن بخشی از پیکرهی مدیریتی است. موضوعی که در مناظرات نامزدهای ریاست جمهوری نیز تایید شد. از مناظرههای سال ۸۸ تا دوره چهاردهم ریاست جمهوری همچنان در تصدی بالاترین ردههای حکمرانی از سوی نامزدها و طرفدارانشان، اتهام دروغ و عدم شفافیت به نامزد رقیب زده میشود. این فراوانی به اضافه خبرهای دروغ در ایام انتخاباتی و اتهامهای سنگین که بذر بیاعتمادی و ناامیدی را در بین مردم میپراکند، نشان میدهد همچنان موضوع مهم کشور ما «صداقت» است. قرارداد کرسنت یکی از آنها بشمار میرود؛ اینکه دو طرف مدعی خیانت طرف مقابل و تحمیل خسارت نجومی به مردم شدهاند، مسئلهای است که ریشه در ناصداقتی یکی از طرفین دارد. من ناکارشناسی را نیز نوعی بیصداقتی میدانم. اگر صداقت باشد، کار بدون پشتوانه کارشناسی انجام نمیشود، حتی ریشهی «توهم بلد بودن» که پدیدهای از ناهنجاریهای روانشناختی است نیز بیصداقتی است..
رئیس جمهور منتخب نیز در مناظرات تلویزیونی به ضرورت پیگیری FATF داخلی تاکید کرده بود. پیگیری این امر یک اتفاق بزرگ برای کوتاه کردن دست شیادان اقتصادی و افزایش اعتماد عمومی است.
بنابراین امروز که به شروع کار دولت چهاردهم نزدیک میشویم، «سیاست راستگویی برای بازگرداندن اعتماد» را به عنوان یک اولویت پیشنهاد میکنم. مهمترین بهرهی «تولید ناخالص راستگویی» اعتماد است. با شکلگیری اعتماد، نشاط اجتماعی ایجاد میشود. مردم با نشاط، بجای جلای وطن به ماندن و آباد کردن کشورشان میاندیشند و اینگونه است که دولت به پشتوانه ملت، آبادی را به وطن هدیه میدهند
در همین روزهای نخست کاری نیز تحقیقی روشمند از نسبت اعتماد عمومی و نقش عدم شفافیت و بیصداقتی در دامن زدن به بیاعتمادی انجام شود. در پایان دوره چهارساله ریاست جمهوری آقای پزشکیان نیز همین تحقیق تکرار شود، «اگر در پایان دوران چهار ساله، به اعتماد ملت نسبت به حکمرانی افزوده نشود، باید بدانیم طرح ما شکست خورده است».
✍️ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
◽️بسم رب الحسین علیه السلام
▪️مراسم سوگواری هیئت هنر و رسانه
▪️ از پنجشنبه ۲۸ تیرماه ۱۴۰۳ به مدت سه شب
▪️ساعت ۲۰:۳۰
▪️با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حسین مهدی زاده
▫️بلوار غدیر کوچه شماره ۱۰ (هنرمند جهادگر سید محمد ساجدی) مجتمع آموزشی تربیتی هدایت
🔻هیئت هنر و رسانه قم
https://eitaa.com/joinchat/2614755517Cf998055202
پاورقی
«سیاست راستگویی» سالهای دور کتابی را از درک باک خوانده بودم با عنوان سیاست شادکامی. در توضیح زیرع
این یادداشت فقط در یکی از کانالهای تلگرامی حدود ۵ هزار بیننده داشته است.
🏴 روضه سيّدالشهداء (علیهالسلام)
حجةالاسلام حاج سید جواد گلپایگانی نقل کردند که مرحوم آقای خوئی فرمودند:
ما در نجف اشرف در خانه بسیار کوچکی زندگی میکردیم. خانمم روضه میگرفت و مزاحم مطالعه من بود. به ایشان گفتم: روضهخوانی در منزل مزاحم مطالعه من است، روضه ترک شد، ولی مبتلا به چشمدردی شدم که هر چه به دکتر مراجعه کردم، خوب نشد و دکترها از معالجه آن مأیوس شدند.
