#حماسه_الله_اکبر
امروز هفت اسفند است. ۲۶سال پیش در چنین روزی، درست یک ماه بعد از حماسه هزارسنگر آمل، مردم شهر من با فریادهای #الله_اکبر حماسه آفریدند.
اعضای سازمان مجاهدین (#منافقین) پس از شکستهای سیاسی، به حضور نظامی در جنگلهای مازندران ادامه دادند. تصرف شهر بزرگ آمل در شش بهمن ۱۳۶۰ موفقیت بزرگی برای آنان میتوانست باشد اما خدا شکست را برای منافقان و فتح را برای مؤمنان مقدر کرد. منافقان که از مردم آمل، درس نگرفته بودند، یک ماه بعد به گزینه تصرف شهر شیرگاه رسیدند. شیرگاه مثل آمل در مسیر تهران-شمال اما در محور فیروزکوه داشت. هشت هزار نفر جمعیت داشت و تصرف آن از نظر نظامی ساده بود. همین طور هم شد!
عملیات با غافلگیری و سرعت اجرا شد. همان اول به ساختمان کوچک سپاه حمله کردند. نگهبان مجروح شد. فرمانده و یک نفر دیگر شهید شدند و هفتاد بسیجی غیرمسلح که آنشب در سپاه خوابیده بودند، به دست منافقان افتادند. همه اینها در یک نبرد نابرابر پنجدقیقهای رخ داد. آنها فکر میکردند اگر سپاه سقوط کند، شهر سقوط کردهاست و کار تمام است.
مؤذن بود. مثل همیشه سرشب خوابیده بود. ۲۲:۲۰ بود که از صدای انفجار و درگیری بیدار شده بود. الله اکبر گویان از جا برخاست و به طرف درگیری رفت. مردم آن طرف رودخانه هم صدایش را شنیدند و تکبیر گفتند و به طرف سپاه آمدند.
طولی نکشید همه شهر با فریادهای اللهاکبر و لا اله الا الله خود را به محل درگیری رساندند. بعضی تفنگهای شکاری داشتند اما عمده مردم فقط خلوص نیت خود را پای کار آورده بودند. منافقان از عظمت تکبیرهایی که از هر جهت به گوششان میرسید، ترسیدند. خدا بار دیگر رعب را در دلهای دشمنان مؤمنان انداخته بود. آنان را توان مقابله با همه مردم نبود. فهمیده بودند شیرگاه جای آنها نیست. منافقین، خسته و ناامید، پس از درگیری مختصری با مردم، فرصتی برای عقبنشینی و فرار همه اعضای خود ایجاد کردند.
مردم شیرگاه نگذاشتند حتی یک شب شهرشان در اشغال بماند. خودشان، شهرشان را آزاد کردند.
امروزه مردم ایران، شیرگاه را در سریال پایتخت با نقی معمولی، پنجهعلی و ارسطو میشناسند.
www.PavaraQi.ir | @PavaraQi