✍🏻 #روایت_دیدار | آذربایجان اویاخدی، انقلابا دایاخدی
🔍 روایتی از دیدار مردم آذربایجان شرقی با رهبر انقلاب، ۲۶ بهمن ۱۴۰۱
📝 همسر شهید مهدی باکری صندلی کنارم نشسته است. ذوقزده سلام کردم و از این همجواری تا جایی که میتوانستم استفاده کردم.
از آخرینباری که به دیدار آقا رفته بودم ۱۲ سال میگذشت. آنزمان نوجوانی دبیرستانی بودم. بخاری ماشین زورش به هوای یخ جاده بیرون نمیرسید. ساعت ۷ و ۲۰ دقیقه رسیدیم.
در حسینیه بازار شعارهای ترکی حسابی داغ شده بود، هم تُن صدای شعاردهنده و هم معنای آن، سالن را به وجد میآورد.
ریحانه ۹ساله یکی از دخترهایی بود که همراه مادر و پدرش از عجبشیر تبریز آمده بود. دوست داشت شعری را که آماده کرده بود برای آقا بخواند.
صدای تکبیرها بلند شد. سخنان آقا تمام شده بود و لحظات آخر را با قلبمان ثبت میکردیم تا این صحبتها و لحظات از خاطرمان پاک نشود.
🔍 ادامه را بخوانید👇
https://khl.ink/f/52035
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
『@Payegah_shahid_madani』
📣 اجمالی از یک دیدار مفصل
🖼 #روایت_دیدار کارگزاران حج با رهبر انقلاب
✍ باید مهم باشد قراری که ده دقیقه زودتر در محل قرار حاضر شده باشی! محلی که از آنجا بناست زیباترین لحظه عمرت را شروع کنی در نزدیکی خیابان فلسطین به محض معرفی معرف راهنماییات میکنند برای یک سری آمادگیهای مقدماتی؛ ساختمانی که هنوز پرچمهای عزای صادق آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) بر دیوارهای آن است. به آقایی که آنجاست خود را معرفی میکنم که مهمان این دیدار شدهام برای روایتگری.
✍ نوشتن با نگاشتن در قاموس کلماتی که آموختهای دو معنای متفاوت دارند. شاید توی ذهنش بگوید چه فرقی میکند؟ برای تو فرق میکند! نگاشتن جلوهای از نقش کردن کلمات است بر کاغذ به زیبایی؛ و نوشتن فقط آوردن مطلبیست بر کاغذ؛ سرد و بیروح. مرد میرود و تنها میمانی با آیهای از سوره حج که از دیروز مدام در ذهنت میچرخد؛ «وَ أذِّن فیالنّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن فَجٍّ عَمیقٍ»، «و اعلام کن در میان مردم به ادای حج؛ تا خلق خدا پیاده و سواره بر مرکبهای تیزرو از هر راه دور به سوی تو جمع آیند.»
🔍 ادامه را بخوانید👇
https://khl.ink/f/52886
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
『@Payegah_shahid_madani』
📣 اجمالی از یک دیدار مفصل
🖼 #روایت_دیدار کارگزاران حج با رهبر انقلاب
✍ باید مهم باشد قراری که ده دقیقه زودتر در محل قرار حاضر شده باشی! محلی که از آنجا بناست زیباترین لحظه عمرت را شروع کنی در نزدیکی خیابان فلسطین به محض معرفی معرف راهنماییات میکنند برای یک سری آمادگیهای مقدماتی؛ ساختمانی که هنوز پرچمهای عزای صادق آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) بر دیوارهای آن است. به آقایی که آنجاست خود را معرفی میکنم که مهمان این دیدار شدهام برای روایتگری.
✍ نوشتن با نگاشتن در قاموس کلماتی که آموختهای دو معنای متفاوت دارند. شاید توی ذهنش بگوید چه فرقی میکند؟ برای تو فرق میکند! نگاشتن جلوهای از نقش کردن کلمات است بر کاغذ به زیبایی؛ و نوشتن فقط آوردن مطلبیست بر کاغذ؛ سرد و بیروح. مرد میرود و تنها میمانی با آیهای از سوره حج که از دیروز مدام در ذهنت میچرخد؛ «وَ أذِّن فیالنّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن فَجٍّ عَمیقٍ»، «و اعلام کن در میان مردم به ادای حج؛ تا خلق خدا پیاده و سواره بر مرکبهای تیزرو از هر راه دور به سوی تو جمع آیند.»
🔍 ادامه را بخوانید👇
https://khl.ink/f/52886
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
『@Payegah_shahid_madani』
📝 #روایت_دیدار | مسئولیت دشوار سال آخری بودن!
👈🏻 روایتی از دیدار نمایندگان مجلس با رهبر انقلاب
✏️ ساعتها را جلو نکشیدهاند، بههمینخاطر هنوز چشمام با رنگ ونور خیابانها در ساعت ۶ صبح خرداد ماه چندان آشنا نیست. تقویم، روز سوم این ماه پرحادثه را نشان میدهد. سوم خرداد اما به وقت هر ساعت و رنگ و نوری برایم آشنا است. سوم خرداد و خرمشهر، زمانومکانی آشنا برای هر ایرانی است. اگر به من باشد میگویم سوم خرداد روز ایران است. ایرانیترین روز تقویم. دستهجمعیترین مناسبت و پیروزترین خاطرهای که هیچوقت به فراموشی سپرده نمیشود.
✏️ حالا صبح روز سوم خرداد است. در چند قدمی حسینیه امام خمینی(ره)، اول از همه جای مردان خرمشهر را خالی میکنم. شاید چندثانیهای قبل از اصابت گلوله، به لحظه پیروزی و دعوتشدن به حسینیه جماران فکر میکردند. به یاد آن دسته از سربازان روحالله(رحمهالله) که هیچگاه جماران مَقدم قدمهایشان نشد، وارد حسینیه میشوم. نمایندگان مجلس یازدهم قرار است در آستانه آغاز چهارمین سال نمایندگیشان مهمان رهبر انقلاب باشند.
📄 ادامه را بخوانید:
https://khl.ink/f/52999
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
『@Payegah_shahid_madani』
📝 #روایت_دیدار | سطرهایی که بیستبار میشود خواند
👈🏻 روایتی از دیدار اعضای ستاد مرکزی کنگرهی ملی شهدای سبزوار و نیشابور
✏️ اتوبوس پشت سر هم از نیشابور و سبزوار به مقصد تهران-بیت رهبری. اینها را خانم سعادتی برایم گفت. خبرنگار اعزامی که قرار بود این جلسه را پوشش خبری بدهد. کلید آشنایی ما هفت و نیم صبح زده شد و من با دیدن اولین آدمیزاد کارم را شروع کرده بودم. به اتفاق هم و با راهنمایی مسئول مربوطه به سمت حسینیه قدم برداشتیم. برای یکدیگر آرزوی موفقیت کرده و از هم جدا شدیم.
✏️ مکانی که همیشه در تلوزیون دیده بودم حالا پیش رویم بود. صندلیها مرتب و پشتسرهم اما خالی به انتظار مهمانها صف کشیده بودند. دوربینها دورتادور محل آمادهی کار بودند. از دور مادری جوان به همراه پسری کوچک که لباس نظامی با رنگ خاکی پوشیده بود با حالتی شبیه به دویدن خودشان را به صندلیهای ردیف اول رساندند. به طرف پسرک رفتم و اسمش را پرسیدم. ابوالفضل بود. پرسیدم چه احساسی داری؟
📄 ادامه را بخوانید
khl.ink/f/53018
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
『@Payegah_shahid_madani』
📝 #روایت_دیدار | الکترونها هم عاشق میشوند...
👈 روایتی از دیدار دانشمندان، متخصصان، کارشناسان و مسئولان صنعت هستهای کشور با رهبر انقلاب
🔹 دانشجوهای هستهای، حتماً میان درسهایشان، یکی از مباحث جالبی که یاد میگیرند تونلزنی کوانتومی الکترونهاست. به زبان ساده یعنی وقتی الکترونها در برابر یک سد قوی پتانسیل قرار میگیرند، اگر انرژی جنبشی زیادی پیدا کنند، رفتاری شبیه موج از خودشان نشان میدهند و میتوانند از این سد عبور کنند.
🔹 این مبحث چه ربطی به اینجا دارد؟
🔹 چون بعد از سالها با تمام وجود درکش کردهام!
🔹برنامههایی مثل دیدار امروز ویژگیهای خودش را دارد. خیلی از مدعوین، سوای از اشتیاق درونیشان، زیاد اهل بروز علنی هیجان و احساسات نیستند. مثلاً خیلیهایشان، فقط سکوت میکنند.
🔹یا در فرصتی که میان بازدید آقا از نمایشگاه دستاوردهای صنعت هستهای و آمدنشان به حسینیه و شروع سخنرانی پیش آمده، ذهنشان مشغول دغدغههای خاصی است:
🔹 عذاب وجدان کارهام رو دارم...
این را یکی از رفقای قدیمیام با خنده میگوید؛ وقتی با عجله خودم را میرسانم به وسعت آبی حسینیه امام خمینی(ره) و کناری از آنجا میبینمش. یادم میآید زمان دانشجویی هم متعهدانه کار میکرد و حتی از یک ثانیه هم نمیگذشت.
🔍 ادامه را بخوانید
https://khl.ink/f/53118
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
『@Payegah_shahid_madani』