هدایت شده از کتاب باز
#تیکه_کتاب
انبار کوچک، مملو از بیمصرفها و به دردنخورها، مملو از چیزهایی که همیشه گفتهایم: یک روز احتمال دارد به کار بیاید، دیگر از اینها پیدا نمیشود، برای بچهٔ بعدی، به دردِ سفر میخورد.
چمدانهایی که چفت و بست آنها شکسته. گلدان ترک خوردهای که یادگار عمو جان است. روروَکِ اولی. پوتینهای کهنهٔ دومی. خدای من! همه را باید دور ریخت. انبار را باید خالیِ خالی کرد. همینهاست که زندگی را از شکل میاندازد. همینهاست که زندگی را کهنه میکند. موریانه خورده. بید زده. کپک زده. درهم شکسته. بی سر و ته. رنگ و رو رفته. ما فقط کهنگیها را پسانداز میکنیم. ما پاسدارانِ از شکل افتادگیها هستیم. جای عشق کجاست؟ فریاد نزن، به زمزمه بگو: جای عشق کجاست؟ لابهلای این همه آشغال، چطور باید پی عشق بگردم، بیآنکه به خاطره برخورد کنم؟
📕 #یک_عاشقانه_آرام
✍ #نادر_ابراهیمی
@ketabbuz
هدایت شده از کتاب باز
خوشبختی نامه ای نیست که یک روز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد.
خوشبختی، ساختن عروسک کوچکیست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...
به همین سادگی،
به خدا به همین سادگی؛
اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
#نادر_ابراهیمی
@ketabbuz
هدایت شده از کتاب باز
عزیز من!
"زندگی بدون روزهای بد نمیشود"
بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم
اما روزهای بد، همچون برگ های پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزند
و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند!
و درخت استوار و مقاوم برجای میماند.
عزیز من!
برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...
📕 چهل نامه کوتاه به همسرم
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
@ketabbuz
هدایت شده از کتاب باز
این اوج مصیبت انسان عصر ماست؛ له کردن آنهایی که نمیفهمیمشان...
فهم خود را اوج فهم جهان دانستن.
📖 #فردا_شکل_امروز_نيست
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
#کتاب_سرا
@ketabbuz