🏴به مناسبت ۲۳ ذیالقعده، سالروز شهادت امام رضا علیهالسلام (به روایتی)، روز زیارتی مخصوص امام رضا علیهالسلام؛
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔹از ایشان پرسیدم: «شما [از اینکه دو ساعت ایستاده زیارت میکنید] خسته نمیشوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!»، جوابی ندادند.
🔸یکبار از صحن که بیرون آمدند، به من اشاره کردند: «بیا!»، از جیبش پولی درآوردند و به من دادند و [به کنایه] فرمودند:
🖤«برو عطاری، داروی «عینشینقاف» بگیر تا خسته نشوی! (منظورشان این بوده است که اگر با #عشق و محبت بخوانید خسته نمیشوید)»
📚 برگرفته از کتاب این بهشت، آن بهشت، ص ٣١
(بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
🗓 دوشنبه ٢٢ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
گفته بود: «توی حرم که مشغول نماز و دعا هستم، هر کس میآید کنار سجّادهام، منتظر مینشیند تا سؤالی کند یا حرفی بزند، از همان لحظه او را هم در آن نماز و دعا شریک میکنم.»
📚 به شیوه باران، ص٣٠
🔻مناسبتها:
🔹 روز زیارتی امام رضا علیهالسلام
🔹 غزوه بنیقریظه؛ ۵ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
🗓 سهشنبه ٢٧ تیر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ روضهخوان از مصائب کربلا میخواند.
▫️ بندۀ خدایی هم از تهران آمده بود؛
▫️ نشسته بود کنار آقا
▫️ و زیر لب مدام به روضه اشکال میگرفت.
▫️ میگفت: «اینجا را دارد اشتباه میگوید... اینطور که میگوید، نبوده»؛
▫️ آقای بهجت سر بلند کرد و گفت: «چی میگی آقا؟! از این بدتر کردند! بدتر هم کردند...»
📚 به شیوه باران، ص۴٧
🗓 یکشنبه ٢۶ آذر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️آقا بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راهرفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند
▫️احساس کردم در صدایشان لرزشی هست
▫️سرم را به سمتشان چرخاندم
▫️همانطورکه سرشان پایین بود و نماز میخواندند
▫️مثل ابر بهار از چشمهایشان اشک میبارید
▫️ترسیدم
▫️نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است؟
▫️تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار راه رفت
▫️بعد از نماز، آقا زیر لب گفتند: «اینها چه کردند با دختر پیغمبر...؟»
▫️و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو میریخت...
📚 در خانه اگر کس است، ص ۵٩
🗓 سهشنبه ١٢ دی ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️پرسید: «شما کاری دارید؟»
▫️گفتم: «هفتهشت دقیقه میخواهم وقتتان را بگیرم.»
▫️گفت: «اگر هفتهشت دقیقه باشد، اشکالی ندارد.»
▫️حساب و کتاب زمان را داشت؛
▫️میگفت: «بنا نداریم بیش از ضروریات حرفی بزنیم.»
📚 به شیوه باران، ص۶٢
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت آیتالله محمدتقی مصباح یزدی؛ ١٣٩٩ش.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
🗓 سهشنبه ١٩ دی ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️گفتم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید.»
▫️گفت: «ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟»
▫️گفتم: «بله.»
▫️منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛
▫️که گفت: «استغفار... استغفار... استغفار!
▫️اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است؛
▫️روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود
▫️و حاجتها برآورده میشوند.»
📚 به شیوه باران، ص۵٩
🔻مناسبتها:
🔹 قیام خونین مردم قم؛ ١٣۵۶ش.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
🗓 سهشنبه ٣ بهمن ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ از درِ مسجد وارد صحن جمکران شدیم.
▫️ از بلندگو کسی با امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف درد و دل میکرد: «مولا جان! کاش میدانستیم کجا تشریف دارید...؟»
▫️ آقا زیر لب زمزمه میکرد: «کجا تشریف ندارند؟!»