متوسّل شدیم، در عالم خواب به من گفتند: بنا بود شما کور شوید، ولی حالا که متوسّل شدید، با تربت استشفا کنید. با تربت استشفا کردم، چشمم خوب شد.
📚 جرعهای از دریا ؛ جزء ۲ صفحه ۶۸۱
🆔 @ijtihadnetwork
@pavaragi
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ملت عزیز ایران!
رهبر شجاع و مجاهد برجستهی فلسطینی جناب آقای اسماعیل هنیه در سحرگاه دیشب به لقاءالله پیوست و جبههی عظیم مقاومت عزادار شد. رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانهی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینهی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت.
شهید هنیه سالها جان گرامیاش را در میدان مبارزهئی شرافتمندانه بر سردست گرفته و آمادهی شهادت بود، و فرزندان و کسان خود را در این راه تقدیم کرده بود. او از شهید شدن در راه خدا و نجات بندگان خدا باک نداشت، ولی ما در این حادثهی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفهی خود میدانیم.
اینجانب به امت اسلامی، به جبهه مقاومت، به ملت شجاع و سرافراز فلسطین و بالخصوص به خاندان و بازماندگان شهید هنیه و یکی از همراهانش که با وی به شهادت رسیده است، تسلیت عرض می کنم و علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سید علی خامنهای
10 مرداد 1403 مصادف با 25 محرم 1446
@pavaragi
اسماعیل هنیه اولین مقامی نبود که توسط شبکه نفوذ بهشهادت رسید.
به اردوگاه امام حسن(ع) نیز رخنه شده بود.
مسلم ابن عقیل با جاسوسی یک نفوذی به شهادت رسید.
شهیدان رجایی و باهنر با نفوذ منافقین به شهادت رسیدند.
اما نفوذیها با درایت سربازان گمنام امام زمان(ع) قابل شناساییاند.
مجازات سخت دشمن صهیونیستی هم با درایت دلاورمردان ارتش و سپاه در پیش است.
سنصلی فی القدس انشاءالله
✍️ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
💥
🌈 رخدادهایی که بزودی دنیا را تغییر خواهند داد!
پیشبینیهای شگفتانگیزی که باور کردنشان سخت است، اما ممکن است بزودی به واقعیت تبدیل شوند و اصلا متوجه آن نشویم مانند تلفن همراه و دوربین آن و اتصال به اینترنت از طریق آن و ارتباط با تمام دنیا
و اکنون پیش بینی های آیندهای نه چندان دور:
1. تعمیرگاه های خودرو ناپدید می شوند.
چون: موتورهای بنزینی/دیزلی از 20000 قطعه تشکیل شده در حالیکه موتورهای خودروهای برقی دارای 20 قطعه هستند، با گارانتی مادام العمر فروخته میشوند و در نمایندگی جداسازی و تعویض قطعه فقط 10 دقیقه طول می کشد. موتورهای خودروهای الکتریکی معیوب در یک تعمیرگاه منطقه ای با استفاده از رباتها تعمیر خواهند شد.
2. پمپ بنزینها ناپدید می شوند.
در خیابانها ایستگاههای شارژ برق نصب می شود( اکنون در برخی کشورها شروع شده)
3. صنایع زغال سنگ از بین خواهند رفت. شرکتهای بنزین/نفت و حفاری برای نفت متوقف خواهد شد.
4. خانه ها انرژی الکتریکی را در طول روز تولید و ذخیره می کنند تا مورد استفاده قرار گیرد و دوباره به شبکه بفروشد. این شبکه آن را ذخیره و در صنایعی با مصرف برق بالا توزیع می کند.
آیا کسی سقف تسلا را دیده است؟
5. کودکان ماشین های فعلی را در موزه ها خواهند دید.
یک مثال واقعی
در سال 1998، کداک 170000 کارمند داشت و 85 درصد از تولید کاغذ عکس خود را در سراسر جهان به فروش رساند. در عرض دو سال مدل کسب و کار آنها ناپدید شد و آنها ورشکست شدند.
اتفاقی که برای کداک و پولاروید افتاد، طی 5 تا 10 سال آینده برای چندین صنعت نیز اتفاق خواهد افتاد.
