بنا به قراری که باهم گذاشتیم...😊
اگه به تهذیب نفس و تربیت نفس و رشد نفس به چشم یه پروژه عملی نگاه بکنیم...
و هرروز برای یکی از خصلت ها یا مدتی برای یکی از خصلت هامون کار بکنیم... تمرین بکنیم...
بعد از مدتی ان شاءالله این تغییرِ در رفتار و تغییرِ در اخلاق رو میبینیم...❤️
________🍃🇮🇷🌹
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخالفی که موافق سرسخت شهید جمهورِ عزیزمون شد🖤
--------------------------------
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️افراد خوب و نماز شب خون و با تقوا لزوما نمیتونن مدیر خوبی هم باشند.
ما هم باید حواسمون رو جمع کنیم فقط به آدم خوب رای ندیم
باید کسی باشه علاوه بر تقوا توان اجرایی هم داشته باشه.
مقدمهی درس خارج رهبرانقلاب در بحبوحهی ثبتنامهای انتخابات مجلس سال ۹۸ هست. حدیثی از پیامبر اکرم خطاب به اباذر نقل میکنند که «تو بر دو نفر هم امارت نکن!» چون «من تو رو در مدیریت ضعیف میبینم»
___🍃🇮🇷🌹
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫شرط شهید شدن شهید بودن است
#شهید_مالک_رحمتی
ببینید یه مدیر مقتدر انقلابی رو، یک الگو ی جسور رو
_________🍃🇮🇷🌹
@payame_kosar
❤️❤️ حضور گسترده مردم لبنان در مراسم تشییع پیکر مادر سید حسن نصرالله
__________🍃🇮🇷🌹
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
▪️مراسم بزرگداشت شهدای خدمت 🥀
🖤 همراه با قرائت سوره یس، زیارت عاشورا و سفره صلوات
👆به همت گروه جهادی شهید دهستانی در کنار قبور شهدای دانشگده شهید بهشتی برگزار شد.
#شهدای_خدمت
#خادم_الشهدا
#گروه_جهادی_شهید_دهستانی
#پایگاه_حضرت_ابوالفضل_ع
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
࿐჻ᭂ🌸🖤🌸჻ᭂ࿐
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
⚫️به مناسبت شهادت خادم الرضا
رییس جمهور عزیزمان و هیأت همراه
🖤 برگزاری سفره صلوات ، قرائت قران و زیارت عاشورا همراه با پذیرایی (که زحمتش رو دوتا از خانمای گروه جهادی نور کشیدن) در پایگاه حضرت رقیه(س) روستا حاجیآباد زرین برگزار شد.
#سیدالشهدایخدمت
#پایگاه_حضرت_رقیه(س)
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅───
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شهید حاج قاسم سلیمانی: عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد.
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
🔴 کشورهایی که کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناختند
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_بیست و سه
خانوادة حجت قنبری هم توی جمعیت بودند و در حالی که گریه میکردند، شعار می دادند.
تشییع جنازة باشکوهی بود. حجت را به خاک سپردیم. صمد ناراحت بود. من را توی جمعیت دید. آمد و خودش مرا رساند خانه و گفت می رود خانه شهید قنبری.
شب شده بود؛ اما صمد هنوز نیامده بود. دلم هول می کرد. رفتم خانة پدرم. شیرین جان ناراحت بود. می گفت حاج آقایت هم به خانه نیامده. هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم را نداد. چادر سرکردم و گفتم: «حالا که این طور شد، می روم خانة خودمان.» خواهرم جلویم را گرفت و نگذاشت بروم.
شستم خبردار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاده. با این حال گفتم: «من باید بروم. صمد الان می آید خانه و نگرانم می شود.»
خدیجه که دید از پس من برنمی آید، طوری که هول نکنم، گفت: «سلطان حسین را گرفته اند.» سلطان حسین یکی از هم روستایی هایمان بود.
گفتم: «چرا؟!»
خدیجه به همان آرامی گفت: «آخر سلطان حسین خبر آورده بود حجت را آورده اند. او باعث شده بود مردم تظاهرات کنند و شعار بدهند. به همین خاطر او را گرفته و برده اند پاسگاه دمق. صمد هم می خواسته برود پاسگاه، بلکه سلطان حسین را آزاد کند. اما حاج آقا و چند نفر دیگر نگذاشتند تنهایی برود. با او رفتند.»
اسم حاج آقایم را که شنیدم، گریه ام گرفت. به مادر و خواهرهایم توپیدم: «تقصیر شماست.
چرا گذاشتید حاج آقا برود. او پیر و مریض است. اگر طوری بشود، شما مقصرید.»
آن شب تا صبح نخوابیدیم. فردا صبح حاج آقا و صمد آمدند. خوشحال بودند و می گفتند: «چون همه با هم متحد شده بودیم، سلطان حسین را آزاد کردند؛ وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاورند.»
نزدیک ظهر، صمد لباس پوشید. می خواست برود تهران. ناراحت شدم. گفتم: «نمی خواهد بروی. امروز یا فردا بچه به دنیا می آید. ما تو را از کجا پیدا کنیم.»
مثل همیشه با خنده جواب داد: « نگران نباش خودم را می رسانم.»
اخم کردم. کتش را درآورد و نشست. گفت: «اگر تو ناراحت باشی، نمی روم. اما به جان خودت، یک ریال هم پول ندارم. بعدش هم
مگر قرار نبود این بار که می روم برای بچه لباس و خرت و پرت بخرم؟!»
بلند شدم کمی غذا برایش آماده کردم. غذایش را که خورد، سفارش ها را دادم. تا جلوی در دنبالش رفتم. موقع خداحافظی گفتم: «پتو یادت نرود؛ پتوی کاموایی، از آن هایی که تازه مد شده. خیلی قشنگ است. صورتی اش را بخر.»
وقتی از سر کوچه پیچید، داد زدم: «دیگر نروی تظاهرات. خطر دارد. ما چشم انتظاریم.»
برگشتم خانه. انگار یک دفعه خانه آوار شد روی سرم. بس که دلگیر و تاریک شده بود. نتوانستم طاقت بیاورم. چادر سرکردم و رفتم خانة حاج آقایم.
دو روز از رفتن صمد می گذشت، برای نماز صبح که بیدار شدم، احساس کردم حالم مثل
هر روز نیست. کمر و شکمم درد می کرد. با خودم گفتم: «باید تحمل کنم. به این زودی که بچه به دنیا نمی آید.»
هر طور بود کارهایم را انجام دادم. غذا گذاشتم. دو سه تکه لباس چرک داشتیم، رفتم توی حیاط و توی آن برف و سرمای دی ماه قایش، آن ها را شستم.
ظهر شده بود. دیدم دیگر نمی توانم تحمل کنم. با چه حال زاری رفتم سراغ خدیجه. او یکی از بچه هایش را فرستاد دنبال قابله و با من آمد خانة ما.
از درد هوار می کشیدم. خدیجه تند و تند آب گرم و نبات برایم درست می کرد و زعفران دم کرده به خوردم می داد.
کمی بعد، شیرین جان و خواهرهایم هم آمدند. عصر بود. نزدیک اذان مغرب بچه به دنیا آمد.
#ادامه_دارد
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
•┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈•
@payame_kosar
🌷شیطان به رسول خدا(ص)گفت:
👈من طاقت دیدن شش خصلت را در انسانها ندارم ...
1... وقتی به هم میرسند سلام میکنند .
2... با هم مصافحه " رو بوسی " میکنند .
3... برای هر کاری انشاالله می گویند .
4... از گناه استغفار می کنند .
5... ابتدای شروع هر کاری بسم الله می گویند .
6... تا نام حضرت محمد ص را میشنوند صلوات میفرستند .
✅برای اینکه شیطان را عصبانی کنید
این پست را تا می تونید نشر بدید
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
✍میدونستید اون روزی که از سر دلسوزی به کارگر گفت ناهار خوردی
خودش روزه بوده...؟
چقدر سوژهش کردن و مسخرش کردن...
🖤اولیای الهی اینجورین،تازه بعد مرگشون همه میفهمن
کی بوده و چیکارا کرده...
#شهید_رئیسی #سیدالشهدای_خدمت #سید_شهیدان_خدمت #رئیسی_عزیز
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی عقل عاشق شود!
عشق عاقل میشود.
و شهید میشوی…
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar