eitaa logo
پایگاه ویژه بسیج سلمان کن
382 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1هزار ویدیو
147 فایل
📌گزارش عملکرد پنج ساله پایگاه ویژه بسیج سلمان کن از دی ۱۳۹۸ الی آذرماه ۱۴۰۳
مشاهده در ایتا
دانلود
زادروز شهید مجاهدی که شرف را بیمه کرد امروز نوزدهم اسفند؛ زاد روز شهید چمران است؛ شهید مجاهد و نستوهی که به فرموده امام خمینی (ره): با عزت، عظمت و با تعهد به اسلام، جان خود را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد، ما و شما هم خواهیم رفت، مثل چمران بمیرید @paygah_salman_kan
📚 کتاب 📘 ✍🏻نویسنده نشر این کتاب دربردارنده ی دو سفر است: سفر اول زندگی چمران را در امریکا و لبنان به تصویر کشیده است و سفر دوم داستان رزم چمران در جبهه های ایران است. این کتاب مجموعه ای از خاطرات و توصیفات اطرافیان چمران از اوست. 📖 از بچگی می‌شنیدم«باید بجنگیم.» بخصوص از زبان مامان و سر خاک بابا، که به رژیم می‌گفت «دخترهایم را جوری تربیت می‌کنم که فکرشان این باشد فقط از جنایتکارها انتقام بگیرند.» یادم هست از سیزده چهارده سالگی لباس رزم می‌پوشیدم، فانسقه می‌بستم، نیم پوتین پا می‌کردم می‌رفتم روی سنگ می‌خوابیدم تا به سختی روزهای جنگ عادت داشته باشم. @paygah_salman_kan
🔆 یک فنجان پر از عشق! 🔻 مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر صبح که از خواب بلند می‌شه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته.» 🔸 اما خدا می‌داند که مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی‌خورد، همیشه برای من قهوه درست می‌کرد. می‌گفتم: «واسه چی این کارو می‌کنی؟ راضی به زحمتت نیستم». می‌گفت: «من به مادرت قول دادم که این کار‌ها رو انجام بدم.» همین عشق و محبت‌هایش را می‌دیدم که احساس می‌کردم رنگ خدایی به زندگی‌مان داده.» 👤 راوی: همسر 📚 از کتاب «پدرانه، مادرانه؛ زندگی به سبک شهدا | ج۳» ص ۲۳ #⃣ @paygah_salman_kan
✳️ مصطفی که روی تخت نمی‌خوابد! 🔻 رفته بودم بعلبک لبنان، تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. امام گفت: «برو ببین مصطفی کجاست؟» چون هتل در اختیار امام بود، همهٔ اتاق‌ها را گشتم، اما پیدایش نکردم. وقتی به امام صدر گفتم که پیدایش نکردم، گفت: «مصطفی که روی تخت نمی‌خوابد؛ برای پیدا کردن او باید روی نیمکت‌ها و یا در بین افرادی که روی زمین خوابیده‌اند، جست‌وجو کنی!» راست می‌گفت؛ بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش را هم انداخته بود روی صورتش. 🎙 راوی: سید محمد غروی 📚 از کتاب | خاطراتی از ✍ علی اکبری مزدآبادی ❤️ @paygah_salman_kan