📚 به شیوه باران، ص۴٠
🗓 سهشنبه ۴ اردیبهشت ماه ١۴٠٣
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️آمده بود و با اصرار میگفت: «آقا، دستورالعمل بدهید!»
▪️پاسخی نشنید.
▫️باز تکرار کرد: «به من یک دستورالعملی بدهید!»
▪️آقا با تندی گفت: «دستورالعمل؟! دستورالعمل؟! دستورالعمل که چیزی نیست؛ کو عملکننده آقا؟!»
▫️مرد، باز خواستهاش را تکرار کرد.
▪️اینبار آقا گفت: «یک حرفی به شما میزنم که اگر هزار سال هم بگردید، همین است؛ و غیر از این نیست: بروید و گناه نکنید!»
📚 به شیوه باران، ص٢١
🔰به مناسبت ۵ ذیقعده و پنجمین روز از دهه مبارک کرامت، روز تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه؛✨
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸آقا دستی به سر بچه کشیدند و به پدرش گفتند:
«برای تفریح، او را به جاهای خوش آبوهوا و امامزادههای اطراف ببرید.»
🔹پدر بچه لبخندی زد و گفت:
«پسرش دائم برای مسابقات بینالمللی قرآنی دعوت میشود؛ و هر ماه یک کشور است؛ و آب و هوایش حسابی عوض میشود!»
🌱آقا فرمودند:
«آنها که کار است و زحمت؛ باید بازی و تفریحش را بهخوبی انجام دهد. شما همین امامزادههای قم ببریدش. همانطورکه هر میوه یک ویتامینی دارد، هر امامزاده هم یک خاصیتی دارد.»
📚در خانه اگر کس است، ص٣١
(بر اساس خاطرهای در دیدار حافظ قرآن، سید محمدحسین طباطبایی با حضرت آیتاللّٰه بهجت)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
#اینگونه_بود...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸یکبار توی حرم امام رضا علیهالسلام همراه ایشان بودم.
✨به آخرین در که رسیدیم که از آنجا ضریح پیدا بود، آقا خم شدند و خودشان را روی زمین انداختند و زمین را بوسیدند.
🔹من نگران شدم که نکند آقا زیر دست و پا بماند.
📚ذکرها فرشتهاند، ص٧٧ (جلد چهارم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت قدس سره)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت قدس سره
🏴 به مناسبت ۲۳ ذیالقعده، سالروز شهادت امام رضا علیهالسلام (به روایتی)، روز زیارتی مخصوص امام رضا علیهالسلام؛
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔹از ایشان پرسیدم:
«شما [از اینکه دو ساعت ایستاده زیارت میکنید] خسته نمیشوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!»، جوابی ندادند.
🔸یکبار از صحن که بیرون آمدند، به من اشاره کردند:
«بیا!»، از جیبش پولی درآوردند و به من دادند و [به کنایه] فرمودند:
🖤 «برو عطاری، داروی «عینشینقاف» بگیر تا خسته نشوی! (منظورشان این بوده است که اگر با #عشق و محبت بخوانید خسته نمیشوید)»
📚 برگرفته از کتاب این بهشت، آن بهشت، ص ٣١
(بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
🗓 دوشنبه ١۴ خرداد ماه ١۴٠٣
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
اصلاً در زندگی از کلمه «من» یا «تو» استفاده نمیکردند...
کلمۀ من را فقط دوبار از ایشان شنیدم، در دو موقعیت حساس که میخواستند تعهدی را برای دو نفر قبول کنند.
یک بار وقتی بود که آیتالله خامنهای مدظلهالعالی پس از تصدی مقام رهبری به دیدار پدرم آمدند و پرسیدند: «باید با این مسئولیت بزرگ چه کنم؟» پدرم چند دقیقه سر به زیر انداختند؛ سپس سرشان را بلند کردند و فرمودند: «الحمدلله شما که به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه طبق موازین به آن میرسید، عمل کنید، «من» ملتزمم که شما را تنها نمیگذارند.»
📚 صحبت سالها، ص١۶٧
مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ علی بهجت
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره