#شرح_مختصر
ممکن است در اينجا کسانى گمان برند که اين ناتوانى و ضعف و سکوت و تقيّه نتيجه کارهاى خودشان است که به موقع قيام نکردند و فرياد نکشيدند، لذا امام (عليه السلام) در ذيل اين سخن، با چند جمله اين اشتباه را به طور کامل برطرف مى سازد. او مى فرمايد: «آنها (در ميدان نصيحت و اندرز) آن قدر نصيحت کرده اند که خسته شده اند و آن قدر تحت فشار قرار گرفته اند که ناتوان گشته اند و (در ميدان نبرد) آن قدر کشته داده اند که به کمى گراييده اند، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا وَقُهِرُوا حَتَّي ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.»
آرى آنها جهاد را در تمام شاخه هايش تجربه کرده اند از دل فرياد کشيده اند، با بيان منطقى اندرز داده اند و در مبارزه مسلّحانه قربانى ها تقديم کرده اند تا آنجا که بسيارى از نفرات خود را از دست داده اند، چرا که يار و ياورى نداشته و توازن قوا، در ميان آنها و دشمن به هيچ وجه برقرار نبوده است.
تا آنجا که اميد پيروزى داشته اند و احتمال ريشه کن کردن فساد مى داده اند جنگيده اند و سپس براى حفظ باقى مانده اندک به تقيّه پناه برده اند.
جمله «قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا» به اين معنا نيست که همه آنها کشته شده اند تا کم گشته اند، بلکه به اين معنا است که گروهى از آنها شهيد گشته و گروه اندکى باقى مانده اند. به اصطلاح اين جمله از قبيل اسناد اوصاف جزء به کلّ است.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که تقسيم بندى اين گروه ها مربوط به کدام زمان است، در حالى که امام (عليه السلام) با قدرت و قوّت بر جامعه خود حکومت مى کرد؟
پاسخ اين سؤال با مطالعه تاريخ عصر آن حضرت روشن مى شود و در کلمات آن بزرگوار نيز آمده است که فساد اجتماعى آن قدر بالا گرفته که شعاع حکومت امام(عليه السلام) عملا، به کوفه و اطراف آن محدود شده بود و در مناطق ديگرى مانند شام و مصر و... فاسدانِ شرور و ظالمانِ بى ايمان دست به دست هم داده بودند و صالحان را از صحنه اجتماع بيرون رانده بودند.
#شرح_مختصر
امام(عليه السلام) در اين بخش آخر خطبه، در حقيقت اشاره به دو نکته مهم مى کند که با يکديگر ارتباط روشنى دارد:
نخست، عظمتى که مسلمانان در سايه اسلام پيدا کردند; عظمتى بى نظير در چشم دوست و دشمن.
ديگر اينکه، شما مردم قدر اين نعمت را نشناختيد و بر اثر سستى و ضعف و زبونى، کار خود را به دست حکّام ظالم، بى ايمان و شهوت پرست سپرديد و اين يک ناشکرى عظيم بود...
دوستان عزیز، ادامه شرح این بند را اگر مایل بودید، در لینک ذیل مطلعه کنید:
https://ahlolbait.com/content/14395/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87-106-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%D8%9B-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%88%D8%A7%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B8%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86
#شرح_مختصر
امام علیه السلام در بخش اوّل اين خطبه، اين حقيقت را براى مردم فاش مى کند که «طلحه و زبير» ـ آتش افروزان جنگ «جمل» ـ انگيزه الهى ندارند، و جز دنياطلبى و رسيدن به حکومت و قدرت، چيزى در سر نمى پرورانند و به همين دليل اگر آنها به پيروزى رسند، هر يک کوشش مى کند، ديگرى را از ميان بردارد، تا به تنهايى حکومت کند.
آنچه را امام (عليه السلام) در جمله بالا درباره «طلحه و زبير» بيان فرموده، در مورد تمام کسانى که براى رسيدن به حکومت، دست به دست هم مى دهند و ائتلاف مى کنند، ولى انگيزه الهى ندارند، صادق است. آنها تا زمانى با هم متّحدند و مؤتلف، که به پيروزى نرسيدند; به مجرّد اين که پيروز شوند، هر کدام سعى در نابودى ديگرى و به دست گرفتن قدرت بلا منازع دارد، شواهد اين معنا در طول تاريخ بشر در هر زمان و هر مکان ديده مى شود، در حالى که اگر انگيزه ها الهى باشد، همکارى و ائتلاف پايدار مى ماند و اى بسا هر يک تصدّى حکومت را به ديگرى پيشنهاد کند.
و در پايان اين کلام اشاره به اين نکته مهم مى کند که، بايد مراقب باشيم از سوى دشمن غافلگير نشويم.
اشاره به اين که يک رهبر بيدار و هوشيار، نمى تواند از تحرکاتى که در گوشه و کنار کشور مى گذرد غافل بماند، صداى ناله مظلومان را نشنود و بسيج نيروهاى شيطانى را نبيند.
#خطبه۱۴۸