در سال 1998 فکر میکردید که بعد از 3 سال هیچ عکسی روی فیلم گرفته نمیشود؟
6. دوربین دیجیتال در سال 1985 اختراع شد و پس از یک دوره محبوبیت با آمدن گوشیهای دوربین دار خداحافظی تلخی داشت.
7. این اتفاق دوباره(سریعتر) با هوش مصنوعی در دیگر حوزه ها مانند سلامت، خودروهای خودران و الکتریکی، آموزش، چاپ سه بعدی، کشاورزی و ... رخ خواهد داد.
8. نرم افزار ها و رباتها اکثر صنایع سنتی را در 5 تا 10 سال آینده مختل خواهد کرد.
شرکت اوبر هیچ ماشینی نخواهد داشت.
9. هوش مصنوعی: کامپیوترها در درک جهان بهتر می شوند. امسال یک کامپیوتر بهترین بازیکن جهان را شکست داد(10 سال زودتر از حد انتظار)
10. ربات واتسون IBM که به شما مشاوره حقوقی در عرض چند ثانیه با دقت 90 درصد در مقایسه با دقت 70 درصد انسان ها ارائه می کند، موجب بیکاری وکلا خواهد شد.
همچنین واتسون به پزشکان در تشخیص سرطان کمک میکند (4 برابر دقیق تر از انسان)
11. ماشینهای خودران در عرض دو سال کل صنعت را تغییر خواهند داد. شما دیگر نمیخواهد ماشین داشته باشید زیرا با تلفن خود با ماشین تماس میگیرید و نزدیکترین خودران در برابر شما ظاهر میشود و شما را به مقصد میرساند.
12. دیگر نیازی به گواهینامه رانندگی نیست.
هر ساله 1.2 میلیون نفر در سراسر جهان در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می دهند. در آینده در هر 60000 مایل یک تصادف خواهد بود. با رانندگی خودکار، تصادفات به یک تصادف در 6 میلیون مایل کاهش می یابد. این باعث نجات یک میلیون نفر در سال می شود.
13. شرکتهای بیمه با مشکلات بزرگی مواجه خواهند شد زیرا هزینه ها بدون حادثه ارزان می شود. مدل کسب و کار بیمه خودرو ناپدید خواهد شد.
14. املاک و مستغلات تغییر خواهد کرد. زیرا با کار در حال حرکت، مردم برج های خود را رها کرده و به محله های زیباتر و مقرون به صرفه تر می روند.
15. در سال 2030، خودروهای الکتریکی تسلط خواهند یافت. شهرها سر و صدای کمتری خواهند داشت و هوا بسیار تمیزتر خواهد بود.
16. برق فوق العاده ارزان و تمیز خواهد بود. تولید انرژی خورشیدی بطور چشمگیری افزایش خواهد یافت.
17. سلامت: شرکتهایی با یک دستگاه پزشکی(به نام «تریکورد») که با تلفن شما کار میکند و اسکن شبکیه و نمونه خون شما را میگیرد و تنفستان و 54 نشانگر زیستی را تجزیه و تحلیل می کند... تقریباً هر بیماری را شناسایی می کند و به شما نسخه پزشکی می دهد.
از این واقعیت غافل نشوید که آینده از آنچه که فکر میکنید نزدیکتر است.
@pavaragi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایلان ماسک در گفتگویی که در پادکست لکس فریدمن داشت درخصوص تواناییهایی که تراشه نورالینک میتونه به انسانها بده گفت علاوه بر درمان بیماریها ما میتونیم از این شانس استفاده کنیم و به انسانها قدرت ماورائی بدیم. قدرتی که هیچ انسان معمولی از اون برخوردار نیست!⠀⠀
⠀
+ واقعا حیرت انگیزه🤯👏🏻⠀⠀
⠀⠀
@pavaragi
هدایت شده از امین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴اربعین آمد...
🎙مداحی بسیار زیبا و دلنشین از زنده یاد استاد سلیم موذن زاده اردبیلی بمناسبت فرا رسیدن اربعین سالار شهیدان
▪️ #اربعین
▪️ #😭😭😭😭😭🖤🖤🖤🖤🖤