eitaa logo
پیامکی از بهشت
32 دنبال‌کننده
110 عکس
34 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💢 به سوریه که اعزام‌ شده‌ بود بعضۍ‌شب‌ها‌ با‌ هم‌ در‌ فضای مجازۍ‌ چت می‌کردیم بیشتر‌ حرفهایمان احوالپرسۍ‌ بود او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم و‌اندڪ‌ آبۍ‌ می‌ریختیم‌ بر‌ آتش دلتنگۍ‌مان... روزهای آخر ماموریتش بود گوشۍ‌ تلفن‌ همراهم‌ را‌ که روشن‌ کردم دیدم‌ عباس‌ برایم‌ کلۍ پیام فرستاده‌ است...! وقتۍ‌ دیده‌ بود‌ که‌ من‌ آنلاین نیستم نوشته بود: آمدم‌ نبودۍ؛‌ وعده‌ۍ‌ ما‌ بهشت.. 🔺همسرشهیدعباس دانشگر 🌏༻ܟܿܢ̣ܝ‌ܭَܝ̇‌ߊ‌ܝ‌ܨ ܢ̣ܢܚࡅ࡙ܥܼܢ ܢܚ݅ܣܝ‌ܢܚࡅ߳ߊ‌ࡍ߭ ߊ‌ܝ‌ܥ‌‌ܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭༻🇮🇷 🔉@Basijnews_bsj
‌ 🔹کاری کـه انجام می‌دهید حتـی نایـسـتـیـد کـه کسی‌ بـگویـد خـسـتـه نباشـیـد. از همان در پشتی بیرون‌بروید، چون اگـر تشکر کنند تو دیـگـر اجـرت را گـرفـتـه ای و چیـزی برای آن‌دنیایت باقی نمی‌ماند... ✍ شهید حسن طهرانی مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راه برای رسیدن به آقا مصطفی صدرزاده و شهدایی که رهبری به آن‌ها اشاره کردند بسته نیست. منتها امروز مجاهدت برای رشد و در جامعه از مجاهدت در میدان نبرد نظامی هم سخت‌تر است و هم مهم‌تر... 🗣جواد آقایی🇮🇷 @twtenghelabi
📸 روایت‌هایی از شهید مصطفی صدرزاده @Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی رتبه سه رقمی کنکور را کسب کرد می توانست هر دانشگاهی را انتخاب کند اما به عشق امام رضا علیه السلام راهی دانشگاه مشهد شد. زمانی هم که در جبهه حضور داشت، به دوستانش گفت: خیلی دلم برای آقا تنگ شده. قدر ندانستم. هر شب به زیارت مولا می رفتم، اما حالا.... آخرین نامه اش را برای امام رضا نوشت. با این عنوان: دلم تنگه براتون و این جمله عنوان کتاب خاطرات او شد. کسی که پس از شهادت در عملیات والفجر هشت، پیکرش به ظاهر اشتباه به مشهد منتقل شد و در مراسم تشییع در کنار ضریح امام، نیم ساعت پیکرش روی زمین بود. گویی امام هم دلش برای این جوان مخلص تنگ شده‌بود. 🌷در روز زیارتی مخصوص آقا، شهدای امام رضایی را با ذکر صلوات یاد کنیم تا آنها نیز ما را یاد کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا بر کشتنِ من تشویق می کنید ❔❕ طبری از قول ابی مخنف به نقل از عبدالله بن عمار از شرکت کنندگان در قتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام گوید : آنگاه پیادگان از راست و چپ محاصره اش کردند و حسین از چپ و راست به آنها حمله کرد تا پراکنده شدند. او پیراهنی از ابریشم و عمامه ای بر سر داشت. به خدا قسم هرگز محاصره شده ای این چنین، ندیده بودم. که فرزندان و اهل بیت و یارانش کشته شده باشند و او با شهامت و شجاعت و استواریِ هرچه تمام تر به دفاع برخیزد! به خدا قسم پیش از او و پس از او همانندش را ندیدم که پیادگان از چپ و راستش همچون بز های گرگ زده پراکنده می شدند! ابومخنف به نقل از صعقب بن زبیر و او از حمید بن مسلم، گوید : حسین جبّه ای از حریر بر تن و عمامه ای بر سر داشت و خضاب کرده بود، درحال پیاده، همچون سواری شجاع و تیزهوش می جنگید و راه دشمن را می بست و می گفت : آیا بر کشتن من تشویق می کنید؟ هان! به خدا قسم شما هیچ بنده ای از بندگان خدا را پس از من نمی کشید که خدا از قتل او خشمگین تر از قتل من باشد. به خدا قسم من امیدوارم که خداوند با خواری شما مرا گرامی بدارد و انتقامم را به گونه ای که درنیابید از شما بستاند... 🕟 گوید : آنگاه مدتی از روز گذشت که اگر مردم قصد کشتن او را داشتند انجامش می دادند ولی هریک منتظر دیگری بود و دوست داشت که این کار به دست غیر او انجام شود که شمر فریاد زد : وای بر شما! منتظر چه هستید؟ او را بکشید! مادرانتان به عزایتان بنشینند! ◾️ گوید : مردم از هرسو به آن حضرت یورش بردند و شریک تمیمی دست چپش را هدف گرفت و دیگری گردن آن حضرت را نشانه رفت. سپس بازگشتند و آن حضرت برمی خاست و می افتاد که سنان ابن انس بر او یورش برد و نیزه اش زد و به خولی بن یزید گفت سرش را جدا کن. خولی چون خواست چنین کند سست شد و لرزید. سنان به او گفت : خدا بازوانت را بشکند و دستانت را جدا کند! و خود پیاده شد و سر آن حضرت را برید و به خولی سپرد. ابومخنف از قول حضرت صادق علیه السلام روایت کند که فرمود : «حسین علیه السلام هنگامی که به شهادت رسید سی و سه زخم نیزه و سی و چهار زخم شمشیر در بدن داشت» 🏴 ترجمه معالم المدرستین ؛ جلد سوم؛ صفحات ١۵۵ و ١۵۶ 🔴سفارش این کتاب👇🏻 @Aghayabnalhasan @Allameaskari
بیاد روزهای گرم و طاقت فرسایی که هرگز تعطیل نشد/بیاد قهرمانانی که گرما را تحمل کردند و به جنگ با اولیاء الشیطان رفتند و برخی از آنان تشنه لب به شهادت رسیدند بیاد رزمندگانی که ۲۷ عملیات در روزهای داغ تابستان ‌انجام دادند: ۱۱ شهریور۱۳۶۰ عملیات محور شحیطه در غرب بلندی‌های "الله اکبر" ۱۱ شهریور ۱۳۶۰ عملیات رجایی و باهنر در جبهه غرب موقعیت شمال سر پل ذهاب ۲۷ شهریور ۱۳۶۰ عملیات شهید مدنی در منطقه عملیاتی سوسنگرد ۲۲ تیر ۱۳۶۱ عملیات رمضان در شلمچه موقعیت شرق بصره ۱۵ مرداد ۱۳۶۱ عملیات ثارالله در قصر شیرین ۲۹ تیر ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۲ در شمال غرب موقعیت غرب حاج عمران ۷ مرداد ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۳ در جبهه غرب موقعیت مهران ۱۴ مرداد ۱۳۶۲ عملیات (مرحله دوم) والفجر۲ در ارتفاعات گردمند (پادگان حاج عمران) ۴ تیر ۱۳۶۴ عملیات قدس ۲ در هورالهویزه ۱۹ تیر ۱۳۶۴ عملیات قدس ۳ در جنوب دهلران ۲۴ تیر ۱۳۶۴ عملیات قادردر جبهه شمال‌غرب ۱ مرداد ۱۳۶۴ عملیات قدس ۴ در هورالهویزه ۱۶ مرداد ۱۳۶۴ عملیات قدس ۵ در غرب هویزه ۲۳ مرداد ۱۳۶۴ عملیات عاشورای۱ در منطقه تکاب و صایین‌دژ ۲۴ مرداد ۱۳۶۴ عملیات عاشورا۲ در منطقه عمومی چنگوله ۲۵ مرداد ۱۳۶۴ عملیات عاشورای ۳ در منطقه عمومی فکه ۹ تیر ۱۳۶۵ عملیات کربلا ۱ در شهر مهران ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ عملیات کربلا ۲ در غرب پادگان حاج عمران ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ عملیات کربلا ۳ در اسکله نفتی الامیه والبکر ۳ تیر ۱۳۶۶ عملیات نصر۵ در جنوب غربی سردشت ۱۰ مرداد ۱۳۶۶ عملیات نصر۶ در میمک ۱۴ مرداد ۱۳۶۶ عملیات نصر۷ غرب سردشت ارتفاعات دوپازا ۱۳ شهریور ۱۳۶۶ عملیات فتح ۱۰ در شمال اربیل ۷ تیر ۱۳۶۶ عملیات فتح ۷ در حلبچه ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ عملیات فتح ۹ در منطقه عمومی شرق خرمال کردستان عراق ۵ مرداد ۱۳۶۷ عملیات غدیر در پاسگاه زید و شلمچه ۵ مرداد ۱۳۶۷ عملیات مرصاد در محور اسلام آباد غرب و کرند غرب 🌷فاتحه‌ای برای شادی روح همه شهدا همانانی که عاشورایی دیگر رقم زدند، قرائت فرمایید. مخصوصا شهدای گلگون کربلای ۴ وشهدا ودلاور مردان وشهدای کربلای ۵ راهرگز ای یاد نبری که فتح الفتوح کردند وبخدا مُلحق شدند روح همه شهدا شاد وباارباب بیکفن وسر ازتن جدا فرزند زهرا:س: محشورباد امین یا الله🤲🌹🖤🇮🇷♠️🇮🇷🖤🌹 https://eitaa.com/joinchat/3749904589C50f40fea88
در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی در میان ازدحام سوگواران ، مرد میان سالی با کلاه نمدی و شلوار گشاد که معلوم بود از اطراف اصفهان است بر مزار عباس خاک بر سر می ریخت و به شدت گریه می کرد. گریه اش دل هر بیننده ای را به درد می آورد .آرام به او نزدیک شدم و با بغضی که درگلو داشتم پرسیدم : پدر جان این شهید با شما چه نسبتی دارد؟ مرد گفت: من اهل روستای ده زیار هستم .اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تگنا بودند . ما نمی دانستیم که او چه کاره است ؛ چون همیشه با لباس بسیجی می آمد . او برای ما حمام ، مدرسه و حتی غسالخانه ساخت . همیشه هر کس گرفتاری داشت برایش حل میکرد. همه اهالی او را دوست داشتند . هروقت پیدایش می شد همه با شادی می گفتند : اوس عباس آمد . او یاور بیچاره ها بود . تا اینکه مدتی گذشت وپیدایش نشد گویا رفته بودتهران . روزی آمدم اصفهان ، عکس هایش را روی دیوار دیدم . مثل دیوانه ها هر که را می دیدم می گفتم : اودوست من است . گفتند: پدر جان ، می دانی او چه کاره است ؟ گفتم: او همیشه به ما کمک می کرد. گفتند: اوتیمسار بابایی فرمانده عملیات نیروی هوایی بود. گفتم: اوهمیشه می آمد برای ما کارگری می کرد . دلم از اینکه اوناشناس آمد و ناشناس رفت آتش گرفته بود. 🔹️سالروز شهادت خلبان عباس بابایی گرامی باد. 🌻⃢📜─────‹💌›───── @resaneh_farhang_s 🌻⃢📜─────‹💌›─────
در این سه ساله مرا یک مسافرت بردی من از خــــــرابه، تو از تشت سر درآوردی 😭😭😭😭😭😭😭 بابا فقط چیزی نـپــرس از گـوشـواره من هم از انگشتر نمی‌گیرم سراغی 😭😭😭😭😭😭😭
باردیگر فضای شهرمان به برکت پیکر شهدای گمنام عطرآگین شد..